چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای دادستان برادر من کارگر يک بقالی است و اتهامش اقدام عليه امنيت ملی! نامه خواهر يازده ساله اکبر اجدادی به دادستان تهران، کلمه

«مهديه اجدادی» خواهر اکبر ، يازده ساله و کلاس پنجم ابتدايی است . او نامه ای به دادستان تهران نوشته و از تعيين وثيقه دويست ميليون تومانی برای برادر دربندش گلايه کرده است .وی به دادستان توضيح داده است که از قشرمحروم جامعه هستند ،در جنوب شهر تهران و درخانه اجاره ای زندگی می کنند و در عمرش چنين پولی را نديده است.

کلمه :نامه پيش رو که توسط خواهر يک کارگر زندانی نوشته شده است اگر چه با نگارش مرسوم نامه های رسمی و يا ادبيات نامه نگاری فاصله دارد اما انتشار و انعکاس آن از آن جهت اهميت دارد که افکار عمومی و احيانا وجدان های بيدار را با مشکلات روزمره ای که برای يک خانواده ی عادی که به بهانه های عجيب و غريب همچون انقلاب مخملی و اقدام عليه امنيت ملی به زندان افکنده شده اند آشنا می کند.

به گزارش خبرنگار کلمه، اين مصائب که بوجود آورنده آن توهم صاحبان زور در مورد اعتراض ساده شهروندان است نه يک استثنا که قاعده ای برای اغلب زندانيان سياسی است چرا که بر خلاف القائات رسمی و دولتی که جنبش سبز را جنبش طبقات متوسط به بالا ذکر می کنند اما اکثر زندانيان سياسی گمنام از طبقات مستضعف و با سطح اقتصادی پايين جامعه هستند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


«اجدادی» هم از معترضان و زندانيان محروم و مستضعف جنبش سبز است. کارگر يک بقالی که صرفا يک شهروند معترض بود اما با اتهام هايی مانند اقدام عليه امنيت ملی ! از ده ماه پيش در زندان است. او يکی از معترضان ساده به نتايج انتخابات است که در تظاهرات مسالمت آميز مردم در ۲۵ خرداد شرکت داشته و به اتهام شرکت در اين تظاهرات به بيست و هشت ماه حبس تعزيری محکوم شده است.

«مهديه اجدادی» خواهر اکبر ، يازده ساله و کلاس پنجم ابتدايی است . او نامه ای به دادستان تهران نوشته و از تعيين وثيقه دويست ميليون تومانی برای برادر دربندش گلايه کرده است .وی به دادستان توضيح داده است که از قشرمحروم جامعه هستند ،در جنوب شهر تهران و درخانه اجاره ای زندگی می کنند و در عمرش چنين پولی را نديده است.

به گزارش “کلمه” متن نامه اين نوجوان خطاب به دادستان به شرح زير است:

با سلام خدمت آقای دادستان

من خواهر اکبر اجدادی هستم که بسيار به برادرم وابسته ام و او را دوست دارم. آقای دادستان برادر من بی گناه است و کاری نکرده. آقای دادستان برادر من کارگر يک مغازه بقالی است .از ساعت ۶ صبح مغازه را باز می کرده و ۱۲ شب می بسته .

آخه اين انصافه؟ برادر من هيچ وقت عليه امنيت کشور کاری انجام نمی دهد و بی گناه است. از شما خواهش می کنم برادر من را به آغوش خانواده برگردانيد. پدر من بيسواد است و مادرم هم سواد ندارد. پدرم نگهبان پارک بود. سال گذشته او را اخراج کردند. می گفتند کارگرها زيادند. برادر م تنها نان آور ما بود .

من مهديه اجدادی ، خواهر اکبر اجدادی از شما خواهش می کنم که برادر من را آزاد کنيد. پدر و مادر من بيماری قلبی دارند و از وقتی برادرم دستگير شده حالشان بدتر هم شده است .

من کلاس پنجم هستم . بعضی از برادرها و آشنايان دوستانم می گويند در سال قبل آنها هم در تظاهرات شرکت کرده بودند . برادر من هم رفته بود .

آخه انصافه آقای دادستان؟ از شما خواهش می کنم برادر من را آزاد کنيد. به خدا قسم برادر من کاری نکرده است . چند هفته است که به ما گفته اند برای اينکه چند روزی به مرخصی بيايد بايد ۲۰۰ ميليون تومان وثيقه به دادگاه بدهيم . من تا به حال اين همه پول را نديده ام . از پدر هم که پرسيدم او هم گفت نمی داند اين همه پول را بايد از کجا بياورد . ما در قيامدشت ورامين زندگی می کنيم . در يک خانه اجاره ای. روزهای دوشنبه که پدر و مادرم برای ملاقات با برادرم به زندان اوين در شمال شهر تهران می روند ، وقتی برمی گردند ، خيلی خسته هستند . مادرم می گويد راهش دور است . خيلی دور . کرايه رفت و آمد هم زياد است . خودم هم چند بار برای ديدن برادرم ، اکبر ، به اوين رفتم . برايم مثل يک مسافرت طولانی و خسته کننده بود . تا قبل از اينکه برادرم دستگير شود به اين جای تهران نرفته بودم .

در راه که می رويم ماشين ها و خانه های بزرگی را می بينم که تا به حال نديده بودم . در قيامدشتی که ما زندگی می کنيم نه از اين ماشين ها است و نه از اين خانه ها . پدرم می گويد خيلی گران هستند . يک روز يک ماشين را به من نشان داد و گفت با پول اين ماشين می شود برادرت را آزاد کرد .

آقای دادستان خواهش می کنم نامه ی اين خواهر را بخوانيد. من به عنوان خواهر کوچکتر اکبر از شما می خواهم برادر من را آزاد کنيد.

با تشکر خداحافظ


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016