پنجشنبه 13 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خدا کجاست؟ رنج‌نامه‌ يکی از متهمان محکوم به اعدام پرونده شيراز، هرانا

هرانا - مهدی الف، يکی از متهمان پرونده انفجار حسينيه رهپويان شيراز است که خبرگزاری هرانا چندی پيش رنجنامه ای از نامبرده منتشر کرد، اين زندانی سياسی با نگارش و ارسال نامه ای که در پی می آيد، سعی کرده است نقض مستمر حقوق خود و نبود فضای قانون مداری را به قلم خود بيان کند.


خدا کجاست؟
امروز چهارشنبه ۱۲/۱۲/۸۸ ساعت ۹ صبح با مادرم تماس گرفتم، مادرم گفت که تهران هستم، آمده ام دادگاه تجديد نظر دنبال پرونده ات،
گفت ثبت دادگاه گفته پرونده را فرستادند دادگاه انقلاب شعبه ۳۶، برای همين به آنجا مراجعه کردم، آنجا هم گفتند پرونده را فرستادند شعبه ۱۵ خدمت قاضی صلواتی، مادر همچنان مشغول صحبت بود اما ناچار شدم به او بگويم ساعت ۱۲ ظهر زنگ ميزنم، آخر کارت تلفن نداشتم، ما وضع مالی خوبی نداريم که بخواهم هميشه کارت تلفن بخرم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در اين دو ماه اخير اين پنجمين باری هست که مادرم برای پيگيری پرونده ام به تهران می آيد، بسيار رنجور و مريض است، به خوبی نمی تواند راه برود، او يک مادر است، يک مادر واقعی.
دوباره ساعت ۱۲ ظهر زنگ زدم، مادرم گفت رفتم خدمت آقای صلواتی خيلی گريه کردم، التماس کردم، خواهش کردم، ولی او بی توجه به صحبتهای من بدون هيچ سندی، گفت "مهدی قبل از انفجار از کار برادرش خبر داشته، او با ناوهای آمريکايی در ارتباط بوده، او به ائمه اطهار دشنام گفته، به محسن (برادر کوچکش) ياد داده که به ائمه اطهار بدگويی کنند، مهدی به محسن گفته که حوزه علميه قم را بمب گذاری کند"
مادرم گريه می کرد و ميگفت: "مگر خدا نيست که شخصی مثل صلواتی اين همه دروغ ميگويد، اين همه تهمت ميزند، حکم نا حق ميدهد، اعدام ميکند"
حال من ميگويم، مگر خدا نيست که مادر من اين همه زجر بکشد؟ آخر من چه گناهی کردم
برادر بودنم گناهه ؟، خدايا دويست هزار تومان کمک به برادر هم اعدام داره ؟ اگه می دانستم پول دادن به برادرم محسن اعدام داره هيچ وقت به برادرم پول نمی دادم.
خدا کجاست ؟ خدايی که ميگويد از رگ گردن به شما نزديک ترم، کجاست اون خدايی که ميگويد حق ظالم را از مظلوم ميگيرم؟ کجاست اون خدايی که ميگويد مرگ و زندگی دست من است، يا اينکه ميگويند تا وقتی خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد، کجاست تا زجه های مادرم را ببينيد؟ کجاست تا شکستن من رو بشنود، کجاست تا آه مظلوم را از اين مستبدان بگيرد.
اين مستبدان می خواهند پازل ننگين سياستشان را با کشتن من و امثال من تکميل کنند، تا چهره واقعيشان را همچنان مخفی نگه دارند ولی ماه هيچ وقت پشت ابر نمی ماند، بلاخره يک روزی مشخص ميشود، ايمان دارم انوقت انها هستند که محاکمه ميشوند، عدل الهی بايد در موردشان اجرا بشود.
باری، خدايا بشنو شکستن گردن های بی گناه را
ببين طناب های دار را
ببين گريه های مادران و فرزندان را
ببين تن های کبود بنده هايت را و بشنو سنگ قبرهای بی گناهان را
از باران بشوی چهره های کريه سياه انسان نماها را
بباران، بباران

مهدی. الف
زندانی سياسی محکوم به اعدام
زندان رجايی شهر کرج
۱۲ اسفندماه ۱۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016