جمعه 2 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا دوباره روزنامه نگاران و فعالين دانشجويی قربانی می شوند؟! مهسا امر آبادی، کانون زنان ايرانی

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی-مهسا امرآبادی: آيا قرار است دوباره روزنامه نگاران و فعالين دانشجويی قربانی شوند؟ اين سوالی است که در اين چند ماه بارها از خود می پرسم و هربار خوش باورانه و با اميد، می گويم نه اين بار همه با هم هستند، اين بار قرار نيست ما قربانی سياست ورزی سياستمداران شويم، اين بار هم سياستمداران طعم زندان را چشيده اند و می دانند زندان ناحق چه زجری است.

محبس بودن افرادی مانند تاج زاده، امين زاده، صفايی فرهانی، ميردامادی، بهشتی و بقيه بزرگ مردان سياست ايران يک مصيبت برای کشور است که تا مدت ها آسيب و زيان آن جبران نمی شود و بر هيچ کس پوشيده نيست که اکنون شريفترين فعالين عرصه سياست ايران در زندان به سر می برند و يا مدتی بازداشت بودند و با وثيقه های سنگين و ميليونی آزاد شدند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


همه ما با زندانی بودن فعالين احزاب و فعالين سياسی مخالفيم و از زندان بودن آنان ناراحت. اما شايد لازم باشد با نگاهی به صدور احکام سنگين برای سياستمدارانی که زمانی در حکومت نقش ايفا می کردند و در دايره قدرت بودند و نگاهی به شرايط نگهداری و اعطای مرخصی به آنان و مقايسه آن با احکام غير قابل تصور و شرايط روزنامه نگاران و دانشجويان، به اين فکر بيافتيم که موضوع روزنامه نگاران و فعالين دانشجويانی که بعضا حتی نام آنها هم در ميان خبرهای افراد شاخص گم می شود، توجه ويژه می طلبد و بايد با نگاهی جداگانه آن را بررسی کرد.

باز هم تاکيد می کنم که از زندانی بودن افرادی که قبل از اين خدمات بسياری به نظام کرده اند و کشور به وجود تک تک آنها نيازمند است، ناخشنود و خواهان آزادی اين افراد هستم اما قرار نيست در اين ميان روزنامه نگاران و دانشجويان قربانی شوند.

اکنون خانواده روزنامه نگاران بازداشتی، به دليل سابقه و تجربه ای که در اين زمينه دارند و بارها شاهد قربانی شدن اين طيف توسط برخی از سياستمداران بوده اند، نگران هستند. آنان مدام از هم می پرسند آيا در صورت مصالحه و يا آرام شدن فضا، همسران و فرزندان روزنامه نگار ما در زندان می مانند؟ آيا هنگامی که آقايان هاشمی، موسوی، کروبی، خاتمی و ساير مقامات نظام از لزوم آزادی زندانيان سياسی سخن می گويند، به عزيزان ما هم توجه می کنند و يا اين که در مذاکرات و لابی های خود، تنها به ياد دوستان هم حزبی و همفکر خود هستند و تنها به آزادی فعالين سياسی توجه می کنند که زمانی در دايره خودی ها قرار داشتند؟

شايد اين نگرانی بی مورد باشد اما هنگامی که روند آزادی ها، مرخصی ها و احکام را می بينند، نگرانی شان دو چندان می شود. سنگين ترين احکام فعالين سياسی ۶ سال است و خوشبختانه شاهد آزادی برخی از آنان و احتمال آزادی برخی ديگر هستيم، اما وقتی به احکام روزنامه نگاران و دانشجويان نگاه می کنيم متوجه می شويم بيشترين فشارها متوجه اين دو قشر آسيب پذير است. حکم ۶ سال زندان و ۵ سال تبعيد و محروميت مادام العمر از فعاليت مطبوعاتی احمد زيدآبادی در دادگاه تجديد نظر تاييد می شود، ناباورانه خبر حکم ۷ سال و ۴ ماه به همراه ۷۴ ضربه شلاق بهمن احمدی امويی را می خوانيم، به پسر بچه مسعود لواسانی نگاه می کنيم و ۸ سال و نيم زندانی او را به ياد می آوريم، خبر ۹ سال زندانی سعيد ليلاز همه مان را شوکه می کند، خبری از مزدک علی نظری و محمد داوری نداريم، شنيده ام که مو و ريش ساسان آقايی بلند شده اما همچنان می خندد، صميمی و سحرخيز همچنان بلاتکليف هستند، تاجيک دوباره دستگير می شود و شيوا نظرآهاری در سلول سردش می لرزد.

مسعود باستانی به انتظار حکم دادگاه تجديد نظر است و با نااميدی از احتمال تاييد حکمش خبر می دهد و خود را برای ۶ سال زندان آماده می کند. خانم مفيدی و شمس الواعظين به جرم دفاع از آزادی مطبوعات و روزنامه نگاران بازداشت شده اند، وقتی به عکس خونين مهدی محموديان و چشمان محزونش نگاه می کنيم معنای واقعی درد را می فهميم، کيوان مهرگان در انفرادی است و کاری از دستمان بر نمی آيد که برای نسرين وزيری و محمد نوری زاد انجام دهيم.

وضعيت دانشجويان و فعالين دانشجويی نيز بهتر از روزنامه نگاران نيست که شايد بدتر از آنان باشد. ۱۵ سال حبس برای ضيا نبوی رتبه اول کارشناسی ارشد، ۱۱ سال برای مجيد دری، ۸ سال و ۶ ماه زندان برای مجيد توکلی و ...

دوست دارم در اين جا نام تک تک دوستان روزنامه نگارم را بياورم اما تعدادشان بسيار زياد شده است. درحالی که روزنامه نگاران و دانشجويان نه خواهان قدرت بوده اند و نه به دنبال پول و مناصب دولتی. گناه آنان شايد تنها در اين بود که تحريريه ای می خواستند با روزنامه ای که آزاد باشد و توقيف نشود. بسياری از روزنامه نگاران حتی از خير بيمه و حقوقی که کارکنان ساير نهادها از آن برخوردارند، هم گذشته بودند.

پس دليل اين همه فشار بر ما چيست؟ چرا افرادی که فکر می کنيم دولت و حکومت از آنان کينه ای بس عظيم و فراموش نشدنی دارد، حداکثر به ۶ سال حبس محکوم و البته بسياری از آنان پس از برگزاری دادگاه بدوی با وثيقه های سنگين آزاد می شوند و برخی از آنان هم به مرخصی های طولانی مدت می آيند اما روزنامه نگار و دانشجو بايد مدت های مديد زندانی را تحمل کند، احکامی غيرقابل تصور برايشان صادر می شود و در پاسخ به درخواست خانواده ها مبنی بر ارائه وثيقه و حتی درخواست مرخصی می گويند اين افراد بايد تا زمان اجرای حکمشان در زندان بمانند؟!

لازم است باز هم در اينجا تاکيد کنم که من و قطعا همه ما از زندانی بودن بزرگان عرصه سياست ايران ناخشنود و نگرانيم اما آيا قرار است باز هم ما روزنامه نگاران قربانی شويم؟ آيا هزينه بازداشت و زندانی کردن روزنامه نگاران و دانشجويان برای حکومت بسيار کم تر از سايرين است؟ و آيا مقامات و متنفذين نظام به موضوع روزنامه نگاران توجه دارند؟

همه اين سوالات در آينده ای نه چندان دور پاسخ داده می شود و اميدوارم پاسخ سوالات و دلنگرانی خانواده روزنامه نگاران زندانی اين باشد که بزرگان و افرادی که احتمالا در سطوح بالای کشور قدرت چانه زنی و لابی دارند، به اين موضوع هم توجه ويژه می کنند و تنها به دنبال آزادی دوستان و همفکران خود که زمانی در تصميم گيری های کلان نقش داشتند، نيستند. هرچند که زمانی از گزند انتقاد همين روزنامه نگاران هم بی نصيب نبوده باشند.

( اين يادداشت درباره شرايط و انتظارات روزنامه نگاران دربند است، در حالی که مشکلات روزنامه نگاران و خبرنگارانی که به اصطلاح آزاد هستند و هنوز گرفتار نشده اند نيز بسيار بيشتر از آن چيزی است که بتوان در اينجا گنجاند)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016