گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
7 آبان» کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران: حسين درخشان وب لاگ نويس ايرانی کانادايی را پس از يک سال بازداشت خودسرانه آزاد کنيد27 مهر» حسين درخشان همجنان در زندان است، گزارشگران بدون مرز
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حسين درخشان، همچنان در بند، خودنويسبا گذشت ۱۶ ماه از بازداشت حسين درخشان، سوالهای بيشماری پيرامون وضعيت او شکل گرفته است. بسياری با هر اتفاقی که برای سايتهای نزديک به جنبش سبز میافتد، او را عامل رژيم و همکار ارتش سايبری میخوانند، اما کسانی که در سلولهای بند ۲-الف چند روزی را با او سپری کردهاند، عقيدهای ديگر دارند. درخشان متهم به جاسوسی است. اتهامی که باعث نگهداری اين شهروند ايرانی-کانادايی در زندان امنيتی سپاه پاسداران شده است. حسين درخشان: هم چنان بلاتکليف حسين درخشان، يکی از جنجالی ترين وبلاگ نويسان ايرانی است. مواضع او از سال ۷۷ تا ۸۷ – هنگام بازداشتش – نوسانهای زيادی داشت. او با کار در روزنامههای اصلاح طلب فعاليت رسانهای خود را آغاز کرد، با مهاجرت به کانادا در سال ۲۰۰۰، مواضع تندتری گرفت و به انتقاد از خاتمی به عنوان فردی که در راه جريان اصلاح طلبی مانع ايجاد کرد پرداخت و اخبار تحصن نمايندگان مجلس ششم را مورد پوشش وسيع قرار داد. در انتخابات سال ۸۴ از جمله حاميان دکتر معين بود که چند هفتهای نيز در زمان تبليغات انتخاباتی، در ايران حضور پيدا کرد. اما بعد از آنکم کم مواضع وی تغيير کرد. اصلاح طلبان و هاشمی را مورد انتقاد قرار داد و مواضع – گاها – خصمانه ای عليه اپوزيسيون گرفت. مطالبی عليه آنها در وبلاگش نوشت که از سوی برخی، به “پرونده سازی” تعبير شد. وی در سال ۸۷ به ايران بازگشت، اما پاسپورتش در فرودگاه توقيف شد و در ۱۱ آبان ماه بازداشت شد. درخشان درتمام طول اين مدت در بازداشت به سر می برد، بازداشتی که در اکثر اوقات در سلول انفرادی بوده و گاهی اخبار نگران کنندهای از اوضاع وی به گوش میرسد. حسين درخشان کيست؟ حسين درخشان متولد ۱۷ دی سال ۱۳۵۳ در شهر تهران است. دوران تحصيل را در مدرسه نيکان به سر برد و نتوانست ليسانسش را بگيرد و نهايتا از دانشگاه شهيد بهشتی، مدرک کاردانی را در رشته جامعه شناسی به دست آورد. درخشان کار در عرصه رسانهها را از روزنامه “عصر آزادگان” آغاز کرد. در اين روزنامه، وی ستونی داشت که در آن به مسايل اينترنت و کامپيوتر میپرداخت. پدر حسين درخشان، حسن درخشان، از جمله فروشندههای فرش در بازار تهران است. گفته می شود وی روابط نزديکی با برخی از اعضای بلندپايه حزب موتلفه دارد. برخی شايعات حکايت از آن دارد که خطبه عقد ازدواج نخستين درخشان، توسط رهبر جمهوری اسلامی خوانده شد. اتفاقی که به واسطه ارتباط پدرش با بزرگان جناح راست ممکن شد. وبلاگ وی با نام “سردبير:خودم” مدت ها جز معروف ترين و پربيننده ترين وبلاگ های فارسی زبان بود. بسياری از آنان که دستی بر اينترنت دارندف وی را با نام “هودر” میشناسند. درخشان در سال ۲۰۰۰ به کانادا سفر کرد. وی در آن زمان از جمله حاميان اصلاح طلبان در خارج از کشور بود. به واسطه تسلطش بر امور کامپيوتر و اينترنت، در راه اندازی بسياری از سايتهای وابسته به اپوزيسيون جمهوری اسلامی و نيز رسانههای ايرانی خارج از کشور نقش عمدهای داشت. از جمله میتوان به سايت “روز” و همچنين “راديو زمانه” اشاره کرد که در طراحی اين دو سايت نقش داشت. وی در انتخابات سال ۸۴ نز از جمله حاميان اصلی دکتر مصطفی معين در انتخابات بود. حتی سفری يک هفته ای به ايران داشت تا به تيم تبليغاتی معين کمک کند. در آن زمان به ديدار روزنامه نگاران و بلاگ نوسان معروف اصلاح طلب، از جمله محمدعلی ابطحی، معاون سيدمحمد خاتمی رفت. درخشان در سال ۲۰۰۶ سفری نيز به اسراييل داشت. درخشان اسراييل را کشوری دموکرات دانست که به دليل مذهبی بودنش، نمونهای خوب برای ايران است. روزنامه “جروزالم پست” به نقل از درخشان، هدف وی از اين سفر را چنين بيان کرد:” من میخواهم اسرائيل را برای ايرانیها، انسانی کنم و به آنها بگويم که آن گونه نيست که تبليغات جمهوری اسلامی میگويد مبنی بر اينکه اسرائيل تشنه خون مسلمانان است.” البته درخشان در سال ۲۰۰۷ نيز، سفری مجدد به اسراييل داشت. درخشان در دانشکده مطالعات مشرقزمين و آفريقا در لندن مشغول به تحصيل شد. در اين زمان وی کم کم از اصلاح طلبان فاصله گرفت و به طيف اصول گرايان نزديک تر شد. احمدی نژاد را اميرکبير ايران خواند و از فساد اصلاح طلبان و هاشمی انتقاد کرد. وی حتی بارها به تحسين حسين شريعتمداری و روزنامه کيهان پرداخت. خود وی يکی از دلايل اين تغيير در ديدگاهها را، حضور در ميهمانی شام هيات کنسولی ايران در زمان حضور احمدی نژاد در نيويورک و ملاقات با احمدینژاد میدانست. هرچند پيش از آن در وبلاگش مدعی شد پس از بررسیهای بسيار و مشورت با روانشناسان مختلف بر وی مسجل شده است که محمود احمدی نژاد در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته و رفتار و عملکرد حاضر وی نيز به همين دليل میباشد. در آن زمان بود که کم کم بحثهايی نيز درباره احتمال بازگشتش به ايران مطرح کرد. مسالهای که با واکنش تند بسياری از وبلاگ نويسان اصول گرا رو به رو شد. آنها وی را فردی فرصت طلب دانستند که اکنون نيز به سفارش آمريکا و اسراييل از احمدی نژاد حمايت میکند و قصد تخريب وی را دارد. آنان همچنين وی را به توهين به مقدسات مسلمانان محکوم کردند. درخشان پيش از بازگشت، در يک ميزگرد در تلويزيون “پرس تی وی” – تلويزيون انگليسی زبان جمهوری اسلامی – شرکت کرد. اين مساله باعث شد تا بسياری اين مساله را مطرح کنند که وی در بازگشت به ايران، قرار است در اين رسانه مشغول به کار شود. با وجود همه اين حرف وحديثها، درخشان سرانجام به ايران بازگشت و وبلاگی را با نام “بچه قلهک” راه اندازی کرد. وی درباره بازگشتش به ايران نوشت:” من پريشب رسيدم تهران و همانطور که خيلیها و خودم هم حدس میزديم، بر طبق روال عادی و قانونی، پاسپورتم در بدو ورود توقيف شد. حالا قرار است که بروم همين هفته و برای گرفتن آن اقدام کنم که معنیاش البته پرس و جويی است که طبيعتا و بر طبق پيشبينی منتظرم خواهد بود.” درخشان پس از بازگشت، بر اين عقيده بود که اکنون زمان آن است تا ايرانيان خارج از کشور، برای ساختن ايران، به کشور خويش بازگردند، زيرا:” میدانم ته دلتان دوست نداريد اين را قبول کنيد، ولی شعار «ايران برای همهی ايرانيان» را خاتمی میداد، ولی احمدینژاد جدی گرفته و دارد اجرا میکند. خودتان بياييد و مثل من امتحان کنيد.” درخشان که خوداحتمال بازداشتش را میداد، در اين باره در وبلاگش نوشت:” دوست ندارم هر برخوردی که سيستم امنيتی يا قضايی ايران بخواهد با من بکند تبديل به چماقی تازه در دست بيزنسمنهای شارلاتان حقوق بشر در آمريکا و اروپا شود، که تنها چيزی که برايشان هم نيست حقوق آدمهای ديگر است. در نتيجه، راضی نيستم که کوچکترين خبر يا اعلاميه يا فعاليتی به زبان انگليسی و در صحنهی بينالمللی يا رسانههای فارسیزبان هلندی و آمريکايی و انگليسی و غيره پخش و انجام شود. اگر چيزی برای خبر دادن بود رسانههای قانونی داخل ايران طبيعتا آن را بر اساس وظيفهشان منعکس خواهند کرد که اين از نظر من اشکالی ندارد.” پس از مراجعه درخشان به نهادهای امنيتی در ۱۱ آبان سال ۸۷ وی بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در بازداشت به سر میبرد. بازداشت و بی خبری خبر بازداشت حسين درخشان، در ابتدا در جای منتشر نشد. پس از آن که وی چندی وبلاگش را به روز نکرد، عده ای احتمال دادند که بازداشت شده و بحث هايی در اين زمينه راه افتاد. نخستين بار اما علی رضا جمشيدی، سخنگوی وقت قوه قضاييه، در تاريخ ۱۰ دی ماه سال ۸۷ بازداشت وی راتاييد کرد. برخی رسانه های غيررسمی، اتهام درخشان را جاسوسی برای اسراييل و توهين به مقدسات اعلام کردند. در آن زمان مادر حسين درخشان، بازداشت وی را تکذيب می کرد، هر چند يکی از آشنايان وی در خارج از کشور، با تاييد خبر بازداشت وی، اعلام کرد که خانواده درخشان مورد تهديد قرار گرفته اند. خبر بازداشت درخشان اما با ناباوری بسياری از وبلاگ نويسان سرشناس مواجه شد. برخی اين مساله را سناريوی دستگاه امنيتی دانستند و برخی ديگر اساسا معتقد بودند خبر بازداشت وی کذب است. به خصوص آن که هيچ خبری از و منتشر نشده بود و هيچ کسی هم در زندان وی را نديده بود. سکوت خانواده درخشان نيز باعث شد تا به شايعات بيش از پيش دامن زده شود. انتشار عکسی از درخشان، در خبرگزاری فارس باعث شد تا اين شايعات قوت بيشتری به خود بگيرد، هر چند بعدها اعلام شد که وی زمانی که به ايران بازگشته، در خبرگزاری فارس نيز حضور پيدا کرده است. پس از بازداشت درخشان، برخی اتفاقات باعث شد تا اعلام شود وی به همکاری بادستگاه امنيتی مشغول است. بازداشت گردانندگان چند سايت پورنوگرافی – که برخی بر اين عقيده بودند حداقل کار طراحی يکی از اين سايتها را خود درخشان انجام داده است – و تبديل يکی از آنها به نهاد اينترنتی سپاه پاسداران، ايجاد اختلال در برخی از سايت های پرطرفدار نظير “بالاترين”، برخی بيانيه ها و گزارشهايی که از سوی خبرگزاری هايی چون “فارس” درباره فعاليت های اينترنتی منتشر شد، هم از نظر مخالفان درخشان، سند همکاری وی با دستگاه امنيتی بود. بسياری بر اين عقيده بودند که اصولا ادبيات اين نوشتهها، ادبياتی است که حسين درخشان از آن ها استفاده میکند. در اسفند ماه ۸۷ عده ای از “وبلاگ نويسان مسلمان” در نامه ای به هاشمی شاهرودی خواستار آزادی حسين درخشان شدند. در بخشی از اين بيانيه آمده بود:”درخشان در سالهای اخير نه تنها به خطاهای خود معترف بوده و از برخی نوشته ها و اقدامات ناصواب گذشته ابراز ندامت کرده بود، بلکه در فضای وبلاگستان و در رسانه های خارجی به عنوان يکی از مدافعان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلام شهرت يافته بود. به اين می انديشيم که اگر “درخشان” صادقانه در نظرات و عملکرد گذشته اش تجديدنظر کرده باشد، چنين برخوردی چه پيامی برای او و امثال او خواهد داشت؟”. در فروردين سال ۸۸، محمود احمدی نژاد، طی نامه ای به رييس قوه قضاييه، خواستار آن شد تا وسايل دفاع قانونی و امکانات لازم در اختيار “حسين درخشان” و “رکسانا صابری” قرار گرد. در آن زمان بود که نام درخشان باز هم بر سر زبان ها افتاد. اما نامه احمدی نژاد عملا باعث نشد تا در وضعيت پرونده درخشان تغيير خاصی ايجاد شود. اعتراضات پس از انتخابات و حسين درخشان با برگزاری انتخابات رياست جمهوری در خرداد ۸۸ و اعتراضات پس از آن، شاهد آن بوديم که بسياری از فعالان سياسی بازداشت و به زندان منتقل شدند. هم زمان با برگزاری نخستين جلسه دادگاه متهمان بود که نام حسين درخشان بر سر زبانها افتاد. بسياری بر اين عقيده بود نوشتن قسمت های زيادی از کيفرخواست دادستان، کار حسن درخشان بوده است. برخی نيز مدعی شدند جاسوسی که در کيفرخواست به وی اشارزه شده، اما نامی از او برده نشده است، همان حسين درخشان است. برخی از دوستان حسين درخشان نيزدر يادداشتهايشان به اين نکته اشاره کردند که درخشان در اين مدت توسط پيام فضلی نژاد، بازجويی شده است. فضلی نژاد از جمله افراد نزديک به اصلاح طلبان بود که بعدها به تندروترين بخش اصول گرايان پويست و در دفتر پژوهش های موسسه کيهان نيز آغاز به کار کرد. وی يک بار در پرونده وبلاگ نويسان نيز، از آن ها بازجويی کرده و آن ها را وادار به اعتراف کرده بود. اما از زمانی که بازداشت برخی از زندانيان به اتمام رسيد، اخباری نيز از حسين درخشان منتشر شد. گويا به دليل کمبود جا در زندان، و چندين بار با افراد مختلف هم سلول شده است. گرچه بعضی از اين افراد، باز هم نظر خوشی نسبت به وی نداشتند و بر اين عقيده بودند که درخشان را برای حرف کشيدن از آن ها، به سلول فرستاده اند. اما نخستين – و تنها – موضع گيری خانواده درخشان در مهرماه سال جاری، نشان دهنده اوضاع وخيم وی بود. پدر حسين درخشان – که در زمان بازداشت وی يک بار نيز دچار حمله قلبی شده بود – در اين نامه چنين نوشته بود:”اعلام می کنم که ما هيچ اطلاع مشخصی از وضعيت حقوقی او (حسين درخشان) نداريم، نه دادگاهی تشکيل شده و نه مشخص است که حسين در اختيار کدام نهاد يا سازمان امنيتی است”. وی مدعی شد که که در زمان بازداشت فرزندش “بارها از انحاء مختلف” تلاش کرده که اطلاع دقيقی از وضعيت حسين درخشان به دست آورد، اما ناکام مانده است. حسن درخشان با اشاره به اين که در طول يک سال بازداشت حسين هيچ عکس العمل رسانه ای نداشته و درخواست های رسانه های خارجی را برای گفت و گو رد کرده است، مینويسد: “آيا رفتار متين و در چارچوب خانواده يک بازداشت شده، چنين نتيجهای دارد”؟ پدر حسين درخشان در نامهاش به رئيس قوه قضائيه ايران نوشت که انتظار ندارد قوانين جمهوری اسلامی در مورد فرزندش اجرا نشود: “شکايت ما از اعمال قانون نيست، از بلاتکليفی و بی خبری و کم توجهی به قانون است. متهم حقوقی دارد، خانواده متهم حقوقی دارند. همانطور که حق حاکم جامعه محترم و نظم و قاعده ارزشمند است”. او از قوه قضائيه خواست که خانواده درخشان را در جريان وضعيت فرزندشان قرار دهند و مشخص کنند “در کدام نهاد و تحت نظر کدام قاضی است و موارد اتهامیاش چيست”؟ آن گونه که برخی منابع گفتهاند، درخشان توسط بخش اطلاعات سپاه پاسدارن بازداشت شده و در اختيار اين نهاد است. وی بيش از ۱۲ ماه از زمان بازداشتش را در سلول انفرادی و به تنهايی به سر برده است. آن گونه که خود درخشان اعلام کرده، و تحت شکنجههای شديد روحی و جسمی قرار گفته است. از جمله اين موارد می توان به ضرب و شتم، بيدار نگاه داشتن برای روزهای متوالی، قرار دادن در زير اب سرد و تهديد به بازداشت اعضای خانواده اشاره کرد. اتهام اصلی درخشان، جاسوسی برای اسراييل است. وی در زمان بازجويی ها، اين اتهام را به دليل فشارهای زياد پذرفته، اما در جلسه دادسرا، اين اتهام را تکذيب کرده و اعلام کرده است که تحت فشار شکنجه مجبور به اعتراف شده است. از آن زمان تاکنون وی در حالت بلاتکليف به سر می برد. گرچه گاهی اوقات بازجويی می شود و البته در ان بازجويی ها، به طور مگرر مورد آزار و اذيت قرار می گيرد. بازجوهای حسين درخشان – که در بند ۲ الف زندان اوين محبوس است – وی را بارها تهديد به اعدام کردهاند. از سوی ديگر آن گونه که درخشان اعلام کرده در شرايط بسيار ناگواری قرار دارد. بسياری از روزها امکان استفاده از دستشويی به وی داده نمیشود و گاهی برای روزها، به حال خود رها میشود. در ان ميان اما، نکته جالب آن است که حسين درخشان، هم چنان بر سر عقايد خود ايستاده است. وی همچنان از احمدی نژاد دفاع می کند و خود را “انقلابی غيرمذهبی” میداند. با وجود آن که بارها خواستار آن شده است تابا تشکيل دادگاه و صدور حکم، وضعيت وی روشن شود، اما معتقد است مسببان برخورد با وی، بخشی از بدنه تندرو حاکميت هستند که دست پايين را در جمهوری اسلامی دارند. آن گونه که منابع آگاه به اعلام کردهاند، درخشان با وجود تمامی شکنجهها، هنوز روحيه خود را از دست نداده است. وی در زندان نيز همان روحيه سابق را دارد. يکی از افرادی که با درخشان هم سلولی بوده است گفت:”در و ديوار سلول پر از نوشتههای درخشان است. نوشتههايی که البته شايد به سادگی قابل پيدا کردن نباشند، اما خواندن آن ها باعث میشود که زندانی روحيه خاصی بگيرد. او در يکی از اين ديوارنوشته ها، اعلام کرده است که بيش از ۹ ماه به تنهايی در سلول فوق – که سلولی ۲ در يک است، زندانی بوده.” اين در حالی است که درخشان، تقريبا هيچ گونه ملاقاتی با خانواده خويش نداشته است. تنها امتيازی که اخيرا برای و قايل شدهاند، اين است که به وی اجازه خريد در زندان داده میشود و از اين لحاظ مشکلی ندارد. درخشان اعلام کرده است که اکنون در پرونده وی، به غير از اتهام جاسوسی برای اسراييل، موارد ديگری چون رابطه نامشروع و توهين به مقدسات نيز وجوددارد. اتهاماتی که می تواند حکم پرونده وی را سنگينتر از پيش کند. Copyright: gooya.com 2016
|