دوشنبه 19 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه جبهه مشارکت: همه باهم با نماد سبز در راهپيمايی ۲۲بهمن شرکت کنيم

فرارسيدن ۲۲ بهمن پيام آور پيروزی مردمی ترين آخرين انقلاب قرن بيستم است . انقلابی که بنام خدا کاخ ظلم و ستم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را در ايران فرو ريخت و برآن بود که نظامی خدامحور و اخلاقی ، عدالت بنياد ، آزاديخواه ، مردمسالار و توسعه يافته را در قالب « جمهوری اسلامی ايران » مستقر سازد . جبهه مشارکت با تبريک فرارسيدن اينروز به همه ايرانيان و پاسداشت همه مجاهدتها و ايثارگری ها وشهادتها، همگان را به بازخوانی و تحليل اين رخداد در انطباق با شرايط کنونی کشورمان و راهبردی که می تواند به حفظ دستاوردها و ميراث اين انقلاب بزرگ مدد رساند ، فرا می خواند .
چرا انقلاب شد؟ اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی چه بود؟ و اکنون با گذر سی و يک سال از پيروزی انقلاب در کجا قرار داريم ؟ و چه بايد کرد؟ اينها سئوالاتی که در هرگونه تحليلی بمناسبت سالگرد انقلاب اسلامی بايد بدانها پرداخت و پاسخ داد . در اين بيانيه به اختصار به اين سئوالات از نگاه جبهه مشارکت پاسخ داده می شود به اميد آنکه راهگشای ما بسوی آينده بهتر باشد .



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


چرا انقلاب شد؟
۱-عدم مشروعيت رژيم پهلوی : بر سرکارآمدن سلطنت پهلوی ناشی ازانجام يک کودتای نظامی با حمايت خارجی بود و اين رخداد با کودتای آمريکايی- انگليسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق تشديد و ابرام شد . رژيم پهلوی اصلی ترين ميراث و دستاورد جنبش مشروطيت يعنی قانون اساسی را با فرمايشی کردن انتخابات و مجلس شورای ملی از محتوا تهی ساخت و به رغم اظهار پايبندی به اين قانون درعمل هيچگاه نتوانست مشروعيت مردمی در قالب نمايندگان واقعی مردم در مجلس را برای خود فراهم سازد و سرانجام کار بجايی رسيد که صدای مردم بجای آنکه از طريق مجلس بگوش حاکميت برسد بطور مستقيم برفراز بامها و خيابانها در اعتراض به رژيم به صدا درآمد و عدم مشروعيت آنرا برآفتاب انداخت .
۲- ناکارآمدی : رژيم پهلوی با اجرای مجموعه سياست هايی که پی گرفت در جلب رضايت اکثريت مردم ناکام بود . کالبدشکافی اين مجموعه سياست ها دراينجا مقدور نيست اما بطور مثال در وجه اقتصادی بااينکه به لحاظ تعاملات جهانی و رابطه با آمريکا و وابستگی به قدرتهای خارجی پس از کودتای ۲۸ مرداد شرايط ايران و کشور کره جنوبی مشابه بود و ايران علاوه برآن از درآمدنفت نيز برخوردار بود رژيم پهلوی دراجرای برنامه های عمرانی و توسعه اقتصادی ناموفق بود و حتی افزايش قيمت و درآمدنفت در سال های دهه ۵۰ نه تنها نتوانست چرخ به گل مانده توسعه اقتصادی کشور را بحرکت درآورد بلکه موجبات هرچه بيشتر دامن زدن به فساد کارگزاران حکومت(هزار فاميل) و شکاف طبقاتی را درجامعه فراهم آورد . درحاليکه بيش از نيمی از جمعيت کشور در فقر و فاقه بسر می بردند و از خدمات اوليه رفاهی محروم بودند پهلوی دوم با اتکا به افزايش درآمد نفت در پی خريدهای کلان ابزار و آلات نظامی و رويای تبديل شدن به قدرت پنجم نظامی دنيا و اول منطقه و رسيدن به دروازه تمدن بزرگ بود و ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی راجشن گرفت و با پذيرش نقش ژاندارم منطقه ايران را جزيره ثبات لقب می داد اما از نارضايتی روزافزون مردم خود غافل بود.
۳- استبدادورزی ودين ستيزی : رژيم پهلوی در گذر زمان بر دامنه استبداد ورزی اش افزده شد و کار به جايی رسيد که با انحلال دوحزب دولت ساخته مردم و ايران نوين و تاسيس حزب رستاخيز همه ايرانيان را به عضويت در اين حزب دعوت و اجبار کرد و اعلام کرد هرکس نمی خواهد عضو اين حزب شود گذرنامه بگيرد و از ايران خارج شود! البته بازتوليد اين استبداد خشن و انسداد سياسی خود داستان ديرينه حکمروايی در ايران است وبا کمال تاسف شاهد اين روند معيوب هستيم که اگر ساختار حقيقی و حقوقی جامعه ما هراز گاه اصلاح و نوسازی نشود خود مويد و مقوم استبدادی تازه می شود. بخصوص با اتکای دولتها به درامد بی حساب نفت و عدم اتکای به مردم در تامين هزينه های دولت اين معضل تاريخی همواره سدی در برابر استقرار دموکراسی در ايران محسوب می شود و همين عامل در دوران شاه سبب شد هر روز بردامنه استبداد مطلقه اش افزوده شود بگونه ای که در سال های آخر حيات هر مخالف و منتقدی در معرض زندان و شکنجه بود و هيچ رسانه مستقلی امکان حيات نداشت و فعاليت سياسی معنا نداشت و اينگونه بود که غالب نخبگان و روشنفکران جامعه از هر فرقه و نحله بتدريج در نهان و آشکار به صف مخالفان رژيم کشانده شدند . در اين مسير سياست های دين ستيزانه پهلوی پدر و پسر بر فاصله گيری نيروهای مذهبی و روحانيت از حکومت افزود و به ويژه پس از جنايت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ روند رو به رشد نهضت اسلامی شکل گرفت و اسلامگرايان نيز به صف مخالفان رژيم افزوده شدند و از همين تاريخ رهبری بی بديل امام خمينی جلوه کرد .
۴- تحقير و سرکوب مخالفان و منتقدان : رژيم بادر پيش گرفتن سياست فرعونی قومش را خوار و تحقير شده می پسنديد تا بنده وار و بی چون و چرااطاعتش کنند.جمله معروف هويدا که به شاه شخص اول مملکت نگوييد چون اصلا جز او شخصيتی در کشور وجود ندارد نشانه اين تبختر وفرعونيت بود ، و با همين ديدگاه مخالفان و منتقدان خود ( و در يک فضای کلی مردم ) را مستحق هرگونه تخفيف و تحقيری می دانست و اگر کسی جرئت عبور از اين وضعيت را بخود می داد با سياست منکوب و سرکوب مواجه بود . همه شخصيتها و افراد بايد در وجود شاه ذوب و مستحيل می شدند و در هر سطحی بودند نبايد شخصيتی و وجودی از خود می داشتند . عکس العمل به اين وضعيت خيزش سيل آسای مردم بود که راهپيمايی های ميليونی را عليه رژيم رقم زد و سبب شد تا مردمی که تا ديروز تحقير و ديده نمی شدند بناگاه ديده شوند و شخصيت حقيقی آنها بروز و ظهور يابد.
انباشت مسائل برآمده از اين موارد در ذهن و دل ايرانيان موجبات پيوند اکثريت قاطع مردم عليه رژيم پهلوی وهمراهی با انقلاب اسلامی برهبری امام خمينی شد که بزرگترين و آخرين انقلاب مردمی و دينی قرن بيستم را رقم زد و همچون زلزله ای منطقه و جهان را تکان داد .

اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی چه بود؟
شعار « استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی » که در ماهها و روزهای منتهی به پيرزی انقلاب از زبان مردم در سراسر کشور سر داده می شد به احسن وجه اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی را بيان می دارد . اصلی ترين و ارزشمندترين دستاورد انقلاب اسلامی تبديل نظام سلطنتی و استبدادی ۲۵۰۰ ساله به «جمهوری اسلامی» و ميزان بودن رای ملت در اداره امور کشور بود بگونه ای که متضمن « استقلال و آزادی» مردم ايران باشد . از همين رو بود که رهبر و معمار انقلاب اسلامی حضرت امام خمينی به رغم سردادن اين شعار توسط حاميان انقلاب پس از پيروزی به رای مردم برای تعيين نظام برآمده از انقلاب رجوع کرد و با انجام همه پرسی و رای قاطع مردم نظام « جمهوری اسلامی ايران » را مستقر ساخت و نوشتن نقشه راه و برنامه عملياتی آنرا هم بعهده خبرگان منتخب ملت نهاد و سرانجام «قانون اساسی » را با رای ملت برای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی به تصويب رساند و قرار بود با به اجرا درآمدن اين قانون مردم ايران پس از قرنی مبارزه و جهاد و شهادت طعم استقلال و آزادی و عدالت و پيشترفت را بچشند و الگويی تازه از مردمسالاری ارائه کنند که در ان جمهوريت و آزادی همراه با معنويت و عدالت تحقق يابد و با هيچ بهانه ای حاکمان نتوانند يکی را فدای ديگری کنندو در سايه اين ديدگاه بديع توسعه مادی و معنوی همزمان حاصل شود و سياست ورزی ديندارانه را به بشر تشنه حقيقت عرضه گردد و طرحی نو برای حکومتداری برانداخته شود .

اکنون با گذر سی و يک سال از انقلاب در کجا قرار داريم؟
با فاصله گيری از صدر انقلاب سوگمندانه بايد گفت بجز هدف « استقلال » که دستيابی بدان در پی انقلاب بطور نسبی محقق شده است ديگر اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی يعنی « آزادی ، جمهوريت و اسلاميت » و در يک کلمه اجرای تام و تمام قانون اساسی محقق نشده و شاهد خلاها و ناکامی های بسيار هستيم بگونه ای که کشور هم اکنون با بحران های جدی در عرصه سياست داخلی و خارجی مواجه است و از مسائلی همانند عدم کارآمدی دولت ، استبداد ورزی و انسداد سياسی و تحقير و سرکوب مخالفان و منتقدان رنج می برد و پايه مشروعيتش هم دچار آسيب جدی شده است هرچند هنوز همين وجه مشروعيت و علايق دينی اکثريت مردم بقای نظام را ممکن ساخته است . از نگاه ما اکنون و با گذر سی و يک سال از پيروزی انقلاب و با تکيه بر شاخص هايی که ارزيابی تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب را بايد بدانها سنجيد در وضعيت مطلوبی قرار نداريم و وضعيت موجود قابل دفاع و دوام نيست و بايد برای تغيير اين وضعيت اقدام کرد . انتخابات رياست جمهوری دهم در خردادماه سال جاری می توانست فرصتی برای اين تغيير باشد اما متاسفانه اينگونه نشد و در اعتراض به نتيجه اعلامی اين انتخابات جنبش اجتماعی خودجوش و کم نظيری درقالب « جنبش سبز » با شعار « رای من کجاست ؟» سر برآورد که صدای آن متاسفانه توسط حاکميت شنيده نشد و تاکنون ادامه دارد.

چه بايد کرد؟
ما « جنبش سبز » را واکنشی به عدم تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و به ويژه محدود شدن آزاديهای سياسی و اجتماعی و اعمال شيوه های اقتدارگرايانه و استبدادی ، خدشه دار شدن جمهوريت نظام با نظارت استصوابی شورای نگهبان و عبور از ميزان بودن رای ملت دراداره امور کشور ، و عدول حاکميت از پايبندی به آموزه های اسلامی و اخلاقی در رفتار با مردم ، و درادامه جنبش مردمی اصلاحات می دانيم و براين باوريم که اين جنبش در پی بازيابی انقلاب اسلامی و ياری نظام برخاسته از آن برآمده است و حاکميت بايد نگاهش به اين جنبش از سر فرصت باشد و نه تهديد ، و بجای سياست سرکوب و ارعاب از در تعامل با رهبران جنبش برآيد . بيانيه شماره ۱۷ مهندس موسوی راه عبور از وضعيت موجود بسوی وضعيت مطلوب را باز کرده است و جبهه مشارکت با اعلام حمايت کامل از اين بيانيه آنرا راهگشا برای گذر از بحران هايی می داند که کشور بجد اکنون دچار آن گشته است .
براين پايه جبهه مشارکت همه باورمندان به انقلاب اسلامی را به بازخوانی و بازگشت به اهداف و آرمانهای انقلاب دعوت می نمايد و در همراهی با رهبران جنبش آقايان خاتمی ، موسوی و کروبی همگان را به شرکت در راهپيمايی اين روز دعوت می نمايد و به ويژه از افراد « جنبش سبز » می خواهد بطور فعال و با نماد سبز در راهپيمايی ۲۲ بهمن در سراسر کشور شرکت نمايند و با سردادن شعارهايی همچون "الله اکبر" و "استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی" همراه با آرامش و با پرهيز از هرگونه عملی که بهانه بدست بهانه گيران دهد ، اين روز را به روز تجلی اراده ملت در مطالبه حق حاکميت بر سرنوشت خويش و اجرای کامل قانون اساسی تبديل نموده و راه را برای انجام اصلاحات در اداره امور کشور باز نمايند . در عين حال جبهه وظيفه خود می داند از همه ياران انقلاب و امام خمينی که امروز بخاطر پايبندی و دفاع از آرمانهای اصيل انقلاب در معرض تهديد و تحديد قرار گرفته اند و هم چنين از شهدا ، آسيب ديدگان و اسرای جنبش سبز ياد و از آنها تقدير و تجليل نمايد و حضور فعال در راهپيمايی روز ۲۲ بهمن را ما ادامه راه اين گراميان می دانيم .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016