اسلام فقاهتی و کار کشيدن از امام زمان، اکبر گنجی، روز
مهدويت (نجات دهنده ی نهايی) يکی از باورهای اديان ابراهيمی است. شيعيان اوليه پس از وفات هر امامی،به چندين فرقه تقسيم می شدند و گروهی از آنان، آن امام درگذشته را مهدی موعود قلمداد می کردند[۱]. پس از وفات امام يازدهم، شيعيان به چهارده فرقه تقسيم شدند و يک گروه از انها، ايده ی تولد و غيبت امام دوازدهم را مطرح ساخت. اين ايده مسائل تازه ای پديد آورد و همان گروه را هم به گروه های متعدد تقسيم کرد. مدت دوران غيبت يکی از آن مسائل بود. ابتدا زمان غيبت بسيار کوتاه قلمداد می شد، اما رفته رفته زمان آن افزايش يافت و بعدها به آن سو رفتند که از طول دوران غيبت و زمان ظهور امام غائب جز خداوند کسی خبر ندارد. سلسله ی امامان شيعيان اسماعيلی تاکنون ادامه يافته است. اين مسأله برای گروهی از عقلای شيعه مطرح بود که تا کی می توان بر سر جانشين امام پيشين نزاع کرد و فرقه فرقه شد؟ اين تبيين که اين گروه "ايده ی تولد فرزند امام يازدهم و غيبت او را برساختند تا اين مسأله را حل کنند و بدين ترتيب دفتر امامت را ببندند"، مدل تبيين کننده ای است که بهتر از بقيه ی مدل ها واقعيت را تبيين می کند. بدين ترتيب امور شيعيان در دوران غيبت به خود آنها واگذار شد تا بر اساس عقل شان دنيايشان را بسازند. شيعيان اوليه ائمه را "علمای ابرار" به شمار می آوردند[۲]. در قرون بعد،نظرات شيعيان غالی سيطره يافت و ائمه به افرادی معصوم، دارای علم غيب، انسان کامل و واسطه ی فيض تبديل شدند. ايده ی ولی الله عرفا با عصمت و علم غيب گره خورد و اداره ی امور کل عالم هستی به امام زمان واگذار شد.
با اين همه، فقهای گذشته اجرای حدود در عصر غيبت را مجاز به شمار نمی آوردند و احکام ياد شده را تعطيل کردند. اما در قرون جديد، گروهی از فقها اجرای حدود را لازم به شمار آوردند و اجرای اين احکام را وظيفه ی فقها قلمداد کردند. بدين ترتيب نظريه ی ولايت فقيه برساخته شد که اجرای فقه را نيازمند بسط يد فقها می دانست. در اين نظريه ولی فقيه جانشين امام زمان است و به نيابت از او احکام فقهی را به اجرا می گذارد.
پرسش مهمی در اين بستر می رويد: از امام زمان و ولی فقيه، کداميک اصل و کدام يک فرع است؟ به تعبير ديگر، چه کسی در خدمت ديگری است؟ ظاهراً ولی فقيه بايد در خدمت امام زمان باشد، اما در عمل امام زمان در خدمت ولی فقيه قرار گرفته است. چگونه؟
فقيه سالاری بدون امام زمان معنا ندارد. ادعا اين است که امام زمان خود فقها را به عنوان جانشينان عام خود تعيين کرده است. شيخ طوسی، شيخ صدوق و شيخ طبرسی از اسحاق بن عمار نقل کرده اند که امام زمان درباره ی وظيفه ی شيعيان در دوران غيبت گفته است:
"و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الی رواه حديثنا فانهم حجتی عليکم و انا حجه الله عليهم: در حوادث و رخدادهايی که واقع می شود، به روايت کنندگان حديث ما رجوع کنيد که آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنانم".
طبرسی در کتاب الاحتجاج ، از امام صادق چنين نقل کرده است:
"و اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه و مطيعاً لامر مولاء فللعوام ان يقلدوه: هر يک از فقها که مراقب نفسش و نگهبان دينش و مخالف هوا و هوسش و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام لازم است که از او تقليد کنند".
فقهای معتقد به ولايت فقيه، ولايت فقيه را بر مبنای اين گونه روايات برساختند. اما فقهای گذشته، و بسياری از فقهای دوران معاصر،اين گونه احاديث را به هيچ وجه به معنای تصويب حکومت برای فقها نمی دانستند.قائلان به ولايت فقيه، ولی فقيه را جانشين امام زمان قلمداد می کنند. از منظر ديگری هم می توان به ايده ی امام زمان نگريست. آنان امام زمان به عنوان يک شخص معين(نه ايده ی مهدويت) را برساخته اند تا از شيعيان پول بگيرند و برآنها حکومت کنند. اين پول ها به جيب امام زمان نمی رود، به گلوی يک صنف می رود. امام زمان نيست که حکومت می کند، فقها هستند که به نام او بسط يد می دهند و سوار می شوند. در مورد آيت الله خامنه ای مدعا از جانشين عام گذشته و به جانشين خاص تبديل شده است. به مورد زير توجه کنيد:
"يکی از شخصيتهای برجسته ی عصر ظهور سيد خراسانی است که بنا بر روايات شريف با سپاهی انبوه از ايران قيام کرده و به سمت عراق پيش می رود ، شعيب بن صالح جوانی گندمگون و زيرک با ارده ای پولادين و بصيرتی شگفت فرمانده لشگر اوست. سيد خراسانی چند ماه مانده به ظهور و در ماه مبارک رجب به همراه سفيانی و يمانی در يک روز قيام می کند و هدف همه اينها عراق است. سيد خراسانی و سپاهش با اصلی ترين دشمن امام زمان(عج) که سفيانی می باشد و عراق را اشغال نموده است ، وارد کارزاری سخت شده و بعد از شکست او ، با امام زمان(عج) بيعت نموده و لشگريانش را تحت اختيار امام زمان(عج) قرار می دهد. مصداق شخصيت الهی سيد خراسانی که بسيار مورد تکريم و تاکيد اهل بيت(ع) قرار گرفته ، مقام معظم رهبری(مدظله) می باشد...به ذکر مشخصات سيد خراسانی و انطباق آن بر مقام معظم رهبری(مدظله)[می پردازيم]...امام باقر: "يخرج شاب من بنی هاشم بکفّه اليمنی خال، ویأتی من خراسان برايات سود بين يديه شعيب بن صالح، يقاتل أصحاب السفيانی فيهزمهم"(ملاحم ابن طاوس، ص ۷۷ . عقد الدرر، ص ۱۲۸، باب ۵)... کلمه شاب در عربی ، جوان ، دارای طراوت و سرزندگی جوانی معنی می دهد...سرزندگی و طراوت و بشاشيت موجود در مقام معظم رهبری بسيار آشکار است بطوری که ايشان با وجود سن زياد از بسياری از جوانان نيز سرحالتر است،کوه پيمايی ايشان که تا مدتی قبل هر هفته به طور منظم دوبار در سحرگاهان انجام می شد ، خود گواه اين مطلب است...سيادت سيد خراسانی که البته در مورد مقام معظم رهبری نياز به توضيح ندارد...مسئله خراسانی بودن مقام معظم رهبری نيز آشکار است ، ايشان متولد خراسان بوده و پدر ايشان سيد جواد با وجود اين که آذری زبان هستند ، از دهها سال قبل از مهاجرين و مجاورين در کنار بارگاه مطهر امام رضا(ع) محسوب می شوند...خال را چه به معنای نشانه در دست راست بگيريم و چه به فرموده ی برخی از عزيزان به معنی خلل و سستی در دست راست بگيريم(از ريشه خال، يخل، خلل)،باز اين قضيه در مورد مقام معظم رهبری صدق می کند...شعيب بن صالح فرمانده لشگر اوست.نشانه های ذکر شده برای شعيب بن صالح به طور عجيبی با رئيس جمهور محبوب و مکتبی ايران جناب دکتر احمدی نژاد مطابقت دارد و در اين صورت به راحتی اين قضيه يعنی در کنار هم بودن سيد خراسانی و شعيب بن صالح يعنی مقام معظم رهبری(مدظله) و دکتر احمدی نژاد و اين که با شروع تحولات بزرگ ظهور سيد خراسانی شعيب بن صالح را به عنوان فرمانده ی لشگر خود انتخاب می کند ، قابل درک است...سردار سرلشگر سيد يحيی صفوی در سفری که مقام معظم رهبری به مشهد مقدس داشتند در جمع جوانان بسيجی در سال ۷۸ اين گونه معظم له را مورد خطاب قرار می دهند: "ای سيد خراسانی! اين بسيجيانت امروز اينجا جمع شده اند تا با تو عهدی دوباره ببندند و بگويند که تا آخر در رکاب شما خواهند بود تا زمانی که در رکاب امام زمان(عج) جانبازی کنند"... در ديداری که اعضای فعال بسيج دانشجويی کوی دانشگاه تهران در سال ۸۰ با استاد پناهيان داشتند اين سوال مطرح شد:"استاد ما شنيده ايم که شما مقام معظم رهبری(مدظله) را سيد خراسانی می دانيد، آيا صحيح است". جواب استاد پناهيان:"بله ، برای بنده يقينی است که ايشان سيد خراسانی هستند"[۳].
اين سخنان جلوی آيت الله خامنه ای بيان می گردد و او با سکوت خود رضايت خود را به نمايش می گذارد. حجت الاسلام صديقی، در مصاحبه ی با سايت رجانيوز گفته، امام زمان آيت الله خامنه ای را به رهبری انتخاب کرده و تدبير کارهای محمود احمدی نژاد هم به دست امام زمان است:
"آنچه که مسلم است، انقلاب ما با عنايت امام عصر(ع) به سامان رسيد. جنگ ما با عنايت امام زمان(عج) پيروز شد. فتنه های داخل مملکت که کمترين معونه و هزينه را برای نظام و دولت داشت، با توجهات حضرت خنثی شد و به رهبری رسيدن حضرت آيت الله خامنه ای که پيش بينی نشده بود و هرگز مقدمه ای نداشت ولی ذخيره الهی بود و عنايت و تصرف ولايی امام زمان بود که اين طور خداوند متعال ايشان را در دلها جا انداخت و رهبری ايشان اين گونه تثبيت ومقبول شد... در جريان تهاجم نظامی امريکا در طبس که آنجا ما نبوديم و چشمان انقلابی ما نديد اما آن چشم بيداری که بايستی ببيند، ديد...در اين مسافرت آقای احمدی نژاد به امريکا و برخورد با وی در دانشگاه کلمبيا و همچنين سخنان او در سازمان ملل نيز همين دست وجود داشت. آن حجم از توطئه های همه جانبه را برای او از قبل تدارک ديده بودند و در دانشگاه، در يک جو کاملاً مخالف به "هو" کردن وی مبادرت کردند تا او را تضعيف کنند اما قضيه برعکس شد، آيا اينها تدبير امام زمان(عج) نيست؟ کسی ترديد بر اينها دارد...اين دولت با خطرپذيری هايی که کرده، اگر دست ولايی و تصرفات ولايی امام زمان(ع) نبود، در داخل و خارج با اين همه دشمن که با سرسختی و امکانات و ابزار فراوان در حال مبارزه هستند، بايد از پای در می آمد ولی دستی ولايی اين ملت، دولت و رهبر را نگه داشته است و همه بلاترديد با نظارت مستقيم خليفة الله علی الاطلاق، صاحب ولايت مطلقه ی کليه ی الهيه که بر کرسی کن فيکون نشسته است، اداره می شود و هرچه که او بخواهد خدا هم آن را انجام می دهد که او ظرف مشيت پروردگار متعال است...ما هيچ ترديدی در اين حقايق شيعی نداريم، اگر برای ديگران يک امر ذهنی و افسانه است، برای ما عقيده، دين ، باور و تجربه است"[۴].
بدين ترتيب امام جمعه ی منصوب آيت الله خامنه ای روشن می سازد که تمام خراب کاری های محمود احمدی نژاد کار امام زمان است(ماجرای آن دختری که در زير زمين خانه اش انرژی هسته ای توليد کرد،يکی از آن کارهاست).
دو وجه از خدمت امام زمان به فقها را شرح داديم. اما اين داستان زوايای ديگری هم دارد. حجت الاسلام صديقی، امام جمعه ی منصوب ولی فقيه برای تهران،اخيراً گفته است که آيت الله بهجت:
"در خواب ديدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند، علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند، آيتالله خامنهای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ايشان تمام قد بلند شدند و برای ايشان جايی برای نشستن باز کردند"[۵].
در اين مدعا به چند نکته بايد توجه کرد:
اول- امام زمان تمام قد در جلوی پای آيت الله خامنه ای بلند می شوند. معنای اين جمله وقتی روشن می شود که بدانيم معمولاً فقها جلوی پای کسی بلند نمی شوند مگر آنکه آن فرد را بسيار بزرگتر از خود بدانند. راستی در اين عالم خاکی انسانی وجود دارد که از فقها بزرگتر باشد؟
دوم- آيا خواب معتبر است؟ اين فرض را در نظر بگيريد: من چند شب پيش خواب ديدم که آقای خامنه ای، پوتين،اوباما و سارکوزی تمام قد جلوی بنده بلند شدند و همگی تمام وقت در خدمت بنده بودند. آيا از اين خواب می توان نتيجه گرفت که خواب ديده در عالم واقع از چنين شأنی برخوردار است؟ شايد در اثر پرخوری دچار پريشان خوابی شده باشم؟ شايد آرزوهای برنيامدنی را به خواب تبديل کرده ام؟
برای روشن کردن مدعا بهتر است به مکاشفات عرفا اشاره کنيم که درباره ی آنها کمتر شک و شبهه وجود دارد. مکاشفات عرفا آميخته به نظريه های علمی و متافيزيکی نادرست زمان حياتشان است، چه رسد به خواب آدميان. يعنی مشاهده ی عريان وجود ندارد. همه ی مشاهدات زبانی اند. به گفته ی دان گيوپيت:
"چيزی به عنوان تجربه ی خارج از زبان و مقدم بر زبان وجود ندارد...زبان تجربه را نسخه برداری يا منتقل نمی کند؛ زبان، خود تجربه را تعيين يا صورت می بخشد.زبان رويدادهای مشخصی را شکل می دهد و از اين طريق، آنها را به تجربه های آگاهانه تبديل می کند"[۶]."همواره بايد در حال به کارگيری و پروراندن زبانمان برای جزء به جزء کردن پيوستار تجربه، تقسيم جهان، و اعطا ساختار جهان به جهان باشيم. ما خودمان همواره در حال ساختن جهان های انسانی متنوع خاص خودمان هستيم- يا به بيان بهتر: ما در کاربرد وصف الحالی زبان خودمان را جمع و جور می کنيم و در کابرد توصيفی زبان، جهان مان به ما داده می شود"[۷].
همه ی گزاره های مشاهده ای نظريه بار (theory- laden) هستند. به تعبير ديگر، همه ی مشاهدات مسبوق و مصبوغ به تئوری ها هستند. يعنی تئوری ها به مشاهده کننده می گويند چه چيز را ببين و آن را چگونه ببين و تعبير کن. آدميان تجارب حسی خود را بر اساس نظرات عقل عرفی تفسير و تعبير می کنند. نجوم دوران ماقبل مدرن به آسمان های هفتگانه باور داشت. مکاشفات عارفی چون شيخ محمد لاهيجی به زبان اين نظريه ی نادرست بيان می گرديد. او در شرح دو بيت زير از گلش راز، مکاشفه ای را شرح می دهد که قابل توجه است:
همه عالم به نور اوست پيدا
کجا او گردد از عالم هويدا
نگنجد نور ذات اندر مظاهر
که سبحات جلالش هست قاهر
"در سنه ی اثنين و خمسين و ثمانمائه در ايام اربعين که معتکف بودم در حالت غيبت ديدم که در هوا می روم و بر بالای شهری معظم سيران می کنم و تمامت آن شهر پر از شمع و چراغ و فانوس و مشاعل است و عالم چنان منور است که شرح آن نمی توان کرد. به يک بار از هوا روی به جانب آسمان کرده سيران نمودم و به آسمان اول رسيدم و ديدم که من عين آن آسمان شدم...باز از آن جا به آسمان دوم رفتم و باز عين آن آسمان دوم شدم و اسرار غريب بر من منکشف شد و همچنين تا هفت آسمان عروج نمودم و به هر آسمان که می رسيدم عين آن آسمان می شدم...و حضرت حق به صورت بی کم و کيف تجلی نمود... و مجموع عالم بسوخت و ناچيز شد آنگاه آتش درين فقير افتاد و سوختم و فانی مطلق شدم. بعد از آن ديدم که هم در آن عالم به خود آمدم و مست و بيخود فرياد و نعره زنان اين بيت می خواندم. نظم: ای شاه عالم سوز من وی ماه جان افروز من/ ای ساز من ای سوز من کی بينمت بار دگر".
محی الدين عربی به نقل از رجبيون آورده است که آنان در مکاشفاتشان شيعيان را به صورت خوک ديده اند. تنها راه تبديل شيعيان از خوک به انسان، توبه از شيعه بودن است:
"و منهم رضی اللّه عنهم الرجبيون... و کان هذا الذی رايته قدا بقی عليه کشف الروافض... فکان يراهم خنازير فياتی الرجل المستور الذی لايعرف منه هذا المذهب قط و هو فی نفسه مومن به يدين به ربه فاذا مرعليه براه فی صوره خنزير فيستد عيه و يقول له تب الی الله فانک شيعی رافضی... فان تاب و صدق فی توبته را´ه انسانا...: و دستهی از آنان، رضی الله عنهم، رجبیّوناند...و اين شخص که من ديدمش در کشف و شهودی رافضيان (= شيعيان) را ديده بود... آنان را به صورت خوک يافته بود. در آن حال، مردی پوشيده پيش او آمده او هرگز خبر نداشت که آن مرد پوشيده اهل مذهب رافضيان است ولی، در واقع، او متدين و مومن به مذهب رافضيان بود. وقتی اين مرد پوشيده بر او گذر کرد او وی را به صورت خوکی ديد. صدايش کرد و به او گفت: به پيشگاه خدا توبه کن، چرا که شيعی رافضیای... پس اگر او توبه می کرد و صادقانه توبه می کرد، او وی را به صورت انسان می ديد"[۸].
ذهن و زبان ضد شيعی شان آن را به چنان مکاشفاتی می راند، نه آنکه شيعيان واقعاً خوک باشند. شيعيان غالی هم ذهن و زبانشان پر از پيش فرض های متافيزيکی نادرست است. مگر می شود خواب ببينند،در خواب همان پيش فرض ها را نبينند و بر آنها لباس اين متافيزيک را نپوشانند؟ ديدن متکی بر نظريه های و پيش فرض هاست. دولت اسرائيل مبارزان فلسطينی را "تروريست" می بيند، اما ديگران آنها را "مبارزان رهايی بخش" و "مبارزان آزادی بخش" می بينند که در حال جنگ با اشغالگران اند.
سوم- وقتی من در خواب آيت الله خامنه ای و پوتين و اوباما و سارکوزی را می بينم، آنها را می شناسم. برای اين که هر روز آنها را از طريق رسانه ها می بينم. چهره ی آنها حداقل شناختی است که من دارم. اما، امام زمان چه شکلی است؟ آيت الله بهجت چه زمانی و در کدام مکان در عالم بيداری امام زمان را ملاقات کرده که در عالم خواب او را شناخته است؟ از سوی ديگر، اگر من روزی سارکوزی را از نزديک ببينم، او را می شناسم، چون صدها بار تصوير او را ديده ام. به فرض آنکه رويت امام زمان امکان پذير باشد، به فرض آن که فردی(مثلاً آيت الله بهجت) فرد ديگری را ببيند، از کجا می فهمد که او امام زمان است؟ مطابق مدعای شيعيان دوازده امامی، امام زمان در چهار سالگی وارد غيبت صغرا شد. بيننده، آن وجود مقدس را در چهار سالگی می بيند، يا در ۱۲۰۰ سالگی؟ انسان ۱۲۰۰ ساله چه شکلی است؟ حتماً به ياد داريد که عده ای در شب های انقلاب، تصوير آيت الله خمينی را در ماه می ديدند و شعار می دادند:"ملت چه وقته خوابه، عکس امام تو ماهه". البته راه حلی برای اين مسأله ارائه کرده اند. می گويند آن شخص نورانی که فرد در خواب می بيند،خودش با بيننده می گويد که کيست؟ يا به قلب فرد الهام می شود که چه کسی را می بيند. مادر ترزا صدايی شنيد که به او مأموريتی داد. آن صدا را صدای خداوند(مسيح) تعبير کرد.
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
هر کس حکايتی به تصور چرا کنند؟
هيچ نقاشت نمی بيند که نقشی بر کشد
وانکه ديد از حيرتش کلک از بنان افکنده ای
چهارم- نکات ياد شده مبتنی بر اين فرض است که آيت الله بهجت چنان داستانی را تعريف کرده باشد، اما اگر روحانيت دولتی چنين مدهايی را برساخته باشد، به اين ملاحظات نياز وجود ندارد. به فرض آنکه آقای بهجت چنين خوابی ديده باشد،خواب مطلقا فاقد حجيت است.
اينک، وجه ديگری از خادم بودن امام زمان را در نظر بگيريم. آيت الله مصباح يزدی گفته است:
"انجام فعاليتهای فرهنگی در راستای اهداف اسلامی موجبات رضايتمندی امام زمان(عج) را فراهم می کند؛ البته بايد بدانيم که يکی از نشانههای رضايت آن حضرت، رضايت نائب او يعنی مقام معظم رهبری است"[۹].
بدين ترتيب، رضايت "مقام معظم رهبری" نشانه ی رضايت امام زمان است. مصباح يزدی که می داند هيچ کس به امام زمان دسترسی ندارد،رضايت آيت الله علی خامنه ای را عين رضايت امام زمان قلمداد می کند. اسلام فقاهتی قرن هاست که با خداوند چنين می کند و از رضايت و عدم رضايت خداوند از گفتار و رفتار ديگران سخن می گويد. خدای شارع اسلام فقاهتی، همچون انسان ها تغيير حال می دهد: خوشحال و ناراحت می شود، مهر می ورزد و خشمگين می شود،فريب می دهد و گمراه می سازد،به ياری دوستانش عليه دشمنان وارد جنگ می شود، پارتی بازی و تنبيه می کند، قرض می کند و بهره می دهد. و غيره. فقها وقتی با خداوند چنين می کنند، تکليف امام زمان روشن است که چيست؟
يکی از نوانديشان دينی، اسلام فقاهتی را "اسلام حقيقت"، در برابر "اسلام مصلحت" ايت الله خمينی قلمداد کرده است. اگر مجازات هايی چون حکم سنگسار، حکم شرابخواری، حکم ارتداد و ديگر حدود حقيقت اسلام اند، وای به حال اسلام و مسلمين(بهترين کتاب در اين زمينه که کوشش کرده است تا اسلام فقاهتی را با حقوق بشر سازگار کند، کتاب آيت الله منتظری است به نام: مجازات های اسلامی و حقوق بشر). اسلام فقاهتی حقيقت خود را عيان کرده است. اسلام فقاهتی، يعنی انحصارگرايی و بنيادگرايی؛ تبعيض و ستمگری؛ خشونت و سرکوب، تکفير و تسفيق؛ سنگسار و تازيانه؛ سلطه و شيخ سالاری؛ تقليد و سرسپردگی؛ قشريت و ظاهر پرستی؛ حيله و صدور فتوا مطابق ميل حاکم. نوانديشی دينی که با ظاهرگرايی و قشريت وداع گفته است، قرائتی انسانی- اخلاقی از دين ارائه می کند که در درجه ی اول با ممتازبودگی فقيهان رويارو می شود، هر نوع تبعيض و نابرابری را نفی می کند؛ و نهاد دين را از نهاد دولت جدا می سازد.دينداران همچون هر شهروند ديگری حق دارند ارزش های مقبول خود را در قلمرو عمومی تبليغ و ترويج کنند. ديگران هم مجازند باورهای دينداران را نقد و رد کنند. امام زمان و اسلام فقاهتی به همه ی شهروندان مربوط است. اين يک بحث نظری صرف نيست. جان و مال و آبروی مردم در گرو اين ايده هاست. نياز نيست افراد فقيه باشند تا بفهمند سنگسار مجازاتی بسيار خشونت بار است. آيت الله خمينی مدعی شده بود که ساواکی ها پای يک زندانی سياسی را اره و قطع کرده اند. می گفت اگر آن فرد پيدا شود حق دارد پای ساواکی را اره کند.شکنجه شدگان، حق دارند شکنجه کنندگان را شکنجه کنند[۱۰]. نيازی نيست تا فرد فقيه باشد تا بفهمد اين سخنان نامعقول و اين احکام غير اخلاقی است.
منبع: روزآن لاين، ۱۰ خرداد ۱۳۸۹
پاورقی ها:
۱- مستندات اين مدعا را در مقالات "امام زمان به چه کار فقها می آيد؟" اورده ام.
۲- مرحوم حيدرعلی قلمداران در سال های قبل از انقلاب در کتاب راه نجات از شر غلات ،به نقد نظريه ی عصمت، علم غيب، واسطه ی فيض و مدير عالم هستی پرداخت و با مستندات بسيار نشان داد که شيعيان حاضر در دوران حيات ائمه، آنان را "علمای ابرار" به شمار می آوردند. کسانی که پس از مرحوم قلمداران در اين زمينه سخن گفته اند، همان نظرات و مستندات آن مرحوم را تکرار کرده اند.
۳- رجوع شود به لينک: http://u313.blogfa.com/post-151.aspx
مرتضی آوينی در نامه ای خطاب به ايت الله خامنه ای نوشته بود:
"خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آيتالله خامنهای أيدکم الله تعالی بتأييداته الخالصه. سلام عليکم و رحمةالله و برکاته...بسيارند کسانی که می دانند شمشير زدن در رکاب شما برای پيروزی حق، از همان اجری در پيشگاه خدا برخوردار است که شمشير زدن در رکاب حضرت حجت(عج) و نه تنها آماده، که مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما. کمترين مطيع شما سيد مرتضی آوينی". رجوع شود به لينک: http://pasdaran.persianblog.ir/post/959/
۴- رجوع شود به لينک: http://www.fararu.com/prthi6nz.23nvqdftt2.html
۵- رجوع شود به لينک: http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=99573
۶- دان کيوپيت، عرفان پس از مدرنيته، ترجمه ی الله کرم کرمی، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، صص ۱۱۸- ۱۱۷.
۷- پيشين، ص ۲۰۸ .
۸- فتوحات مکيه، جزء دوم، ص ۸ به بعد، مکاشفه بعضی از رجبيون .
۹- رجوع شود به لينک: http://news.gooya.com/politics/archives/2010/05/105510
۱۰- آيت الله خمينی در سخنرانی ۲۵/۲/ ۱۳۵۸ گفته است:
"گاهی به بهانه حقوق بشر از اين اعدام هايی که در ايران شده است انتقاد می کنند، و اين را يک امر خشونتآميز می دانند...اينها خشونتهايی که در عصر اين پدر و پسر بود ناديده گرفتند. در ۱۵ خرداد قريب پانزده هزار نفر را آنها کشتند...اين طرفدارهای حقوق بشر، اين پانزده هزار جمعيتی که در يک روز کشته شد اينها را مثل اين که بشر نمیدانند...و اين شصت هزار نفر يا بيشتری که در اين چند صباح، در اين چند ماه، از ايران کشته شد، اينها اصلًا به روی خودشان نمی آوردند که اين کارها شده است...اگر آن آدمی که پايش را ارّه کردند پيدا بشود، پای او را به حسب حکم شرع بايد ارّه بکند؛ قصاص. اگر آن آدمی را که آن جور شکنجه کردند الآن ما پيدا کنيم و ببينيم که می خواهد اين هم تقاص کند، ما به او اجازه می دهيم که برود تقاص کند. اين برای حقوق بشر است"