چهارشنبه 30 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همرزمان، برادران تجديد نظر طلب، خواص سست عنصر، مجيد محمدی، راديو فردا

نظام جمهوری اسلامی پس از انتخابات دهم جمهوری اسلامی يکی از بحرانی‌ترين دوره‌های خود را پشت سر می‌گذارد. مهم‌ترين وجه اين بحران نه عدم رضايت عمومی‌ يا محکوميت رژيم توسط کشورهای خارجی يا حتی تظاهرات خيابانی مخالفان بلکه تضادها و شکاف‌های درونی و اختلافات جناح‌های داخل حکومت است که به ريزش نيروهای سابقا همراه با حاکميت و دودلی اعضای ممتازه طبقه حاکمه در دفاع از حکومت انجاميده است. اين ريزش البته پديده‌‌ای تازه‌ در جمهوری اسلامی نيست. حکومت از آغاز مشغول به تصفيه بوده و اکنون به بحرانی‌ترين نقطه اين امر رسيده است.

فرايند ريزش نيروهای انقلابی

نيروهای انقلابی سه مرحله را از سر می‌گذرانند: در مرحله اول يعنی مبارزه عليه رژيم موجود، آنها فراتر از ايدئولوژی‌ها و منافع و دسته بندی‌ها خود را هم رزم يکديگر می‌دانند و برای يک هدف مشترک کار می‌کنند. اما وقتی که رژيم سقوط کرد گروهی که خواهان قدرت نيستند کنار رفته و ميدان به دست نيروهای سياسی خواهان قدرت می‌افتد. در اين حال عنصر همرزمی‌ کارکرد خود را از دست می‌دهد و حتی بسياری از همرزمان در دو جبهه مقابل قرار می‌گيرند و حتی ممکن است روی هم اسلحه کشند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پس از حذف همرزمان سابقی که تفاوت‌های ايدئولوژيک و تشکيلاتی دارند نوبت به برادران (کسانی که ايدئولوژی واحد دارند) می‌رسد تا يکديگر را حذف کنند. اين فرايند حذف خودی‌ها تا آنجا ادامه پيدا می‌کند که اصولا عنصر ايدئولوژيک به عنوان وجه تمايز تبخير شده و ديگر برادری و مکتبی بودن به صورت سپر امنيتی باقی نمی‌ماند. در نهايت عنوان انقلابی به مترسکی برای بهره برداری از منابع کشور تبديل شده و حاکمان نظامی‌ همه انقلابيون سابق را از صافی تصفيه خانه‌های ايدئولوژيک، امنيتی و انتظامی‌خود می‌گذرانند. جمهوری اسلامی اکنون در اين مرحله است.

در اواخر دهه پنجاه و اوايل دهه شصت همرزمان مارکسيست و مسلمان‌های سوسياليست و ملی گراهای مذهبی و غير مذهبی از صحنه حذف شدند: برخی خونين و برخی با زندان و تبعيد. اما آنها که برادری ايدئولوژيک با نظام سياسی داشتند حدود سه دهه در کنار آن ماندند تا در سال ۱۳۸۸ فاصله ی آنها بدانجا رسيد که ديگر نمی‌توانستند با حاکميت کنار آيند. اين فاصله تا آنجا گسترش يافته که موسوی و کروبی حتی حاضر نيستند به خامنه‌ای نامه بنويسند يا با وی ديدار کنند.

متخصصان سرکوب

آنچه اکنون برای حلقه "آب رفته"ی اوليه مانده دو دسته از عناصر فرصت طلب است: دسته اول صرفا در سرکوب تخصص دارند و هرکه سهم آنها را بپردازد با او همراهی می‌کنند. اين گروه تا آخر با حاکميت می‌ماند چون هيچ بازار ديگری برای فعاليت حرفه‌ای خود نمی‌شناسد و تنها ديکتاتور است که خريدار کار آنهاست. اين دسته سريع‌تر از همه گروه‌ها با تغيير حاکميت خود را تطبيق می‌دهد. دسته دوم نيروهای ايدئولوژيک (روحانی) و بازاريانی هستند که با سران حکومت داد و ستد دارند و از منظر ديکتاتور "خواص" تلقی می‌شوند. اين گروه تنها تا آنجا که منافعی در کار باشد با حکومت‌اند و آنجا که بحران پيش می‌آيد در کناری می‌ايستند و سکوت می‌کنند. اکثر روحانيون و مراجع رانت خوار و بازاريان و کاسبکارانی که در حلقه ارتباطی مقامات هستند به اين دسته تعلق دارند.

خامنه‌ای از اين دسته بسيار دلگير است و مدام از آنها می‌خواهد که با او مجددا بيعت کنند و اين بيعت را در حوزه عمومی‌اعلام کنند: «در دوران فتنه و غبارآلود بودن فضا، وظيفه همه بويژه خواص، موضع گيری شفاف و پرهيز از سخنان و مواضع دو پهلو است.»

خواص سست عنصر

وقتی خامنه ای از خواص سست عنصر سخن می‌گويد دسته دوم را مد نظر دارد: «اگر اين مساله [شقاق ناشی از انتخابات دهم رياست جمهوری] اتفاق نمی‌افتاد و عده‌ای وسط راه، سست عنصری نشان نمی‌دادند، امروز وضع کشور در زمينه‌های مادی و معنوی خيلی بهتر بود اما همانگونه که بارها تاکيد شد و واقعيت‌های جامعه نيز نشان می‌دهد هر مقدار ريزش بود دو برابر آن رويش وجود دارد.» در اين سخن بخش ريزش آن کاملا بيان واقع است اما رويش آن يک دروغ بزرگ است چون هيچ رخداد تازه ای برای رويش در حاکميت صورت نگرفته است. مشکلی که اين حکومت با عناصر "سست عنصر" دارد آن است که اين افراد علی رغم برخورداری از مزايا در تحولات جاری سکوت کرده‌اند.

خط تبليغاتی عليه همرزمان اعلام وابستگی آنها به بيگانگان بود. خط تبليغاتی حکومت عليه برادران تجديد نظر طلب اعلام منافق بودن آنهاست: گروهی منافق نام می‌گيرند و گروهی منافقان جديد. از آنجا که حکومت به عناصر "سست عنصر" نياز دارد برچسب حذف کننده‌ای بر آنها زده نمی‌شود اما آنها "فرصت طلب" و "خواص بی بصيرت" خوانده می‌شوند.

تحول رژيم با تحول درونی کاست حاکم

سير رژيم‌های انقلابی از عامه گرايی به اقتدارگرايی ايدئولوژيک و بعد به اقتدارگرايی عملگرايانه و سرانجام به نظاميگری در تحولات کاست حاکم در ايران قابل پی گيری است. در دورانی که برادران هنوز به حذف يکديگر آغاز نکرده اند و همرزمان سابق نيز هنوز کاملا نابود نشده‌اند عامه گرايی به ايدئولوژی حاکم تبديل می‌شود چون رژيم به توده‌ها برای تداوم خود و نيز حذف رقبا نياز دارد. اما پس از حذف رقبا رژيم به اقتدارگرايی ِ پيش از تحول انقلابی رجوع می‌کند. با تداوم تصفيه درونی، رزيم تا آنجا پيش می‌رود که غير از يک گروه کوچک بقيه حذف شده اند و رژيم برای حفظ خود تنها به قوای قهريه خود می‌انديشد.

بصيرت و بر پاداشتن چوبه‌های اعدام

رژيم جمهوری اسلامی با از دست دادن اکثريت مردم و تشديد اختلاف در درون نيروهای وفادار به ولايت فقيه اکنون به آخرين دستاويزهای رژيم‌های در حال سقوط تمسک می جويد: دعوت خودی‌ها به بصيرت يا همان زدودن شک و‌ ترديدهای ناشی از جنايات حکومت برای آن که از ريزش فزاينده آنها کم شود (يک دستور اخلاقی که نتيجه‌ای عملی در بر نخواهد داشت)، و تهديد معترضان به اعدام. از اين جهت هر گونه مخالفت با ولايت فقيه به فتنه گری، افساد در زمين و محاربه با خدا ارتقا داده می‌شود و محاربان نيز سريعا بايد اعدام شوند .

ادبيات مقامات نظامی‌و امنيتی و روحانيون تماميت خواه و فتوا دهندگان‌ترور و اعدام (مثل واعظ طبسی، مصباح يزدی، حائری شيرازی، مهدوی کنی، جنتی، نوری همئانی، دری نجف آبادی، محمد يزدی و خزغلی) همه مملو است از تهديد به اعدام، يعنی آخرين کاری که حکومت از دستش بر می‌آيد. حکومتی که به آخرين و شديد‌ترين تنبيهات تهديد می‌کند نا خودآگاه اقرار می‌کند که در آخرين مراحل از حيات خويش نيز به سر می‌برد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016