برای مهار جنبش، رهبر به "خواص" روی آورده است، بهروز ستوده
اين روزها شبح خيزش سبز ديگری در سالگرد انقلاب۲۲ بهمن ، خواب را چشمان بی فروغ بازمانده ای از سلسله ی فاشيستيهای خون ريز قرن بيستم که اين يکی خود را در پوستين اسلام فقاهتی و جانشينی خدا و پيغمبر و امام پنهان نموده ، ربوده است . اين روزها و درسالگرد ۲۲ بهمن ، ديکتاتور فرتوت و عمامه دار اگرهنوز ذره ای عقل و حافظه برای اش باقی مانده باشد ، می تواند بياد بياورد که واژگونی رژيم ديکتاتوری شاهی نيز درست همين مسيری را پيمود که هم اکنون رژيم ديکتاتوری اسلامی مشغول پيمودن آن است ، با اين تفاوت که ديکتاتورتاجدار در اوج جلال و جبروت و درحاليکه بزرگترين نيروی نظامی و انتظامی و امنيتی خاورميانه را تحت فرمان خويش داشت ، وقتی سيل خروشان مردم ايران را در خيابانهای تهران و شهرستانها مشاهده نمود که : "مرگ برديکتاتور، مرگ برشاه" را فرياد می زدند ، خطاب به مردم اعلام کرد که : صدای انقلاب ملت را شنيده است و قول می دهد که ازآن پس حافظ و مدافع قانون اساسی مشروطه ايران باشد ، شاه ديکتاتور حتی برای دلجوئی از مردم ايران و نشان دادن حسن نيت خود و برون رفت از بحرانی که رژيم ديکتاتوری باعث و بانی آن بود ، نخست وزير ، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت ايران (ساواک) و تعدادی از بلندپايگان کشوری و لشکری را دستگير و زندانی نمود تا به مردمی که در آن روزها درطلب آزادی ، "مرگ برديکتاتور " را فرياد ميزدند ثابت نمايد که صدای انقلاب شان را شنيده است.
بسياری از جامعه شناسان و تحليلگران مسائل سياسی و اجتماعی ايران براين باور اند که اگر شاه پيش از آنکه سيل خروشان مردم ايران بحرکت درآيد صدای آزاديخواهانه و در گلو خفه شده ی ملت را حتی در اوايل سال ۵۷ شنيده بود و فقط به يک انتخابات آزاد در ايران گردن نهاده بود هرگز به چنان سرنوشت شوم و رقت باری دچار نمی گرديد .
اينک بيش از ۸ ماه است که مردم ايران درهر مناسبتی با خيزش های سبزو مليونی خود فرياد آزاديخواهانه خود را بلند کرده اند ، صدای حق طلبانه مردم ايران تا دورترين نقاط دنيا شنيده شده و تحسين جهانيان را برانگيخته است ، ولی گوئی که ديوار انکار و حاشای بيت کودتا بلند تر از آن است که صدای ملت ايران از آن عبور کند ، و تفاوت ديکتاتور تاجدار زمينی با ديکتاتور عمامه دارالهی درست در همين نکته نهفته است که اولی اگر چه دير هنگام ولی بهرحال وقتی که حرکت مليونی مردم وفريادهای "مرگ برشاه" را شنيد لااقل آنقدر شهامت داشت که به خطا ها و قانون شکنی های خويش اعتراف نمايد و با کناره گيری از قدرت ، راه را برای تشکيل دولتی انتقالی بازنمايد ، ولی دومی ، يعنی آخوندی که از روضه خوانی وفال گيری بر تخت شاهی تکيه زده است حتی پس از افشای اين همه جنايت و تبهکاری ها و قانون شکنی های اش و پس ازخيزش های سبز و مليونی و مسالمت جويانه ی مردم ايران ، هنوز حاضر نيست که صدای مردم ايران را بشنود و مطمئن باشيد که اين ديکتاتور، حتی در يک قدمی مرگ هم صدای ملت ايران را نخواهد شنيد ! چرا که ديکتاتورعمامه دار اصولاً چيزی بنام ملت ايران را برسميت نمی شناسد که صدای شان را بشنود ! در دستگاه فکری شريعت مداران و بنيان گذاران ولايت مطلقه و به خون آغشته ی فقيه ، چون شخص ولی فقيه ، قدرت و مشروعيت خود را از عالم غيب می گيرد بنابراين ديگر لزومی نمی بيند که به مردم حساب پس دهد . در دستگاه فکری شريعت مداران فاسد و قدرت طلب اگر قرار باشد که خامنه ای به کسانی حساب پس بدهد ، آن کسان خدا و پيغمبرو امام غايب اند نه ملت ايران !! و با اعتقاد به يک چنين تفکر ضد مردمی و قرون وسطائی است که دارودسته ای تبهکار با نام دين و خدا و پيغمبر برملت شريف ايران ، ۳۱ سال است که سوار شده اند و خاک اين کشور را در توبره کرده اند .
پس وقتی که می بينيد اين روزها جانوری ذوب شده در ولايت فقيه بنام شجونی درلباس نماينده مجلس شورای اسلامی می گويد : " اگر آقا لب تر کند با دندان خرخره ضد ولايت فقيه و ضد انقلاب را ميجويم " اينگونه سخنان ، درحقيقت ترشح بيرونی غده ی چرکين اعتقاد به حکومت ولايت فقيه است که خود را از طريق جانشينی "مهدی موعود" به ريسمان الهی وصل کرده است ، و اين اراذل و اوباشی که اين روزها خود را مجاز می دانند برای دفاع از به اصطلاح حکومت ولايت فقيه به هر جنايت و تبهکاری دست بزنند ، همگی پيرو چنين انديشه ی سخيف و ضد مردمی می باشند .
با مقدمه بالا که به درازا کشيد ، سران فاسد و دستگاههای دروغ پراکنی بيت کودتا تا همين اواخر هرکسی را که از بحران در ساختار حکومتی ولايت فقيه سخن می گفت از او به عنوان خائن و دشمن اسلام و تضعيف کننده انقلاب ياد می کردند ! سرانجام بعد از هشت ماه و پس از اينکه با تمام وحشی گری ها وجنايات ازاذل و اوباش حکومتی نتوانسته اند خيزش های سبز مردم ايران را از پای درآورند ، اينک به يکباره از خواب خرگوشی بيدار شده و "راه خروج ازبحران" را نشان می دهند ! بحرانی که تا همين ديروز منکر آن بوده اند ! اما جالب اين است که برای حل بحران باز تنها کسی که به حساب نمی آيد ملت ايران است ! گوئی که در اين ميان مردمی بنام ملت ايران وجود خارجی ندارد و اين بحران در ارتباط با زندگی و کشوراين ملت نيست !
رهبر قاتل وبدنبال او تمامی سر سپردگان بيت رهبری برای برون رفت از بحران ، روی سخن شان با "خواص" است ، که گويا اين "خواص" اگر از دوپهلوگوئی دست بردارند و صف خود را از "ساختارشکنان" (بخوانيد مردم ايران) جدا کنند بحران کنونی حل خواهد شد !! ، خامنه ای و بلندگوهای بيت کودتا در روزهای اخير به صراحت اعلام داشته اند که : فقط از طريق اعلام وفاداری به دستگاه ولايت فقيه وپذيرش رهبری خامنه ای و دلقک دربارش احمدی نژاد است که می توان از اين بحران عبور کرد و کشتی شکسته حکومت اسلامی را از غرق شدن نجات داد !
از رئيس شورای مصلحت نظام که تخصص اش در ۳۱ سال گذشته ، بيرون آوردن حکومت خون وجنون اسلامی ازميان بحران های گوناگون بوده است و از بسياری از اصلاح طلبان درون وبيرون حکومت گرفته تا رهبر حزب الله لبنان که چماق داران تحت فرمانش اين روزها در خيابانهای تهران ، مردم ايران را به گلوله می بندند و مورد ضرب وشتم قرارمی دهند همه به تکاپو افتاده اند تا دستگاه ولايت فقيه آدم کش ، که اينک در زير ضربات مرگبار خيزش های پياپی مردم ايران قرار گرفته است را از فرو پاشی حتمی نجات دهند. تروريست های حاکم برايران هنوز به اين نتيجه نرسيده اند که ريشه ی بحران کنونی درموجوديت و تمام ساختارولايت فقيه و جامعه ای است که حکومت خون ريز اسلامی پس از ۳۱ سال آنرا به مرحله انفجار رسانده است و تا زمانی که ملت ايران برسرنوشت خويش حاکم نشود اين بحران همچنان وجود خواهد داشت و هرگونه "عبور"ی از آن خواب وخيالی بيش نيست .
"خواص" که بيت کودتا اين روزها تلاش دارد در ميان آنان تفرقه ايجاد نمايد و برخی ازآنان را به سمت خود بکشاند خوب است بدانند که اگر يک گام به سمت مشروعيت بخشيدن به حکومت کودتائی خامنه ای – احمدی نژاد که عاملان اصلی جنايات پس از کودتای انتخاباتی می باشند بردارند ، دير يا زود ناگزير خواهند شد که گام های بعدی را هم به سمت جبهه دشمنان مردم بردارند و اين برخلاف مصالح ملی جنبش سبزی است که برای به زيرکشيدن قاتلان از مسند قدرت قد برافراشته است . آقايان "خواص" خوب است بدانند که اگر دوباره در دام خامنه ای تبهکار و اراذل و اوباش پيرامون او گرفتار شوند ديگر راه بازگشتی برای آنان ، به دامن ملت شريف وآزاده ايران باقی نخواهد ماند .
آقايان "خواص" خوب است بدانند که ياوه های "ساختارشکنی و توهين به مقدسات"! و ديگر اراجيف بيت کودتا ، فقط و فقط برای ايجاد تفرقه و دودستگی در ميان جبهه وسيع مخالفان بيت کودتا است ونه هيچ چيز ديگری . درک اين مسئله دشوار نيست که در فرهنگ کثيف و ضدمردمی ولايت مطقه فقيه ، تمام مردم ايران حتی کسانی که حد اقل های حقوق انسانی ، خويش را مطالبه می کنند ، ساختار شکن به حساب می آيند ! فريب بازی موذيانه "ساختارشکنی" دستگاههای تبليغاتی بيت کودتا را نبايد خورد .
ساختارشکن چه کسانی هستند ؟ آنها که تظاهرات و راهپيمائی آرام مردم را به گلوله بسته اند يا آنانکه خواهان شمردن رأی شان بوده اند ؟ آنها که به دختران و پسران آزاديخواه اين سرزمين درشکنجه گاههای حکومت اسلامی تجاوز کرده اند يا آنانکه به اين وحشی گری ها و تجاوزات اعتراض کرده و می کنند ؟ آنها که پول و ثروت ملت ايران را طی ۳۱ سال گذشته به يغما برده اند يا آنانکه حق زندگی و حقوق يايمال شده ی خود را از يک حکومت فاسد دينی مطالبه می کنند ؟ و براستی که ساختار شکن واقعی کسی جز پيروان و حکومتگران ولايت فقيه که تمامی ساختارهای جامعه را اعم ازسياسی واجتماعی و اقتصادی ، فرهنگی وهنری ، نظامی و انتظامی و امنيتی ، قضائی و اداری ، اخلاقی و خانوادگی و غيره وغيره را در کشور ما به هم ريخته اند تا بزعم فکرعليل و مريض خود برای ما ، "جامعه اسلامی نمونه" به ارمغان آورند ، نبوده ونيستند . بنابراين اگر اين روزها آقايان"خواص" بدنبال يافتن ساختارشکنان می گردند که به توصيه خامنه ای از آنان "تبری" بجويند و راه بازگشت به بيت رهبری را برای خود هموار سازند ، خوب است بدانند که شخص خامنه ای ، خود در رأس تمامی "ساختارشکنان" قرار دارد . و باز بد نيست که آقايان"خواص" بدانند که اتفاقاً در کيفرخواستی که ملت ايران برای محاکمه و مجازات خامنه ای و ساير سران و مسئولان جمهوری اسلامی در آينده به دادگاه ارائه خواهد داد يکی از جرائم بزرگ اين تبهکاران ،همين اتهام "ساختارشکنی" خواهد بود که اين جانيان ، اين روزها مردم آزاده ايران را به آن متهم می سازند . ساختارشکنان واقعی ، تئوری پردازان حکومت اسلامی و در رأس آنان سيد روح الله خمينی است که با تدوين نظريه ی به غايت ارتجاعی ولايت فقيه ، دين و آئيين بسياری از ايرانيان را وثيقه قدرت طلبی خود قرار دادند و آنرا تا سطح فاشيسم مذهبی ارتقاء دادند و در پرتو آن ملت و کشوری به اين روز سياه انداختند .
و سخن آخر اينکه هر معامله ای بر سر جنبش سبز ملی ايرانيان که تبلوربيش از ۱۰۰ سال مبارزه ی ملتی در راه آزادی و عدالت اجتماعی است از پيش محکوم به شکست می باشد . ملت رشيد و در صف اول ، نسل جوان و برومند ايران ، برای رهائی از زير يوغ اسارت بار ولايت فقيه ، تصميم قطعی خود را گرفته است و در خيزش های سبز هشت ماه گذشته انتخاب خويش را به گوش جهانيان رسانده است و آقايان "خواص" نيز اين خوب می دانند . حالا نوبت "خواص" است که انتخاب کنند ، لحظه تاريخی "انتخاب" در زندگی برخی ازآقايان "خواص" که در ماههای اخير کم و بيش با جنبش سبزملت ايران همراهی کرده اند فرا رسيده است ، يا به دعوت رهبر قاتل لبيک گفته و با او به قعر چاه جمکران می روند و يا اينکه در کنار مردم زجر ديده ايران که برای آزادی خود دلاوانه بپا خواسته اند می مانند و در فردائی که دور نخواهد بود بهارآزادی را همراه با ملت پيروز و سرفراز ايران جشن خواهند گرفت.