چهارشنبه 6 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عيسی سحرخيز؛ زبان در بند، مرتضی کاظميان

mortezakazemian@yahoo.com

نوشتن در مورد فقط يکی از زندانيان سياسی_عقيدتی_ مطبوعاتی اين روزهای ايران، کاری بس دشوار است. انصاف می‌بايد که اين بازداشت‌شدگان _و صد البته خانواده‌هايشان_ از ستم و سختی کمابيش مشابهی، در رنج‌اند. در اين ميان، حتی اگر قرار باشد تنها _و به بهانه‌ی برگزاری مراسمی با عنوان غريب و لايتچسبک «جشنواره» مطبوعات_ در مورد روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای و مطبوعاتی محبوس در سلول‌های انفرادی و جمعی، يادداشتی نگاشته شود، باز انتخاب يک فرد، کاری بس سخت و نفس‌گير است.
چگونه می‌توان در هنگامه‌ی برگزاری آنچه «جشنواره مطبوعات» خوانده می‌شود از يکايک روزنامه‌نگاران دربند سخن نگفت؟ فهرست مطولی که محمد عطريانفر، محمدعلی ابطحی، عيسی سحرخيز، احمد زيدآبادی، کيوان صميمی، بهمن احمدی امويی، محمد قوچانی، سعيد ليلاز، فياض زاهد، هنگامه شهيدی، فريبا پژوه، مسعود باستانی، پيمان عارف، رضانوربخش، حسين نورانی‌نژاد، علی پيرحسينلو، و مهدی محموديان تنها بخشی از آن را معرفی می‌کند. فهرستی که با بازداشت هادی حيدری در مراسم دعای کميل، ظاهرا" قصد توقف ندارد...



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


هر يک از اين جماعت رنج‌کشيده و ستم‌ديده (روزنامه‌نگارانی که همچنان در حبس روزگار را سپری می‌کنند) حکايتی جدا نيز دارد و بخشی از واقعيت‌های تلخ ايران امروز را رونمايی و توصيف می‌نمايد. از همين زاويه، ماجرای عيسی سحرخيز، از منظری، با قريب به اتفاق روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده متفاوت است.
سحرخيز در بند و حبس است، چرا که به نظر می‌رسد بايد «زبان» او محبوس و در بند باشد. برای همگان (چه شهروندانی که اين فعال مطبوعاتی صريح‌الهجه را می‌شناسند و با ادبيات و ديدگاه‌های وی، به‌ويژه پس از انتخابات، آشنايی دارند؛ و چه برای صاحبان قدرت) آشکار است که آزاد بودن او، يعنی ادامه يافتن طرح و ابراز نقدهای بنيادين نسبت به شرايط مستقر، و مخالفت‌های تيز و بی‌باک و جسورانه‌ با نظم سياسی مستقر، و به‌ويژه مواخذه و پرسش‌گری از راس هرم قدرت در نظام سياسی ايران.
سحرخيز از آن دست فعالان مطبوعاتی نيست که احتمال خروج او از ايران، حتی اندکی، مفروض باشد. اين‌چنين، نبودن او در اسارت و زندان، برای اقتدارگرايان و متوليان حکومت به‌معنای چالش مستمر با مخالفی است که با استفاده از تمامی امکانات و ابزارهای رسانه‌ای موجود (از سايت‌های اينترنتی گرفته تا شبکه‌های راديويی و تلويزيونی)، از داخل کشور اطلاع‌رسانی می‌کند، از دموکراسی و آزادی عقيده و بيان می‌گويد، و دشمنان دموکراسی را (با تحليل خود) بی‌تعارف و اجمال و پرده‌پوشی، مورد انتقاد و سئوال قرار می‌دهد.
بديهی به‌نظر می‌رسد که محاکمه‌ی او نيز، علنی نخواهد بود؛ دادگاه برای او مجالی خواهد شد که ديدگاه‌هايش را بی‌پروا ابراز کند و از حق حاکميت ملت، شجاعانه دفاع نمايد. اين‌چنين، صدور حکم عليه او، کاری بس دشوار است؛ بايد او را با عناوين کلی چون اقدام عليه امنيت ملی و تشويش اذهان عمومی و ... محکوم ساخت؛ وگرنه استناد به مصاحبه‌ها و يادداشت‌ها و نقطه‌نظرات وی، يعنی مشخص شدن رويکردها و مضمون اصلی نقدهای وی: نقد هسته‌ی مرکزی و به‌ويژه راس هرم قدرت در جمهوری اسلامی. قابل پيش‌بينی است که نه صدا و سيما و نه هيچ رسانه‌ی داخلی ديگری (اعم از ديداری و شنيداری و مکتوب) دفاعيات او را منتشر نخواهد کرد. چرا که سحرخيز می‌تواند در همان موقعيتی قرار گيرد که خسرو گلسرخی بود و شد و هست، و دفاعيات‌اش در دادگاه، ماندگارتر از هر پيش‌بينی‌ای شود.
شک نبايد کرد که مديرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد دولت اصلاحات، يکی از متفاوت‌ترين زندانيان کنونی محسوب می‌شود. او نه در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات حضور داشته و در آنچه اقتدارگرايان،«اغتشاش» و «آشوب» توصيف‌اش می‌کنند، دخيل بوده است، و نه در تشکيلات سياسی مشخصی عضو بوده و سازماندهی می‌کرده است؛ هيچ‌کدام. سحرخيز به‌مثابه‌ی يک روزنامه‌نگار و تحليل‌گر سياسی، درپی حقيقت، و به‌دنبال تقرير حقايقی بود که بدان‌ها دست می‌يافت و بيان و نشر آنها را واجد نتايجی چون آگاه شدن مردم، اصلاح وضع موجود، و کاستن از درد و رنج و مرارت خلق ارزيابی می‌کرد.
تداوم حبس سحرخيز، يعنی شفاف شدن همچنان وضع آزادی بيان و عقيده در ايران؛ چه، اگر او در ابراز نظرات و بيان ديدگاه‌هايش، حريم‌های قانونی و خطوط قرمز مصرح در قانون اساسی يا قانون مطبوعات را زير پا نهاده ، بايد چنان که قانون تعريف و تبيين کرده است ، به اتهاماتی که عليه او مطرح می‌شود، مرجع صالح، در دادگاه صالح، به‌صورت علنی و با حضور هيات منصفه، و نيز با حق وی در مورد داشتن وکيل، رسيدگی کند و حکم صادر نمايد. درغير اين‌صورت، تداوم بازداشت وی، يعنی تداوم تلاش برای بستن دهان منتقدان و مخالفان، و البته، عريان‌ساختن کيفيت و وضع آزادی منتقدان و مخالفان در ايران امروز.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016