دفاع از حقوق انسانی؛ راز محبوبيت آيتالله منتظری، گفتوگوی ايرج اديبزاده با مهرداد درويشپور، راديو زمانه
[email protected]
خبر درگذشت آيتالله منتظری، مهمترين روحانی منتقد حکومت و جانشين پيشين آيتالله خمينی، صدها هزار نفر را به خيابانها کشاند که در مراسم تشييع جنازهی وی شرکت کردند. در مسير حرکت، درگيریهايی نيز ميان تظاهر کنندگان و نيروهای دولتی گزارش شد.
اين خبر در رسانههای مهم جهان نيز انعکاس گستردهای داشت؛ «لوسآنجلس تايمز» حضور انبوه مردم را در اين مراسم، ترکيبی از راهپيمايی و تظاهرات توصيف کرد.
روزنامهی «فيگارو» چاپ فرانسه، نوشت: «واکنش مردم در ايران به خبر درگذشت آيتالله منتظری نشان مردمی بودن بودن وی بود».
«ليبراسيون» با عنوان «آيتالله معترضان» به اعتراضهای وی به کشتار زندانيان سياسی در زمان آيتالله خمينی اشاره کرده که موجب عزل وی از قائممقامی خمينی شد.
دليل محبوبيت آيتالله منتظری چه بود؟ اين پرسشی است که با آقای مهرداد درويشپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه در سوئد در ميان گذاشتم:
به راستی آقای منتظری بینظيرترين چهرهی روحانی است که در حکومت اسلامی مورد احترام مردم قرار گرفت. در حالی که پس از اين تجربهی ۳۰ ساله، شايد به استثنای آيتالله طالقانی که در دوران اول انقلاب احترامی نسبی نسبت به ايشان نيز وجود داشت، نظر بسيار منفیای نسبت به روحانيت و آخوند در جامعه وجود دارد.
آقای منتظری محبوبترين چهره در جامعهی روحانی است که در افکار عمومی نسبت به ايشان با حرمت برخورد میشود.
اين واکنش يا استقبال جامعه از آيتالله منتظری، ناشی از نه موقعيت روحانی ايشان بلکه از کنش سياسی او در طی اين ۳۰ سال است.
يعنی جز دورهی کوتاه اوليه، از زمانی که کشتارهای سالهای ۶۰ آغاز شد و پس از آن در سال ۶۷، در حالی که آقای خمينی فرمان قتل عام زندانيان سياسی را صادر میکند، منتظری که قائممقام رهبری و رييس مجلس خبرگان بود، به خاطر انسانيت و عدالت و مخالفتاش با سرکوب وحشيانه و قتل عام زندانيان سياسی، از جانشينی و نقش رهبری آينده صرفنظر میکند.
هر قدمی که جلوتر میآييم، نقش آقای منتظری و احترام به ايشان بيشتر میشود. به ويژه در چند سال اخير، آيتالله منتظری در برخورد با مسائل اسلامی و فقهی، توجه به وضعيت زنان به طور نسبی، مخالفت با ولايت فقيه، توجه به رأی مردم و حقوق بشر و مخالفت با دولت کودتا تا آنجا پيش میرود که حتی مخالفت با جمهوری اسلامی را نيز حق جامعه میداند.
ايشان در آخرين موضعگيریها نه فقط در برابر دولت کودتا و شخص خامنهای میايستد، بلکه حتی در ماجرای پاره شدن عکس آقای خمينی که دولت کودتا سعی میکند از آن مستمسکی برای سرکوب مردم بسازد و حتی اصلاحطلبان سعی میکنند با عکس خمينی به مقابله با کودتاگران بروند، رسما و علنا ابراز میکند که آقای خمينی معصوم نبوده است و در واقع همچنان به بتشکنی خود ادامه میدهد.
آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نيز در پيام تسليتی به مناسبت درگذشت آيتالله منتظری، به طور آشکار به مخالفتهای او با برخی روشهای آيتالله خمينی و همچنين شيوهی حکومت روحانيون در ايران اشاره کرده و بعد هم نزد خدا شفاعت آيتالله منتظری را خواسته بود. واکنش مخالفان و معترضين و تظاهر کنندگان مراسم ديروز قم به پيام رهبر جمهوری اسلامی را چگونه ارزيابی میکنيد؟
در پيام آقای خامنهای علنا موضعگيری عليه آيتالله منتظری نهفته بود؛ يعنی ايشان تنها کسی است که رسما آنچه را که جامعه نشانهی اعتبار آقای منتظری میداند، خطا مینامد.
آقای خامنهای از ايستادگی آيتالله منتظری در برابر آقای خمينی در برابر فرمان قتل عام ايشان يعنی مهمترين ايستادگیاش در برابر استبداد که خاطرهی آن بهويژه در ميان زندانيان سياسی برجای مانده است، به عنوان خطا نام میبرد و برای او طلب شفاعت میکند، يعنی علنا مظاهر آزادگی آقای منتظری را نوعی انحراف میشمارد.
روشن است که جامعهای که آيتالله منتظری را به عنوان سمبل آزادیخواهی در ميان جامعهی روحانيت میشناسد، چنين پيام تسليتی را پيام تسليت استبدادگرانی میداند که مزورانه چون نمیتوانند به زبان ديگری سخن بگويند، به ناگزير تسليت میگويند.
بنابراين اين مردم به نظر من به درستی هنگام قرائت پيام آقای خامنهای در مراسم خاکسپاری آيتالله منتظری، هو میکنند و با شعار «مرگ بر ديکتاتور» پاسخ میدهند.
برخی مفسران رویدادهای ايران اظهارنظر کردند که درگذشت آيتالله منتظری، فقدان بزرگی برای مخالفان درون حکومت و رهبران معترضين از جمله ميرحسين موسوی و مهدی کروبی است. به نظر شما، آيا مرگ آيتالله منتظری با نفوذ گستردهای که داشت، جنبش سبز يا جنبش معترضان ايران را تضعيف میکند يا تقويت؟
تاثيرات اين امر دوگانه است و اندکی پيچيده. طبيعتا با توجه به نفوذ مذهبی آيتالله منتظری، مرگ ايشان اين تاثير منفی را دارد که يکی از چهرههای روحانی که با شجاعت در برابر دولت کودتا ايستاده بود و يکی از ياران اين جنبش، درگذشته است و شايد به ويژه نيرویهای اصلاحطلب احساس کنند که قدرت اثرگذاریشان در جنبش ضعيف شده است.
در هر حال اين که يکی از مهمترين و بانفوذترين مراجع تقليد خواستار تغيير در جامعه درگذشته شايد برای جنبش و حتی رهبران اصلاحطلب به نوعی احساس خلاء و کمبود به همراه داشته باشد و برای حکومت اسلامی از اين بابت که يکی از اصلیترين چهرههای مذهبی مخالف از ميدان خارج شد نوعی آرامش خاطر ايجاد کند.
اما به گمان من اگر مقداری به جنبههای متفاوت مساله نگاه کنيم، درگذشت ايشان در عين حال نيرويی را برای اين جامعه آزاد کرده است.
همين که درگذشت آيتالله منتظری به يک اعتراض سياسی گسترده تبديل میشود و به عريانترين شکل ممکن شکاف بين روحانيت طرفدار حکومت يا دارای موقعيت در حکومت را با روحانيتی که از حکومت بری است و در برابر آن ايستاده است و همينطور کل جامعهی ايران آشکار میکند، در درازمدت به نوعی مشروعيت سياسی جنبش سبز را باز هم برجستهتر خواهد کرد.
واکنش گسترده به درگذشت آيتالله منتظری، شرکت وسيع در مراسم تدفين ايشان و رنگ سياسیای که مراسم خاکسپاری و يادبودهای ايشان به خود میگيرد، کابوسی برای حکومت است.
بهانه برای جنبش آزادیخواهی ايران کم نبود اما مرگ ايشان نيز به دستآويز و زمينهی ديگری برای باز هم آزادتر شدن نيروی خواستار تغيير در جامعه تبديل شد.