جمعه 31 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وصيت نامه آرش رحمانی‌پور که دقايقی پيش از اعدام نوشته شده است: افتخارم اين است که ايرانی هستم، کمپين بين المللی حقوق بشر

وصيت نامه آرش رحمانی پور که در اختيار کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران قرارگرفته است.
آرش رحمانی پور يکی از دو زندانی متهم به محاربه که در هشتم بهمن ماه گذشته به همراه محمدرضا علی زمانی اعدام شد، دقايقی پيش از اعدام وصيت نامه ای را نوشته است که متن آن در روزهای اخير در اختيار کمپين بين المللی حقوق بشر قرار گرفت.

در خبر منتشره در پايگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی انقلاب از آرش رحمانی پور به عنوان «يکی از متهمان پرونده اغتشاشات» و از معترضان به نتايج انتخابات ياد شده بود. در حالی که او در فروردين ماه سال گذشته و دوماه پيش از انتخابات در منزل خود بازداشت شد و بسياری از اتهاماتی که عليه وی مطرح شده و مبنای صدور و اجرای حکم اعدام قرار گرفت مربوط به زمانی بود که وی کمتر از ۱۸ سال سن داشت. بر همين اساس نسرين ستوده وکيل آرش در گفتگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر با تاکيد بر اين که پرونده ی موکلش از پرونده های اعدام زير ۱۸ سال است اظهار داشت که اين بار اعدام زير ۱۸ سال از بين متهمان سياسی قربانی گرفته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



با آنکه طبق آيين نامه اجرای احکام در جريان اجرای حکم بايد وکيل و يا وکلا و خانواده متهم حضور داشته باشد، خانواده و وکيل آرش رحمانی پور، از اجرای چنين حکمی اطلاع نداشتند و پس از اجرای مخفيانه حکم و اعلام آن در رسانه های عمومی از اين امر اطلاع يافتند.

آرش رحمانی پور در نامه ای ديگر که تاريخ آن مربوط به يک ماه پيش از اعدام است، در خصوص حکم اعدام خود نوشته است: “می گويند آرش گناهکار است چون جوانی است فاسد و به خداوندان اين کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو به جای آنها می گذارد. من جوانی فاسدم چون گناهانی دارم. گناهکار مدعی است که امور جدی را سرسری می گيرد و درون وجدان تاريخ ما را زير سوال می برد و چنان می نمايد که به بعضی امور اعتنايی تام دارد در صورتی که هرگز به آن عنايتی نداشته است. می پندارد با ماست اما با بيگانه و دشمن دوستی می کند، می پندارد از ماست اما به تاريخ ما ريشخند می زند. آيا اين ريشخند گناه نيست که درخور سزا باشد؟ شايد کسی بگويد آيا شرمگين نيستی که در دنيا چنان زندگی کردی که جان خود را به خطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در اين است که انديشه مرگ و زندگی نزد تو اهميت دارد ولی چنين نيست و تنها چيزی که شخصی بايد نگران آن باشد اين است که آنچه می کند درست است يا نادرست و حقيقت است يا باطل و ارزش است يا … . وگرنه تمام دلاورانی که در عرصه ی دفاع از اين مرز جنگيده اند از سفيهان بوده اند”.

متن وصيت نامه ی آرش رحمانی پور که در اختيار کمپين بين المللی حقوق بشردر ايران قرار گرفته است در پی می آيد:

به نام دوست
پدر و مادر واژه‌هايی است که زيباييش آرامم می‌کرد اما من ارزش اين زيبايی را نتوانستم به خوبی درک کنم ولی افتخارم وجود آن‌ها بود.
چيزی به پايان نمانده است.
نماز و روزه و ديگر حقوق دينی که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا می‌سپارم.
و اما ايران. من افتخارم اين است که ايرانی بودم و برای ايران گردنم بوی طناب دار را حس کرد.
در مورد نظام اسلامی حاکم چيزی نمی‌گويم چون حکايت عجيبی خواهد بود اگر زمانی کسی اين نوشته را بخواند.
تن کشته و گريه‌ی دوستان
به از زنده و خنده‌ی دشمنان
مرا آر ]عار[ آيد از آن زندگی
که سالار باشم کنم بندگی

آرش رحمانی‌پور
۸۸/۱۱/۷


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016