دوشنبه 18 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ميرحسين موسوی: اگر در يک نظام مردم عادت کنند حقوق شان پايمال شود، آن نظام به سوی ديکتاتوری و خشونت سير می کند، سايت جماران

اينکه به مردم بگوييم علی رغم همه بدی ها و ضعف ها و فسادها پشت حاکميت بايستيد؛ اين جوانمردانه نيست. نظام بايد مشکلات همه مردم را حل کند يا اينکه در جاهايی که نمی تواند کاری بکند، مردم را قانع سازد. از تکنولوژی هسته ای تا سياست های اقتصادی و کارآمدی. مردم از اين نظام انتظار دارند.


پايگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، ۹ سال پس از پيروزی انقلاب اسلامی، ياران روحانی رهبر انقلاب، گرد آمدن بر يکی از موثرترين حلقه‌های جامعه روحانی را برنتافتند و سودای جدايی و ايجاد مجمع ديگری کردند. رهبر کبير انقلاب اين زايش تاريخی شاگردان خويش را مبارک دانست و مجمع روحانيون مبارز از دل جامعه روحانيت اعلام موجوديت کرد. جريان جديدی که معادلات سياسی را در انتخابات پيش روی مجلس سوم به نفع خود تغيير داد و همچنين در رخدادهای سياسی کشور نقش تاثيرگذاری پيدا کرد.امام ضمن تاييد اين انشقاق، به نگارش توصيه نامه ای روشنگرانه به اين دو جريان دست يازيد، نامه ای که عطف به محتوای آن به "منشور برادری" شهرت يافت. ۲۱ سال پس از صدور منشور برادری از سوی امام خمينی(س)، سراغ ياران امام و بزرگان انقلاب رفته ايم تا مراد رهبر کبير را از «وحدت» و «اختلاف» بپرسيم و چاره چالش های فراروی وحدت ملی و امنيت سياسی را در برهه ای از حساس ترين دوران نظام جمهوری اسلامی از آنها بخواهيم.ميرحسين موسوی نيازی به معرفی ندارد. همان که نخست وزير مود وثوق امام خمينی (س) است و کانديدای مطرح رياست جمهوری دوره دهم. در نشست دو ساعته اعضای تحريريه پايگاه اطلاع رسانی و خبری جماران با ميرحسين موسوی ، او بارها از قانون اساسی به عنوان ميثاق ملی و نماد وحدت ياد کرد و تفسير نامتوازن آن را مهمترين عامل تفرقه دانست. با آخرين نخست وزير در طبقه هفتم ساختمان صبا گفتگو کرديم، بنايی که به همراه چند بنای معروف ديگر، حاصل معماری مهندس هنرمند است.

****

کثرت انديشه ها و نظرات، امام را آزرده و پريشان نمی کرد
گفتگو با مهندس ميرحسين موسوی پيرامون منشور برادری چنين آغاز می شود:«وحدت» بخشی از رويکردی است که حضرت امام خمينی (س)از اول انقلاب تا آخر عمرشان به آن توجه می کردند.امام کاملا توجه داشتند که مهمترين سرمايه ما وحدت ملی هست و تلاش می کردند اين وحدت در گسترده ترين شکل خودش وجود داشته باشد. مردم دور هم باشند. هيچ نوع متن مهمی از ايشان نمی بينيم که به اين مساله تاکيد نکرده باشند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مير حسين، وحدت را همزاد قبول کثرت انديشه های سياسی و فکری در جامعه معرفی می کند و می گويد: کثرت انديشه ها و نظرات، امام را آزرده و پريشان نمی کرد بلکه اينها را به عنوان نعمتی برای جمهوری اسلامی می دانست. به نظر من ، گاهی خود ايشان با مهر تاييدی که روی اين مساله می نهادند اختلاف را به عنوان يک ضرورت مطرح می کردند که درخشنده ترين رفتار امام در اين خصوص، رضايت کامل ايشان با تشکيل مجمع روحانيون مبارز است.نخست وزير دوران دفاع مقدس بحران های دهه اول را بهانه محدود کردن فضای سياسی از سوی حاکميت نمی داند و اظهار می دارد: در عرف ملی و جهانی، رهبری کشوری که انقلاب کرده و درگير آشوب های داخلی و جنگ خارجی است، بايد به اين سمت گرايش داشته باشد که انديشه ها و افکار مختلف را در يک کانال قرار بدهد و سعی کند يک انديشه در کشور حاکم باشد؛ ولی امام با تاکيدی که روی تشکيل مجمع روحانيون داشتند، نشان دادند که وجود مستقل دو گروه مجمع روحانيون و جامعه روحانيت مبارک بوده و اين کثرت ضروری است.

مبادا به دليل طرح تنگ نظرانه مباحث فقهی، مردم در حصاری قرار بگيرند که آزادی خود را از دست بدهند
مهندس موسوی به فرازی از "منشور برادری" در خصوص باز بودن باب اجتهاد در نظام اسلامی اشاره کرده و خاطرنشان می سازد: امام توجه داشتند که مبادا تکيه بر نظام ارزشی اسلامی و مباحث تام فقهی، منجر به اين شود که انديشه های ديگر و حتی خود اين انديشه ها خفه بشوند و امکان بروز و ظهور پيدا نکنند. امام مدام تاکيد می کردند که در زمينه های فقهی نظرات مختلفی گرداگرد مسائل گوناگون می‌تواند وجود داشته باشد.
"" من به نظرم می آيد که اين موضع گيری ايشان که خيلی صريح و روشن است؛ تنها جنبه فقهی ندارد و متوجه فقها نيست بلکه بيش از فقها، به نظر من دغدغه مردم مد نظر امام است که مبادا به دليل طرح مباحث تنگ نظرانه اين بحث ها، مردم در حصاری قرار بگيرند که آزادی خود را از دست بدهند. امام در باب باز بودن باب اجتهاد درجمهوری اسلامی،می فرمايند: در مسائلی که ادعای اجماع هم شده است، اقوال مخالف وجود دارد. اين مساله مهمی است. يعنی يک مساله فقهی وجود دارد که تا الان علما روی آن اجماع کرده اند، بنابه فرمايش امام حتی در اين مساله هم امکان اختلاف است. اگر دقت بکنيم ايشان معتقد به يک نوع تسامح و مدارا است. فضا را برای مجتهدها باز می کند تا بتوانند بر اساس مسائل و رويدادهای جديدی که در فضای مدرن در حال رخ دادن است، نظر بدهند. حتی امام به مردم عادی که فقيه نيستند و به نظرات کارشناسی فقها رجوع می کنند، پيام داده که نسبت به مساله خيلی تنگ نگاه نکنند و بدانند که انديشه های گوناگون راجع به آن وجود دارد.""

تکيه بر تحجر يا اصالت دادن به آن می تواند کشور را دچار بن بست بکند
آخرين نخست وزير معتقد است که «اسلامی که امام به آن اشاره دارد اسلامی است که دائم با مسائل گوناگون جامعه درگير است و نظرياتش در حال تغيير و متناسب با شرايط جديد است و در حال پاسخ به آنها است.ايشان دنبال اجتهادی است که در برخورد با مسائل جديد و نو بتواند درک درستی از آن‌ها داشته باشد و به تبع مسائل جديد بتواند احکام متناسب با آن را ارائه کند. »اومی افزايد:«قرآن، اسلام و انقلاب واژه هايی هستند که معانی سيالی دارند که بر اساس مسائل مختلف معانی گوناگون پبدا می کنند و حوزوی آشنا به مسائل و روشنفکرها، مسولين، مجريان و مديران که با انديشه های امام جوش خورده اند با اين نگاه می توانند مشکلات را حل کنند و گرنه يک حالت تنگ نظرانه هميشه حاکم خواهد بود.»
""حضرت امام در رابطه با تنگ نظری و تحجر - با توجه به بروز برخی مسايل -بارها صحبت کرده اند که شايد هنوز برخی از آن‌ها منتشر نشده باشد.ايشان توجه دارند که تکيه بر تحجر يا اصالت دادن به آن می تواند کشور را دچار بن بست بکند.مواردی هست که امام اخطارهای شديدی به برخی افراد دادند که ذهنيت تنگی داشتند و مواظب بودند که اين مساله نظام را با بن بست مواجه نکند.""
ميرحسين موسوی از نتيجه اين تفکر فقهی امام در حوزه آزادی بيان چنين برداشت می کند: اولين ويژگی اين تفکر اين است که خيلی راحت نمی شود افراد را تکفير کرد و آنها را خارج از مدار دين به حساب آورد. نمی شود به اعتبار اينکه کسانی که مختصر اختلافی با نظرات رسمی در يک گروه يا جمعی دارند، به عنوان افرادی که مخالف دين و نظام هستند، قلمداد کرد و مورد حمله قرار داد. اين تنگ نظری ها به نوعی بر روشنفکران اعمال شده و به نوعی ديگر بر فقها. امام اين نگاه را مخالف وحدت بر سر منافع ملی می دانستند.

وحدت بر اساس خويشاوندی سياسی طرح نمی شود
مهندس موسوی در ادامه اين گفتگو تاکيد دارد:«از نظر امام وحدت بر اساس خويشاوندی سياسی طرح نمی شود.در وحدت مورد تاکيد امام، فاميل و دوست و آشنا به هم باج نمی دهند بلکه امام وحدت را به مولفه های منافع ملی و حيات طيبه نظام اسلامی بر می گردانند و همه جا به آن تاکيد می کنند. بحث بر سر خدمت و ارزشهای بسيار اساسی و بنيادی است که کشور را برومند کند. منشور برادری حضرت امام، کاملا به مسائل حياتی جامعه معطوف است. صلاح گروه های مختلف سياسی، فقها، روحانيون، روشنفکرها و مردم است که روی آن فکر کنند و انديشه های مختلف آنها بر اساس اين پيام به هم پيوند بخورد. »
در ادامه اين گفتوگو از مهندس موسوی پرسيديم لحن حضرت امام در نامه به جريانات سياسی موجود، خوش بينانه و خود اين لحن ايشان وحدت بخش است.واقعيت چه بود؟ آيا فضای آن دوران اينگونه بود يا امام عمدا با اين کار می خواهند به جامعه و گروه های سياسی وحدت را القا نمايد؟ پاسخ اما اين چنين مهم بود: حقيقت اين است که در آن شرايط که خود نامه هم به آن معطوف است، اختلاف هايی وجود داشت و جناح بندی هايی هم بروز کرده بود . شخصيت ها در نهادهای موازی حضور داشتند که اين نهادها به جناح مخصوص خودشان تعلق داشت. دفتر تبليغات اسلامی در کنار سازمان تبليغات اسلامی، انجمن اسلامی در کنار جامعه اسلامی و غيره وجود داشت. در نهادهای مختلف چنين تقسيم بندی وجود داشت. آنچه من در رابطه با حضرت امام دقت کرده ام ايشان در حوزه اقتصاد، معيشت، رفاه و ... ترجيح هايی داشت که من فکر می کنم با نظريات دولت خيلی نزديک تر بود يعنی با جناحی که آن موقع سر کار بود.
وی می گويد :آنچه مهم است اين است که هيچ کدام از اين اختلاف ها، منجر به اين نشد که در حلقه پيرامونی ايشان، افراد متعلق به جناح های مختلف حذف بشوند. همه اينها يکپارچه حضور داشتند.آقای عسگر اولادی بود، آقای مهدوی کنی بود، آقای موسوی خوئينی ها بود، آقای موسوی اردبيلی هم بود.اين افراد همه در کنار امام بودند. بودن يک جناح در کنار امام به معنی حذف جناح ديگر نبود.
""من خيلی روی اين مساله فکر کرده‌ام.احساسم بر اين است اين حلقه ها، واسط ارتباط امام با بخشی از قاعده جامعه بودند. يقينا افردای که از طريق آقای موسوی خوئينی ها - که امروز مورد اتهام و فحاشی قرار گرفته اند - به امام وصل می شدند؛ از طريق آقای مهدوی کنی نمی توانستند وصل بشوند. همان هايی که از طريق آقای مهدوی کنی به امام وصل می شدند و سخنان اينها از طريق ايشان به گوش امام می رسيد يقينا نمی توانستند از طريق آقای موسوی خوئينی ها وصل شوند. اين خودش يک روش خوبی بود. برای همين ايشان در مقابل حذف هر کدام از اين چهره ها در گرداگرد خودش به سختی مقاومت می کرد همه تا آخرين دم در کنار ايشان ماندند. حذف اينها، موجب اختلال می شد و اين اختلافات را به بدنه اجتماعی می کشاند. حذف هر کدام از اين چهره ها، به معنای حذف يک قاعده اجتماعی نبود، چرا که قاعده که حذف نمی شود؛ بلکه رابطه رهبری و بخشی از قاعده اجتماعی قطع می شد. به نظر می رسد اين مساله غير از اينکه بعد اعتقادی داشت، يک جنبه استراتژيک هم در ذهن امام داشت. ايشان هر کسی را که قصد خدمت داشت و نيت پاک داشت، در انقلاب اسلامی و نظام به نوعی مشارکت می داد. ""

امروزه تساهل و مدارای جامعه نسبت به انديشه های مختلف در سطح سياسی بسيار کم شده است

مهندس موسوی در اين باره که شما در گذشته مسئوليت‌های خطيری داشتيد. الان هم در عرصه سياسی حضور فعال داريد و هميشه مسائل را رصد می کنيد. پس از انقلاب همه استعداد های بالقوه تفرقه در کشور پررنگ می شود، آشوب های منطقه‌ای، نزاع های قومی، هجمه تهديد کننده دشمن خارجی، فشارهای اقتصادی؛ همه پيش‌نيازها برای اينکه جامعه دچار تشتت و تفرقه بشود، وجود داشت و شرايط سختی بر جامعه حاکم بود که نظام اين فضا را مديريت می کند. الان سی سال پس از انقلاب، نظام به شرايط خاصی گام نهاده است. به نظر شما شرايط امروز خطيرتر است يا شرايط آن دوران؟خاطرنشان می کند:ما می توانيم از گذشته درس بگيريم اما دو تا موقعيت دشوار را به سختی می توان روی هم انداخت و با هم مقايسه کرد. ما آن موقع تازه انقلاب کرده بوديم و تازه از سلطه رژيمی درآمده و رو به نظام جديدی آورده بوديم. نظام سابق ريشه عميق تاريخی داشت و اثر خود را در فرهنگ ، سياست ، اجتما ع و ساختارهای حکومت گذاشته بود بعلاوه حرکتی که انقلاب آغاز کرده بود برخلاف نظم موجود جهانی تلقی می شد و بخاطر همين دشمنان زيادی در سطح جهان بود که مشکلات زيادی مثل کودتای نوژه، شورشها و حمله صدام برای ما به وجود آورده بودند. در سطح بين المللی هم حرکت های ديگری وجود داشت.آنچه در اين شرايط به ما قدرت می بخشيد، وحدت و همدلی بر گرداگرد يک ايدئولوژی بسيار پيشرفته، مترقی و به روز و يک نوع صيانت از اين وحدت در مقابل امواج فتنه هايی که می توانست اين وحدت را مورد حمله قرار بدهد، وجود داشت.
می می گويد :در حال حاضر يقينا خطرهای آن موقع را به آن شکل نداريم اما اينکه الان احساس می کنيم آسيب پذيرتر شده ايم، به نظر من عامل آن مشکلات داخلی است. زمان جنگ علی رغم همه مشکلات، احساس قدرت وصف ناپذيری می کرديم ولی الان چنين احساسی وجود ندارد.
به نظر من امروزه تساهل و مدارای جامعه نسبت به انديشه های مختلف در سطح سياسی بسيار کم شده است. آن موقع مشکلات اگر چه بيشتر بود، تحمل و سعه صدر هم بيشتر بود. انديشه های مختلفی که با هم اختلافاتی داشتند می توانستند در کنار هم کار بکنند ولی الان متاسفانه چنين حالتی وجود داشت.

ارزشها در اقتصاد و تجارت و فرهنگ فرق کرده است
نخست وزير دوران دفاع مقدس در بخش ديگری از گفتگوی خود با پايگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در تبيين تفاوت های دهه اول و فضای فعلی کشور از حاکميت ارزشهای بنيادی در آن دوران ياد کرد که همه را برای اجرای سالم قوانين بسيج کرده بود. وی اظهار داشت: « آن موقع اگر فساد اقتصادی مطرح می شد، سريع مورد توجه قرار می‌گرفت. کوچکترين فسادی، بزرگ ديده می شد. اگر در سطح دولتی گفته می شد که ده هزار دلار گم شده و تکليفش روشن نيست و مشخص نيست کجا هزينه شده، ممکن بود که منجر به سقوط دولت بشود. در حالی که الان بحث ميلياردها دلار هست ولی هيچکس حساسيت نشان نمی دهد. من نمی خواهم کسی را متهم بکنم اما اينها مسائلی را در کشور به وجود می آورد که ما را آسيب پذيرتر می کند. آن موقع دغدغه همه رسيدن به اين مساله بود که همه مردم از نعمات و امکانات و از فرصت هايی که يک کشور و نظام می تواند داشته باشد، بهره‌مند بشوند و صادقانه اين خدمات در اختيار همگان گذاشته بشود. بحث، بحث مردم بود.متاسفانه امروزه اين ارزشها در اقتصاد و تجارت و فرهنگ فرق کرده است.»
ميرحسين موسوی به هدفمند کردن يارانه ها اشاره کرد و گفت: من مجبورم به نکته ای اشاره کنم. همين لايحه هدفمند کردن يارانه ها اگر اول انقلاب بود به اين شکل طرح نمی شد. اصل اين لايحه چيز بدی نيست. اما اينکه ما بياييم از يک طرف حذف يارانه ها را مطرح کنيم و بنزين را گران نماييم و از سوی ديگر بودجه مترو داده نشود. از يک طرف امور مردم به دليل بهای سنگين بنزين مختل شود و از طرف ديگر به تامين وسايل حمل و نقل عمومی اهميت ندهيم، برای مردم مشکل ايجاد می کند. همه زندگی و شغل و درآمد ملت به رفت و آمد بستگی دارد. اگر ما حمل و نقل را گسترش داده باشيم اين گرانی بنزين بار زيادی را روی هزينه های خانوار وارد نمی کند. اما اگر به دليل وجود پاره‌ای از مسايل بين دولت و شهرداری، ارز مورد نياز مترو تامين نشود و در حالی هدفمند شدن يارانه ها تصويب شود که مشکلات زيادی -مثل قرار داشتن مترو در بدترين شرايط تامين بودجه- وجود داشته باشد، چوب اين مسائل را مردم می خورند.
وی تاکيد می کند که لايحه هدفمند کردن يارانه ها اگر خوب اجرا بشود، دولت کارآمدی داشته باشد و از همه نيروها خوب استفاده کند و مشکلات مردم را حل کند ، ممکن است به کشور کمک کند. اما اگر اينگونه نشود، خداوند با هيچ کسی عهد و پيمان نبسته است. اگر داد مردم را دربياورند، آنان را در برابر دولت قرار می‌دهند. »

دهه اول انقلاب يک نوستالژی ملی است، هنوز هم ذائقه آن در دل مردم مانده است
وی با بيان اينکه حتی در شرايط جنگی افکار عمومی اجازه اظهارات متناقض و سياست های دوگانه به دولت نمی دادند، گفت: اينکه يک نفر از يک طرف حرفهايی بزند و از طرف ديگر کارهايی بکند که پاسخی برای اعمال خود نداشته باشد، اشتباه است. الان ما جنين چيزهايی را زياد داريم. اين مساله ما را آسيب پذير تر می کند و مشکلات ما را زياد خواهد کرد.نخست‌وزير دوران امام از دهه اول به عنوان يک نوستالوژی ياد می کند و اظهار می دارد : اين حسی که در سطح ملی به دهه اول انقلاب وجود دارد، ناشی از اين است که در شرايط آن دوران چون مردم می‌دانستند که همه توان نظام و دست اندرکاران در خدمت حل کردن مشکلات آنان است اگر جايی هم کم و کسری می ديدند، تحمل بالايی داشتند. می آمدند پشت سر دولت قرار می گرفتند.
« مردم با کم و کسری های کشور که خيلی زياد هم بود و ناشی از فقر و جنگ و انفجار کشتی های نفتی، خطوط انتقال گاز و محدوديت های واردات و صادرات بود، می ساختند. مشکلات را حس می کردند ولی فريادشان بلند نمی شد. چون می دانستند که هم خودشان، هم کسانی که در خدمتشان هستند برای حل اين مساله تمام توان خود را به کار گرفته اند. برای همين با يک همکاری وسيع و صبر بزرگ در سطح ملی روبرو بوديم که هم اختلافات را از بين می برد، هم مشکلات را حل می کرد و هم پشتوانه قوی برای نيروهای رزمنده ما در جبهه بود.
در چنين شرايطی که کمبودهايی وجود داشت، مردم بچه های خود را به جبهه می فرستادند و طلاهای خود را به دولت می بخشيدند تا بلکه بخشی از هزينه های جنگی را تامين بکنند. اين مساله احساسی از امنيت و آرامش را در کشور ايجاد می کرد که هنوز هم ذائقه و سابقه اش در جامعه مقداری مانده است. الان متاسفانه چنين چيزهايی نيست.

اجرای متوازن قانون اساسی همه را دور يک ميثاق ملی جمع می کند
مهندس موسوی در پاسخ به اين پرسش که اصولی که بر آنها بايد وحدت کرد چيست؟ چگونه بايد وحدت را تعريف کرد؟ به نظر می‌رسد در مفاهيم اساسی مانند منافع ملی يک تعريف واحد مورد قبول و اجماع نيست. چرا؟ می گويد:به اين دليل که توجهی به قانون اساسی نداريم.در متن قانون اساسی همه مسائل بصورت متوازن در مطرح شده است و نمی شود ما بخشی را برجسته نگاه کنيم و بخش ديگر را کم رنگ ببينيم. الان جناح ها و مسئولان مختلف به مذاقشان خوش می آيد که تکه ای را برجسته کنند و تکه ديگر را ضعيف نمايند؛ اين درست نيست. اينها بخش های به هم پيوسته است. مخصوصا بخش مربوط به آزادی ها (آزادی بيان، آزادی اجتماعات، آزادی عقيده ... )،شوراها، اصل عدم تجسس، مساله زبان های قوميت های و آموزش آنها و ...، اينها هيچ خطری را برای کشور ايجاد نمی کنند بلکه وحدت بخش هستند. بنده نوعی نمی توانم با سليقه خود بگويم که اجرا يا عدم اجرای اين اصل، صلاح نيست.
"" توجه کنيد که در زمان جنگ در کشورهای مختلف، انتخابات يا انجام نمی شود و يا بسيار تصنعی برگزار می گردد. در زمينه اجرای قانون مشکل پيدا می شود اما در تمام دوران جنگ ما باوجود همه بحران ها و مشکلات وسيعی که بود «انتخابات» ها علی رغم هزينه هايی که داشت، پشت سر هم انجام شد و نظام به قوت خود باقی ماند. کسی به ذهنش نرسيد که کار ديگری بکند.تنها موردی که تاخير انداخته شد، اجرای قانون شوراها بود. دليل آن هم نظريات مختلف مسوولان بود وآن زمان من اعتقاد داشتم برای عدم تمرکز دولت قانون شورا يکی از مهمترين راهکارهای ممکن است. برخی مخالف اين بودند می گفتند زمان جنگ احتمال دارد مشکلات اساسی در برخی از مناطق خصوصا مناطق مرزی داشته باشيم. ما در دولت اقدام کرديم قانون را به مجلس برديم و زمانی هم برای انتخابات شوراها معين کرديم. در آستانه انتخابات، عده‌ای از استاندارها به امام نامه نوشتند که اين مساله به تاخير انداخته شود. حضرت امام ملاحضه کردند. بعد در جلسه روسای سه قوه تصميم بر اين شد که انتخابات به بعد از جنگ وانهاده شود.بحث اين بود که ما همه اصول را پياده کنيم ولی الان اين اعتقاد زياد وجود ندارد. برخی اصول پررنگ شده و برخی اصلا کنار گذاشته شده اند. عدم اجرای درست قانون می تواند يکی از عوامل تفرقه باشد و از سوی ديگر اجرای متوازن آن می تواند همه را دور يک ميثاق ملی جمع کند .""

شکستن پی در پی نهادها يا تخريب قوانين، بويژه قانون اساسی حلال مشکلات ما نيست
از مهندس موسوی پرسيديم شما می فرماييد که اگر همه اصول قانون ساسی بصورت متوازن نگريسته و عمل شود، بخش بزرگی از اين مشکلات حل می شود.آيا احساس نمی کنيد که قرائت از برخی از اصول قانون اساسی آنقدر فربه هستند که اصول ديگر را به خودی خود کم رنگ می کنند؛ بطوری که مفسران و مجريان آن اصول را خيلی مورد توجه قرار می دهند و متوجه اصول مهم ديگر نمی شوند؟ همين امر باعث شده است که برخی از لزوم بازنگری در قانون اساسی سخن به ميان آورند.
وی پاسخ داد :مشکلاتی در جامعه داريم که بخشی از آن به ميراث های ما بر می گردد.رفتار، علايق و کردار سياسی ما بيش از شکل و ظاهر قانون اساسی درموضع گيری های نظام ما موثر واقع شده است و گرنه ما در جهان کشورهايی داريم که از نظر شکلی و محتوايی جوامعی کاملا دموکرات و باز هستند اما وقتی به قانون اساسی آنها توجه می کنيم و به رويه هايی که بايد به آن رجوع کنند، نگاه می کنيم، می بينم که خشک تر از قانون اساسی ما در آن کشورها وجود دارد ولی رويه هايی که برای نهادينه کردن مردم سالاری در آن کشورها استقرار پيدا کرده، منجر به اين شده که تفسير آن چارچوب های خشک سنتی، مشکلی برای دموکراسی و آزادی به وجود نمی آورد. نمونه اش چند کشور اروپايی که اگر نگاه بکنيد اصول بسيار سنتی مبتنی بر نظام شاهنشاهی در آن هست. وی اضافه می کند : شکستن پی در پی نهادها يا تخريب قوانين بخصوص قانون اساسی حلال مشکلات ما نيست. اين خودش می تواند يک نوع آشوب و آشفتگی را در کشور ايجاد کند. توجه به مسائل اجتماعی-سياسی ريشه داری که در تاريخ کشور و فرهنگ ما وجود دارد، مهم است. مخصوصا اگر ما دقت بکنيم که خود قانون اساسی نيست که در حقيقت اين مساله را ايجاد می کند بلکه نوع تلقی از قانون است که با تکيه بر نيروهای اجتماعی و فرهنگی به اين مشکلات عمق می بخشد.
يک ذهنيت نقاد مردمی که نسبت به سرنوشت خود حساس هست، با استفاده از تمام فرصت ها برای جمع شدن بر اصول قانون اساسی می تواند به ما مجال دهد که ما تفسيرهای متعالی تر اين قانون را اجرا نماييم. البته قانون اساسی هم وحی آسمانی نيست و بر اساس مقتضيانت زمان می تواند در چارچوب پيش بينی شده مورد تجديد نظر قرار بگيرد.
مهندس موسوی تاکيد دارد :من مشکل را بيش از آنچه که فربه بودن يک اصل و سنگينی بر اصل های ديگر ببينم در برخی از سنت های اجتماعی فرهنگی می بينم که با رويه های نادرست انباشت شده در طول تاريخ و ايجاد رويه های غلط جديد، به نوعی به کرختی رسيده است. کرختی تنها به حکومت مربوط نيست. به کسانی که شهروند عادی هستند هم مربوط می شود. البته من نقش تربيتی حاکميت در فرهنگ پذيری جامعه و آشنايی آنها با حقوق خود را خيلی موثر می دانم. وقتی حضرت امام بر می تابيد که افکار و انديشه های مختلفی وجود داشته باشند، اين خودش در فرهنگ جامعه تاثير زياد می گذاشت. امام دائم به ملاک ها و معيارهای جمعی در تصمصم گيری ها برمی گشت.

اگر در يک نظام، مردم برايشان عادی باشد که حقوقشان پايمال بشود و آنها چيزی نگويند آن نظام بسوی ديکتاتوری و خشونت سير می کند
مهندس موسوی در ادامه با بيان اينکه شيوه تفسير حاکميت در رابطه با قانون اساسی از يک سو اهميت فوق العاده ای دارد و در سوی ديگر، سمت گيری مردم و روشنفکرها هم اهميت زيادی دارد.امام حق را گرفتنی می دانند.آزادی را گرفتنی می دانند.آزادی را جزو حقوقی می دانند که بايد مردم بايد دنبال بکنند و به از دست دادن ارزشهای بنيادی تن در ندهند.اين برای ما يک اصل است. اگر در يک نظام، مردم برايشان عادی باشد که حقوقشان پايمال بشود و آنها چيزی نگويند؛ آن نظام بسوی ديکتاتوری و خشونت سير می کند. اينجاست که نقش مطبوعات، رسانه ها، روشنفکران، مردم، ادبيات سياسی و فرهنگی اهميت پيدا می کند.گفت:البته همه نظام ها با اين مساله روبرو هستند. در کشورهايی که جامعه کمی به پختگی رسيده است، يک ذره محدوديت که در برابر حقوق مردم ايجاد می شود، بلافاصله موج اعتراض ايجاد می شود و اين کار نهادينه شده است.
وی می گويد :ما از دوران مشروطيت قدم های زيادی پيش گذاشتيم.وضعيت امروز ما نه با دوران مشروطيت و نه با سی سال پيش قابل مقايسه نيست.قدم هايی پيش گذاشتيم اما اينکه بگوييم اين راه در نقطه ای به پايان رسيده و مردم بروند در خانه خود بخوابند و هيچ خواسته ای نداشته باشند و مساله خوبخود حل بشود، اشتباه است. مطالبه مردم از حاکميت و تفسير روشن انديشانه حاکميت از قانون اساسی به نحوی که به ملت کمک کند، راه حل مشکلات است

بنده اعتقاد قطعی دارم که واگذاری پيمانهای چند ميليارد دلاری به سپاه نه به نفع کليت نظام است و نه به نفع سپاه
نخست وزير دوران دفاع مقدس تاکيد می کند :«حساسيت شديدی در فرامين حضرت امام نسبت به مسائل مالی بود.يک زمانی در کشور اين بحث آغاز شد که نيروهای مسلح نياز مالی دارند و بايد وارد فعاليت های تجاری شوند.من مخالف بودم و اعتقاد داشتم که اين مساله کشور را با مسائل مختلفی روبرو می کند. می گفتند نيروی نظامی می خواهد کار عمرانی بکند. من گفتم نيروی نظامی که در پی آن باشد که که قيمت دلار چند است ديگر به وظايف خود عمل نمی کند و فساد هم ايجاد می کند. استدلال آنها اين بود که در قانون اساسی اصولی داريم که در زمان صلح، ارتش و سپاه می توانند در سازندگی کشور کار کنند. من گفتم، بله در حد خود می توانند اين کار را بکنند بدون اينکه از انجام وظايف خود جدا شوند و نيازی نيست که در مسائل مالی وارد شوند. نيازهای مالی آن‌ها بايد در دولت و وزارت دفاع حل و فصل بشود. بنده اعتقاد قطعی دارم که واگذاری پيمانهای چند ميليارد دلاری به سپاه نه به نفع اقتصاد کشور است و نه به نفع سپاه و نه نفع کليت نظام. اين رويکرد به تنهايی ميتواند کشور را در معرض خطر قرار دهد .وی می افزايد : در سه چهار سال اخير اينگونه مسائل ابعاد وسيع تری پيدا کرده است . توسعه موسسات پولی عجيب و غريب هم در ميان نيروهای نظامی و انتظامی مشکل ايجاد کرده و هم در ميان مردم. فکر نکنيم که سپاهی عزيزی که در مرزهای کشور شهيد می شود، نفعی از اين برده است. خير، اين فعاليت اقتصادی برای خود شبکه ای ايجاد کرده که اين شبکه، شبکه اقتصادی صرف نيست مقاصد سياسی هم دارد و اين به نفع کشور نيست. حضرت امام اين مساله را بارها مطرح کرده است، اگر به آن عمل می کرديم به اينجا نمی رسيديم. »

هستند کسانی که نان خود را از راه دروغ و تهمت می خورند
مهندس موسوی در اين باره که امام در نامه خود از واسطه هايی سخن می گويد که القای بدبينی می کنند و توصيه موکد دارند که از اينها پرهيز شود.اينها کی هستند؟ چکار می کنند؟ می گويد :هستند کسانی که نان خود را از اين راه می خورند.واقعا من نمی دانم دين و ايمان دارند يا نه.الان فضای تهمت خيلی رواج دارد.ما افرادی داريم که اگر پرونده هايشان با نگاه امام گشوده شود پرونده های بسيار آلوده ای دارند. اينها آمدند يکدفعه يک حرکت عظيم مردمی را می گويند که به منافقين ارتباط دارند و ... . اينها همان کسانی هستند که آتش بيار معرکه هستند و نفع خودشان برای رو نشدن پرونده هايشان در اين است که دائم اين اختلافات را در کشور به هم بزنند و بدبينی ايجاد کنند. در حالی که به سود همه هست که حقوق مردم را بشناسند و خوش بينی ايجاد کنند. اينکه يک عده ای اين وسط بيافتند و بگويند اين با بيگانه ارتباط دارد و ... اين کار بزرگ کردن بيگانه است اگر بيگانه ها اينقدر بزرگ هستند که می توانند اينهمه آدم را به صحنه بياورند که ما بايد دستهايمان را ببريم بالا و از کل انقلاب اسلامی استعفا بدهيم.
مهندس موسوی در پاسخ به پرسش که اين فضای بد بينی را چه کسانی می سازند؟ می گويد :يقينا يک عده از ساختن فضای بدبينی سود سياسی می برند و عده ای ديگر سود شخصی.مشهور بود که کسی در حضور حضرت امام واقعا جرات اينکه از ديگری غيبت کند و جوسازی و بدگويی بکند، نداشت.ايشان در همان جا جواب تندی می داد. بنده مواردی شاهد بودم که امام در برابر اين مسائل تند می شد. اين اثر جانبی در جامعه داشت. اينکه بايد مراقب کسانی که آتش بيار معرکه هستند و فضا را آلوده می کنند، بود.از او پرسيديم که امروزه عده ای بر ضرورت وحدت تاکيد می کنند و گروهی با مساله وحدت مخالفت می کنند. مسائلی از سوی برخی از افراد مطرح می شود می گويند اول محاکمه بعدا وحدت و از اين قبيل. شما اين را چگونه می بينيد؟.مهندس موسوی پاسخ داد:جنگ سياسی و قدرت طلبی است. در اين ميان آنچه مطرح نيست، معنای وحدت است. يک عده ای نفعشان بر اين است که در اين کشور اختلاف باشد و دايره نظام و متن نظام روز به روز تنگ تر و لاغرتر بشود. امام سعی می کرد که متن واقعی انقلاب و جامعه غنی باشد. بزرگترين حجم را داشته باشد و حاشيه، کوچکترين حجم ممکن را داشته باشد. موقعی که در وصيت نامه سفارش می کنند که کسانی که از انقلاب بريدند، بازگردند؛ نشان می دهد که حتی آن حاشيه کوچک را هم بر نمی‌تابند.می خواهند همه در دريای وحدت قرار بگيرند.

امروز حاشيه نظام از متن پررنگ تر شده است
مهندس موسوی در ادامه با بيان اينکه امروزه حاشيه نظام از متن فراتر رفته است می گويد :آنچه امروزه اتفاق افتاده اين است که حاشيه از متن فراتر رفته است و متن خيلی لاغر شده است.من فقط نمادين می گويم که در اين حاشيه تعداد وسيعی از مديران و روحانيون، بخشی از مراجع، چند رييس دولت و حتی رييس مجلس داريم. به اين که نمی شود حاشيه گفت. اين نقل مکان است. در چنين حالتی آن کسانی که در متن اصلی باقی می مانند به دليل عدم برخورداری از اين حاشيه بزرگ، مجبورند در يک حالت پادگانی و فيزيکی به افراد معدودی تکيه بکنند و اين همان چيزی است که به نفع کشور ما نيست.وی افزايد : مصلحت کشور اين است که آن فضايی که به عنوان غير خودی برای خود تعريف می کنند، در کوچکترين سطح و اندکترين وجه ممکن باشد. اگر غير از اين باشد، بايد در رفتار خود شک کنيم. نمی شود که در کشور هزاران هزار مدير برجسته ای که خدمت کرده اند همه را کنار بگذاريم و به حاشيه ملحق بکنيم.
""الان يک عده ای کشف کرده اند که موسوی خوئينی ها توده ای است يعنی همين شخصی که شاگرد امام است.می گويند گروه فرقان پيش ايشان درس خوانده اند.اگر اينجوری باشد فکر می کنم ما در نظام يک نفر را نمی توانيم پيدا کنيم که با اين و آن ارتباط نداشته باشد.وقتی ما مسائل را به اين اندازه تقليل می دهيم اين نشان بيماری است که در جامعه ما گسترش پيدا کرده است. همه بايد نگران باشيم.""
وی مثال ديگری هم می زند که اين مساله بسيار مهمی است که ما يک همايش دوسالانه کاريکاتور بگذاريم و بيش از صد نفر از بهترين کاريکاتوريست ها اعلام کنند که ما در اين دوسالانه شرکت نمی کنيم.اين اتفاق بزرگی است.ما اگر اين را علامت بگيريم، مشکلات را حل می کنيم.علامت ها هميشه در کلان جامعه نيست اگر در بخشی از جامعه آنها را ببينيم ، می توانيم به حل مشکلات برسيم. اينکه بيشتر سينمايی های، نويسنده ها، نقاش ها و ... در حاشيه قرار می گيرند، اين علامت خطر برای کشور است.

ما دچار کرختی جذام‌وار شده ايم
مهندس موسوی در ادامه در توصيف اوضاع امروز به اين نکته اشاره می کند که ما دچار کرختی جذام‌وار شده ايم او سپس توضيح می دهد :ما دچار کرختی جذام‌وار شده ايم. يک يخش هايی از بدنه‌ی انقلاب جدا می شود و متوجه نمی شويم. اين وضعيتی است که ما الان متاسفانه داريم و نگرانی امام در منشور برادری توجه به اين قضيه است که حساسيت ها را در اوج خودش در ميان نيروهای مسوول حفظ کنند.
""در اوايل سال ۵۸ چند نفر از هند آمدند و خواهان حضور گروهی در آن جا جهت معرفی انقلاب اسلامی شدند.بنده از طرف شهيد بهشتی مامور شدم که پس انتخاب چند نفر به هند رفتيم. يک روز که روی پله های مسجد جامع دهلی نشسته بوديم ديدم کنار من يک جذامی نشسته است که قسمتی از انگشتان و پاهايش افتاده است از يک دوست هندی پرسيدم که چرا اينجوری شده؟ گفت، بدن اين فرد کرخت است . وقتی تکه تکه می افتد شخص متوجه نمی شود. ما دچار کرختی اساسی جذام‌وار شده ايم. وقتی می بينيم افرادی که برای نظام دل می سوزانند و چيزی از نظام نمی خواهند و حرفشان هم بازگشت به قانون اساسی و اصول است و ما راحت آنها را مورد هتاکی قرار می دهيم و حتی مثلا به آقای کروبی حمله فيزيکی می کنيم ، بايد بدانيم که يک کرختی اساسی پيدا کرده ايم.""
وی در پاسخ به اين پرسش که آنچه از خاطرات امام و ياران ايشان از دهه اول بر می آيد ، اين تصوير را ايجاد می کند که آزادی سوال و انتقاد و مخالفت با نظرات ديگران و ايشان در آن زمان معمول بوده است، چرا امام که خود نظريه پرداز ولايت فقيه بودند، مساله تمکين مطلق را در اين موارد مطرح نمی‌کردند؟ هم می گويد : البته در آن دروان به دليل محبوبيت امام، مخالفت با ايشان يک نوع بدبينی نسبت به شخص در جامعه ايجاد می کرد اما اين مانع از آن نبود که افراد و نهادهای مختلف ار جمله مجلس نظر خود را اعلام نکنند. من افراد مختلفی را يادم هست که حرفهای درشتی هم در رابطه با امام زده بودند و فکر نمی کردند به نظر امام رسيده است. بعدا فهميده بودند و از ايشان وقت خواسته بودند و ايشان بلافاصله وقت داده بود. اين مساله در سطح جامعه هم انعکاس پيدا می کرد. تحمل، مدارا و آزادانديشی بخشی از اعتقادات دينی ما است که هيچ نوع تناقضی با مساله قانون اساسی ندارد بلکه قانون اساسی در همه جا به اين مساله تاکيد کرده است. البته بيم آن هست يک موقع اجماعی پيش آيد که به دليل ناکارآمدی و بدعمل کردن ما، مردم در هيچ موردی را قبول نکنند. من فکر نمی کنم در اصل آن چيزی که انقلاب برای آن اتفاق افتاد، مشکلی باشد.مشکل در عملکرد ما است.گر زمانی مردم تصميم جمعی و اجماعی بگيرند در برابر موج آن نمی شود ايستاد.

به نفع کشور است که بر سر يک امر مهم و بنيادی بنام قانون اساسی اجماع کنيم
مهندس موسوی در پايان اين گفتگو ابراز می دارد :آنچه من مطرح می کنم از نظر سياسی به عنوان يک فرد کوچک که مختصر آشنايی با وضع کشور دارم اين است، به نفع کشور ما است که بر سر يک امر مهم و بنيادی بنام قانون اساسی اجماع کنيم.ممکن است بنده و شما عقايد متفرع و مختلفی داشته باشيم ولی لازم است که بر همين قانون اجماع بکنيم و مشکلات را حل کنيم و از اين تفرق بيرون آييم و اصلاحات خوبی را در کشور انجام بدهيم . من اين را بهترين مساله برای اجماع می دانم . خود قانون اساسی هم وحی نيست و اگر لازم باشد ميتواند اصول آن مورد تجديد نظر قرار گيرد همانطور که در سال ۶۸ اينچنين شد .ما اگر اين اجماع را داشته باشيم، در فضايی که حضرت امام در اين منشور می فرمايند، قضيه بگونه ای خواهد بود که باز هم مردم مدافع ارزشهای اسلامی خواهند بود. اگر مشکلات حل شود مردم دنبال حاکمان می آيند ولی اگر ببينند که آنها را بدبخت تر می کنند، فشار بيشتر می کنند، مشکلات را زياد می کنند؛ به نظر من اصلا نمی شود روی آن حساب کرد.
وی می گويد :اينکه به مردم بگوييم علی رغم همه بدی ها و ضعف ها و فساد ها پشت حاکميت بايستيد؛ اين جوانمردانه نيست. نظام بايد مشکلات همه مردم را حل کند يا اينکه در جاهايی که نمی تواند کاری بکند، مردم را قانع سازد.از تکنولوژی هسته ای تا سياست های اقتصادی و کارآمدی.مردم از اين نظام انتظار دارند.
سخن پايانی مهندس موسوی هم يک توصيه و هشدار بود : مردمی که در انقلاب به صحنه آمدند يقينا برای اين تحمل اينهمه مشکل نيامدند.آنها آمده بودند تا به رفاه و آزادی برسند.اگر درست عمل نکنيم اين فضا از دست می رود نه اينکه ما می خواهيم از دست برود، خودش می رود.حکومت بايد مشکلات مردم را حل کند.مثل دفاع مقدس که اگر مردم نبودند دشمنان می آمدند کشور را می گرفتند. آنها که ديگر چرتکه نمی انداختد که اينها مسلمان هستند و بايد مراعات کنيم. مشکلات کشور همچنين شکلی دارد اگر دولت در مسائل مختلف کارآمد نباشد مردم برنمی تابند و اعتراض می کنند. عدم کار آمدی به طور قطع به سلب مشروعيت نظام ختم می شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016