دوشنبه 6 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جمهوری وحشت، مجله اشپيگل، برگردان از الاهه بقراط

جمهوری وحشت
کروبی فراخوانی به مناسبت سالگرد اعتراضات سراسری داده و برای تظاهرات تقاضای مجوز کرده است. خود کروبی هم اعتقاد ندارد که رهبری جمهوری اسلامی که بلافاصله پس از انتخابات هر نوع تظاهراتی را ممنوع اعلام کرد، خیابان‌ها را آزادانه در اختیار معترضان بگذارد. ولی به نظر وی این «مهم است که نشان بدهیم که ما همچنان مبارزه می‌کنیم، البته نه علیه این جمهوری بلکه برای اجرای قانون اساسی‌مان که در آن آزادی عقیده و دمکراسی مندرج شده است»

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


متن کامل گزارش اشپیگل

مجله اشپیگل در شماره جدید خود (27 آوریل 2010) در گزارشی به وضعیت «اپوزیسیون» در ایران می‌پردازد. انگیزه من برای ترجمه این گزارش که متن آن مانند بسیاری از گزارش‌هایی که در این سوی جهان منتشر می‌شود، از اطلاعات و پختگی کافی برخوردار نیست، همین عنوان این گزارش بود: جمهوری وحشت!

در عین حال خواننده‌ای که مسائل ایران را از نزدیک دنبال می‌کند، با چنین گزارش‌هایی اگر بر اطلاعات و شناخت‌اش افزوده نگردد، دست کم در می‌یابد دیگران چگونه در باره ایران گزارش می‌دهند! متن زیر، متن کامل گزارشی است که اشپیگل منتشر کرده است. میان‌تیترها از مترجم است.

تقریبا یک سال پس از تقلب آشکار در انتخابات ریاست جمهوری، سرکوب خشن رژیم تأثیر خود را نشان می‌دهد: اپوزیسیون را سکوت فرا گرفته است. مهدی کروبی، رهبر روحانی اپوزیسیون اما با سرسختی یک تظاهرات اعتراضی تازه اعلام می‌کند.

برای از میدان به در کردن کروبی دست به همه کار زدند: حزبش، «اعتماد ملی» را ممنوع کردند، روزنامه‌اش که به همین نام منتشر می‌شد توقیف گشت و پنجاه تن از معتمدان و یارانش نیز دستگیر شدند. حتی از ضرب و شتم سه پسر وی نیز پروایی نکردند. گذرنامه یک پسرش، حسین 44 ساله را ضبط کردند که معمولا آخرین مرحله پیش از اعلام یک شکایت است. تقی 42 ساله، پسر دیگر کروبی که در جنگ به دلیل اصابت گلوله معلول شده است، اجازه نیافت برای درمان پزشکی به لندن مسافرت کند. و علی پسر 37 ساله کروبی را که جوانترین آنهاست، دستگیر و بازجویی کرده و به شدت با وی بدرفتاری کردند. اینکه به سراغ خود مهدی کروبی 72 ساله نیز بروند، ظاهرا موضوعی است که به زمان بستگی دارد. تا کنون پنجره‌های خانه‌اش را شکستند و با شعار روی دیوار خانه‌اش وی را به مرگ تهدید کردند. هنگامی که وی در آغاز سال [میلادی] به یکی از استان‌ها مسافرت کرده بود، افراد ناشناس به سوی وی تیراندازی کردند و کروبی شانس آورد که مورد اصابت گلوله قرار نگرفت.

با این همه این روحانی بلندپایه سرسختی نشان می‌دهد. با روی خوش کسانی را که به ملاقاتش می‌روند می‌پذیرد و درباره رقیب خطرناک خود «جناب دکتر احمدی‌نژاد» شوخی می‌کند. می‌گوید که وی این شخص را هرگز «رییس جمهوری» خطاب نخواهد کرد چرا که «این مرد» که باید با وی با همه نیرو و البته بدون خشونت مبارزه کرد «یک مصیبت برای مردم» است.

کمی به نیمه شب مانده، در خانه کروبی واقع در خیابان نوریان در شمال تهران هنوز همه بیدارند. کروبی برای بسیاری، شجاع‌ترین مرد ایران به شمار می‌رود. چشمانش پشت عینک بدون فریم‌اش می‌درخشند. پاهایش را که به یک چهارپایه کوتاه تکیه داده است، به طور متناوب تکان می‌دهد. وقتی که انگشت نشانه‌اش را در هوا تکان می‌دهد و یا هنگامی که با مشت گره کرده بر روی دسته صندلی قدیمی‌اش می‌کوبد، نشان می‌دهد که وی یک سال پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری، هنوز حاضر نیست صحنه نبرد را ترک کند.

ماجرا چه بود؟

آنها سه نفر بودند که تصمیم گرفته بودند با شرکت در انتخابات 12 ژوئن سال گذشته مانع انتخاب دوباره احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری شوند: کروبی که روحانی است، حسین موسوی نخست‌وزیر 68 ساله پیشین و محسن رضایی 55 ساله که سالها ریاست سپاه پاسداران، همان پاسداران مخوف انقلاب را، بر عهده داشت. کروبی و موسوی به نمایندگی از جناح اصلاحات و رضایی نامزد محافظه‌کاران عملگرا بود. اینکه احمدی‌نژاد بیش از شصت درصد آرا را به دست آورده باشد، مورد قبول این سه نفر نبود.

در حالی که رضایی، اعتراض خود را پس از آنکه آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر انقلاب درستی انتخابات را اعلام کرد، به سرعت پس گرفت، کروبی و موسوی که گفته می‌شود احتمالا پیروز واقعی انتخابات بوده است، در جایگاه اعتراض مردم قرار گرفتند. سه روز پس از انتخابات، آنها موفق شدند تقریبا سه میلیون از هواداران [مخالفان احمدی‌نژاد] را به حرکت در بیاورند. هواداران اصلاحات با شعار «رأی من کو؟» به خیابانهای تهران آمدند و رژیم با خشونت وحشیانه به آنها پاسخ داد.

بهای خونینی که به اصطلاح جنبش سبز پرداخت بسیار بالا بود: طرفداران حقوق بشر در ایران اعلام کردند که بیش از صد نفر که هویت‌شان محرز شده است، در این سرکوب کشته شدند. دست کم دو هزار نفر از مخالفان دستگیر شدند که در این مدت بسیاری از آنها با وثیقه آزاد گشتند.

سکوت گورستانی

با این همه از تظاهرات 22 بهمن به مناسبت سی و یکمین سال انقلاب، که بیش از هر چیز رنگ و بوی طرفداران احمدی‌نژاد را داشت تا مخالفان، سکوت گورستانی بر تهران حکم‌فرما شده است. وضعیت حاکم بر اپوزیسیون در تهران تقریبا یادآور سکوتی است که زمانی بر بغداد دوران صدام حسین حاکم بود و کشور عراق، جمهوری وحشت خوانده می‌شد. جاسوسان حاکم مستبد دجله همه جا حضور داشتند و هر انتقادی بی‌رحمانه مجازات می‌شد. در تهران گفته می‌شود که احمدی‌نژاد نیز دیگر کوچک‌ترین مخالفتی را نمی‌پذیرد. زندان‌ها پر از زندانیان «سیاسی» است که از سال 1979 به این سو سابقه ندارد.

کروبی اما با وجود همه تهدیدات، در گفتگو با اشپیگل از ادعاهای خود مبنی بر شکنجه تا سرحد مرگ دستگیرشدگان که از سوی رژیم به شدت انکار می‌شود، دفاع می‌کند. می‌گوید خودش از چهار مورد اطلاع دارد. او همچنین ادعای تجاوز به زندانیان را نیز پس نمی‌گیرد و می‌گوید پنج قربانی تجاوز را می‌شناسد که دو نفرشان مردان جوان هستند.

اما حتی منتقد سرسختی مانند کروبی نیز هنوز نمی‌گوید که زیر پا نهادن حقوق بشر تقریبا ابعادی مانند دوران شاه یافته است. اما با لبخندی نیشدار اصرار می‌ورزد که دست کم آنها «کارشناس» بودند و می‌دانستند خشونت را نسبت به چه کسی و چرا به کار می‌برند. امروز برعکس، در زندانها «خودسری مطلق» حکم‌فرماست. با اینکه وی احمدی‌نژاد را به عنوان «رییس جمهوری به رسمیت نمی‌شناسد» ولی می‌گوید وی «مسئول و پاسخگوی اتقافاتی است که روی می‌دهد».

دیکتاتوری پنهان

آنچه رییس جمهوری ایران برپا داشته است، یک دیکتاتوری پنهان اما مؤثر است. مأموران رژیم مانند پاسداران و بسیجی‌ها در خیابان حضور آشکار ندارند. ولی وحشت زیر نظر بودن، شنوده شدن و یا اینکه با هر انتقادی که رژیم را خوش نمی‌آید، دستگیر و محکوم شوند، مدتهاست که زندگی سیاسی نسبتا لیبرال را در مقایسه با دوران خاتمی، دچار خفقان کرده است.

اینگونه است که دور و بر رهبران شورش سبز سکوت حاکم است. با اینکه کروبی مایل نیست اصطلاح حبس خانگی را به کار ببرد، ولی آنها تحت کنترل رژیم قرار دارند. در برابر خانه کروبی تا دیرهنگام شب دو نگهبان ایستاده‌اند که نام هر کسی را که به آن خانه وارد شود ثبت می‌کنند. کروبی می‌گوید: «هر کسی نزد من بیاید، باید حساب کارش را بکند». احضار شدن چنین افرادی از سوی وزارت اطلاعات کمترین هزینه ورود به خانه کروبی است.

هنگامی که کروبی خانه‌اش را ترک می‌گوید، گروهی از مأموران امنیتی رژیم وی را همراهی می‌کند به این دلیل خنده‌دار که از او «در برابر تروریست‌ها محافظت شود». کروبی می‌گوید «ترور» را اتفاقا کسانی انجام می‌دهند که همین مأموران امنیتی را به محافظت از او گمارده‌اند!

مهرزاد مرعشی مهمتر از کنفرانس خلع سلاح

تلاش رژیم را برای سرکوب همه‌جانبه اپوزیسیون و رهبران آن، در سراسر کشور می‌توان دید. رژیم اینترنت و تلفن‌های همراه را کنترل می‌کند و هر وقت دلش بخواهد، خطوط را مسدود می‌سازد. ژورنالیست‌های غربی تنها زمانی اجازه ورود به ایران دارند که قرار باشد تهران یک تبلیغات مثبت رسانه‌ای راه بیندازد مثلا برای کنفرانس به اصطلاح خلع سلاح که دو هفته پیش با شعار «انرژی هسته‌ای برای همه، سلاح هسته‌ای برای هیچ‌کس» برگزار شد و دولت «بیش از هفتاد کشور» را دعوت کرده بود.

ولی در زمان برگزاری این کنفرانس، برای بسیاری از ایرانی‌ها موضوع جالب این بود که آیا هموطن آنان در تبعید، یعنی مهرزاد مرعشی، در برنامه تلویزیونی «آلمان در جستجوی سوپراستار» برنده می‌شود یا نه. و عجب تصادف جالبی: درست در شب رقابت نهایی این برنامه، برنامه‌های کشورهای غربی را بدون پارازیت می‌شد تماشا کرد!

کنفرانس خلع سلاح البته بیشتر به سند وقاحت تبلیغاتچی‌های رژیم تبدیل ‌شد که مانند محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد مدعی شوند: «ما سانسور نداریم!» اما مجموعه خبررسانی در جمهوری اسلامی به شدت کنترل می‌شود و کمتر سیاستمداری جرأت می‌کند بدون اجازه وزارت ارشاد حرف بزند.

جانشین احتمالی احمدی‌نژاد

محسن رضایی نیز که تا یک سال پیش از سخت‌ترین منتقدان احمدی‌نژاد به شمار می‌رفت، و به عنوان کسی که زمانی ریاست سپاه پاسداران را برعهده داشت و در واقع از مصونیت برخوردار است، دیگر تمایلی به انتقاد صریح از خود نشان نمی‌دهد. در مبارزه انتخاباتی وی بر فساد و اقتصاد نابسامان تأکید و سیاست خارجی تهاجمی رییس جمهوری را محکوم می‌کرد. حالا اما او در آپارتمان یکی از دوستانش در یکی از برج‌های شمال تهران نشسته است و احتیاجی به اجازه برای مصاحبه ندارد. ترس کلمه‌ای است که برازنده پاسداری نیست که هشت سال در جنگ با عراق چندین بار زندگی‌اش را به خطر انداخت. اما رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که به هنگام اختلاف بین مجلس و دولت به میانجی‌گری می‌پردازد، دارای مقام بالایی است که هر لحظه ممکن است آن را از دست بدهد. او می‌داند که در جمهوری احمدی‌نژاد، اگر پا را از گلیم خود بیرون بگذارد، شش محافظ‌ او هم نمی‌توانند جانش را حفظ کنند.

این نظامی پیشین هنوز از مراحم رهبر انقلاب برخوردار است. برخی فکر می‌کنند که این مرد با ریش سیاه بزی که اغلب نگاهی اسرارآمیز دارد می‌تواند در صورتی که تحریکات احمدی‌نژاد از حد تحمل خامنه‌ای که وی را منصوب کرده است، خارج شود، جانشین بالقوه احمدی‌نژاد باشد. ولی آیا خود رضایی نیز چنین بدیلی را در خود می‌بیند؟ گوشه لبان رضایی به لبخندی نامحسوس جمع می‌شود و می‌گوید: «من در هر جا که باشم به ملت‌ام خدمت می‌کنم».

فرمانده سپاه، سردار پاسدار، محسن رضایی از پاسخ به پرسش‌های مسئله‌دار شانه خالی می‌کند و به جایش چای خود را هم می‌زند، تو گویی می‌تواند مشکل وفاداری خویش به رژیم را نیز مانند قند در چای حل کند. رضایی نیز مانند کروبی در مورد احمدی‌نژاد از به کار بردن کلمه «رییس جمهوری» خودداری می‌کند و به جایش می‌گوید: «آقای احمدی‌نژاد». رضایی محافظه‌کار نیز درست مانند کروبی اصلاح‌طلب می‌گوید: «این وضعیت نمی‌تواند ادامه پیدا کند».

مردم منتظر یک جرقه‌اند

این طور که به نظر می‌رسد راه برون‌رفت از بحران را کسی نمی‌تواند نشان دهد. حتی روحانیان بزرگی مانند آیت‌الله محمد موسوی بجنوری 66 ساله نیز مأیوس‌اند و نمی‌دانند کار جمهوری اسلامی به کجا خواهد رسید. این آیت‌الله عالی‌رتبه در واقع به گروهی تعلق دارد که نمی‌توان به آنها بی‌حرمتی کرد. او نماینده حسن خمینی، نوه رهبر انقلاب و رییس بنیادی در تهران است که به نام بنیانگذار حکومت ملایان خوانده شد.

بجنوردی در حالی که به شدت ناراحت است از تازه‌ترین ضربه رژیم حرف می‌زند و اینکه به او خبر رسیده که از مسافرت «دوست سی ساله» وی و رییس جمهوری پیشین، خاتمی، برای شرکت در سمیناری در ژاپن جلوگیری شده است. آیت‌الله بجنوردی می‌پرسد: «آیا غیرقابل تصور نیست؟» و گویی که با خودش حرف می‌زند ادامه می‌دهد: «در این جمهوری اسلامی همه چیز ممکن است».

روزنامه «بهار» بلافاصله پس از انتشار به دلیل انتقاد از رژیم توقیف شد، حزب مشارکت اسلامی که به خاتمی، و سازمان «مجاهدین انقلاب اسلامی» که به موسوی نزدیک‌اند ممنوع شدند.

با این همه کروبی، رهبر اپوزیسیون، نبرد برای آینده حکومت الله [دینی] را از دست نمی‌نهد و می‌گوید: «مردم منتظر یک جرقه‌اند» و این جرقه را او می‌خواهد بزند.

کروبی فراخوانی به مناسبت سالگرد اعتراضات سراسری داده و برای تظاهرات تقاضای مجوز کرده است. خود کروبی هم اعتقاد ندارد که رهبری جمهوری اسلامی که بلافاصله پس از انتخابات [سال گذشته] هر نوع تظاهراتی را ممنوع اعلام کرد، خیابان‌ها را آزادانه در اختیار معترضان بگذارد. ولی به نظر وی این «مهم است که نشان بدهیم که ما همچنان مبارزه می‌کنیم، البته نه علیه این جمهوری بلکه برای اجرای قانون اساسی‌مان که در آن آزادی عقیده و دمکراسی مندرج شده است».

کروبی به وجود اختلاف بین خود و موسوی، دیگر رهبر اپوزیسیون، پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید به طور مرتب با مشاوران نزدیک موسوی به طور کتبی و یا از طریق افراد معتمد به تبادل نظر می‌پردازد و دست کم ماهی یک بار دو رهبر اپوزیسیون همدیگر را ملاقات کرده و به گفتگوی دو نفره می‌پردازند. کروبی می‌گوید: «ما در همه زمینه‌ها با یکدیگر هم عقیده‌ایم».

معلوم نیست این ملای شجاع که شهامتش را حتی محافظه‌کاران نیز تحسین می‌کنند، تا کجا بتواند مقاومت کند. کروبی نمی‌خواهد سر فرود بیاورد. می‌گوید به عنوان شاگرد امام خمینی «وظیفه خود می‌داند که حقیقت را به هر قیمتی که برایش تمام شود» بگوید.

کروبی با موضوع دستگیری‌اش خونسرد برخورد می‌کند و می‌گوید: «من آماده همه چیز هستم». دیگر چه چیز می‌توانند از او بگیرند، غیر از زندگی‌اش.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016