بحران عميقتر و کودتاگران منزویتر میشوند! علی کشتگر
فيلم آتشزدن تصوير آيتالله خمينی کاملا مشکوک است! با توجه به ادامهی فضای اعتراضی و گسترش جنبش سبز که در ۱۶ آذر شاهد آن بوديم کودتاگران برای پیگيری روشهای خود و همراهکردن بدنهی نيروهای نظامی با فرماندهان سرکوب بهدنبال بهانههايی میگردند که ادامهی سرکوبها را توجيه کند. عميقترشدن شکافهای حاکميت آنهم در شرايطی که جنبش سبز روزبهروز فراگيرتر میشود و هيچ نشانهای از تجزيه و شکاف در درون آن پديد نيامده، خامنهای را بهشدت نگران و وحشتزده کرده است. او دراين بازی اخير میکوشد هاشمی رفسنجانی و همنظران او را به حاشيه براند، در جنبش سبز شکاف ايجاد کند، امری که تاکنون در انجام آن شکست خورده است
در روز ۱۳ آبان، جوانان خشمگين، تصاوير علی خامنه ای را آتش زدند. آن حادثه هيچ واکنش مهمی در ميان روحانيون و آن بخش از مردمی که هنوز از نظام جمهوری اسلامی حمايت می کنند پديد نياورد. چرا؟ به اين دليل که اکثريت عظيم روحانيون و طرفداران سنتی جمهوری اسلامی نيز ديگر به خامنه ای اعتقاد ندارند. اقدامات و سخنان او از کودتای ۲۲ خرداد تا به امروز چنان رسوايی برانگيز است که در طيف اصولگرايان نيز بجز معدودی از عناصر بدنام و بی اعتبار کسی جرات حمايت از آن را ندارد. کم نيستند عناصری از اين طيف که کودتای انتخاباتی و سرکوب های خونين و فجايعی نظير کهريزک و ترور و ارعاب شواهد جنايات هولناک کهريزک را برای بقای نظام و حتی بقای روحانيت خطرناک و مهلک می دانند و هنوز آرزو دارند خامنه ای حساب خود را از احمدی نژاد جدا کند و از راه رفته بازگردد. اگر پيش از کودتای انتخاباتی کسی عکس خامنه ای را آتش می زد، بسياری از روحانيون و جريانات و عناصر طيف اصولگرا دراعتراض به چنين کاری به حرکت درمی آمدند و احتمالا می توانستند چندين ميليون نفری هم از ميان جمعيت کشور عليه اين اقدام بسيج کنند. اما پس از کودتا، چنين چيزی محال است! چرا که خامنه ای همه موجودی و اعتبار مقام ولايت را در اين بازی باخته و از مقام رهبری کل نظام به سطح يکی از سران کودتا که به آرای يک ملت خيانت کرده اند تنزل پيدا کرده است. او دراين ۶ ماهه علاوه بر رهبری کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد فرماندهی مستقيم جنايات زير را نيز برعهده داشته است:
- سرکوب خونين تظاهرات مسالمت آميز مردم.
- شکنجه زندانيان سياسی برای وادار کردن آنان به ابراز ندامت و برپا کردن دادگاههای نمايشی.
- تلاش برای مرعوب کردن مراجع و روحانيون ناراضی.
- جلوگيری از کار کميته های حقيقت ياب که قرار بود درباره فجايع کهريزک، تجاوز به زنان و مردان زندانی، و قتل زندانيان سياسی تحقيق کنند
- و...
با توجه به اين واقعيت ها، طبيعی است که مردم شعار مرگ بر خامنه ای را به شعارهای خود بيفزايند و در تظاهرات خيابانی کسانی از ميان جوانان خشمگين تصوير وی را آتش بزنند.
اما همان گونه که اشاره شد پاره کردن و آتش زدن تصوير خامنه ای احساسات روحانيون و بدنه نيروهای مسلح را جريحه دار نساخت. و اين در حالی است که با توجه به ادامه فضای اعتراضی و گسترش جنبش سبز که در ۱۶ آذر شاهد آن بوديم کودتاگران برای ادامه روش های خود و همراه کردن بدنه نيروهای نظامی با فرماندهان سرکوب به دنبال بهانه هايی می گردند که ادامه سرکوب ها را توجيه کند. آتش زدن تصوير آيت اله خمينی آن برای چنين دستاويزی است. برهمين اساس است که در ۱۶ آذر صداو سيمای جمهوری اسلامی با آب و تاب زياد، فيلمی از به آتش کشيدن تصوير آيت اله خمينی را چندين بار به نمايش می گذارد. و بی درنگ همه رسانه ها و سخنگويان حکومت کودتا شروع به بزرگ نمايی اين حادثه می کنند تا از آن يک " پيراهن عثمان" برای توجيه اقدامات خود بسازند.
آنها می دانند تا زمانی که نتوانند رهبران شاخص جنبش سبزرا از آن جدا کنند، تا زمانی که نتوانند با تزريق خشونت و راديکاليسم افراطی در اين جنبش در ميان فعالان آن شکاف ايجاد کنند. اولا، نخواهند توانست آن را از پويشی که روز به روز به نيرومندترشدن و فراگيرترشدن آن کمک می کند، باز دارند. و ثانيا آن که نمی توانند بدنه نيروهای نظامی را برای ادامه سرکوب مردم برای روزها و ماههای آينده با خود هم راه نگهدارند. براين اساس هدف از آتش زدن تصوير آيت اله خمينی و بزرگنمايی آن در صدا و سيما اين بوده است که :
۱- موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی را زير فشار بگذارند و آنان را ناچار به ايراد سخنانی کنند که موجب دلسردی و نوميدی و يا شکاف در جنبش سبز شود.
۲- بدنه نيروهای نظامی و انتظامی را با فرماندهان کشتارو سرکوب هم دل وهمراه سازند.
۳- روحانيون ناراضی و مردد را به همکاری وهمدستی با کودتا ترغيب کنند. اما بعيد است که کودتاگران از اين ترفند نيز طرفی ببندند.
مردم دست خامنه ای و ايادی کودتا را خوانده اند و هرکاری که آنان با هدف سرکوب و ارعاب انجام می دهند و هر زهری که در جامعه می پاشند بالافاصله مردم پادزهر آن را پيدا می کنند و ايادی کودتا را از کرده خود پشيمان می سازند. جنبش روسری و چادر به سر کردن مردان پس از دستگيری اخير مجيد توکلی نمونه ای از واکنش های آگاهانه مردم در قبال همين گونه ترفندهای کثيف کودتاگران است.
همه می دانند که جنبش سبز و فعالان و رهروان شاخص آن از هرگرايش فکری و عقيدتی با دين مخالف نيستند بلکه با ابزاری کردن دين مخالفند. همه می دانند که مساله عاجل و امروز جنبش سبز اعتراض به تقلب انتخاباتی و مخالفت با رهبران کودتا يعنی شخص علی خامنه ای است نه آيت اله خمينی. ممکن است در اين جنبش بزرگ معدودی جوانان خشمگين به اقداماتی که بهانه به دست سرکوبگران می دهد دست بزنند، اما گرايش عمومی چنين نيست و اکثريت عظيم فعالان جنبش سبز جوانان خشمگين را از توسل به اقداماتی که مايه دست و بهانه ساز برای سرکوبگران می شود برحذر می دارند. آنان که اقدام مشکوک آتش زدن تصوير آيت اله خمينی را بزرگنمايی می کنند و در جهت مقاصد خود از آن " پيراهن عثمان" درست کرده اند بايد به اين پرسش که در اذهان مطرح است پاسخ دهند که آيا اين اقدام زشت تر است يا جنايات کهريزک؟ آيا اين اقدام بدتر است يا به خون کشيدن تظاهرات مسالمت آميز ملتی که می پرسد رای من کجا است؟ آيا اين اقدام بدتر است يا قصه های هولناک تجاوز به زندانيان و کشتن و سوزاندن آنان؟ آيا اين حرکت بيشتر با دين و اخلاق و انسانيت ناسازگار است يا شکنجه زندانيان سياسی و پروژه های رسوای ندامت گيری؟ اگر به قول پيامبر اسلام " حرمت انسان از حرمت خانه کعبه بيشتر است"، آيا برهمين اساس، حرمت انسانهايی که به جرم سئوال از مسوولان به خاک و خون کشيده شده اند از حرمت تصوير آيت اله خمينی بيشتر است؟
واقعيت آن است که جنبش سبز در ادامه پايداری پيگير و هوشيارانه خود شکافهای درونی حاکميت را عميق تر کرده است. و اين درحالی است که هيچ يک از ترفندها و تلاشهای رژيم نتوانسته است در صفوف آن شکاف ايجاد کند. عميق تر شدن شکافهای حاکميت آنهم در شرايطی که جنبش سبز روزبه روز فراگيرتر می شود و هيچ نشانه ای از تجزيه و شکاف در درون آن پديد نيامده، کودتاگران و شخص خامنه ای را به شدت نگران و وحشت زده کرده است. چرا که اين روندها به مفهوم منزوی تر شدن کودتاگران و قدرتمندترشدن جنبش دموکراسی خواهی است. بهانه کردن اهانت به آيت اله خمينی و بزرگنمايی بيش از حد يک اتفاق مشکوک در گوشه ای از يک جنبش بزرگ و سراسری تازه ترين ترفند کودتاگران برای بازگرداندن انسجام دربالا و تجزيه جنبش سبز است. ترفندی که کودتاگران را بی اعتبارتر و منزوی تر می کند.
خامنه ای دراين بازی می کوشد هاشمی را بيش از بيش به حاشيه براند و شرايط را برای دستگيری به زعم او سران فتنه يعنی موسوی و کروبی فراهم کند. اما او از اين اقدامات نيز طرفی نخواهد بست فقط ناتوانی او و حاکميت تحت رهبری او را در حل بحران به نمايش می گذارد و بحران درونی نظام را غيرقابل حل می کند.امری که ديريا زود به سود جنبش دموکراسی خواهی تمام خواهد شد. جنبش سبز دموکراسی خواهی در مسير خود بايد با هوشياری به سه مساله حياتی زير توجه اکيد مبذول دارد:
۱- از راديکاليسم و تندروی که مايه دور شدن نيروهای مردد و ناراضيان درون بدنه نظام خواهد شد اجتناب کند و به شعارهای حداقلی مثل ابطال انتخابات، آزادی انتخابات، پيگيری پرونده جنايات کهريزک و امثالهم و آزادی زندانيان سياسی قناعت کند. و از هرگونه شعار و اقدامی که انسجام دستگاههای سرکوب را سبب می شود بپرهيزد.
۲- به روش های مسالمت آميز و عدم خشونت پای بند بماند.و دربرابر کنش ها و ترفندهای تحريک آميز رژيم کودتا با هوشياری به واکنش هايی توسل جويد که انسجام و يکپارچگی آن را در مخاطره قرار ندهد.
۳- همچون شش ماهه گذشته ازهرگونه برخورد و روش دافعه پرهيز کند و ظرفيت خود را در همراه ماندن با همه مخالفان کودتا ازهر گرايش و عقيده ای گسترش دهد.
۲۳ آذرماه ۸۸
علی کشتگر
[email protected]