شنبه 17 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چگونه مطمئن شديد؟! حسين شريعتمداری، کيهان

آن بخش از سخنان رئيس جمهور محترم کشورمان در گفت وگوی تلويزيونی سه شنبه ايشان-۱۳/۱۱/۸۸- که به موضوع تبادل سوخت هسته ای اختصاص داشت به گونه ای بود که متاسفانه می توانست سوء برداشت مبنی بر عقب نشينی جمهوری اسلامی ايران از اصول قبلاً اعلام شده را در پی داشته باشد و از اين روی استقبال همراه با ابهام و ترديد محافل غربی و طرف های آسيايی را به دنبال داشت.آقای احمدی نژاد در اين مصاحبه تلويزيونی که به طور مستقيم و زنده از شبکه اول سيمای جمهوری اسلامی ايران پخش می شد، گفت؛ «بعضی از کشورها واقعاً همکاری با ايران را پذيرفته اند که اين موجب ناراحتی بعضی ها همچون انگليس و رژيم صهيونيستی شد و گفتند که اگر تقابل به تعامل تبديل شود، کار تمام است» آقای احمدی نژاد با اشاره به روند گفت وگوهای چند ماه اخير ايران با آژانس درباره تبادل اورانيوم غنی شده زير ۴درصد با اورانيوم غنی شده ۲۰درصدی که مورد نياز رآکتور تهران است گفت؛ «اخيراً دوباره پيغام هايی از سوی اين کشورها داده شده که گفتند بياييد بنشينيد صحبت کنيم و حتی سوخت شما در ايران بماند و ما سوخت مورد نياز شما را درست می کنيم و با شما مبادله می کنيم، هر چند اگر ما سوختمان را بدهيم واقعاً مشکلی ندارد که بعضی ها بی خودی سرو صدا کردند... بعضی ها در کشورمان گفتند که سوخت را از ما می گيرند و ديگر به ما نمی دهند ولی بايد ديد اگر سوخت را از ما بگيرند و به ما سوخت ندهند، حرف چه کسی در دنيا اثبات می شود و آن وقت معلوم می شود که حرف آژانس و امضاکنندگان اين قرارداد بی اعتبار است و اين موجب می شود که کارهايمان را خودمان انجام دهيم.»



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


درباره اين بخش از اظهارات رئيس جمهور محترم کشورمان اشاره به چند نکته ضروری به نظر می رسد:
۱- در بهار سال جاری، کشورهای آمريکا، روسيه و فرانسه که از نياز کشورمان به اورانيوم ۲۰درصد غنی شده برای رآکتور تهران - با کاربرد توليد راديو ايزوتوپ ها- باخبر بودند به عنوان يک پيشنهاد اعلام کردند که آماده اند در قبال دريافت اورانيوم غنی شده بين ۳ تا ۵ درصد کشورمان اورانيوم ۲۰ درصد غنی شده تحويل دهند. پاسخ به اين پيشنهاد اگرچه به بررسی های بعدی در ايران موکول شد ولی برخی از دست اندرکاران برنامه هسته ای کشورمان پيشنهاد ارائه شده از سوی ۱+۵ را عقب نشينی! حريف تلقی کرده و براين تصور بودند که پيشنهاد مورد اشاره به مفهوم پذيرش چرخه غنی سازی ۳ تا ۵ درصدی اورانيوم در ايران است، يعنی همان نقطه ای که طی ۷ سال گذشته موضوع چالش هسته ای بوده است، غافل از آن که پيشنهاد ياد شده اگرچه خالی از عقب نشينی نبود ولی دام خطرناکی برای به يغما بردن دستاورد چند ساله جمهوری اسلامی ايران در توليد اورانيوم غنی شده ۳ تا ۵ درصدی است. با اين توضيح که بعد از تحويل گرفتن اورانيوم توليد شده در کشورمان از تحويل اورانيوم ۲۰ درصدی به بهانه های مختلف، از جمله قطعنامه های چندگانه شورای امنيت سازمان ملل و... خودداری ورزند و از اين طريق، خواسته غيرقانونی و نامشروعی را که به علت ايستادگی و مقاومت ايران طی ۷ سال چالش به دست نياورده اند، آسان و بی دردسر و در جريان يک ترفند موذيانه به دست آورند.
اين ترفند با تيزبينی و کياست- بگذاريد بگوئيم- رهبرمعظم انقلاب روبرو شده و ناکام ماند. چگونه؟!...

۲- اجازه بدهيد همين جا پرانتزی باز شود. در همان روزها آقای مهندس موسوی- احتمالا باز هم تصادفی و بدون ارتباط با بيگانگان!- که ترفند مشترک آمريکا، انگليس و فرانسه را پذيرفته شده تلقی می کرد، طی مصاحبه ای با اشاره به تصميم ايران برای تحويل اورانيوم غنی شده، بخش قابل توجهی از سخنرانی انتخاباتی خود را به انتقاد از اين تصميم- که برخلاف تصور ايشان و تلقی آمريکا با مخالفت ايران روبرو شده بود- اختصاص داده و گفت؛ دستاورد ۷ ساله چالش هسته ای کشورمان را بر باد داده اند!!... حالا پرانتز بسته و نقطه، سر خط؛

۳- بعد از بررسی پيشنهاد وين به ايران، اين پيشنهاد با چند شرط قابل بحث و بررسی و موافقت احتمالی اعلام شد. از جمله آن که؛
الف: تبادل اورانيوم در داخل خاک ايران انجام بپذيرد.
ب: ابتدا اورانيوم غنی شده ۲۰ درصدی به ايران تحويل داده شود و بعد از اطمينان نسبت به سالم و استاندارد بودن محموله، اورانيوم ۳ تا ۵ درصد غنی شده به طرف های خارجی تحويل گردد.
ج: تبادل برخلاف پيشنهاد ۱+۵، به طور تدريجی و با مقادير کم صورت پذيرد.
و....
شرايط اعلام شده جمهوری اسلامی ايران، آب سردی بود که روی ترفند موذيانه و مشترک آمريکا، انگليس، فرانسه و- بخوانيد اسرائيل- ريخته شد و بار ديگر نشان داد که ايران اسلامی با برخورداری از موهبت الهی ولايت فقيه، نفوذناپذيرتر و زيرک تر از آن است که از سوی سران نظام سلطه بين المللی قابل فريب دادن باشد.

۴- برادر عزيزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد می گويند «اگر ما سوختمان را بدهيم واقعاً مشکلی ندارد...» و توضيح می دهند که «اگر سوخت را از ما بگيرند و به ما سوخت ندهند حرف چه کسی در دنيا اثبات می شود؟ و آن وقت معلوم می شود که حرف آژانس و امضاءکنندگان اين قرارداد بی اعتبار است»! که بايد گفت؛ مگر آژانس بين المللی انرژی اتمی و گروه ۱+۵ تاکنون و طی چالش ۷ ساله هسته ای کشورمان به مفاد NPT، پادمان های مربوطه، اساسنامه آژانس و اصول قانونی و تعريف شده حقوقی و فنی پايبند بوده اند که آقای احمدی نژاد معتقدند اگر اورانيوم تحويل گرفته را پس ندهند نشانه قانون شکنی آنها خواهد بود؟ آيا، ارجاع پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت با نص صريح بند «C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس مغايرت ندارد؟! که مطابق آن، پرونده کشور عضو تنها در دو حالت اثبات انحراف فعاليت هسته ای از صلح آميز به توليد سلاح DIVERSION و يا عدم پايبندی به معاهده -NON COMPLIANCE - قابل ارجاع به شورای امنيت خواهد بود؟! آيا در هيچيک از گزارش های بازرسان آژانس به انحراف فعاليت هسته ای کشورمان اشاره ای شده بود؟ و مگر در اجلاس نوامبر ۲۰۰۴ شورای حکام، پرونده هسته ای ايران را فاقد قصور و تقصير باقيمانده اعلام نکرده بودند؟ بنابراين چرا پرونده هسته ای ايران را به شورای امنيت سازمان ملل ارجاع دادند؟ آيا فعاليت هسته ای کشورمان بعد از آنهمه بازرسی های آژانس و گزارش های چندباره، مشمول فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد- با موضوع توسل به زور- بود که با استناد به اين فصل چندين قطعنامه عليه جمهوری اسلامی ايران صادر کردند؟! آيا، اين قانون شکنی های آشکار و دهها - و شايد صدها- نمونه ديگر از اين دست قانون شکنی ها و زورگويی های آژانس و تروئيکای اروپايی و گروه ۱+۵ نشانه بارز و غيرقابل انکار عدم پايبندی آنان به قوانين بين الملل، مفاد NPT، پادمان های مربوطه و منشور سازمان ملل متحد نيست؟ و آيا اين قانون شکنی ها از سوی مجامع و مراکز مستقل دنيا محکوم نشده است؟! ولی حريف کماکان به قانون شکنی های خود عليه برنامه هسته ای ايران اسلامی ادامه داده است. بنابراين آيا عاقلانه است که اورانيوم غنی شده کشورمان، يعنی حاصل ۷ سال چالش و استقامت هسته ای ايران اسلامی را به آنها تحويل بدهيم و بعد اگر پس ندادند، به قول حضرتعالی دلمان به اين خوش باشد که «معلوم می شود حرف آژانس و امضاءکنندگان قرارداد بی اعتبار است»!! مگر در بی اعتبار بودن قول و قرارها و حتی تعهدات رسماً امضاء شده و قوانين رسماً پذيرفته شده از سوی حريف شک داريد که برای اثبات آن چنين پيشنهاد خطرناکی را توصيه می فرمائيد؟ آنهم به قيمت از دست رفتن حاصل دسترنج و مقاومت چندين ساله در چالش هسته ای؟!

۵- رئيس جمهور محبوب و انقلابی کشورمان در همان مصاحبه تلويزيونی گفته اند «اگر سوخت را از ما بگيرند و به ما سوخت ندهند» ضمن آن که معلوم می شود «حرف آژانس و امضاءکنندگان قرارداد بی اعتبار است، اين موجب می شود که کارهايمان را خودمان انجام دهيم» که بايد گفت؛ مگر تاکنون کارهايمان را خودمان انجام نمی داده ايم؟! مخصوصاً آن که برادر عزيزمان آقای دکتر احمدی نژاد از اصلی ترين مسئولان پی گير خودکفايی هسته ای بوده اند و در اين راه گام های درخور تحسين و شجاعانه فراوانی نيز برداشته اند و اما، چنانچه منظور رئيس جمهور محترم، توليد سوخت ۲۰ درصدی برای رآکتور تهران است، که ايشان بهتر می دانند، انجام آن اولا؛ در تأسيسات هسته ای کشورمان به آسانی امکان پذير است و ثانياً؛ مطابق مفاد NPT کمترين منع قانونی و مغايرت با مفاد پيمان ياد شده ندارد.

۶- ايشان فرموده اند «بنده مطمئن شدم که اين کشورها می خواهند اين تقابل را به تعامل تبديل کنند»! که معلوم نيست جناب احمدی نژاد عزيز در برخورد آژانس و ۱+۵ با برنامه هسته ای ايران، چه نشانه و قرينه ای ملاحظه فرموده اند که با اطمينان از تصميم آنان برای تبديل تقابل به تعامل سخن می گويند؟ شواهد و اسناد موجود نه تنها از چنين اطمينانی حکايت ندارد بلکه نقطه مقابل آن را اثبات می کند.
آقای رئيس جمهور می فرمايند «بعضی از کشورها واقعاً همکاری با ايران را پذيرفته اند که اين موجب ناراحتی بعضی ها همچون انگليس و رژيم صهيونيستی شد» در اين بخش لازم بود جناب آقای احمدی نژاد درباره «بعضی از کشورها» که تعامل با ايران را پذيرفته اند، توضيح بيشتری می دادند، چرا که در نگاه اول تصور می شود مقصود ايشان از «بعضی کشورها» نمی تواند کشورهای بيرون از حلقه ۱+۵ باشد و از آن ميان تعامل روسيه و چين قابل پذيرش است. از انگليس هم به عنوان کشوری که مخالف تعامل است ياد کرده اند، بنابراين می ماند آمريکا و فرانسه و اما، فرانسه در اين ميان جايگاه چندانی ندارد ولی «آمريکا» چه؟! کاش آقای احمدی نژاد از آمريکا نيز به عنوان کشوری که با ايران خصومت و کينه توزی ديرينه دارد، ياد می کردند، مخصوصاً آن که کينه توزی آمريکا بر هيچکس پوشيده نيست و به قول حضرت امام(ره) همه فريادها بايد بر سر آمريکا کشيده شود. تاکيد آقای احمدی نژاد بر خصومت آمريکا مخصوصاً به اين علت ضروری بود که اين روزها شايعات بی اساسی مبنی بر تمايل يکی از افراد نزديک به رئيس جمهور محترم برای تعامل با آمريکا، وجود دارد. و قرينه هايی نظير رويکرد ايشان به عرصه های سياسی و فرهنگی مورد قبول آمريکا و ناهمخوان با مبانی ارزشی انقلاب، به گوش می رسد و گاه به چشم می خورد!

و بالاخره، برادر عزيز و گرامی و رئيس جمهور انقلابی و مردمی، مبادا خدای نخواسته، در کنار حضرتعالی کسانی يافت شوند که به جسم در ميان شما و به دل در حلقه ديگران باشند!

حسين شريعتمداری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016