گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
21 بهمن» آستان آزادی؛ به رسميت شناختن صداهای متفاوت است، جمشيد طاهری پور، کارآنلاين24 دی» راهکار برون رفت پايدار از بحران، جمشيد طاهری پور 19 دی» در پاسداشت همرأئی ملی عليه استبداد دينی، جمشيد طاهری پور، کار آنلاين 14 دی» راديکاليسم و خشونت در جنبش سبز ايران و تجارب گذشته، گفتگوی نشريه تلاش با جمشيد طاهری پور 15 آبان» آبان سبز: پيشروی به سوی آزادی! جمشيد طاهری پور
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جنبش زنان ايران؛ راهگشای پيکار سبز، جمشيد طاهریپورامروز به سختی میتوان گرايشی را در اپوزيسيون دمکراسیخواه ايران شناخت که در اين واقعيت تاريخی ترديد داشتهباشد که "جنبش زنان چه به لحاظ رویکرد و چه به لحاظ روش، بيشترين نقش را در بسترسازی جنبش سبز داشتهاست"جنبش سبز؛ برآمدی از متن ۱۵۰ سال مبارزه-ی ملت ايران در راه آزادی است. در اين باره تفاهمی همگانی در حال شکل گرفتن است. در شرايط امروز ايران، جنبش زنان عليه نظام تبعيض و برای کسب حقوق برابر، در کانون مبارزات آزاديخواهانه ملت ايران قرار دارد. ۸ مارس – روز جهانی زن - همواره الهام بخش پيکار در راه حقوق برابر برای زنان بوده است. فرصتی بوده برای افشای بی عدالتی ها عليه زنان و نکبت جامعه-ای که به زن به چشم ماشين توليد مثل و ابزار ارضای ميل جنسی مرد نگاه می کند. اما ناگفته نمی توان گذاشت که در چپ سنتی ايران، موضوع آزادی زنان و برابر حقوقی آنان در قالب مفاهيم ايدئولوژيک درک می شد. در قالب مفاهيم يک ايدئولوژی جزمی و توتاليتر که بر تفاوت جنس و تبعيض جنسيتی پرده می کشيد. "لنينيسم" زن را در مفهوم مردانه-ی "پرولتاريا" ذوب می کرد و نمی گذاشت زن خود را وجودی مشخص و مجزا درک کرده و صاحب شخصيت مستقل و دارای اختيار و آزادی بشناسد! و اين در حالی بوده است که "مارکس" ميزان آزادی زن در يک جامعه را ملاک سنجش آزادی آن جامعه می شناخت. جنبش زنان ايران از نگرش ايدئولوژيک و فرقه –ای به ۸ مارس، عبور کرده و آن را به مناسبتی عمومی و فراگير در جنبش شهروندی سبز فرا رويانده است. "گردهمائی سبز زنان"، با شرکت نمايندگان همه-ی طيف فکری و سياسی جنبش زنان ايران در بزرگداشت ۸ مارس در تهران، جلوه-ای از اين تحول بالنده است. اين گردهمائی که در بدترين شرايط استبداد دينی و گسترده ترين سرکوب های دولت کودتا به ظهور رسيد از ابعاد با اهميتی برخوردار بوده است. با اهميت ترين خواست اين گردهمائی برسميت شناختن نقش مستقيم برای جنبش زنان ايران، بمثابه يک جنبش مستقل، در رهبری جنبش فراگير سبز بود. اين مطالبه با انتشار پيام نوروزی خانم زهرا رهنورد صورت عملی پيدا کرد و من فکر می کنم اين اتفاق دارای اهميت آينده ساز برای جنبش سبز خواهد بود. جنبش زنان ايران، در ارتباط متقابل با جنبش سبز، اين توفيق را پيدا کرده است که ديالکتيک "همگرائی در عين تفاوت" را در مقياس جنبش فراگير سبز بازگوئی کند و به پيوند درونی و سازواره-ای که ميان خواست های کنونی جنبش زنان و مطالبات حداقلی جنبش سبز وجود دارد، صورت راهبردی بدهد. تبعيض و ستم خصلت ذاتی استبداد دينی است. نظام حقوقی – سياسی که در ايران حاکم است، قبل از هرچيز، نظام تبعيض و ستم عليه زنان کشور است، تا آنجا که تغيير برای ايران در راستای آزادی و عدالت، با تغيير برای برابر حقوقی زنان ممکن است. اين درهم تنيدگی و همپوشی و همبودی، تا به آن اندازه است که می توان از نقش و اثر تعيين کننده –ی جنبش زنان در پيشروی ايران بسوی آزادی و دستيابی به دموکراسی، برابر حقوقی شهروندی و حقوق بشر، سخن گفت. با اين همه آنچه در اين ياد داشت مورد تأکيد منست، تجربه-ی زايا و جستجوی خلاق اين جنبش در يافتن راه حل های مشحص برای مسائل مشخصی است که در برابر خود و مجموعه-ی جنبش دموکراسی خواهی ايران می شناسد. دميدن روح ضد خشونت در پيکار عليه خشونت بارترين استبداد، ابتکار اعتراض خيابانی عليه تبعيض و برای استيفای حقوق قانونی، برپائی نهادهای مدنی و کمپينگ ها و تارنماها عليه سنگسار، تغيير برای برابری و... ، ابتکار جنبش مطالبه محور، انگيزش حقوق بشری در کارزار انتحابات، تشکيل همگرائی بر محور مطالبات مشترک بر بنياد برسميت شناختن تفاوت های يکديگر در مقياس تمام طيف فکری –سياسی موجود در جنبش زنان ايران با بيش از چهل گروه و سازمان فمينيسم سکولار و اسلامی. و تازه ترين دستاورد؛ تثبيت بيش از پيش موجوديت مستقل خود در جنبش سبز، و افزودن بر کم و کيف اثرگزاری خود در آن. جنبش زنان ايران در پرتو مبارزات خلاق، که با زندان و تبعيد و نيز ضرب و شتم و دادن قربانی در سرکوب و کشتار خيابانی همراه بوده است، توانست خود را بمثابه يک موجوديت اجتماعی انکارناپذير به ثبت برساند و در مقياس ملی و بين المللی مورد شناسائی قرار گيرد. امروز به سختی می توان گرايشی را در اپوزسيون دموکراسی خواه ايران شناخت که در اين واقعيت تاريخی ترديد داشته باشد که "جنبش زنان چه به لحاظ رويکرد و چه به لحاظ روش، بيشترين نقش را در بستر سازی جنبش سبز داشته است".* راز و رمز زايائی و بالندگی اثرگزار جنبش زنان ايران در چيست؟ از زوايای گوناگون می توان به اين سوأل انديشيد. من ترجيح می دهم از زاويه حساسيت برتر زنان به زندگی و عشق و صلح، به اين سوأل بيانديشم! حساسيت برتر به زندگی و عشق و صلح، موضوع "انسان" و اختيار و آزادی او را در کانون پيکار می نشاند. آگاهی و پيکار زنان ايران، اثری غرورانگيز و بی بديل در تحول ادبيات و فرهنگ سياسی ما برجا گذاشته است. نامه به همسران زندانی، عنوان دلنوشته به خود گرفته و لبخند استقامت مردان در بيدادگاههای نمايشی، لب های زنان-شان را در بيرون فتح می کند. اين ادبيات مشحون از آزادگی و تمنای اختيار و آزادی است که انسان را در مقام "فرد" و استواری او را در راه نيل ملت ايران به آزادی می ستايد. در پرتو چنين نگاهی است که آنان آزادی را برای همه می خواهند و در اجتماعات-شان، از پارک لاله مادران عزادار تا تنهائی انتظار همسران در پای ديوار "اوين"، جائی برای تقسيم نکبتبار خودی و غير خودی وجود ندارد. رنج و اعتراض آنان همگانی است و به همين دليل است که بيرون آمدن عزيز هرکسی از دروازه-ی آهنين "اوين"، فرصتی می آفريند تا امواج شادی و شادمانی در جان های مادران صلح عزادار و همسران منتظر غمگين، به طور برابر تقسيم شود. زنان ميهن ما، پيکار برای برابری را زندگی می کنند؛ ياد نوشته-ی دو مادر پيری را به خاطر می آورم که در سرکوب های خيابان های تهران، وقتی خود را در برابر بازداشت و زندان ديدند، گفتگو-شان اين بوده است؛ "ای وای! نرگس خانم جون! اگر ما را زندان ببرند قرص هامان را نياورديم، يادمان رفت در خونه جا گذاشتيم!". و يا حکايت آن دختر تيز پای تهرانی که وقتی از چنگ بسيجی های پاسدار و لباس شخصی ها گريخت، يادمان پيکار-اش اين بوده؛ " خودم را در خيابان های تهران ديدم بدون روسری! روسری من توی چنگ لباس شخصی ها مانده بود، باد توی موهايم می پيچيد و من رقص گيسوانم را در آهنگ باد احساس می کردم. آه... چه لحظه-ی زيبائی بود اين آزادی. من بر استبداد پيروز شده بودم...". وقتی قرار است مبارزه را زندگی کنی - نه مثل نسل من که زندگی را مبارزه کرده بوديم!- آنوقت اين شوق و آگاهی سر راست می کند که همين زندگی جاری را از آن چه که هست فراتر ببرد و بهتر و بازهم بهتر کند.آدمی وقتی به چنين طرز نگاهی می رسد، فروتن می شود و استعداد اين را پيدا می کند تا "غير خود" را درک کند و با او در بيان رنج های مشترک و مطالبات مشترک همصدا و همگام شود. فراست و انصافی پيدا ميکند، که به "خود" و "غير خود" منزلت انسانی و انسانی تر می بخشد و اعتماد و اميد می پراکند. اين ظرفيت و توانائی جنبش زنان ايران در تشکيل همگرائی در عين تفاوت از اينجاست. از اينجاست که مبارزه را زندگی می کنند و نگهبان زندگی هستند. کسی که اين طور نباشد اهل صلح و مصالحه نيست و نمی تواند راه مسالمت و مدارا بپويد و مفاهمه و همگرائی با غير خود را شکل ببخشد و اين دقيقا" آن فضيلتی است که بيشترين فعالين سياسی در برون مرز در فاصله از آن قرار داريم! از بزرگترين آموزه های جنبش زنان ايران، اين تجربه است که انسان در مسير دست يافتن به بنيادين ترين "تغيير" نيز تنها نيست بلکه بيشمار است! ممکن است مصالح و ابزار و امکانات "تغيير" موجود نباشد، اما اگر ديد نيست، بايد بجويد و دريابد که جامعه و جهانی که در آن زندگی می کند، دست در کار بوجود آوردن آنهاست و در چنين موقعيتی بر عهده-ی اوست که در اين ايجادگری مشارکت بورزد. اگر می بينيم که جنبش زنان ايران از کوچک ترين امکان و بی رمق ترين فرصت ها، بيشترين بهره ها را گرفته-اند، چندان که امروز موثرترين و پرتوان ترين جنبش-اند، در پرتو درايت و فراستی از اين دست بوده است. کلان امروز آنان از خرد برخاسته است! بر اين شالوده و مبانی، لباس های نظری – سياسی متفاوت می پوشانند و آنرا به نام "آرمان" مورد دلخواه خود نامگزاری می کنند! اين که ما "آرمان" خود را چه می ناميم و با کدام ادبيات آنرا بيان می کنيم، اهميت دارد زيرا ساختار واژگان هرکس، از کم و کيف دريافت و رهيافت او از ساختار واقعيت خبر می دهد! اما از جنبش زنان ايران می توان آموخت که همرأئی ملی عليه استبداد دينی الزاماتی دارد که مهم ترين آن احترام متقابل و برسميت شناختن "آرمان" همراهان و همپيمانان است! اين که ما آرمان خود را چه می ناميم اهميت دارد، اما اهميت تعيين کننده، با محتوای آرمان و ظرفيتی است که برای سازگار شدن با ضرورت آزادی، با خواست های دموکراتيک مردم و نيازهای پيشرفت جامعه از خود به ظهور می رساند. همگرائی راهگشا و آينده ساز نحله های متکثر و متنوع موجود در جنبش زنان ايران، برای پيشبرد اهداف جنبش فراگير سبز، همين را گواهی می دهد. وقتی در راه "تغيير برای برابری" گام می گذاريم، " ايران برای همه ايرانيان" را تدارک می بينيم ... ج – ط --------------------------- Copyright: gooya.com 2016
|