شنبه 2 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پيام دانشجويان و دانش آموختگان ليبرال دانشگاه های ايران به چهارمين همايش اتحاد جمهوريخواهان ايران

ضمن عرض تبريک به مناسبت برگزاری چهارمين همايش اتحاد جمهوريخواهان ايران، لازم می‌دانيم نکاتی را به عنوان بخشی از نيروهای ليبرال دموکرات و جمهوريخواه داخل کشور با آن عزيزان در ميان بگذاريم.

۱- آنچه در شامگاه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ روی داد نه يک "شبه‌کودتای انتخاباتی" که يک "کودتای حکومتی-نظامیِ" تمام عيار بود که با هم‌دستی سپاه پاسداران و توافق در راس هرم قدرت صورت گرفت. با اين وجود، کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ تاريخ معاصر ايران را وارد مرحله‌ای تازه کرد؛ آنچه بعد از اين کودتا رخ داد نيز مانند خود کودتا شگفت‌انگيز و غير قابل‌ باور بود؛ از فردای کودتا مردم خوابهای شوم کودتاچيان را به کابوس اضمحلال و سقوط تبديل کردند. مردم ايران با سلايق و خاستگاه‌های طبقاتی و اجتماعی مختلف در يک جبهه واحد متحد شدند: جبهه ملت.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


کودتاچيان با دستان خود استخوان لای زخم "اصلاح طلبی حکومتی" را برداشتند اما هرگز گمان نمی‌کردند که اين کار آغاز سقوط دهشتناکشان باشد. اکنون پيش‌بينی تئوری‌پردازان و استراتژيست‌های اصلاح‌طلب رفته رفته محقق می شود؛ آنها به اقتدارگرايان هشدار داده بودند که مقاومت در برابر اصلاحات، فرجامی بهتر از سقوط نخواهد داشت و اکنون که فاشيستهای اسلامی با يک کودتای تمام و کمالِ نظامی، استخوان را از لای زخم برداشته‌اند، جبهه‌ی ملت نيز از فردای کودتا نشان داد که عزمش برای کندن دندانِ فاسدِ استبدادِ دينی، جزم است.

۲- تمامی جناح‌بندی‌های سنتی در ايران، اکنون به هم ريخته است؛ ايران از فردای پس از کودتا، ايرانی ديگر است؛ اتحاد و همدلی بين تمامی نيروهای ناراضی از وضعِ موجود، از مراجع تقليد گرفته تا روشنفکران، از مذهبی‌ها تا سکولارها، از زنان و دانشجويان تا کارگران و دانش‌آموزان، چشم‌انداز دلنشينی از يک مبارزه موفقيت‌آميز با استبداد را پيش رو قرار می‌دهد.

اتحاد کنونی نيروهای مختلف سياسی، اجتماعی و فکری، به معنای اين نيست که همه‌ی گروهها بايد اصول اساسی خود را کنار گذارند. اين اتحادی است برای کسب دموکراسی و حقوق مدنی-سياسی، حقوقی که همه‌ی نيروها برای شکوفايی و گسترش خود به آن احتياج دارند: حق آزادی بيان و اجتماعات، آزادی احزاب، سنديکاها و انجمن‌ها و نهادهای مدنی، به علاوه‌ی آزادی‌های اجتماعی و فردی، آن چيزی است که هم مردم و هم نيروهای فکری و سياسی به آن احتياج دارند. پيرو اين گزاره، ما خواهان حفظ فضای هم‌دلانه‌ی موجود بين طيف‌های مختلف اپوزيسيون و نيروهای اصلاح‌طلب و تحول‌خواه هستيم. بدون شک در اين ميانه، تک‌روی و انحصارطلبی، مهمترين آفاتی است که اين فضای اتحاد و همدلی را تهديد می‌کند. مسلما حفظ اين فضا، اولين وظيفه‌ی همه‌ی نيروهای مترقی و دموکراسی‌خواه است.

۳- ما به عنوان طيفی از ليبرال دموکراتهای ايران، جنبش سبز ملت ايران و رهبری آن را به رسميت می‌شناسيم و خود را ذره ای از جنبش عظيم ملی می دانيم. ما معتقديم ضمن طرح انتقادات سازنده در شرايط کنونی، بايد موقعيت ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و فراتر از آنان فقيه عاليقدر، آيت‌الله منتظری را در جنبش تقويت کرد چرا که اين افراد امکان بسيج اجتماعی نيروها حول خواست‌های دموکراتيک مردم را دارند. در عين حال ما معتقد نيستيم که بايد در اين افراد ذوب شد؛ بت‌سازی‌های کاذب از جنس آن‌چه در انقلاب ۵۷ رخ داد، آفت اين جنبش هستند. آنچه اصل است دموکراسی و حقوق بشر است و مهندس موسوی خود اعلام کرده است که به اين کيش شخصيتها و خط‌سازی‌های کاذب، اعتقادی ندارد.

۴- ما به جد معتقديم که جنبش کنونی، در آينده نيز بايد به شيوه‌های مسالمت‌آميزِ کنونی وفادار بماند. مسالمت و پرهيز از خشونت، رمز پيروزی جنبش مردمی و ضامنِ استقرار دموکراسی بعد از پيروزی است. در اين بين ما بيش از هر زمان ديگر محتاج به مدارا، دگرپذيری و تقويتِ روحِ همکاری جمعی، در ميان نيروهای سياسی همسو با جنبش دموکراتيک مردم ايران هستيم.

همان‌گونه که در اين مقطع، تندروی و مواضع افراطی می‌تواند جنبش را با خسارت مواجه کند، به همان اندازه و حتی بيشتر از آن، کندروی و تفريط نيز حرکت مردمی را با مخاطره مواجه خواهد کرد. فراموش نکنيم که هدف اصلی جنبش مردمی، برچيدنِ بساطِ استبدادِ دينی و نفی حقوق ويژه است؛ سقوطِ دولتِ کودتا و تحميلِ انتخاباتِ آزاد و عادلانه، آزادی همه زندانيان سياسی، محاکمه‌ی آمرين و عاملين اصلی جنايات اخير، خواست‌های فعلی جنبش سبز مردم ايران است؛ خواست‌هايی که نه بايد و نه می توان از آنها عقب نشست و بر سر آنها معامله کرد. ما نمی‌توانيم و نبايد عقب‌تر از مردمی حرکت کنيم که برای اين خواست‌ها در خيابان‌ها جان می‌دهند.

بر اين مبنا انتظاری که از اتحاد جمهوريخواهان به عنوان تشکلی جمهوری‌خواه، سکولار و مدرن که در خارج از کشور سازمان يافته، می‌رود آن است که بکوشد در عين حمايت از نيروهای اصلاح‌طلب مذهبی داخل کشور، درکنار ديگرنيروهای دموکراسيخواه وسکولارصدای لايه‌های گسترده‌ای از جامعه را بازتاب دهد که سکولار، جمهوری‌خواه، مدرن و يا غيرمذهبی‌اند و خواهان انتخاباتی آزاد و عادلانه هستند؛ لايه‌هايی که اگر چه در درون نهادهای مدنی و جنبش‌های اجتماعی تا حدی قوام يافته‌اند اما فاقد تشکل سياسی‌ای هستند که بتواند آنها را نمايندگی کند. اتحاد جمهوری‌خواهان، اگر خواهان نقشی در فضای سياسی ايران است، بايد بکوشد درکنارديگرنيروهای سکولارو دموکراسيخواه حاضر در عرصه سياست ايران بلندگوی مطالبات اين بخش‌های وسيع جامعه که اتفاقاً نيروی اصلی حاضر در صحنه‌ی مبارزه خيابانی نيز هستند باشد. انتظاری که از يک تشکل سکولار و جمهوری‌خواه می‌رود، آن است که بر سرِ اصولی که هويت وجودی‌اش را تشکيل داده‌اند بايستد و در مسائل کلی در کنار بخش‌های محافظه‌کارِ اصلاح طلبانِ مذهبی قرار نگيرد؛ بلکه در جبهه‌ی اصلاح‌طلبی مذهبی، نيروهای مدرن‌تر و پيشروتر را تقويت کند. عرصه‌ی سياست عرصه‌ی قدرت است نه عرصه‌ی خدمت؛ اين تصور که با خدمت صادقانه به احزابی ديگر می‌توان در آينده مطالباتِ خود از آنان را طلب کرد، رويکردی نامناسب است که پيش از اين نيز آزموده شده و شکست خورده است.

در پايان ما اميد داريم که اتحاد جمهوری‌خواهان در جهت دست يافتن به اهدافی که برای آن به‌ وجود آمده است استوار و پايدار، به پيش برود و برای آن عزيزان، در دست يافتن به اهداف پيش رويشان آرزوی موفقيت داريم.

به اميد نظمی بر اساس دموکراسی و حقوق بشر برای ميهن‌مان ايران

دانشجويان و دانش آموختگان ليبرال دانشگاههای ايران
۱ آبان ۱۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016