پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

هشدار فاطمه ملکی، همسر محمد نوری‌زاد به مسوولان: جان يک انسان در خطر است! جرس

مسيح علی نژاد - جرس: محمد نوری زاد، کارگردان و نويسنده ای که از آذرماه سال گذشته تا کنون به اتهام توهين به مسوولين و تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی در زندان است روز سه شنبه توسط عوامل امنيتی اوين مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. اين روزنامه نگار در اعتراض به اين اقدام ماموران اوين دست به اعتصاب کامل زده است.
محمد نوری زاد سه نامه به رهبر و همچنين رئيس قويه قضائيه نوشته بود که آنها را در وبلاگش منتشر کرد و در پی آن به اتهام توهين به رهبری و رئيس قويه قضائيه بازداشت شد . وی چهارمين نامه خود به رهبری را از داخل زندان اوين نوشت. دادگاه در حکم بدوی برای اين هنرمند ۳ سال و نيم حبس به علاوه ۵۰ ضربه شلاق تعيين کرده است.
اين روزها محمد نوری زاد نويسنده و کارگردان تلويزيونی به همراه جعفر پناهی کارگردان ديگری که در اوين بازداشت است، دست به اعتصاب در زندان زده اند، اما تاکنون هيچ يک از مسوولان قضايی در اين مورد اظهار نظر نکرده اند. با فاطمه ملکی همسر محمد نوری زاد گفتگويی انجام شده است که در پی می آيد:

خانم ملکی! با خبر شده ايم که همسر شما در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و در اعتراض به اين اقدام نيز دست اعتصاب غذا به زده است، آيا اين خبر صحت دارد و شما خودتان چگونه مطلع شده ايد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وقتی در ملاقات کابينی آقای نوری زاد را ديدم، لازم نبود که حرفی بزند، سر و وضع آشفته او، خود گويای همه چيز بود. به قصد کشت او را کتک زده بودند، وقتی همسرم می خواست اين واقعه غير انسانی که باورش هنوز برای همه ما دشوار است را تعريف کند، هم او گريه می کرد و هم ما. گفته است دو شبانه روز است که در اعتراض به اين رفتار خشونت آميز لب به آب و غذا نزده است. اگر کسی امروز به داد او نرسد تا دو سه روز ديگر بايد پيکر بی جان آقای نوری زاد را از اوين تحويل بگيريم.

کمی بيشتر از وضعيت جسمی ايشان به ما می گوييد؟ جراحت تا چه اندازه ای است و آيا مراقبت ها هم متناسب با حال ايشان هست؟
فاجعه اينجاست که همسرم در اين ضرب و شتم، دچار ضربه مغزی شديدی شده است، می گويد بينايی اش هم در اثر ضربه ای که به مغرش وارد کرده اند، مختل شده است. متاسفانه وضعيت او خيلی حاد است. آنقدر چهره اش متاثر بود که من خودم را به سختی کنترل کردم تا شايد کاری برايش بکنم. می گفت؛ بعد از اينکه کتکش زده اند او را به يک دخمه ای منتقل کرده اند که از کمترين امکانات بهداشتی برای مداوای بلايی که خودشان به سرش آورده اند هم محروم مانده است. به چه کسی بگوييم که اين رسم انسانيت نيست ، يک انسان را به جرم نوشتن چند نامه در زندان بياندازند و بعد هر روز ما (خانواده اش) را مورد آزار و اذيت قرار دهند.

همسر شما يک بار از زندان به رهبری نامه نوشته است و او بارها ايشان را پدر هم خطاب قرار داده اند، آيا ممکن است بار ديگر به دليل نوشتن نامه ای جديد مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد؟
هيچ نمی دانم. من فقط می دانم تمام وسايل اش را هم در زندان به غارت برده اند. همه دست نوشته هايش را از او گرفتند، حتی کاغذ و قلم هم ديگر ندارد.

وقتی خبر را مطلع شديد آيا با مسولان قضايی تماس گرفته ايد؟ به عنوان مثال با نمايندگان مجلس يا هيچ مسوولی که بتواند در اين زمينه شما را ياری کند ديدار يا گفتگو کرده ايد؟
هيچ کس علی الظاهر پاسخگو نيست. من فقط با آقای تابش نماينده مجلس تماس گرفته ام و از ايشان خواسته ام به دادمان برسد. هيچ کس نمی خواهد بشنود در اين کشور چه بلايی دارد به سر دلسوزان کشور می آيد؟ چشم هايشان را بسته اند، گوش شنوايی نيست . با چه زبانی بگويم اگر امروز کسی به داد مان نرسد تا سه چند روز ديگر فاجعه بزرگتری اتفاق خواهد افتاد..
من حتی از آقای ابوترابی و احمد توکلی نمانيدگان تهران خواهش کرده ام که فقط يک بار بروند به زندان. اين وظيفه مجلس است. از آنها بارها خواهش کرده ام فقط برای هواخوری يک بار بروند در اوين راه بروند تا بفهمند آنجا چه خبر است. اين مجلس اگر قرار بود کاری بکند ديگر به طرحی که مربوط به تحقيق و تفحص از بازداشتگاه های کشور بود نه نمی گفتند همين رای منفی مجلس يعنی حتی نمی خواهند تحقيق کنند، نمی خواهند بشنوند.

با مسولان قضايی چه؟ آيا با خود دادستان که مسول رسمی اين پرونده ها است صحبت کرده ايد؟
تنها يک بار موفق شده ام با خود آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران ديدار کنم که همان يکبار هم ايشان به من گفت تا زمانی که انديشه آقای نوری زاد مهار نشود، از آزادی خبری نخواهد بود که من به همين هم اعتراض کردم و گفتم اگر امروز به جايی رسيده ايم که بايد شمشيرها را عليه انديشه افراد بالا ببريم، باکی نيست اما چرا کسی را که به خاطر انديشه اش زندانی کرده اند اين چنين با بی رحمی و خلاف اصول ابتدايی انسانی مورد ضرب و شتم قرار می دهند؟ چرا خانواده ها را آزار می دهند، اين انصاف نيست. .

آقای نوری زاد در اعتصاب به سر می برد، وقتی که با او ديدار کابينی داشتيد آيا اين اعتصاب را فراگير يافتيد يا تنها مختص خود ايشان بوده است؟
نمی دانم آنجا چه خبر بود. اطلاعی در اين زمينه ندارم اما يک جو امنيتی عجيبی امروز بر اوين حاکم بود. برخلاف گذشته که تنها دو مامور آن بالا نظارت می کردند بر ملاقات، امروز تردد و رفت آمد ماموران بسيار چشمگير بود و چهار نفر مراقب ايستاده بودند. شايد هم به دليل اينکه در آستانه خرداد قرار داريم نگران شده اند.

وضعيت خانواده شما چگونه است و شرايط جديد آقای نوری زاد چه تاثيری بر فضای روحی حاکم بر خانه و دختران تان گذاشته است؟
سخت است که مرد زندگی مرا برده اند و بعد هيچ کاری از دست مان بر نمی آيد تا برای آزادی او انجام دهيم. دست مان از همه جا کوتاه مانده است. همه وسايل ما را هم که برده اند، من حتی برای پس گرفتن کارت های بنزين و وسايل شخصی ام به هر دری زده ام. در رفت و آمدهايی که با نهادهای قضايی داشتم، يافته ام که هيچ گوش شنوايی نيست. به آنها گفته ايم حالا که تصميم گرفته ايد مرد خانه ما در زندان باشد و می خواهيد اينگونه آدم ها را ادب کنيد، قبول، ما هم می پذيريم که او در زندان باشد تا به قول شما هرج و مرج در کشور پيش نيايد، ما هم شکايت مان را تنها به خدا برده ايم. از رنجی که بر خانواده ما می رود هيچ پناهی در اين کشور نيافته ايم جز خدا. خانواده ما برای احيای اين انقلاب همه کار کرده است اما حالا که شما تصميم گرفته ايد با بی رحمی زندانی کنيد و بزنيد هيچ ايرادی ندارد، ما خودمان را برای هر اتفاقی آماده کرده ايم. اگر می خواهيد بکشيد، شرم نکنيد.چنان که تا به حال هم نکرده ايد.

نهادهای امنيتی با برخی از خانواده های زندانيان سياسی تماس گرفته اند و آنها را از مصاحبه منع کرده اند، آيا خانواده شما تاکنون از طرف نهادهای امنيتی تحت فشار قرار گرفته است؟
بله، دوبار به خانه ما زنگ زده اند، من اساسا اهل گفتگو نبوده ام، اهل فرياد زدن هم نبوده ام، تا به حال دلم نمی خواست صدای فريادمان را کسی بشنود، فقط دو بار که کسی پاسخگوی وضعيت همسرم نبود با بی بی سی مصاحبه کرده ام، بلافاصله به من زنگ زده اند و گفته اند به چه حقی مصاحبه می کنيد.

و شما پس از آن تماس تلفنی، سکوت کرديد؟
دو روز است که همسرم حتی لب به آب نزده است، مگر می شود سکوت کرد؟ چشم هايش، بينايی اش، سلامتی اش، مگر می شود هيچ نگفت؟ در اعتراض به اين رفتار خشونت آميز و غير انسانی در اعتصاب کامل است. من تا به حال به هر دری زده ام، با خود آقای دادستان هم که ديدار کرده ام، دوباره برايشان نامه نوشتم برای پس گرفتن وسايل شخصی خودم همه جا رفتم اما وقتی کسی جواب نمی دهد، دادم را به کجا بگويم؟ همين امروز اگر داد نزنم، همسرم تا چند روز ديگر جان خودش را از دست می دهد. درست است که در برابر همه اين رفتارهای غير انسانی، وقتی هيچ راهکاری پيش روی ما نمی گذارند به اجبار خودمان را برای همه چيز آماده کرده ايم اما چگونه توقع دارند که داد هم نزنيم؟ حال ما شبيه کسانی است که دارند ما را در آب غرق می کنند، دارند جان مان را می گيرند بعد می گويند داد هم نزنيد، کمک هم طلب نکنيد.

آخرين پرسشم، چه توقعی از مقامات ارشد کشور داريد؟
همه در جريان هستند، همه خوب می دانند که چه اتفاقی دارد در زندان ها می افتد، اميدوارم تا دير نشده کاری بکنند، اين وظيفه قانونی شان است که بيايند حالی از خانواده های زندانيان بپرسند تا ما به آنها بگوييم چه بلايی دارند سر مان می آورند. اگر تا به حال نيامده اند، بايد بدانند که اينبار جان يک انسان در خطر است و اگر به وضعيت او در دخمه ای که رهايش کرده اند نرسند ممکن است ديگر زنده نماند .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016