جمعه 27 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پاره‌شدن عکس خمينی و تداوم جنبش سبز دمکراسی‌خواهی، حشمت‌الله طبرزدی، پيام دانشجو

جنبش ۱۶ آذر تا ان جا کارساز بود که حکومت استبدادی را وا داشت تا به ترفندی جديد متوسل بشود.ترفند تبليغی محکوم کردن پاره شدن عکس خمينی توسط معترضين وبر نيزه کردن ان به عنوان يک سند جنايت غير قابل بخشش! البته اين بار اول نبود که حکومت به چنين ترفندی متوسل می شد. هنوز فراموش نکرده ايم که برای سرکوب جنبش دانشجويی ۱۸ تير ماه ۱۳۷۸،قران بر سر نيزه کردند و فرياد بر اوردند که دانشجويان ،قران ها را به اتش کشيده اند.

واقعيت اين است که اين اقدام حکومت مذهبی از روی ناتوانی و استيصال صورت می گيرد. نه اين که به راستی از روی تعصب يا اعتقاد دست به چنين کارهايی بزنند. بلکه هرگاه به دنبال يک بهانه برای تحميق توده ها از يک سو و يافتن راهی برای مشروعيت دادن سرکوب ها از ديگر سو باشند ،به چنين ترفند هايی رو می اورند.

در اقدام اخير نيز حکومت در مقابل اراده ی جنبش سبز، خودش را ناتوان ديد. برای اين که از همه ی راه های ممکن استفاده کرد اما در امر سرکوب توفيقی به دست نياورد.پيش از ان کشتار و شکنجه وتجاوز را ازمود اما اين اقدام ضد بشری بر دامنه ی اعتراضات افزود. سپس به نيرنگ رو اورد و جنبش سبز علوی را در مقابل جنبش سبز دموکراسی خواهی يا به زعم او جنبش سبز اموی کليد زد. ولی هيچ نتيجه ای عايد نگرديد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


همچنين اعلام کردند که با تغيير ساختار نيرو های نظامی قرار است از ان ها به عنوان افسران و سربازان جنگ نرم درمقابل مردم استفاده کنند. يعنی ان ها را با بودجه ی دولتی تدارک و سازماندهی نمايند اما به نام مردم و دانشجو به خيابان و دانشگاه اورده و بگويند که اين مردم هستند که در برابر جنبش سبز ايستاده اند، اين ترفند نيز ثمری نداد.

به اسلحه ی تهديد رو اورده و هر روز در بوغ های تبليغی خود دميدند که موسوی و کروبی را بازداشت خواهند کرد!بلکه ان ها از ترس مرگ دست به خودکشی بزنند. اين ترفند نيز کارگر نيفتاد و در کنار کروبی و موسوی،رفسنجانی و خاتمی نيز بيش از پيش فعال شدند و مجمع روحانيون مبارز نيز بيش از پيش تحريک شد تا پا در ميدان بگذارد.در تمامی اين مراحل،سرکوبگران نخواستند اين واقعيت را بپذيرند که در مقابل يک جنبش با انگيزه و با اهدافی اصيل قرار دارند.با جنبش هايی که مطالبات به حقی دارند نمی توان با زبان زر و زور و تزوير سخن گفت.اين واقعيتی است که حکومت هنوز نخواسته بپذيرد.

حتا در مراحلی موسوی و اصلاح طلب ها را تحريک کردند تا بلکه،با محکوم کردن شعار جمهوری ايرانی و جانم فدای ايران،بين بدنه ی جنبش با رهبران اسمی ان اختلاف بيندازند اما اين ترفند نيز نتيجه نداد. برای اين که موسوی دريافت که نمی بايست نظرات خود را بر يک جنبش تحميل نمايد و به همين دليل و به مرور با اين خواست اصيل جنبش کنار امد.

بنابراين،ديکتاتوری نظامی-امنيتی حاکم بر ايران از همه ی ترفند ها استفاده کرد تا جنبش سبز را خاموش کرده و برای هميشه از شر ان راحت شود. ولی ۶ ماه از عمر جنبش گذشت اما در ۱۶ آذر نشان داد که با صلابت هر چه تمام تر راه خود را ادامه می دهد. اين بار اما ترفند تبليغی ديگری به کار بردند. ان ها از صحنه ی پاره کردن عکس خمينی فيلم برداری کردند و در وسيع ترين شکل ممکن ان را به نمايش در اوردند. البته هنوز هيچ منبع مستقلی مشخص نکرده است که ايا اين عمل توسط معترضن صورت گرفت يا توسط خود رژيم.اما ان چه اهميت دارد اين است که اين خود رژيم بود که ان صحنه را منتشر کرد تا حتا پير زنان و پير مردان روستايی نيز دريابند که عکس خمينی پاره شده و مردم شعار جمهوری ايرانی سر می دهند!حتا شعار های دانشجويان عليه بسيج نيز به نمايش در امد.

حکومت با اين کار خود چند هدف را دنبال می کرد.اول می خواست به توده های مردم به ويژه طرفداران خودش نشان بدهد، اين فقط عکس خامنه ای نيست که به اتش کشيده می شود. بلکه عکس خمينی هم پاره می شود.از ان جا که حکومت نمی توانست صحنه های پاره شدن عکس خامنه ای يا شعار هايی که عليه او سرداده می شود را به نمايش در بياورد و می دانست که اين کار،نتيجه ی معکوس دارد ،سعی کرد به مردم بگويد که معترضين با خمينی هم مشکل دارند. به نحوی انتقام پاره شدن عکس خامنه ای را با نمايش اخير از خمينی گرفت. در صورتی که در شرايط کنونی کسی با عکس خمينی مشکل نداشت و او نبود که در ۳۰ خرداد دستور سرکوب مردم را داده بود.رژيم سعی کرد با گسترش بحران به نحوی ان را به مرحله ای برساند که امکان ازبين بردنش مهيا شود.حداقل نتيجه ای که می توانست از اين کار به دست اورد عادی سازی پاره کردن عکس خامنه ای بود.زيرا نمی توانست از پاره کردن ان توسط معترضين جلوگيری کند.

هدف بعدی اين بود که از اين راه يعنی قربانی کردن اعتبار خمينی به بسيج توده ها برای سرکوب جنبش سبز بپردازد. ديده بود که هر اندازه معترضين شعار های ساختار شکن سر می دهند، اما طرفداران حکومت از خود واکنشی نشان نمی دهند. با خود چنين انديشيد که تنها عاملی که ممکن است خشم طرفداران خمينی را برانگيزد ،نشان دادن نمايش پاره کردن عکس خمينی است. اما شاهد بوديم که حتا طرفداران خمينی برای اين امر نيز بسيج نشدند. زيرا بخش بزرگی از طرفداران خمينی همان هايی بودند که به موسوی و کروبی رای دادند و پيش از اين از حکومت احمدی و خامنه ای و صدا و سيمای دروغگو،قطع اميد کرده بودند.

هدف مهم تر حکومت اين بود که با اين کار خود بين بدنه ی جنبش سبز که سکولار ومخالف جمهوری اسلامی است با رهبری اصلاح طلب ان اختلاف بيندازد. برای اين که رهبران اصلاح طلب جنبش بار ها و بارها سرسپردگی خود به خط امام را بيان کرده بودند و در وضعيت جديد می بايست با خود و جنبش تعيين تکليف می کردند. اگر اين رهبران در دام ترفند تبليغی صدا و سيمای دروغ و ريا افتاده و با ان ها هم صدا می شدند ،هدف اصلی کودتاگران تامين شده بود. اگر واکنشی نشان نمی دادند در بوغ های خود می دميدند که اين ها در حمايت خود از خمينی و خط او صادق نيستند. بايد اذعان کرد که رژيم با اين ترفند خواب بس وحشتناک و مزورانه ای برای اصلاح طلبان ديده بود.حکومت نمی توانست به راحتی کروبی و موسوی را بازداشت کند ،مگر اين که پيش از ان ،ارتباط ان ها با بدنه ی جنبش را قطع می کرد. بهترين راه اين بود که موسوی و کروبی را وا بدارد که در پشتيبانی از خمينی و محکوم کردن پاره شدن عکس او ،گوی سبقت از حاميان دروغين خمينی بربايند و با بدنه ی جنبش خداحافظی کنند تا وسيله ی بازداشت ان ها به دست خودشان فراهم شود.البته اين ضعف اصلاح طلبان است که هنوز نتوانسته اند يک ارتباط منطقی بين خواست جنبش از يک سو و عقايد پيشين خود به وجود اورند. به اصطلاح پاشنه اشيل اصلاح طلبان همين خط امام و قانون اساسی به جا مانده از دوران خمينی است.در حالی که جنبش، شعار جمهوری ايرانی سر می دهد ،موسوی خواهان جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد است و اين امری است که دير يا زود برای جنبش و رهبران اصلاح طلب ان مشکل ساز خواهد شد. کودتاگران از اين ضعف يا تناقض در جنبش به خوبی اگاه هستند و حتما در اينده نيز برای استفاده از ان برنامه ريزی خواهند کرد.

در اين ميان بهترين رفتار از سوی بيت خمينی بروز داده شد.ان ها دريافتند که برسرنيزه کردن عکس خمينی فقط ترفندی از سوی کسانی است که در جنايت و تجاوز و شکنجه و سرکوب مهارت داشته اما برای حفظ قدرت به اين عوامفريبی نيز نياز دارند.درخواست مجوز موسوی و کروبی برای دفاع از عکس خمينی اما اشتباه اميز ترين کاری بود که صورت گرفت. ان ها شانس داشتند که حکومت به در خواست ان ها که سران فتنه اشان می خواند، نمی تواند ، موافقت کند، و به ان ها مشروعيت بدهد ،در غير اين صورت اولين گام برای افتادن در دام کودتاگران برداشته شده و با عقب کشيدن بدنه ی جنبش،زمينه ی اختلاف و در نهايت بازداشت اقايان و سرکوب جنبش فراهم می شد.

اگرچه قران سرنيزه کردن برای حکومتی که جز دروغ و تهديد و سرکوب،ابزاری ندارد ،امری معمول است اما رهبران اصلاح طلب جنبش سبز بايد اگاه باشند که نبايد مردم را با اين اخلاق غير مدنی سرگرم کرد. پاره کردن عکس يا اتش زدن ان ،در دنيای مدرن يک نشانه ی اعتراض است. اما طرح اين موضوع که با پاره شدن عکس فلانی به دين و ايين و بلکه شخصيت او هتک شده است يک اموزه ی بدوی و ارتجاعی است.در شرايطی که به دختران و پسران ايرانی در بازداشت گاه های جمهوری ايسلامی تجاوز شده يا چون روح الامينی ها زير شکنجه می ميرند اما حوزه ی به اصطلاح علميه سکوت می کند،اما برای پاره شدن يک عکس دست به راهپيمايی می زند برای موسوی و کروبی زيبنده نبود که با اين موج هماهنگ شده يا با موضع گيری های ناصواب خود بر اتش تنور حکومت بدمند.

البته در فتنه ی اخير که به فتنه ی عکس معروف شد،تندرو ترين روحانيون و سياسيون بهره مند از رانت قدرت،دست به اعتراضاتی عليه رقبای اصلاح طلب خود زده و از اين رهگذر بيش از گذشته،جنگ قدرت تشديد شد که حتما به نفع جنبش سبز است.جنبش سبز بايد بی اعتنا به اين جار و جنجال ها راه خود را ادامه بدهد و دربند عکس و اين امور نماند.جنبش بايد از هرفرصتی بهره برده و مبارزات مسالمت اميز خود را ادامه دهد. فرض را بر اين قرار بدهيم که حکومت قادر به سرکوب اين جنبش باشد، به راستی جنگ و جدل های درون قدرت کافی است تا حکومت را از کار بيندازد. اگر حکومت گران توانايی سرکوب جنبش را می داشتند، پيشاپيش بايد می توانستند راه حلی برای نزاع درونی خود بيابند.

جنبش البته بايد در وضعيت کنونی به دنبال پرداخت هزينه ی بيشتر يا راديکال تر کردن شعار های خود نباشد. بايد با مبارزات ارام و سنجيده شرايطی را به وجود اورد که هر اينه برتعادل قدرت ،ناشی از جنگ قدرت درون حکومتی،به نفع خودش بهره ببرد.هرگاه هزينه ی مبارزات بالا برود يا شعار ها بيش از وضعيت کنونی راديکال بشود،اين خطر وجود دارد که بخشی از جناح قدرت، جنبش را وجه المصالحه ی خود قرار داده و با رقيب سازش کند.بايد به گونه ای حرکت کرد که جنبش بر تنازعات درونی اثر ويزه بگذارد بدون اين که عوامل قدرت بتوانند از جنبش برای امتياز گيری شخصی يا سياسی مايه بگذارند. تنازعات درون قدرت به اندازه ای زياد است که اگر جنبش به خوبی از فرصت ها استفاده کند،هزينه اش پايين تر خواهد امد.

راهپيمايی سکوت دانشجويان شريف نمونه ی خوبی است که به جنبش ياداوری می کند که در شرايط کنونی می بايست هزينه را پايين اورد و با تامل بيشتر،گام های بعدی را به پيش گذاشت. جنبش دانشجويی در يک هفته ی گذشته به خوبی نشان داد که امکان رهبری جنبش را دارد و خود را درگير منازعه ی قدرت در باره ی پاره شدن عکس خمينی نمی کند. اگر قرار باشد از حريمی دفاع شود ،حريم دانشگاه و دانشجو است که بارها و بارها از سوی حکومت مورد تجاوز قرار گرفته است. هر کس در هر رده ای پا در ميدان قدرت و سياست گذاشته باشد بايد اين امادگی را داشته باشد تا مردم او را نقد کرده،عکس او را پاره کنند يا عليه او شعار بدهند.هيچ سياستمداری از اين امر مستثنا نيست. اين پيام جنبش سبز دموکراسی خواهی ملت ايران است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016