گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
15 اردیبهشت» "راه سبز اميد" همه جنبش سبز نيست، يادداشتی بر مقاله محسن کديور، آرش جودکی3 فروردین» زنان، مردان و حجاب اجباری، آرش جودکی 25 اسفند» نامهی يک نوميدِ نادان به مسعود بهنودِ زباندان، آرش جودکی 18 اسفند» مردم چند نفراند؟ آرش جودکی 19 دی» نامه يک هموطن خارج از کشور به عزت الله سحابی،آرش جودکی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دموکراسی: سلطنتِ حرف، آرش جودکیو حرف بايد که حرف بياورد تا کسی نباشد که حرف آخر را بزند: گردش آزادِ حرف در دهان. دهانهايی که آزادی را فرياد میزنند با چنين گردشی آغاز میکنند و آن را فرجام فريادشان میخواهند. اينجاست که شکلِ حرفزدن، شکلِ سلطنتِ حرف میشود. و سلطنتِ حرف هم يعنی دموکراسی"و کلمههای بیدليل که بیدليل پهلوی همديگر قرار گرفته بودند پهلوی بیدليلِ همديگر بودند که حس و حالت میزاييد، بی نام، بی ارتباط، بی نامِ ارتباط. در شعر شکل بود. و شکل، شکلِ سلطنتِ حرف بود." برای ارسطو پرسشِ اساسیِ پوليتيک پرسشی است بر سر برابری و نابرابری. به همين خاطر آدمها را موجوداتی ذاتاً پوليتيک میدانست، زيرا بر خلاف جانوران که تنها از صدا برای بيان درد يا لذت استفاده میکنند، میتوانند به لطف سخن، از داد يا از بيداد حرف بزنند و آن حرف را به ديگران هم بگويند تا از آن چيزی مشترک و مربوط به همگان بسازند. اما ارسطو نمیگويد که آنچه پوليتيک را کنشمندی ويژهای میکند پيش از هرچيز اثبات توانايی سخنگويی است. از اين منظر همه حرفِ پوليتيک ـ که سپهری خاص میآفريند تا بتوان در آنجا ابژههايی را همچون ابژههای همگانی و مشترک و سوژههايی را همچون کسانی توانا به ناميدن آنها و توانا به استدلال دربارهی آنها آزمود ـ برسر حرف است، بر سر به رخ کشيدنِ توانايیِ حرف زدنِ آنهايی که تنها به بازتوليدِ صدا توانايشان میپنداشتيم نه به آفرينش سخن. اين حرفهايی که میخواهند حرف شناخته شوند نه صوت، در ابتدا و با توجه به شکلِ نظم موجود که در آن به هرکس از تقسيمات زمان و مکان و سخن و جا سهمی مشخص واز پيش مقرر میرسد، حرفهای بیدليلی به نظر میآيند که انگار بیدليل هم پهلوی همديگر قرار گرفتهاند. چون در آن تقسيمات برای هر دهانی حرفی هم به اندازه همان دهان منظور شده است. اما وقتی حرفهايی ـ که بی هيچ دليلی جز اينکه هر حرفی با حرف ديگر در حرف بودنش هم ارز است ـ پهلوی همديگر مینشينند تا تعريفی دوباره از آنکه به حرف زدن تواناست به دست بدهند، حس و حالتی ديگر زاييده میشود که مرزبندی ديگری از نظمی که امور حسی را به ديدنی و ناديدنی، گفتنی و ناگفتنی، شنيدنی و ناشنيدنی، شدنی و ناشدنی تقسيم میکند ارائه میدهد. آنان که اين حرفها را میزنند نامی ندارند، چرا که نام را هم که تعيين هويت میکند همان تقسيم بندیِ موجود امور حسی از پيش قسمت کرده بود. پس بینامان، همنامی از خود حرف میگيرند وقتی که میخواهند شبکه ارتباطات موجود را بگسلند. اما در حرف بیربطی که میزنند ارتباط جديدی را بنياد میکنند. پس آنان که حرف را محمل اثبات برابری میخواهند، نامی به خود میدهند که نام بینامی است: مردم. که نه شمردنی است و نه شمارشپذير. ناشمردنی بودنشان از آنروست که با مردم ناميدن خود، خود را با همه يکی میگيرند. شمارشناپذيریشان از آنرو که قاعدهای ديگر را برای سرشماری میطلبند. آرش جودکی Copyright: gooya.com 2016
|