دوشنبه 7 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقايان بازجو! زنهار از اين بيابان، وين راه بی‌نهايت، علی کلائی

روزهاست که بر جماعت حقوق بشری سخت می گذرد . روزهاست که جرم انديشه به حقوق انسانی جرم بزرگ شده است و عقابش عقابی بس هراس انگيز . زندان خانه حقوق بشريها شده و کسانی که جز به حقوق اوليه انسانی نمی انديشند را اين سو و ان سو به بند می افکنند و به حصر می کشند.
اما پس از رحلت فقيه مجاهد و عاليقدر ، پدر حقوق بشر ايران حداقل در نيم قرن اخير حضرت آيت الله العظمی منتظری رضوان الله تعالی عليه غم بر دلهای حقوق بشريها نشست . چه اين پير مراد جماعت حقوق بشری (يا حداقل بخش اعظمی از ايشان) پناهی محکم بود برای کسانی که به حقوق انسانی انديشه می کردند . به حق که پس از رحلتش خدايی سايه ای رفت از سر ما
اما در شب تشييع پيکر عزيز او جمعی از خانواده های زندانيان سياسی و جمعی از عزيزان و دوستان حقوق بشری ما و به طور مشخص بانو شيوا نظرآهاری عزيز و برادر ارجمندم کوهيار گودرزی گرامی و از قرار مسموع سعيد حائری بزرگوار در اين سير از تهران تا قم المقدسه به همراهی اين خانواده ها پرداختند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اتوبوس در ميانه راه متوقف می شود. جناب محترم آقای علوی بازجوی بنده و شيوا و احتمال قريب به يقين همه اعضای کميته گزارشگران به کنار اتوبوس آمده و شيوا و کوهيار و سعيد را بازداشت می کند به زندان اوين منتقل می کند. پيش از اين نيز سعيد جلالی فر و سعيد کلانکی – دو تن از اعضای کميته گزارشگران حقوق بشر – بازداشت شده و به زندان اوين و بند ۲۰۹ منتقل شده بودند.
راستش بسيار به اين انديشيدم که شخصا خطاب به آقای علوی و آقا سيد سخن بگويم . بگويم که اين شک بی پايه ای که به ارتباط با سازمان و گروهها سياسی نسبت به کميته داريد هيچ مبنايی ندارد . بگويم که کميته گزارشگران کميته ای است مستقل که همه آنانی که با اين مجموعه و در حقيقت با اين پايگاه خبری (سايت) همکاری می کنند جز به حقوق انسانی و احقاق آن به امر ديگری نمی انديشيدند . اما به هر حال مراعات امنيتی از آوردن نام آقايان سيد و علوی مانع از اين مسئله می شد.
تا نامه دلسوختگانی چون مادر و پدر شيوا را خواندم . نامه ای که از مادری و پدری نگران و دلتنگ سر می زند. و در ان نامه نام شما نيز اورده شده آقای علوی .
آقای علوی ! آقا سيد ! اقايان کارشناسان و بازجويان محترم من و شيوا و قريب به يقين کوهيار و سعيدها ! می دانم که باز در اين شک و به نظر من توهميد که کميته با اين سازمان و آن سازمان ارتباط دارد و ما شده ايم نيروهای فلان مجموعه سياسی که برای او تبليغ کنيم !
آقايان ! يادتان هست که زمانی که از من پرسيديد به چه دليل به کار خبری بر روی زندانيان خانواده های ان سازمان خاص که شما آن را منافقين می ناميد دست زده ام چه پاسخی به شما دادم ؟ گفتم که اينها نيز انسانند و از حقوق انسانی برخوردار . و شما نيز گفتيد که حقوق بشر منافق ؟! و آن را غير قابل تصور دانستيد.
آقايان ! برای ما حقوق بشريها وابستگی سياسی متهم به هيچ وجه نه قابل اعتناست و نه مهم . ما سياسی نيستيم و حقوق بشری هستيم . انسان به ما هو انسان برای ما قابل احترام است . مگر نه اينکه شما می گوييد مسلمانيد و شيعه مذهب ؟ مگر نه اين است که در نهج البلاغه صدای عدالت و انسانيت مولا علی ابن ابی طالب در نامه خطاب به مالک اشتر می گويد که انسانها (الناس) بر دو گونه اند . يا برادر دينی تو اند و يا در خلقت همچو تو اند . خب ! وابسته به اين و ان سازمان سازمان ، معتقد به هر مرام و مسلک و انديشه ای مگر نه اين است که با برادران و خواهران دينی ما هستند و يا در خلقت همچو ما می باشند ؟ مگر نه اين است که در اين محرم سرور و سالار شهيدان ما (من و شمايی که مدعای مذهبی بودن و شيعه بودن داريم) می بايست به سيره علوی و حسينی پايبند باشيم ؟ پس شما را چه می شود که به اتهام يک خبر ، يک مصاحبه يا اعتراض به حکم فلان خانم يا آقايی که شما او را مرتباط با جريانی خاص يا انديشه ای خاص می دانيد جوانانی را که از خور و خواب و شهوت و انديشه به پول و مال و جاه دنيا گذشته و جز به انسانيت به امر ديگری نمی انديشند در بند می کنيد ؟ آيا اتهام عزيزان کميته ای ما جز اين است که به انسانيت عشق می ورزند ؟
آقايان ! اين را به ضرس قاطع می گويم و شما می دانيد و در روزهای بازجويی بنده ، من را بايد شناخته باشيد . برای اعضای کميته گزارشگران حقوق بشر انسان به ما هو انسان مورد احترام است . شيعه ، سنی ، بسيجی ، سپاهی ، اصلاح طلب ، اصول گرا ، کرد ، ترک ، لر ، بلوچ ، ترکمن ، عرب ، فدائی ، مجاهد ، لائيک ، کمونيست ، بهائی ، مسيحی ، يهودی ، زردشتی و يا معتقد به هر انديشه و مرام و مسلکی هيچ تفاوتی نمی کند . انسان است که برای عضو کميته گزارشگران حقوق بشر محترم است.
باز سوالی ديگر ! آقايان ! من و شما که ادعای مسلمانی داريم ! مگر نه اين است که سيره علوی و حسينی جز رافت نسبت به حتی دشمن و قاتل حکايت ديگری دارد ؟ مگر نه اين است که در حد فاصل ۱۹ تا ۲۱ ماه مبارک رمضان در واقع در حدفاصل ضربت خوردن تا شهادت مولی الموحدين علی با قاتل مولا يعنی عبدالرحمن ابن الملجم مرادی جز به رافت برخورد شد ؟ مگر نه اينکه مولی فرمورد که از شيری که به من داده ايد و از همان کاسه به ابن ملجم هم بدهيد ؟
به جز از علی که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير توست اکنون به اسير کن مدارا ؟
و باز استناد می کنم به نهج البلاغه مولای آزادگان علی . استناد می کنم تا گواهی باشد بر سيره رحمانی علوی و حسينی حتی با کينه توز ترين دشمنانشان و مقايسه ای يا آنچه که شما آقايان با ما می کنيد . مايی که جز در انديشه حقوق انسانی نيستيم و جز دوستی با همه انسانی به امر ديگری انديشه نمی ورزيم .
حکمت ۴۲۰ نهج البلاغه از ترجمه نهج البلاغه مرحوم محمد دشتی چاپ اول ۱۳۸۴ نشر شده توسط موسسه تحقيقاتی امير المونين(ع) صفحه ۵۲۲
علی ابن ابی طالب حکمی فقهی را بر منبر شرح می دهد . روزگاری است که علی حاکم بلاد مسلمين است و حکم او بی چون و چرا اجرا می شود . علی رهبر جامعه مسلمين است . پس از شرح حکم فقهی آنچه در زير می خوانيد روی می دهد :
فقال رجل من الخوارج : ((قاتله الله کافرا ما افقهه)) فوثب الاصحاب ليقتلوه فقال (ع) : رويدا انما هو سب بسب او عفو عن ذنب
ترجمه : مردی از خوارج گفت : خدا اين کافر را بکشد چقدر فقه می داند ! مردم برای کشتن او برخاستند . امام (ع) فرمود : آرام باشيد . دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن گناه.
به صحنه روی داد در تاريخ خوب دقت کنيد . علی بر منبر است و حاکم مسلمين . يک خارجی مسلک که از مخالفين و به قول خودمان اپوزسيون حکومت مولاست بر ميخيزد .
نکته اول : يک فرد مخالف تا آنجا می تواند به رهبر جامعه مسلمين نزديک شود که در مقابل منبر او بنشيند و برخيزد .
اين خارجی مسلک دو توهين بسيار زشت به مولای متقيان می کند . اول اينکه صراحتا می گويد خدا او را بکشد . يعنی بر عليه مولا شعار مرگ می دهد و دوم اينکه بلندترين شان مولا يعنی شان ايمانی او را زير سوال می برد و او را کافر می خواند .
نکته دوم : در جامعه علوی يک مخالف تا آنجا می تواند به خود جسارت بدهد که در مسجد و در مقابل حاکم به او توهين کند . اين امر جز از برخورد رافت محور حاکم از امر ديگری نمی تواند حکايت کند.
اصحاب بر می خيزند تا او را بکشند
نکته سوم : امری است عمومی که در همه جوامع افرادی هستند که می خواهند از ديندار ترين دينداران جلوتر باشند و به قولی از پاپ کاتوليک تر شوند. اين مشکل همه جوامع و افرادی محسوب می شوند از آگاهی لازم و شناخت کافی برخوردار نيستند.
اما جمله مولا علی سخنی است که بايد بدان پرداخته شود . در ابتدای جمله از ((ان)) و ((ما)) استفاده می کند . حرف تاکيدی که خود نشان از اهميت و صراحت پاسخ دارد . اما در پاسخ می گويد که دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن گناه.
نکته چهارم : در مرام علوی و حسينی می توانی در اوج قدرت باشی و در مقابل اينچنين ناسزايی بخشنده شوی. در اين مرام پاسخ جرم همسنگ با جرم است نه همسنگ با بغض فردی و خواست بی منطق فرد.
دو حالت دارد . يا العياذ بالله آقايان خود را از مولای موحدان بالاتر می دانند و يا خدايی ناکرده ما را از آن خارجی مسلک پائين تر . در هر دو حالت قضاوت ايشان نه به عدل که به رای است . به رای فردی و خواست خودشان نه خواست عدالت و خداوند عدالت.
دوباره می گويم . جماعت کميته گزارشگران حقوق بشر جز به انسانيت و اقامه حقوق بشر به امر ديگری نمی انديشند . به هيچ فرد ، حزب ، نهاد و سازمان درون مرزی و برون مرزی نيز وابستگی ندارند . تنها اتهام کميته گزارشگران و اعضای بازداشت شده آن تلاش برای گزارش موارد نقض حقوق بشر و اصلاح ان است . درد انسانيت است که اين جوانان را به تلاش وا می دارد .
و اميدوارم اينگونه نباشد که اينهمه هراس از اين جوانان ناشی از نقض حقوق بشر توسط آقايان ! و هراس از افشای ان باشد . اگر اينگونه باشد آن آقايان می توانند و دستشان باز است که هر بلايی که می خواهند سر ما جماعت کميته ای در بياورند . اما حساب ما و ايشان می ماند برای يوم تبلی السرائر .
آقای علوی ! آقا سيد ! سعيد جلالی فر ، سعيد کلانکی ، شيوا نظر آهاری ، کوهيار گودرزی و سعيد حائری بی گناهند . ايشان و ما تنها برای انجام وظيفه انسانی خويش در برابر ديگر انسانها تلاش می کنيم .
شايد بگوييد که چرا در برابر مسائل خارج از مرزهای ايران چيزی نمی گوييد ؟
آری ! در گوانتانامو ، در غزه و در لبنان ، در روسيه و چچنستان ، در چين و استاد سين کيانگ و مناطق مسلمان نشين نيز نقض آشکار حقوق بشر توسط رژيمهای آمريکا و روسيه و اسرائيل و چين صورت ميگيرد . اينکه آنچه آنجا انجام می شود بر عليه تمامی اصول انسانی است امری بديهی است که غير قابل انکار است و اعضای کميته نيز به ان معترض اند . اما کميته از عده معدودی جوان ايرانی تشکيل شده با عشقی بس بزرگ و سترگ به حقوق بشر اما توانی محدود . چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است . اگر حضراتی که چپ و راست بر بند می کنند و کهريزک راه می اندازند و آشکارا نقض حقوق بشر می کنند وقتی به ما بدهند به ان مسائل نيز خواهيم پرداخت . اما توان ما محدود است و انچه در ايران در حال روی دادن است بس دهشتبار . اگر نقض حقوق بشر در ايران متوقف شود و وقتی به ما داده شود مطمئن باشيد بسيار صريح تر از مدعيان حمايت از مظلومين که تنها حرف زدن را ياد گرفته اند و بس به اعتراض به نقض حقوق بشر در سراسر اين کرده خاکی خواهيم پرداخت.
سخن بسيار شد . تنها در انتها نکته ای را يادآور می شوم که در اين ماه محرم خود را مخاطب اين سخن سرور و سالار شهيدان قرار دهيم که می گفت :
ان لم يکن لکم دين و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرار فی دنياکم
اگر دين نداريد و از روز معاد نيز هراسی نمی کنيد ، پس لااقل در دنياتان آزاده باشيد .
باشد که همگی ما عامل به اين سخن مولا باشيم
منابع :
۱ – نامه پدر و مادر شيوا
http://chrr.us/spip.php?article7528
۲- فانهم صنفان إما أخ لک فی الدين و إما نظير لک فی الخلق – نهج البلاغه از ترجمه نهج البلاغه مرحوم محمد دشتی چاپ اول ۱۳۸۴ نشر شده توسط موسسه تحقيقاتی امير المونين(ع) نامه ۵۳ – صفحه ۴۰۵


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016