سه شنبه 29 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بهائی، مرغ عزا وعروسی در توبره خونين شريعت مداران، بهروز ستوده

کينه حيوانی شريعت مداران فاسد و مرتجع عليه شهروندان بهائی ايران ، مربوط به ديروز و امروز نيست که اين کينه ، سابقه ۱۵۰ ساله دارد و حاصل آن تا به امروز کشتار و آواره کردن دهها هزار تن از هموطنان بهائی ما بوده است ، از نسل کشی و فتوای قتل عام هزاران تن از بابيان در زمان حکومت شاهان و شيخان قاجار که بگذريم ، انقلاب مشروطه ايران و قانون اساسی برآمده از آن انقلاب ، بر کشتارها و فشارهای حکومتی عليه بهائيان نقطه پايانی نهاد . می گويم کشتارها و فشارهای دولتی ، از اين جهت که خاتمه يافتن بابی کشی حکومتی و رفع تبعيض ها و فشارهای دولتی عليه بهائيان ، بدين معنی نبود که پس از انقلاب مشروطه ، شريعت مداران مرتجع از کينه توزی و نفرت پراکنی عليه دگرانديشان ايران و عليه سايراديان ومذاهب و بويژه بهائيان ايران دست بردارند ، درست است که انقلاب مشروطيت ايران ، شريعت مداران را تا حدود زيادی از قدرت سياسی به حاشيه راند ولی آنان از آن پس برسر هرمنبر و محرابی ، ضمن دعاگوئی و مدح و ثنای "پهلوی های اسلام پناه" به نفرت پراکنی خود و تحريک عوام جاهل عليه دگرانديشان وپيروان ساير مذاهب و بويزه بهائيان ايران ادامه داده و حتی در مواردی اقدام به تروز دگرانديشان و حمله به دفاتر احزاب و روزنامه ها نمودند بدون اينکه دولت وقت ، هيچگونه ممانعتی را بر سر راه اقدامات تروريستی آنان ايجاد نمايد ( ترور دگرانديشان و آزاديخواهان فرهيخته ای چون احمد کسروی ، محمد مسعود ، حسين فاطمی و غيره وغيره بدست گروهی موسوم به "فدائيان اسلام" و حمله ی آنان به دفاتر احزاب و روزنامه ها و محافل بهائيان در مقابل چشم نيروهای انتظامی رژيم پهلوی انجام می گرفت)



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


همين موجودات خبيث و خطرناک از قبيل آيت الله مصباح يزدی ، آيت الله جنتی ، آيت الله يزدی ، آيت الله خزعلی و غيره که امروزه رهبری مذهبی اراذل و اوباش حکومتی و چاقوکشان و چماقداران دولتی را دردست دارند و جيره خواران خود را به قتل و شکنجه و تجاوز به دختران و پسران آزاديخواه ايران تشويق می نمايند ، اگربه گذشته و تاريخچه زندگی شان رجوع کنيد ، همگی ازکسانی بوده اند که در زمان حکومت شاه ، جزو آستان بوسان و جيره خواران دربار پهلوی بوده ، و در آن زمان تحت لوای "انجمن حجتيه" سرگرم مبارزه با دگرانديشان ايران و ترويج خرافات و کينه توزی و نفرت پراکنی عليه بهائيان ايران بوده اند .
با پيروزی انقلاب بهمن ۵۷ و قدرت گيری مجّدد شريعت مداران ، بهائيان ايران جزو نخستين گروههای اجتماعی ايران بودند که با يک بخشنامه جمهوری نوبنياد اسلامی ، ازتمام مشاغل دولتی اخراج و در معرض دستگيری و آزار وشکنجه و اعدام قرار گرفتند . اتهامی که شريعت مداران تازه به قدرت رسيده برای توجيه جنايات خود در حق بهائيان وارد می ساختند ، عضويت در "فرقه ضاله بهائی" و جاسوسی برای "امپرياليسم و صهيونيسم جهانی" بود . ظاهراً قرار داشتن مرکز دينی بهائيان در حيفا (يکی از شهرهای اسرائيل) بهانه ای بود که حکومت نوبنياد جهل وجنايت اسلامی ، بهائيان ايران را در اذهان عوام جاهل ، به عنوان عوامل وجاسوسان صهيونيسم در ايران معرفی نمايد ، و کسی هم نبوده و نيست که از اين شريعت مداران دروغگو و عوامفريب سئوال کند که : در زمان حکومت شاهان وشيخان قاجارکه شما تبهکاران شريعت مدار ، هزاران بابی بی گناه را قتل عام کرديد ، آيا آنان هم عوامل "امپرياليسم و صهيونيسم" بودند ؟ آيا بابی ها يعنی اجداد همين بهائيان امروزی در آن زمان برای اسرائيل و امريکا جاسوسی کرده بودند که آنگونه مورد کينه حيوانی شما شريعت مداران قرار گرفتند و قتل عام شدند ؟! و عقل سليم می داند که سرزمين (شامات وفلسطين) که بابيان ايران پس از قتل عام و از جور و ستم شاه و شيخ قاجار به آنجا پناه بردند و به دور از سلطه شريعت مداران شيعه مذهب برای خود در گوشه ای از آن سرزمين ، عبادتگاهی را بنا نهادند در آن زمان ، بخشی از امپراطوری عثمانی ا سنی مذهب بوده است و درآن زمان اصولاً در خاورميانه چيزی بنام صهيونيسم وکشوری بنام اسرائيل وجود نداشته است .
گرچه سرکوب سيستماتيک بهائيان ايران در طی ۳۱ سال گذشته بطور دائم ادامه داشته است و هموطنان بهائی ما در هيچ دوره ای از حيات نکبت بار حکومت اسلامی يک لحظه آسايش و آرامش نداشته اند ، اما با روی کار آمدن دولت "امام زمانی" احمدی نژاد که آبشخورش گنداب آخوندهای "انجمن حجتيه" از قبيل مصباح يزدی می باشد ، فشارها و تضييقات عليه بهائيان ايران دوچندان شد بطوريکه از زمان روی کار آمدن دولت جمکرانی احمدی نژاد ، هر از گاهی در گوشه وکنار اين کشور، اراذل و اوباش حکومتی به تحريک شريعت مدارانی مرتجع ، خانه وکاشه بهائيان را به آتش کشيدند و يا با بولدوزر با خاک يکسان کردند ، دانشجويان بهائی را از دانشگاههای ايران اخراج نمودند و تا توانستند دستگيری و آزار بهائيان را افرايش دادند تا باقيمانده پيروان آئيين بهائی از ايران کوچ کنند و نسل کشی حکومت اسلامی در مورد اين دسته از هموطنان ما کامل گردد.
در ماههای اخير ، حکومت باندهای جمکرانی برای مقابله با جنبش خجسته سبز و سرتاسری ملت ايران که ابتدا در اعتراض به کودتای انتخاباتی باند خامنه ای – احمدی نژاد آغاز شد و خواسته های خود را گام به گام به سطح بالاتری ارتقاء داده است ، موج سرکوب و ايجاد رعب و وحشت را در تمامی سطوح جامعه و از جمله در ميان اقليت های مذهبی و ملی ايران و از جمله بهائيان گسترش داده اند .
در آخرين خيزش سبز و مسالمت آميز مردم ايران در روزعاشورا ، اراذل و اوباش حکومت اسلامی ، سواره و پياده بجان مردم افتادند و دوباره صحنه هائی از توحش خود را در مقابل ديدگان جهانيان به معرض نمايش گذاشتند و مردم دنيا ديدند که مردم مظلوم و ستمديده ايران ، برای آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی ، با دست خالی در برابر چه دشمن جانورصفت و درنده خوئی بطور مسالمت آميز قيام نموده اند . پس از کشتار و سرکوب وحشيانه در روز عاشورا ، حکومت کودتائی و "امام زمانی" احمدی نژاد ، علاوه بر متهمان سابق ، اين بار انگشت اتهام را بطرف بهائيان ايران نيز دراز کرد و آنان را هم به ليست "سران فته" و برپا کنندگان خيزش سبز عاشورا متهم ساخت !
سرداران بيت کودتا ، برای تکميل سناريوی مسخره ی خود و داغ کردن تنور"توطئه براندازی و توهين به مقدسات انقلابی و اسلامی" !! اعلام کرده اند که از خانه برخی از بهائيان "اسلحه و مهمات" بدست آورده اند ! اين اتهام های واهی درحالی از طرف مقام های امنيتی و قضائی حکومت اسلامی بر بهائيان ايران وارد می شود که بسياری از مردم ايران و جهان می دانند که اين دسته از هموطنان بی آزار و صلح جوی ما ، بر طبق آئين مذهبی خود ، بطور کلی با هرگونه خشنونت و اعمال قهرآميزی مخالف هستند و مجاز نيستند که برای پيش برد اهداف مذهبی و اجتماعی خود ، دست به اسلحه ببرند به خشونت متوّسل شوند .
نکته آخر و جان کلام اينکه در اطلاعيه های آقايان موسوی و کروبی ، دفاع از آزادی و برابری تمام اديان و مذاهب درايران که يکی از خواسته های ديرينه و اساسی مردم ايران می باشد ، تا به امروز مسکوت گذارده شده است که می تواند برای آزاديخواهان و هواداران خيزش سبز اين کشور سئوال برانگيز باشد چونکه در کشوری با تنوع و تکثراديان و مذاهب وگوناگونی اقوام و عشاير، اجرای تساوی و برابری اديان و اقوام ايرانی در قبال قانون ، لازمه و پيش شرط هرگونه تغيير و تحّول دمکراتيک اجتماعی است .
قانون اساسی جمهوری اسلامی که خواست بازگشت به آن دربرخی از اطلاعيه های آقايان موسوی و کروبی و سايراصلاح طلبان برروی آن تأکيد می شود ! خود سرچشمه و رواج دهنده ی تبعيض مذهبی و فرقه ای و تبعيض جنسيتی و انواع تبعيض های طبقاتی در جامعه ايران است . اين قانون اساسی که شرسار ازانواع و اقسام تبعيض هااست از نظر مردم ايران مطرود است و بايد جای خود را به يک قانون اساسی که ناظر و مدافع حقوق برابر شهروندی ، برای تمام آحاد اين سرزمين ، صرفنظر از وابستگی های مذهبی ، جنسيتی ، قومی و فرقه ای ، بدهد . ملاک و معيار شناخت اصلاح طلب واقعی از اصلاح طلب دروغين دراين نکته نهفته است که اصلاح طلب واقعی ، خواهان برچيده شدن اين تبعض های ناروا است و اصلاح طلب دروغين با زبان بی زبانی خواهان ادامه اين تبعض های گنجانده شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی است .
نسل جوان و برآمده از خيزش های سبز ايرانيان بايد که مراقب اطلاعيه ها و بيانيه هائی که اين روزها در داخل و خارج صادر می گردد باشد و آنها را با نگاهی انتقادی وسازنده به نقد و پالايش بکشد تا مبادا يکبار ديگر در بزنگاه تاريخ ، دست آورد های جنبش سبز و ضدتبعض کنونی که با خون صدها تن از جوانان اين مرز و بوم آبياری شده است توسط مشتی فرصت طلب به يغما رود . اگر شاد روان آيت الله منتظری در لباس روحانی و مقام مرجعيت تقليد بسياری از شيعيان ، در اواخرعمر و بدون ترس و ملاحظات سياسی ، شرافتمدانه از حقوق شهروندی بهائيان ايران دفاع نمود و تحسين ملتی را متوجه خود ساخت ونام نيکی را برای خود بيادگار گذاشت ، امروزه ديگر هيچ مدعی اصلاح طلبی نمی تواند تجاهل کرده و بر اين همه تبعض های گوناگون در جامعه ايراان و درقانون اساسی جمهوری اسلامی چشم بپوشد و رفع اين تبعيض ها را به آينده ای نامعلوم حواله دهد . هرگونه طبقه بندی کردن حقوق شهروندان ايرانی براساس دين و مذهب و جنسيت قوم و قبيله و فرقه ، يعنی همان چيزی که قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آن بنا نهاده شده و برآن مهر تأييد می نهد ، محکوم و در آينده ای نه چندان دور به ذباله دان تاريخ سپرده خواهد شد ، مردم سلحشور ايران اين پيام را در ماههای اخير بارها به گوش ناشنوای حاکمان ديوانه و خون ريز رسانده اند .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016