چهارشنبه 18 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زبان، قدرت،جهان اجتماعی، دشنام‌گويی: زبان اسلام فقاهتی بنيادگرايانه (بخش دوم و پايانی)، اکبر گنجی

[بخش نخست مقاله]

۶- ناطق نوری: علی اکبر ناطق نوری در خاطراتش، کتاب خاطرات آيت الله منتظری را بزرگترين خيانت و نشان سقوط به قعر جهنم به شمار آورده است. می گويد:
"اندازه ای که ايشان(آقای منتظری) با اين ماجرا و دروغ پردازی ها و افشای مصالح کاملاً سری نظام، به کشور و انقلاب خيانت کرد، هيچ کس نکرده است و اگر می گذاشتند، اين همه ضد انقلاب و وابستگان اين ها اين قدر جسور نمی شدند...امام قلباً از اين کار راضی نبود و معتقد بود که بايد افشا بشود. در آن نامه امام عبارتی به اين مضمون آورده است که من می بينم جای تو را که اگر اين کارها را نکنی، در قعر جهنم هستی. واقعاً با اين کتاب خاطرات بعضاً دروغ که آقای منتظری نوشتند، من احساس کردم که همان جمله ی امام در مورد ايشان رخ می دهد و اين حرف ها قعر جهنمی است"[۳۴].
يکی از مصالح کاملاً سری نظام، قتل عام چند هزار زندانی سياسی در تابستان ۱۳۶۷ بود. اين جنايت عظيم هيچ توجيهی جز مصالح نظام- يعنی بقای نظام- نداشته و آيت الله خمينی برای آن که خيالش درباره ی دوام رژيم پس از درگذشت اش راحت باشد،حکم آن را صادر کرد. ناطق نوری به جای خدا آيت الله منتظری را به قعر جهنم می فرستد. کاش وی تصور خود را از قعر جهنم روشن می کرد تا منظورش را بهتر دريابيم. جهنم و بهشتی مستقل از وجود آدميان، وجود ندارد. ملاصدرا( به اقتفای او، همه ی پيروان فلسفه صدرايی، از جمله علامه ی طباطبايی و مرتضی مطهری) زندگی پس از مرگ را چيزی جز "تجسم اعمال" به شمار نمی آورد. کليه ی روابط اعتباری اين جهانی ،در جانی که ماهيتناً متفاوت از اين جهان است،محو خواهد شد و فرد است و تجسم اعمال اش که معلول رفتارهای اين جهانی اوست. تکليف آيت الله منتظری از اين جهت روشن است. او در مقابل قتل عام زندانيان سياسی- عقيدتی و سرکوب و ديکتاتوری ايستاد. اما گويی آنان که جسم او را سال ها در بيت اش زندانی کردند، می خواهند روح اش را هم در آخرت در آتش جهنم بسوزانند. آنان که اين جهان مردم را به جهنم تبديل کرده اند،بهتر است به وجود خود بنگرند که چه برساخته اند؟

۷- محمد يزدی: آيت الله محمد يزدی،-عضو فقهای شورای نگهبان،عضو هیأت رئيسه ی مجلس خبرگان رهبری، مدير جامعه ی مدرسين حوزه ی علميه ی قم- در ۲۷/۴/۸۸ درباره ی خطبه های نماز جمعه ی هاشمی رفسنجانی(۲۶/۴/۸۸) گفت:
"من به عنوان يک فرد از آقای هاشمی رفسنجانی می ‌پرسم که شما چه کاره هستيد که می ‌گوييد دستگيرشدگان انتخابات بايد آزاد شوند، اگر خيرخواه مردم و نظام هستيد، بايد توجه کنيد که در بررسی‌ پرونده اين افراد بايد دقت بيشتری شود. چرا آدم ‌کشی و تجاوز به حقوق مردم را محکوم نکرديد...اقداماتی قبل از انتخابات طراحی شده بود که به دنبال براندازی و واژگون‌ کردن حکومت و ساقط‌ ‌کردن رهبری بودند و خوشبختانه پول‌های آمريکا و تدبيرهای شياطين در اين مورد برای مردم رو شد...آيا اين مصلحت کشور بود که عده‌ای جوانان فريب‌خورده به خيابان‌ها بريزند و سوت و کف بزنند و پارچه‌های سبز ببندند و بگويند که اسلام را می ‌خواهند، مگر اکثريت مردم اسلام را نمی ‌خواهند...اگر ميرحسين موسوی در دوره بعدی انتخابات رياست جمهوری شرکت کند من صلاحيت او را رد می ‌کنم".
اين زبان صنفی است که خود را مفسر رسمی دين، مبلغ شريعت و مروج اخلاق قلمداد می کند. اين زبان به طلاب می آموزاند که نيازی به سختی کشيدن برای رويارويی با ديگران وجود ندارد. چگونه؟ راه راحت اين است: به جای استدلال، اهانت کنيد؛ به جای اقامه ی برهان،اتهامات بزرگ وارد آوريد،به جای محبت و عشق، نفرت و خشونت بپراکنيد. پياده کردن اسلام از نظر بنيادگرايان،چيزی جز عمل به اين نسخه نيست. آيت الله يزدی در زمانی که رئيس قوه ی قضائيه بود، در نماز جمعه ی تهران در پاسخ به سخنرانی ۱۳ رجب آيت الله منتظری، گفت: تو که حرف های چرند می زنی و حاشيه های چرند می نويسی. اين روش بی زحمت را بقيه از اينها می آموزند.
يادداشت حاضر در صدد آن نيست که بحثی دراندازد که ديگران آن را عامل انشقاق در جنبش سبز قلمداد کنند. اما حقيقت و انصاف اين است که اکثر افرادی که امروزه گرفتار چنين زبانی شده اند، در گذشته و حتی در يک سال اخير، از همين زبان برای برخورد با ديگری(متفاوت ها) استفاده ی بسيار کرده اند. اگر اين نوع سخن گفتن بد و خطرناک است، برای همه بد است، نه آن که فقط به کارگيری آن از سوی بنيادگرايان ناشايست باشد.

۸- احمد جنتی: آيت الله احمد جنتی، عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، در نماز جمعه ی تهران گفت:
"در روز عاشورا شخصی به يکی از اغتشاشگران گفته بود در روز عاشورا چرا اين کارها را می‌ کنيد که آن فرد جواب داده بود ما حسين شما را هم ريشه ‌کن می ‌کنيم...وقايع روز عاشورا نقشه ی آمريکا بوده و ديگر آبروی عاملان آن حادثه رفته است، اينها بايد از غصه دق کنند که رئيس جمهور آمريکا، اسرائيل و انگليس از آنها حمايت می‌ کنند و ديگر ماهيت آمريکايی - اسرائيلی - انگليسی آنها آشکار شده است...به اين عده بسيار ناچيز می‌ گويم که مردم سی سال با امريکا جنگيدند و آنها را ذليل کردند شما که کسی نيستيد، ملت ايران اربابان شما را ذليل کردند و به تعبير امام امريکا نتوانست هيچ غلطی بکند. اين افراد از مصاديق بارز مفسد‌فی‌الارض هستند و در اوايل انقلاب امثال آنها مجازات شدند...دستگاه‌های قضايی محدوديت‌هايی دارند و نمی‌ توانند مانند دادگاه‌های اوايل انقلاب عمل کنند که اگر آن طور عمل می‌ کردند اين قائله خيلی زودتر تمام شده بود...اگر اين افراد بخواهند دوباره پررو شوند و در خيابان‌ها حرمت‌شکنی کنند نبايد امانشان داد و بايد سريعا دستگير و محاکمه شوند، همچنين برای رسيدگی به پرونده‌های آنها بايد از قاضی‌هايی مانند قاضی‌های سال ۵۷ استفاده کرد نه قاضی‌های بی ‌حال"[۳۵].

۹- احمد خاتمی: آيت الله احمد خاتمی- امام جمعه ی تهران،عضو هیأت رئيسه ی مجلس خبرگان رهبری،عضو جامعه ی مدرسين حوزه ی علميه ی قم- يکی از فقهای نزديک به رهبری است که در سال های اخير بسيار بالا آمده است. او درباره ی سخنرانی محمد مجتهد شبستری در خصوص عصمت پيامبران، گفت:
"اين فرد[محمد مجتهد شبستری] سابقه ی اظهارات نادرست زيادی دارد و در گذشته گفته بود برای رشد و تعالی کشور راهی جز روی آوردن به دمکراسی غرب نداريم و بايد دست از مبانی فقهی اسلام برداريم. وی که سابقه طلبگی داشت، خودش را خلع لباس کرد...جای بسی تعجب است، فردی که سابقه ی طلبگی دارد اين چنين سست حرف می زند، عصمت پيامبر و ائمه اطهار از بديهيات دينی است و اين را آيات قرآن تصريح می کنند و از اعتقادات شيعه است"[۳۶].
وی درباره ی سرشت جنبش سبز و اهداف آن گفته است:
"آنان برنامه ريزی کرده بودند که درصورت پيروزی درانتخابات شمشير را از رو عليه حضرت آقا بکشند و به قول سران فتنه[موسوی و کروبی] فتيله ی ولايت را پايين بکشند و در صورت عدم پيروزی اغتشاشات راه بيندازند و اين مساله را سفير انگليس نيز از قبل می دانست.آن چه آنها در پی آن هستند اين است که از جمهوری اسلامی جز پوسته ، چيزی باقی نماند، آنان به دنبال جمهوری اسلامی بدون ولايت فقيه ، شورای نگهبان ، نظارت استصوابی می باشند.آنان جمهوری اسلامی را می خواهند که کشور را دو دستی تقديم دشمنان کنند و سياست خارجی شان نيز استکبارستيزی نباشد و اصول سکولاريسم را جايگزين اصول اسلامی نمايند...شما در زمان انتخابات گفتيد، ما می خواهيم کمر آقا را بشکنيم حالا می گوييد ما منتقديم...اين جريانی است که از خارج هدايت می شود و اوبامای خبيث در مراسم دريافت جايزه ی نوبل به صراحت از فرقه سبز حمايت کرده و يا نخست وزير رژيم اشغالگر قدس گفته که مخالفان نظام اسلامی ايران ، سرمايه ما هستند"[۳۷].
احمد خاتمی هنوز اطمينان ندارد که سرکوب جنبش سبز موفق از کار در آيد، به همين دليل می گويد:
"هنوز بايد مراقب پس لرزه های فتنه های دشمنان باشيم، اين پس لرزه ها هم با روسياهی و شکستگی براندازان نظام به پايان خواهد رسيد و اصولا به تعبير قرآن کريم اين ها کف آبند که از بين می روند و به تعبيرمقام معظم رهبری مخالفان در برابر سيل خروشان ملت صفر هم به حساب نمی آيند. از ابتدای انقلاب اين نظام ولايی، هم از سوی بيگانگان و هم از سوی برخی از عناصر داخلی جاهل يا مغرض مورد هجمه قرار گرفته...قطعا اين خروشی که به منظورمحکوم کردن اين اهانت صورت گرفته چشم فتنه را کور خواهد کرد"[۳۸].
آيت الله احمد خاتمی آخرين نماز جمعه ی تهران را هم با اتهام زنی به جنبش سبز پايان داد. می گويد:
"در سال گذشته شاهد برپايی سه نمايشگاه بزرگ در کشور بوديم. نمايشگاه اول توسط خارجی‌ها و بيگانگان ترتيب داده شد و کالايی که در اين نمايشگاه عرضه شد کالای دروغ، فريب و اغفال گری بود که بيش از ۸ ماه جنگ نرم عليه ملت بزرگ ايران به راه انداخته شد...نمايشگاه دوم توسط فتنه گران با کالای دروغ، تقلب و اتهام‌های استکباری به نظام اسلامی و استفاده ابزاری از مردم برگزار شد.فتنه گران، منافقين، سلطنت‌طلب ‌ها، مارکسيست‌ها، بهايی‌ها، توده‌ای‌ها، منکران امام زمان و معصومين، اهانت کنندگان به عزاداران سيد‌الشهدا و تصوير امام راحل محور مخالفت با نظام اسلامی را در نظر داشتند... رئيس جمهور منفور آمريکا دوباره ايران را به عنوان تهديدی اعلام می ‌کند...يکی از وزرای خارجه‌ ی شيخ نشين منطقه با کمال وقاهت اعلام می ‌کند که از هرگونه تحريم عليه ايران استقبال می ‌کند،اين اظهارات نشان از استيصال و درماندگی است"[۳۹].

۱۰- روح الله حسينيان: روح‌الله حسينيان، نماينده مجلس و قاضی پيشين وزارت اطلاعات، با زبان بازجويان با رهبران جنبش سبز برخورد می کند. می گويد:
"موسوی کوچک تر از آن است که امت حزب‌‌الله و نظام بخواهد با آن مقابله کند. خاتمی هم ضعيف‌ تر، پست‌تر، کوچک‌ تر و حقيرتر از آن است که اين امت حزب‌الله و دانشجويان بيدار بخواهند با يک چنين شخص حقيری که چشمش به دست غرب است، مقابله کنند. حتی هاشمی هم کوچک تر از آن است که ما بخواهيم با وی مبارزه کنيم...آقای هاشمی تو بارها در فتنه ی اخير به مقام معظم رهبری خيانت کردی و رهبری از تو حمايت کرد اما تو کينه ی خود را در مشهد نشان دادی و گفتی که اگر مردم رهبری را نخواهند بايد برود اما در واقع مردم تو را نمی ‌خواهند و اين را بارها با شعارهای خود نشان داده‌اند. تو ديگر در قلب مردم جايگاهی نداری و ما به تبعيت از رهبری تو را به اسلام دعوت می‌ کنيم.نبايد هاشمی به خاطر فرزندانش چنين ظلمی را به اين ملت روا دارد".
کوچک تر، پست تر، حقيرتر،کينه،خيانت و... اينها عناوينی است که فقهای بنيادگرای حاکم بر ايران عليه متفاوت ها استفاده می کنند. خشونت زبانی پيش شرط خشونت اجتماعی است.

۱۱- شجونی: حجت الاسلام جعفر شجونی از اعضای مرکزی شورای روحانيت مبارز در تاريخ ۲۱/۹/ ۸۸ طی سخنانی گفت:
"به دشمنان جنايتکار اين انقلاب می ‌گويم اگر آقا لب تر کند خرخره اين آقايان را می جويم! تعجب می ‌کنم برخی اسم خود را مهندس می ‌گذارند ولی هيچ چيزی از مهندس سازی نمی‌ دانند. تعجب می ‌کنم برخی بر سر خود عمامه می‌ گذارند و حرف‌هايی می ‌زنند. عقلتان کجاست؟ کتاب نمی خوانيد؟ شما چه کسانی هستيد".
حجت الاسلام جعفر شجونی، در تاريخ ۳۰/۱۰/۸۸ ،در جلسه ی هفتگی انصار حزب الله تهران گفت:
" بنده معتقدم که مرد ميدان هستيم ؛ چون رهبر من شهيد نواب صفوی است . ما در ممالک امروز نواب صفوی نداريم . بايد نواب صفوی باشد تا کرکره اينها را پايين بکشد . قوه قضاييه ما آن طور که بايد باشد نيست ... نواب صفوی زمانی در نجف مشاهده کرد شخصی به نام حاج علی شلاش در بازار نجف طومار جمع آوری می کند تا جنازه رضا خان را که برای طواف به نجف آورده بودند در آنجا دفن کنند ! نواب صفوی در صحن امير المومنين (ع) شلاش را گير آورد و يک کتک مفصلی به او زد و طومارش را پاره کرد و به دور انداخت و از اين کار جلوگيری کرد...اين که قوه قضاييه بعد از شش ماه بگويد من صدای شما را شنيدم بايد به او گفت :خسته نباشيد . شش ماه حقوقت حرام است. تو بعد از شش ماه تازه صدای ما را شنيدی ؟! اگر بنده بيست و پنج بار به زندان رفتم و بيست و پنج هزار تومان هم گيرم نيامده آنها خودشان را منتسب به امام می دانند و بخور بخور هم دارند و برخلاف فرمايش های امام؛ شهيد فروشی هم می کنند".
جعفر شجونی همچنين درباره ی مهدی کروبی گفته است:
"مگر همين آقای کروبی از شهرام جزايری پول نگرفت؟ نتيجه ی آن پول های حرام همين است که امروز کروبی گرفتارش شده است و با اين کار خود به روحانيت هم اهانت کرده است.انقلاب اسلامی از آمريکا، انگليس، اسرائيل، صدام و بسياری از دشمنی ها نترسيد، حالا بيايد از امثال کروبی و مهدی هاشمی ها بترسد؟ امروز اين سقوط به جنون کشيده شده و بايد در مقابل آن ايستاد، کاری که حضرت امام کرد و امثال بازرگان، منتظری و رجوی را واژگون کرد. عزيزان ما اين انقلاب را به وجود نياوردند که نادان هايی مثل کروبی آن را از بين ببرند"(کيهان،۲۴/۶/۸۸ ).
نوری همدانی و يزدی و جنتی و خاتمی و شجونی سرنشينان قايق نجات بخش آيت الله علی خامنه ای هستند. درست که راه های سعادت متکثر و متنوع هستند، اما راهی که سرنشينان قايق خامنه ای دنبال می کنند،راه نجات نيست، راه سقوط به اهانت و بهتان و رعب و خشونت است.

۱۲- علم الهدی: آيت الله احمد علم الهدی،نماينده مردم مشهد در مجلس خبرگان و امام جمعه مشهد، در تجمع ميدان انقلاب تهران، ۹ دی ماه ۸۸، گفت:
"امام زمان امام امروز ماست و اجرای امامت ايشان برای ما که دسترسی به ايشان نداريم، ولی فقيه و مجتهد جامع‌الشرايط است. وجود اقدس امام زمان،ولی فقيه را حجت خود معرفی می ‌کنند...مخالفت با اصل ولايت فقيه، مخالفت با اصل امامت، قرآن و آيه‌ قرآن است و مخالفت با شخص ولی فقيه چون تنها مصداق اين ولايت بر روی کره‌زمين منحصرا مقام معظم رهبری هستند، مخالفت با اصل ولايت فقيه محسوب می ‌شود...ما به سران فتنه اعلام می ‌کنيم و می ‌گوييم کاری را شروع کرده‌ايد و از بغی به محاربه رسيده‌ايد...در يک ضرب‌الاجلی که بايد دستگاه قضايی کشور معين کند، شما بايد توبه کنيد و به دامن رهبر برگرديد و اگر توبه نکرديد شما محاربيد و اين مردم و اين نظام با شما با عنوان محارب برخورد می ‌کند...افرادی که در برابر مقام ولايت ايستاده‌اند منفور و مطرود همه هستند و همه از آن‌ها بيزارند و با هر سابقه، ژست و قيافه‌ای، اين‌ها امروز از نظر مردم ناپاک‌ترين و منفورترين هستند"[۴۰].
مهندس موسوی در بيانه اش بدون ذکر نام از سخنان علم الهدی انتقاد کرد. علم الهدی در پاسخ به موسوی نوشت:
"شما[مير حسين موسوی] نقد فرموده‌ايد که چرا بنده بخشی از جامعه را بزغاله و گوساله ناميدم اين تعبير را خدواند در قرآن در دو آيه عنوان فرموده است...آيا کسانی که قدرت فهم امتياز اصل مترقی ولايت فقيه را ندارند و با آن دشمنی می ‌ورزند و شعار عليه آن می ‌دهند مصداق اين اشخاص[بزغاله و گوساله] نيستند...آيا کف و سوت زن‌های روز عاشورای حسينی با آن قيافه‌های منکر مصداق اين اشخاص نيستند... بنده پيرو ولی فقيه زمان رهبر عظيم الشان حکيم هستم که از ابتدای اين غائله اعلام فرمودند اين حرکت برنامه ريزی شده ی دشمن جنگ نرم است"[۴۱].
علم الهدی در جديدترين نماز جمعه ی مشهد سخنان ميرحسين موسوی را "کمال بی شرمی" خوانده است:
"شعار مرگ برضد ولايت فقيه شما مردم يعنی مرگ بر ضد خداو رسول خدا و حضرت علی، حضرت زهرا و امام عصر و همه آنها که ضد بندگی خداوند هستند. اين که يک عده در اين سرزمين يک عده فرياد مرگ بر ولايت فقيه را سر می دهند در اصل آنها مرگ بر خداوند و پيامبر و اهل بيت را با بی شرمی سر داده اند و يک عنصر سياسی با کمال بی شرمی آنها را افراد خدا جو بخواند در شان جامعه اسلامی نيست"[۴۲].
مشهد را ايرانيان با امام رضا می شناسند. مردم سراسر کشور برای زيارت به اين شهر می روند. اما نکته ی جالب توجه اين شهر اين است که امام جمعه ی آن علم الهدی است و علی خامنه ای هر سال تند ترين سخنرانی خود - که متضمن اهانت و اتهام های بلادليل بی شمار است- را در روز اول سال در اين شهر بيان می کند. به هر حال شيعيان نبايد دست خالی از اين شهر باز گردند. اهانت و اتهام مهمترين سوغاتی است که بهره ی ميهمانان می شود.

۱۳- حميد روحانی: سيد حميد روحانی، مورخ رسمی جمهوری اسلامی، در مصاحبه با يک نشريه ی متعلق به بسيج دانشجويی با اشاره به اعدام های سال ۱۳۶۷ خاطر نشان کرد:
"جريان سال ۶۷ اين گونه بود که منافقينی که در زندان بودند به شکل تاکتيکی اعلام توبه کردند. پس از پذيرفتن آتش‌بس که منافقين به ايران حمله کردند اينها هم در زندان آشوب کرده و شروع کردند به آتش زدن زندان و اين که آنها که می‌ رسند به تهران، کار را يکسره کنند! امام هم فرمود آنهايی که بر سر (موضع) هستند مهدورالدمند و بايد محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را دربياورد و ريشه آن جريان را بخشکاند. من فکر می‌ کنم در فتنه اخير هم اگر يک چنين برخورد قاطع، جدی و انقلابی‌ای انجام نشود، اين مشکل ادامه ‌دار می‌ شود".
سيد حميد روحانی، سابقه ی طولانی اهانت به روشنفکرانی چون شريعتی، سروش و ديگران را در کارنامه ی خود ثبت کرده است. او به غير از صنف روحانيت، به همه مشکوک است. اما اين نوع رويکرد، منحصر به روشنفکران نيست. به عنوان مثال، صادق طباطبايی شرکت در جلسه ای در عراق را گزارش می کند که در آن جلسه سيد حميد روحانی، امام موسی صدر را "جيره خوار امپرياليسم و صهيونيسم" معرفی می کند:
"در سفری به عراق(به نظرم سال ۱۳۴۹ بود)، يک شب منزل آقای شيخ حسن کروبی بودم. عده‌ای از دوستان روحانی از جمله آقايان محتشمی، شريعتی، معين، فاضل و زيارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شيخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته آقای دعايی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نيامد، چون زياد در اين جلسات شرکت نمی‌کرد...آن شب آقای زيارتی (سيد حميد روحانی) سخنان تندی عليه امام موسی صدر و سيد محمد باقر صدر اظهار کرد. از جمله اين که آقای موسی صدر عامل و جيره‌خوار امپرياليسم و صهيونيسم است و طوری هم حرکت کرده که هيچ ردپايی از خودش به جا نگذاشته است. دليل هم اين که ايشان مروّج آقای خويی است نه امام خمينی. آقای سيد محمد باقر صدر هم که در اينجا (نجف) است همين طور...[دليل] سوم [جيره خوار امپرياليسم و صهيونيسم بودن] اين که آقای صدر طهارت اهل کتاب را به آقايان حکيم و خويی تحميل کرده است و اين موضوع در راستای خواسته سيد موسی صدر بوده زيرا او در ارتباط با غربی هاست و می خواهد راه آنها را به جهان اسلام باز کند و از طريق طهارت اهل کتاب می خواهد مقاومتی از سوی مسلمانان نسبت به کفار بروز داده نشود"[۴۳].

۱۴- مهدی طائب: حجت الاسلام و المسلمين حاج مهدی طائب، استاد حوزه ی علميه ی قم، درباره ی روايت نقل شده از سوی هاشمی رفسنجانی در مشهد گفته است:
"به هاشمی رفسنجانی می گوييم روايت مطرح شده از جعليات معاويه است...استناد به اين نوع روايات ساده لوحی است. اين روايت جعلی است...پيامبر در غدير از ترس کودتای دشمنان عليه اسلام بود که علی را به دستور خدا به مردم معرفی کرد و از ابوبکر و عمر برايش بيعت گرفت، پس اگر بيعت اين دو نفر اطاعت بوده که اختياری است و اگر کُرهاً (به زور) بوده که خدا خودش گفته اينجا، علی را تحميل کن، پس چه طور می شود در روايت مذکور پيامبر بگويد علی خودت را تحميل نکن...اگر قرار بود حاکميت حق تنها با رای اکثريت باشد، پس نتيجه باطل آن می شود که بگوييم ارسال رسولان بی معنا بوده است چرا که هميشه اکثريت جاهل مقابل پيامبران ايستاده اند و در جنگ های پيامبر و امام علی به ويژه در صفين و جمل می بينيم که عده ياران علی غالبا کمتر از دشمنانش بوده است. در حال حاضر عده ای مغلطه می کنند و احزاب و گروه ها را به جای مردم جا می زنند. اشتباه آقای هاشمی رفسنجانی در مورد کلمه مردم است که مردم را فقط در آيينه احزاب می بيند و وقتی يک حزبی حکومت را نمی خواهد، بنا بر اين عقيده، مردم حکومت را نمی خواهند"[۴۴].
منطق اين روحانی بنيادگرا قابل توجه است. رواياتی که محتوايشان نفی کننده ی حکومت تحميلی و استبدادی باشد، جعلی و ساخته ی معاويه است و مبلغ آن نوع روايات، "ساده لوح" و "مغلطه" گر است، اما رواياتی که مويد حکومت غير دموکراتيک سلطانی است،حتماً روايات صحيح است که از سوی معصوم صادر شده است.

۱۵- فيلسوف لمپن: رجانيوز، مهمترين وبسايت طرفداران محمود احمدی نژاد، درباره ی عبدالکريم سروش نوشته است:
"عبدالکريم سروش که در محافل علمی به فيلسوف لمپن شهرت دارد، در آخرين اظهارات خود با نشريه ی فرانسوی لوموند، بار ديگر هجمه به بنيانگذار کبير انقلاب و جمهوری اسلامی را در دستور کار خويش قرار داد...نکته جالب توجه تر در اظهارات اخير سروش، معادل دانستن ولايت فقيه و سلطنت است. ريشه اين اظهارات به تئوری قديمی پاتريمونياليزم (سلطانيزم) ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی قرن ۱۹ و ۲۰ باز می گردد که در انديشه تجديد نظرطلبان پس از سالهای حاکميت دوم خرداد تاثير مهمی داشت"[۴۵].
تا آن حدی که من اطلاع دارم عبدالکريم سروش تاکنون ولايت فقيه را با نظريه ی سلطانيسم وبر مقايسه نکرده و آن دو را معادل به شمار نياورده است. اما نکته ی جالب توجه اين است که بنيادگرايان حاکم بر ايران ارزش هايی چون دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را نظريه های قديمی روشنفکران دوره ی روشنگری به شمار می آورند و با برچسب "قديمی" بودن آنها را رد می کنند. فرض کنيم که حکم آنها صادق باشد- يعنی پيشينه ی اين آرمان ها به دوران روشنگری باز گردد و قديمی بودن هم معيار رد نظريه ها باشد- در اين صورت کل اسلام فقاهتی(احکام امضايی) که احکام جاری و عرفی و برساخته ی اعراب زمان پيامبرن است، به دليل قدمت ۱۴ قرنه بايد کنار نهاده شوند. از اين مهمتر،حتی اگر روايات صحيح و صريحی درباره ی ولايت فقيه وجود داشته باشد، باز هم چون دوازده تا چهارده قرن از عمر آن روايات می گذرد، بايد کنار نهاده شوند. تئوری های علمی بی گناهند، آنها حداکثر واقعيات را توصيف و تبيين می کنند، آن چه زندگی انسان ها را نابود می کند و به دنيای کهن تعلق دارد،احکام و فرامينی(حکم محارب، حکم ارتداد، حکم سنگسار،حکم قطع دست، حکم تازيانه و...) است که بشر جديد حاضر به پذيرش انها نيست.
ارگان رسمی دفتر سياسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم پس از نامه ی عبدالکريم سروش به آيت الله علی خامنه ای درباره ی او نوشت:
"در اين نامه که بيشتر به دست نوشته های گروهک منافقين شباهت دارد خطاب به رهبری انقلاب بی شرمانه می نويسد... اين پشمينه پوش زشت خو که ادبيات وزين پارسی را به خدمت انديشه فاسدش درآورده است، در بخشی ديگر از توهمات بوالهوسانه خود می نويسد"[۴۶].



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۱۶- اسلام گراهای سازشکار: حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد مهدی ميرباقری،کوشش کرده است تا تحليلی فرهنگی از جنبش سبز(به قول خودش فتنه) ارائه کند. لب مدعای او اين است که آمريکا به دنبال اين است که اسلام سازشکار(اسلام آمريکايی) را در ايران بر سر کار آورد. مصاديق اين اسلام، چه کسانی هستند؟ عبدالکريم سروش، اکبر گنجی، و نيروهای ملی- مذهبی. می گويد:
"ما يک اسلام انقلابی يا به تعبير امام اسلام ناب داريم و يک اسلام امريکايی، اسلام سوم نداريم...
غرب روی شکاف ايدئولوژيک سرمايه گذاری می ‌کند؛ سعی می ‌کند آن را تعميق کند، به سکولاريست‌ها فرصت و امکانات و بورسيه می ‌دهد که فکر کنند، پرورش و تربيت‌شان می ‌کند، شاگرد پوپر، پوپريست است، آنها را می ‌فرستد به دنيای اسلام که اسلام با قرائت سکولاريسم را ترويج کنند؛ مثل حلقه‌ ی کيان ده‌ها حلقه در دنيای اسلام راه انداخته‏اند، مثل آن مردک ملحدی که امام زمان(عج) را انکار می ‌کند فراوان توليد کرده‏اند؛ نمی ‏گويم اينها عضو شبکه جاسوسی هستند، چون اينها اطلاعات ويژه می ‌خواهد که من ندارم، ولی عضو شبکه‌ ی اسلامگراهای به قول آنها ميانه ‌رو و به قول ما سازشکار هستند. پس ببينيد يک طرف قرائت اسلام انقلابی، اسلام ناب، اسلام امام، اسلام مقام معظم رهبری، اسلام علمای بزرگ سلف و صاحب جواهری و اسلام به قرائت انقلاب اسلامی است، يک طرف هم اسلام به قرائت سکولارها و فريفتگان تمدن غرب و مظاهر تمدن غرب است که از آن به اسلام ميانه ‌رو تعبير می ‌کنند، البته حلقه‌ اصلی اتصال غرب در بين مسلمان‌ها سکولاريست‌های مسلمان يعنی ملی مذهبی ‌ها هستند...هر چه آنها تلاش کنند که بگويند اسلام دين سياسی نيست، پذيرفته نمی ‏شود، دينی که پيامبرش حکومت درست کرده، يازده سال در مدينه ۸۰ جنگ داشته، با کشورها قرارداد امضاء کرده است، ... چطور می ‌شود گفت سياسی نيست"[۴۷].
محمد مطهری، فرزند مرتضی مطهری،هم در همين مورد گفته است:
"مثال ديگر برای برخوردهای بولدوزری اين است که حرفهای کفرآميز و مشمئزکننده اخير درباره قرآن و امام زمان را به همه اصلاح طلبان نسبت داده بگوييم هر که اصلاح طلب است کارش در نهايت به اينجا می کشد"[۴۸].
اين آقايان محترم توجه ندارند که اگر فردی امام زمان را نکار کند، تازه می شود شيعه ی يازده امامی. اگر شش امام را انکار کند، تازه می شود شيعه ی شش امامی. اگر عصمت و علم غيب و ولايت دنيوی همه ی ائمه را انکار کند، تازه می شود برادر اهل سنت، نه "مردک ملحد" و گوينده ی "حرف های کفرآميز و مشمئز کننده". آيا مسلمان ها و اصحاب پيامبر گرامی اسلام که هيچ اطلاعی از وجود يا عدم وجود فرزند امام يازدهم نداشتند،و طبعاً بدان هم باور نداشتند، همگی "ملحد" بودند؟ آيا اصحاب علی بن ابی طالب که ادامه ی ولايت را از سوی محمد بن حنفيه می دانستند، همگی ملحد بودند؟ آيا ابوذر غفاری و سلمان فارسی ملحد بودند؟ آيا ابوبکر و عمر هم ملحد بودند؟ پس "اسلام انقلابی يا ناب يا اسلام مقام معظم رهبری" يعنی اسلامی که همه ی مسلمانها را ملحد به شمار می آورد. از نظر اينها، مهم نيست که تمام ضوابط به هم ريزد، فقط اين مهم است که اسلام مطابق نظر مقام معظم رهبری باشد.
آخر چگونه می توان مدعای بلادليل صنفی را پذيرفت که قرن هاست به نام امام زمان از مردم پول می گيرند و بيش از سه دهه است که به نام امام زمان حکومت می کنند؟ نمی توان نقش منافع اقتصادی و سياسی ناشی از اين مدعا را ناديده گرفت. مگر می شود دشنام را جايگزين استدلال کرد؟ آن هم در موردی که پای "ثروت" و "قدرت" در ميان است. مبلغان راستين اخلاق و معنويت، جيب مردم را خالی نمی کنند و آنان را به زير سلطه نمی کشند، بلکه بی چشم داشت به مردم خدمت می کنند و برای کاهش درد و رنج آدميان می کوشند و ايثار می کنند. مادر ترزا يکی از چهره های راستين اخلاق و معنويت بود. اما چگونه است که در اين جا فقط با دوشيدن شير های نفت،سلطه، رياست،زندان، درفش، تازيانه و دشنام مواجه هستيم؟ دنيا را برای مردم به جهنم، و برای خود به بهشت تبديل می کنند، و اين همه را به نام امام غائب انجام می دهند.

۱۷- روزنامه ی کيهان: کيهان و حسين شريعتمداری، تک تيراندازان آيت الله علی خامنه ای هستند. جناح راست برای مقابله انجمن صنفی روزنامه نگاران ، انجمن روزنامه نگاران مسلمان را به راه انداخت.در ديدار اعضای اين انجمن با آيت الله خامنه ای، او به آنها می گويد:" من از همه ی شما تشکر می کنم. شما کسانی هستيد که در خط مقدم جبهه ی عليه تهاجم فرهنگی غرب از مرزهای اسلام دفاع می کنيد.همه ی شما مسلسل در دست داريد.اما يک تشکر ويژه هم از روزنامه ی کيهان دارم. کيهان نه تنها مسلسل به دست دارد، بلکه تک تيرانداز قابلی هم هست".
آيت الله خامنه ای، دو زبانه است. زبان اول، همان زبانی است که او در سخنرانی ها به کار می گيرد.اگر چه اين زبان، زبان دشمن سازی و دشنام گويی به مخالفان است، اما او زبانی دومی هم دارد که روزنامه ی کيهان از آن استفاده می کند. مخالفان با خواندن صفحه ی دوم روزنامه ی کيهان، با سياست ها و منويات رهبری آشنا می شوند. به همين دليل، شواهد بيشتری از کيهان نقل خواهيم کرد.
کيهان در تيتر اول روز ۱۱ مرداد نوشت:"اسناد خيانت خاتمی و موسوی فاش شد". در توضيح اين تيتر نوشته است:
"کيان تاجبخش جاسوس نشان دار "سيا" مستقيماً با خاتمی در ارتباط بوده است. او در جريان آشوب های ۱۸ تير ماه ۷۸ نيز بازداشت شده بود که شبانه با دستور صريح يکی ازهمان خواص آلوده آزاد شد! و يا، رامين جهانبگلو جاسوس ديگر آمريکايی، مأموريت خود برای فتنه و آشوب را مستقيماً و بی پرده با خاتمی و موسوی و چند تن ديگر از سردمداران اصلاحات در ميان می گذاشته است..."ژانت آفاری" بهايی و همکار رسمی موساد به دعوت زهرا رهنورد همسر ميرحسين موسوی به ايران می آيد و ضمن سخنرانی در دانشگاه الزهرا(س)، نشست های متعددی با ميرحسين موسوی و چند تن ديگر از دار و دسته ی وی داشته است... صحنه[ی تظاهرات] در اختيار موسوی و خاتمی و جمعی از اراذل و اوباش بود که مطابق اسناد موجود از سوی سران فتنه برای قمه کشی و عربده جويی با هدف به اصطلاح گرم کردن تنور آشوب، اجاره شده بودند. رسوايی خواص آلوده و فتنه انگيز و برملا شدن خيانت و جنايت آنهاست. سران فتنه مصداق بارز مفسد فی الارض هستند که قتل مردم بی گناه، برهم زدن آرامش مردم، همکاری با دشمنان بيگانه و... از جمله جنايات نابخشودنی آنان است"[۴۹].
همه ی دگرانديشان جاسوس و همکار موساد و سيا هستند. همان افراد ملاقات هايی با رهبران جنبش سبز داشته اند،به همين دليل خاتمی و موسوی خيانت کارانی هستند که جنايات نابخشودنی مرتکب شده اند.
زبان دوم آيت الله خامنه ای صريح و روش است. خود را به هيچ حد و مرزی محدود نمی سازد. هر گونه اهانتی را به متفاوت ها مجاز می شمارد. باور نمی کنيد، به موارد زير بنگريد:
"مير حسين موسوی مرحله ديگری از پروژه ی پلکانی سازمان سيا برای مقابله با جمهوری اسلامی ايران را کليد زد. تشکلات سبز اميد، مرحله ای از کودتا عليه حکومت های ضد آمريکايی است که توسط رئيس اسبق سيا درست شده است"(۲۶/۵/۸۸).
"[خطاب به مير حسين موسوی] برويد پرچم آمريکا و انگليس و رژيم صهيونيستی را به عنوان علم خود انتخاب کنيد يا عکس بوش و اوباما و گوردون براون و شيمون پرز و نتانياهو را سر دست بگيريد"(۳/۶/۸۸).
"احمد منتظری مستقيماً وصل به ارگان سازمان سيا و صدای آمريکاست و نقش موثری در انتشار بيانيه ها و مواضع ضد انقلابی به نام پدر خود دارد"(کيهان ۴/۶/۸۸).
"بازی[آيت الله منتظری و آيت الله بيات] با کلمات جمهوريت و اسلاميت يا مشروعيت و مقبوليت و القای تقابل اين دو در نظام جمهوری اسلامی که بنيان آن از همان سال های اوليه پيروزی انقلاب اسلامی با پروژه ی مشترک ضد شيعی و ضد انقلابی "سيا" و "اينتليجنت سرويس" گذاشته شد"(کيهان ۱۱/۶/۸۸).
سخن گفتن از نسبت جمهوريت و اسلاميت نظام،چيزی جز تکرار سخنان سازمان های جاسوسی آمريکا و انگليس نيست، حتی اگر شما مرجع تقليد باشيد. به اين ترتيب هر اهانتی به آيت الله منتظری، در مدرسه ی ايت الله خامنه ای، مجاز است:
"روابط مهدی کروبی با شيخ آلت دست باند مهدی هاشمی روز به روز تقويت می شود. نزديک شدن تدريجی کروبی به بيت منتظری که با وساطت برخی بقايای باند جنايتکار و منافق مهدی هاشمی انجام می شود"(کيهان ۱۴/۶/۸۸).
مير حسين موسوی طرح های براندازی سازمان های جاسوسی آمريکا و انگليس را پياده می کند:
"استتار فعاليت های براندازانه، تخريبی و ضدانقلابی پشت عنوان های اجتماعی و مدنی، توصيه ای است که کارشناسان سازمان های جاسوسی آمريکا و انگليس از يک دهه پيش به عناصر ضدانقلاب در ايران توصيه کرده اند و اکنون موسوی با يک دهه تاخير و لو رفتن پوشش مذکور، تلاش می کند به همين توصيه عمل کند"(کيهان ۱۷/۶/۸۸).
اعضای مجمع روحانيون مبارز هم پروژه های سرويس های جاسوسی اسرائيل و آمريکا را عملياتی می کنند:
"شماری از آنها[اعضای مجمع روحانيون مبارز] از طريق کميته هايی نظير صيانت آراء مقابله با تقلب، عملاً در پروژه های عملياتی شده از سوی سرويس های اطلاعاتی آمريکا و انگليس و اسرائيل به ايفای نقش پرداختند"(کيهان ۱۸/۶/۸۸).
مراجع تقليدی که از سلطان حرف شنوی ندارند، معاويه های زمان اند:
"ايشان[ايت الله منتظری، آيت الله صانعی، آيت الله بيات] اگر فرصت کنند و استقبال صدای آمريکا، راديو فردا (ارگان سازمان سيا) و بی بی سی انگليس را از مواضع گاه و بيگاه خود ببينند، شايد بتوانند پی ببرند که چه کسانی برای معاويه های روزگار نيزه داری و برای فريب مردم هم پايی می کنند"(کيهان ۱۹/۶/۸۸).
"لابد شنيده ايد قصه ی شتری را که با زانوان پينه بسته و چرکين می گفت از حمام می آيد. حکايت همين کريم بغدادی منافقين است و ادعای اينکه تجمع چند ده نفره گروهک های ضدانقلاب در نيويورک "جوشيده از درون ايران و جامعه مدنی آن است".عبدالکريم لاهيجی عضو گروهک تروريستی منافقين که به خاطر سنوات مزدوری اش به استخبارات رژيم صدام به کريم بغدادی شهرت يافت"(کيهان،۶/۷/۸۸).
"مهدی جامی با وجود اطاعت و سرسپردگی کامل به مديران هلندی راديو زمانه، با وضعی تحقيرآميز از اين راديو اخراج شد و مديران مذکور به وی تصريح کردند شماها بردگان ما هستيد و ما هرگونه که بخواهيم با مستخدمان راديوی خود برخورد می کنيم. جامی به تازگی به اظهارات حميد دباشی(از عناصر آمريکانشين فعال در فتنه سبز) واکنش نشان داد. دباشی در تحليل خود خواستار مخالفت سبزها با آمريکا و اسرائيل برای کسب وجهه و اعتبار شده بود...جامی در واکنش به اين موضع مصلحت انديشانه، از موضع وکيل مدافع آمريکا و اسرائيل برآشفت...در فتنه سبز...عناصر بدنام و بدسابقه ای نظير سلطنت طلبان، تروريست های منافقين و ريگی و تندر، بهائيان، کودتاچيان و مفسدان سياسی و اقتصادی گوناگون قرار گرفتند و با هم يک جبهه شترمرغی تشکيل دادند"(کيهان،۱۶/۱۲/۸۸).
حسين بشيريه عامل تابلودار سازمان سيا و محقق آن سازمان است که طرح های کپی برداری شده ی آمريکايی را جهت اجرا به اصلاح طلبان داده است:
"افشاگری مستند روزنامه کيهان از پروژه ی حسين بشيريه در وزارت کشور دوره اصلاحات برای نظريه پردازی پيرامون "ترورهای سياه"، تشکيل "گروه های مقاومت چريکی" و ايجاد "شورش های شبه نظامی" زير پوشش و عنوان "گذار به دموکراسی" واکنش های گسترده ای به همراه داشت...حسين بشيريه (محقق CIA و نظريه پرداز اصلاح طلبان)...بر مقاله کيهان مبنی بر همکاری رسمی اين عامل CIA با وزارت کشور دوره اصلاحات صحه گذاشت...چرا سازمان بازرسی کل کشور خود را موظف به دفاع از همکاری يک عامل تابلودار CIA با برخی مقامات وزارت کشور دولت محمد خاتمی می بيند؟..."نظريه پردازی اصلاح طلبان برای ترورهای سياه" و تدوين "نقشه عملياتی کودتای مخملی" در وزارت کشور دوره اصلاحات بود که با کپی برداری ناشيانه از دستورالعمل شماره ۲/۱۰ "شورای امنيت ملی آمريکا" صورت گرفت"(کيهان، ۶/۱۱/۸۸).
"شماری از منافقين مرتبط با مراکز اطلاعاتی آمريکا و انگليس با کمک اين کشورها درصدد راه اندازی شبکه ماهواره ای هستند...در اين ميان عطا ءالله مهاجرانی، محسن کديور (برادر زن مهاجرانی)، فاطمه حقيقت جو، احمد و محمود صدری و عبدالعلی بازرگان به عنوان شورای گروهکی موسوم به شورای شبکه جرس، بيانيه ای منتشر کرده و برای رد گم کنی نوشته اند...گفتنی است برخی از اين عناصر (نظير کديور) پيش از اين، از بعضی موسسات پوششی آمريکايی مبالغ مختلف مالی دريافت کرده و برخی ديگر پس از فرار از کشور به استخدام مراکز شبه پژوهشی (جاسوسی) آمريکا درآمده اند. همچنين دربی بی سی و صدای آمريکا و ديگر رسانه های همسو همواره به روی عناصری نظير مهاجرانی، حقيقت جو و کديور باز بوده است...کنگره آمريکا به تازگی و در يک اقدام از ده ها اقدام مشابه، ۵۵ ميليون دلار را برای حمايت و تقويت رسانه ای جريان براندازی در ايران اختصاص داد"(کيهان، ۱۶/۷/۸۸ ).
هرگونه اهانتی به هر کس که امروز از مخالفان به شمار می رود، مجاز و واجب است:
"مهاجرانی امروز عملاً در حد پادوها و سلطنت طلبانی چون مسعود بهنود تنزل يافته و به عنوان مستخدم فصلی بی بی سی عمل می کند و يافته ها و تحليل های سفارت انگليس را از پشت صفحه بی بی سی بازگو می کند"[۵۰]. "مهاجرانی به تنهايی عور و عار و سند خيانت های بزرگ در حزب دولت ساخته کارگزاران و دولت مشارکتی خاتمی است. بوی تعفن اين مهره ی جاه طلب و حقير قريب ۱۵ سال مشام مردم را آزار داد... لاشه ی متعفن فتنه به ما می گويد نطفه ی اين مولود نامبارک در دنيازدگی، بی طاقتی ميانه ی ميدان جهاد و غفلت از اطاعت امر مولا بسته شد"[۵۱]."بهاءالله مهاجرانی وزير فراری دولت اصلاحات...سرکرده ی حلقه ی ماسونی- بهايی لندن در سايت جرس می نويسد"[۵۲].
هر بار که موسوی يا کروبی سخن می گويند، کيهان به نيابت از آيت الله خامنه ای اهانت ها را نثار آنان می کند. به عنوان نمونه، پس از انتشار سخنان موسوی در ديدار اعضای حزب مشارکت با وی، حسين شريعتمداری نوشت:
"اگر آقای موسوی ذره ای به خط امام و اصول استقلال و عزت و شرف انسانی پايبندی داشت، نمی گفت خوشحالی مستکبران به ما چه؟...[ما متوهم شديم] يا آن رجل سرخورده ای که پس از ۱۰ روز سکوت و انفعال و چک کردن تمام تبليغات رسانه های ضدانقلاب غربی، مانند طوطی ادعای بيگانگان را تکرار کرد و مدعی شد مردم را با قطار و اتوبوس و فشارهای اداری از شهرهای ديگر به تهران آورده بودند! و تظاهرات مهندسی شده بود؟!...قاطبه روحانيت به چشم خيانت و افساد و جاه طلبی و قربانی کردن حقوق مردم پای مطامع خود، به شما می نگرند... حمايت جبهه ضدانقلاب- از سران استکبار گرفته تا سران گروهک ها- از فتنه سبز و سران آن با اشاره به اعمال خيانت آميز فتنه گران است...فتنه سبز...بسته آنارشيسم و اغتشاش و فتنه را فراهم می کند"[۵۳].
در همان شماره،کروبی را هم به دليل سخنان تازه اش، مورد لطف و مرحمت ملوکانه قرار داد و نوشت:
"کروبی البته عنايت به اين واقعيت نداشته که در چشم مردم، سياه نمايی پرحجم دشمنان خارجی و عناصر آلوده داخلی عليه رئيس جمهور ضدارزش تلقی می شد و مردم نمی توانستند به طيف های آلوده به مفاسد اقتصادی و سياسی به چشم دلسوز بنگرند. طبيعی بود برای چنين مردمی، آلودگان به مفاسد اقتصادی کسانی چون شهرام جزايری مايه ی ننگ و عار محسوب شوند...[مردم]يقين کرده بودند يک باند زرسالار و اشرافيت طلب در برابر رئيس جمهور جبهه گرفته است. نامزدی که اطرافيانش او را زنگ تفريح و رأی دادن به وی را امری هدر می دانند، چگونه بايد توقع داشت که رأی مردم را کسب کن...اگر رفيق شهرام جزايری رأی می آورد، مردم نبايد شک می کردند که استبداد و طاغوتی گری و فساد و تقلب به کشور بازگشته است"[۵۴].
"عبادی و مخمل باف جزو مواجب بگيران رسمی سازمان جاسوسی آمريکا و انگليس هستند"(کيهان،۵/۷/۸۸).
حسين شريعتمداری، سال ۸۸ را با دشنام گويی به شيرين عبادی پايان داد. نوشته است:
"شيرين عبادی...اين پير زن مفلوک در جوانی هم خود را جان نثار شاه دانسته و از قتل عام مردم انقلابی توسط رژيم شاه حمايت کرده بود...همين پيرزنی که پايش لب گور است، گفته است؛ من از خارجی ها پول می گيرم،اما وابسته نيستم"[۵۵].
فضلی نژاد محقق و نظريه پرداز روزنامه ی کيهان سروش و موسوی و خاتمی را به عضويت فراماسونی در آورد و درباه ی آنان گفت:
"رهبران اصلاح طلبان در ايران يا فراماسونر هستند يا دلبسته ی ايدئولوژی ماسونی اند از عبد الکريم سروش که رسما از دست پرنس برن هارد وليعهد هلند جايزه ی کلوپ سری بيلدربرگ به نام جايزه ی اراسموس را گرفت و اين چنين عضويت رسمی خود را در عالی ترين نهاد ماسونی جهان اعلام کرد تا سيد محمد خاتمی که فارغ از حضورش در اجلاس سری بيلدر برگ در شهر پرتقال در کتاب از دنيای شهر تا شهر دنيا با راهنمايی حسين بشيريه از همه ی فلاسفه ی ملحد ماسون به عنوان فيلسوفی متدين و موفق ياد کرده است تا حزب کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت که در رسانه هايشان مثل شهروند امروز و روزنامه ی شرق و...مير حسين موسوی که به روايتی عضو لژ فراماسونری قسطنطنيه است... اسناد عضويت مير حسين موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنيه موجود است و جاسوسی ايشان برای صهيونيست ها يک احتمال بسيار قوی است...پس از جنگ تحميلی عبدالکريم سروش و سيد محمد خاتمی که هر دو وابستگی های ماسونی آشکار دارند نسخه انگليسی را برگزيدند تا يک مارتين لوتر مسلمان متولد شود... عبدالکريم سروش در حلقه ی کيان و سيد محمد خاتمی در حلقه ی آيين از۱۵ سال قبل از کودتای ماسونی سبز شعار جامعه ی مدنی و حکومت سکولار می دادند...بعد از فروردين ۱۳۸۸ سفر های آقای خاتمی به اروپا و عربستان آغاز شد و ايشان از ملک عبدالله تقاضای پول کرد تا هزينه های انتخاباتی مير حسين موسوی را ساپورت کند"[۵۶].
اين زبان، زبان مقبول آيت الله خامنه ای است. او به دليل همين زبان از کيهان به طور ويژه تشکر می کند. نمی توان تناسب زبان و شخصيت فرد را انکار کرد، اما نبايد کل مسأله را به مسأئل روان شناختی و اخلاقی فروکاست. زبان سلطانی متناسب با نظام سلطانی است. اين قدرت برای آن که حفظ شود،از زبان ويژه ای استفاده می کند. به ائمه ی جمعه ی منصوب سلطان بنگريد که از چه زبانی برای هدايت مردم استفاده می کنند. آيت الله غلامرضا حسنی، امام جمعه ی اروميه، يکی از ائمه ی جمعه ی سلطان است. زبان او را همه می شناسند. به عنوان نمونه، گفته است:
"تمنا و خواهش ملت اين است که فرامين رهبر معظم انقلاب اسلامی را به سمع ملت ايران برسانند و چشم فتنه را از بيخ و بن برکنند. بايد برای جلوگيری از آشوبها، جنازه های اعدام شده ها در خيابانهای تهران در مقابل ديد عموم قرار بگيرد. اين زبانی که به جای جمهوری اسلامی، جمهوری ايرانی می گويد بايد کنده شود و قلوب داغدار خانواده های شهدا و دلسوزان انقلاب با اعدام آنهايی که به عاشورای حسينی اهانت کردند، درمان می يابد. ايران برای فتنه گران جا ندارد بايد اينها بروند اگر اين افراد بمانند نماز مقدس جمعه را آلوده می کنند، اينها افرادی هستند که در نماز جمعه تهران رقصيدند، اينها در ايران ماندنی نيستند"[۵۷]. "پاسخی که ملت ايران به حرمت شکنی های اغتشاشگران و آشوب طلبان می دهد بسيار سخت و دندان‌شکن خواهد بود...ای وطن‌فروشان بدانيد حسنی با همراهی مردم انقلابی و مسلمان، بر پيمان با ولايت فقيه استوار است و کفن ‌پوشان از ولايت فقيه دفاع می کند"[۵۸].
زبان ديگر ائمه ی جمعه هم با زبان حسنی و کيهان فرقی ندارد.

۱۸- نتيجه: اين زبان تأثير مخرب خود را بر جهان اجتماعی گذارده است. ده ها پيامد اين زبان را می توان ذکر کرد و نشان داد. اما ما بايد از زاويه ی ديگری به اين زبان بنگريم. اپوزيسيون اين رژيم از چه زبانی استفاده می کند؟ آيا انها از زبانی متفاوت استفاده می کنند يا دقيقاً همين زبان را به کار می برند؟ اين مسأله ای است که بايد به آن بپردازيم.

اکبر گنجی
منبع: راديو زمانه، ۲۹ اسفند، ۱ و ۴ و ۶ و ۸ و ۱۲ فروردين ۱۳۸۹

پاورقی ها:
۱- ويتگنشتاين می گويد:
"کل زبان، شامل زبان و اعمالی را که در آن بافته شده است،را "بازی زبانی" خواهم ناميد"(لودويگ ويتگنشتاين، پژوهشهای فلسفی، ترجمه ی فريدون فاطمی، نشر مرکز، ص۳۳)."اينجا با اصطلاح "بازی زبانی" قصد برجسته ساختن اين واقعيت را داريم که سخن گفتن به زبان بخشی از يک فعاليت، يا بخشی از يک صورت زندگی است"( پژوهشهای فلسفی، ص ۴۴).
۲- ويتگنشتاين در اين خصوص گفته است:
"پس می گوييد توافق انسانی تصميم می گيرد چه چيز صادق است و چه چيز کاذب؟ "- آنچه صادق يا کاذب است آن چيزی است که آدمها می گويند؛ و آنان در زبانی که به کار می برند توافق دارند. اين نه توافق در عقايد بلکه در صورت زندگی است"( پژهشهای فلسفی ، ص ۱۶۸).
ويتگنشتاين می گويد:
"ذات را دستور زبان بيان می کند"(پژوهشهای فلسفی ،ص ۲۱۳)."دستور زبان می گويد هر چيزی چه گونه ابژه ای است(خداشناسی به عنوان دستور زبان)"( پژوهشهای فلسفی، ص ۲۱۴).
۳- فوکو نوشته است:
"حقيقت بيرون قدرت نيست... حقيقت چيزی متعلق به اين جهان است؛ صرفاً به واسطه ی اشکال متعدد اجبار توليد می شود... و اثرات قانونی قدرت را موجب می شود. هر جامعه ای رژيم حقيقت خود را دارد،"سياست کلی" حقيقت خودش را؛ و به عبارتی، انواع گفتمان هايی را که جامعه قبول می کند و به منزله ی حقيقت به عمل در می آورد؛ ساز و کارها و مواردی که فرد را قادر می سازند گزاره های "صادق" و "کاذب" را تشخيص دهد؛ ابزاری که به کمک آن هر يک از گزاره ها تصديق می شود؛ و شگردها و رويه هايی که در تحصيل حقيقت ارزش مند تلقی می شوند؛ جايگاه کسانی است که بايد بگويند چه چيزی حقيقی محسوب می شود".
Foucault .M. (1980) Power/ Knowledge . Brighton . Harvester.p.31.
۴- مهدی کروبی، با توجه به گفتار و رفتار ناشی از اين جماعت،گفته است:
"ما نه جاسوسيم و نه برانداز و…و آنهايی که اين نسبت ها را بما می دهند خود بخوبی می دانند که اينها ناروا و دروغ و تهمت و بهتان است... ضد انقلاب و نظام نيستم ، عامل بيگانه هم نيستم...آيا اين وضع برای جمهوری اسلامی ننگ نيست؟...چه طور آنها[زنندگان دکتر فاطمی] اراذل و اوباش بودند اما اينها با اين کارهاشان نيستند؟...اگر در زمان شاه شعبون بی مخ ديگران را می زد از اراذل و اوباش بود اما اينها با همان عمل حزب الله هستند؟...با زور و قلدری می شود مردم را ساکت و کنترل کرد اما اداره نه...اين جور افراد سياسی و روزنامه نگار را بازداشت و زندانی کردن ، مطبوعات را بستن ، سانسور و خفقان را حاکم کردن، قبول نداريم و اينها جز آزادی کشی و استبداد نامی ندارد... چه طور حرفهای شاه نادرست بود اما حرفهايی که با همان منطق و محتوا از زبان شما گفته می شود درست است...آقايان می خواهند با عدول از قانون و با تکيه بر زور و چماق و تهمت امور را به پيش ببرند تا قدرتشان حفظ شود".
رجوع شود به لينک: http://norooznews.info/news/17042.php
۵- به سخنان آيت الله علی خامنه ای در ديدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری نگاه کنيد که چگونه ما و ديگری(فتنه) بر می سازد، ديگری را متصل به دشمنان خارجی می کند،ما را کشتی نجات قلمداد می کند و ديگری را خيانت و وابستگی به استکبار جهانی به شمار می آورد:
"در اين فتنه‌های بعد از انتخابات...نظام تکذيب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگی که انجام دادند، اين بود. اينها بايست تسليم می شدند...بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست. تأکيد بر خطوط مرزی نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است...مرزبندی کنند با آن چيزهائی که نظراتِ مخالف با نظام است. مشخص بکنند که مرز ما چيست؛ اين مرزبندی لازم است. بارها ما بر روی اين مرزبندی تأکيد می کنيم؛ اين به خاطر اين است که اگر مرزبندی‌ها ضعيف بشود، مرزها کمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم می شود. مثل مرزهای کشوری، که اگر مرزها تضعيف شد و کمرنگ شد، عده‌ای می توانند داخل مرز بشوند، با قصد خيانت، بدون اينکه شناخته شوند؛ عده‌ای می توانند از اين مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اينکه بدانند دارند از مرز خارج می شوند. لذا بايستی بر مرزها تأکيد بشود...بايستی خطوط مرزی نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، کاملاً مشخص شود، بر آن تکيه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود...کسانی به بهانه‌ی مسئله‌ی انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود می‌آورند، دارند معارضه می کنند، دارند پنجه به چهره‌ی نظام می زنند... روی مسئله‌ی اصلی نظام و نقشه‌ی نظام و کليت نظام هيچ اهمالی را نبايد روا بداريم... مسئله‌ی اصلی همين مسائلی است که در طول اين هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بين مجموعه‌ی نظام اسلامی و مجموعه‌ی کفر و استکبار، که اينجا کسانی حرفهای آنها را تکرار کردند... صريح و روشن هم بايستی خطوط را مشخص کرد. يعنی آن کسانی که پايبند به نظام اسلامی و پايبند به حضور مردم - با همين انگيزه و ايمانی که مردم دارند - هستند، بايد مرزشان با کسانی که دلشان نمی خواهد اين حرکت به اين شکل، اسلامی ادامه پيدا کند، مشخص شود...آن کسانی که اين نقشه‌ی کلی را که متبلور است در قانون اساسی و حکميت قانون و داوری قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ی نظام اسلامی هستند. آن کسانی که اينها را رد می کنند، کسانی‌اند که خودشان به دست خودشان صلاحيت حضور در نظام اسلامی را دارند از دست می دهند و صلاحيت ندارند...اينها در واقع دارند خودشان، خودشان را از اين کشتی نجات - که نظام اسلامی است - بيرون می‌اندازند؛ والّا هيچ کس نمی خواهد کسی را از کشتی نجات بيرون بيندازد.ما هيچ کس را از نظام بيرون نمی کنيم؛ اما کسانی هستند که خودشان، خودشان را از نظام بيرون می کنند؛ خودشان را از نظام خارج می کنند"(رجوع شود به سايت تابناک، ۱۹/۱۲/۱۳۸۸).
اکبر هاشمی رفسنجانی، دو روز قبل از سخنان رهبر،در نطق افتتاحيه ی مجلس خبرگان،بر مرزبندی ها تأکيد کرد و گفت:
"بايد اين قانون اساسی، اهل‌بيت، ولايت و رهبری را محور قرار دهند و کسانی که اينها را قبول ندارند بحث ديگری دارند که اکثريت نيستند... بين وفاداران انقلاب و ساختارشکنان که با قانون‌ اساسی يا رهبری مشکل دارند، مرز وجود دارد که اين مرز جعلی نيست و نبايد اجازه دهيم مخدوش شود. ترديد ندارم کسانی که اصول قانون اساسی را قبول دارند می ‌خواهند اين مرز را رعايت کنند. امروز کسی را بهتر از رهبری نمی‌ شناسم که محور اين وحدت باشد که البته همه می‌ توانند موثر باشند واگر ايشان راه را بر عهده بگيرند که گرفته‌اند از طريق راهنمايی ايشان خبرگان که نفوذ زيادی در مردم دارند می ‌توان حرکت کرد".
رجوع شود به لينک: http://www.parlemannews.ir/?n=8810 .
۶- شيخ مرتضی انصاری، المکاسب، چاپ تبريز، ۱۳۷۵ ه- ق، ص ۴۵، س س ۲۸-۲۷.
۷- الکلينی الرازی ، أبی جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ) ، الأصول من الکافی ، ج‏۸ ، ص۲۷۵ ـ ۲۸۷ ، ناشر: اسلاميه‏ ، تهران‏ ، الطبعه الثانيه ،۱۳۶۲ هـ .ش .
۸- سخنرانی در جمع بسيجيان، ۵/ ۹/ ۱۳۷۶ . رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=1510
۹- علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود به اين موضوع اشاره کرده و جملاتی را که در اين خصوص به علی خامنه ای گفته بوده را ذکر کرده است. می گويد:
"به آقا گفتم حوادث مشهد يک زلزله بود؛ عده ای ريختند و آتش زدند و خراب کردند. من عرض کردم که اين ها گروهک- يعنی منافقين- نيستند، اين ها جرأت اين کارها را ندارند. تعدادی اراذل و اوباش از يک جای شهر راه افتادند، غارت کردند، آتش زدند و تخريب نمودند، حالا اين خيلی مهم نيست، نکته ی اصلی اين است که مردم عادی ما هم نگاه کرده و هيچ دخالتی نکردند"(خاطرات حجت الاسلام و والمسليمن ناطق نوری، تدوين مرتضی ميردار، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم ۲۴۸).
ناطق نوری در بخش ديگری از خاطراتش می گويد:
"هميشه وقتی که يک جايی شورش و جار و جنجالی می شود، مثل مشهد، اسلام شهر، اکبرآباد، قزوين و از اين قبيل، آن هايی که در متن صحنه هستند و آتش می زنند، غارت می کنند و شيشه می شکنند، سياسی نيستند؛ اين ها يک مشت آدم های عقده ای و اراذل و اوباش هستند که در شلوغی می ريزند و آتش می زنند که چيزی گير بياوند، اما آن هايی که پشت پرده و صحنه را هدايت می کنند، آن ها سياسی هستند"(خاطرات ناطق نوری، ص ۲۷۳).
ناطق نوری می گويد در جلسه ی شورای عالی امنيت ملی در حضور رهبر در مورد حادثه ی ۱۸ تير گفته است:
"آقا، بنده اعتقاد دارم نهضت آزادی و اين نيروها در پشت اين جريان هستند و اگر ما بخواهيم اين آشوب و شورش را بخوابانيم به نظر من بايد سران اين ها را دستگير کرده، عده ای را که در صحنه آشوب کردند را هم بسرعت محاکمه کنيم. حتی اگر لازم باشد، اگر قصد براندازی نظام را دارند و با اسلام محارب هستند، با آن ها برخورد بشود"(خاطرات ناطق نوری، ص ۲۷۵).
۱۰- سخنرانی در ديدار نمايندگان دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، ۲۰/ ۳/ ۱۳۷۱، رجوع شود به لينک زير: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=690
۱۱- سخنرانی کارگران و معلّمان در آستانه روز کارگر و روز معلم، ۱۰/ ۲/ ۱۳۷۶.رجوع شود به لينک زير: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=1427
۱۲- خطبه های نماز جمعه ۲۶/ ۹/ ۱۳۷۸ . رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=1850
۱۳- ديدار با مديران و مسئولان مطبوعات کشور، ۱۳/۲/ ۱۳۷۵. رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=1273
۱۴- سخنان ايراد شده در جمع اعضای شورای نگهبان، ۲۴/ ۱۰/ ۱۳۸۲ . رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=2530
۱۵- سخنرانی ۲۵/ ۳/ ۱۳۸۴. رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=2750
۱۶- سخنرانی ۱۹/۱۰/۸۸ . رجوع شود به لينک زير:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=6282
۱۷- علی خامنه ای هر سال مهمترين سخنان خود را در روز اول سال در شمهد بيان می کند. در روز اول سال جاری جنبش سبز مردم ايران را چنين تبيين کرد:
"من کسی را متهم نمی کنم؛ اما هندسه‌ ی کار دشمن را می شناسم، می ‌بينم، آن را تشخيص می دهم؛ نمی توانم آن را انکار کنم. هندسه‌ ی کار دشمن، يک هندسه‌ ی مشخصی بود. وقتی قدرتهای مستکبر بين‌المللی از يک نظامی ناراضی و ناخشنود باشند، منتظر يک فرصت انتخابات می شوند، بعد در آن فرصت انتخابات، اگر کسانی که مورد رضای آنها نيستند، بر سر کار آمدند، و آنهائی که آنها می خواهند، بر سر کار نيامدند، آن وقت با يک حرکت نمايشیِ مردمی، اوضاع را برگردانند...انسان شکل کار را که نگاه می کند، می فهمد که اين کار، کار دشمنان ملت است... يک عده‌ای را بکِشند توی صحنه؛ احياناً اگر اقتضاء شد، خشونت هم بکنند، آتش‌سوزی هم راه بيندازند، بانک هم آتش بزنند، اتوبوس هم آتش بزنند، برای اينکه نتائج قانونی را برگردانند...می خواستند جنگ داخلی راه بيندازند... اگر آمريکائی‌ها و انگليسی‌ها و صهيونيستها می توانستند نيرو وارد خيابانهای تهران بکنند، يقين بدانيد می کردند...تنها کاری که می توانستند بکنند، اين بود که در صحنه‌ی تبليغات، در صحنه‌ی سياست جهانی، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمايت کنند. همه‌ ی کسانی که در عرصه‌ ی سياسی به هر نامزدی رأی داده بودند، وقتی ديدند دشمن در صحنه است، وقتی فهميدند اهداف پليد دشمن چيست، نسبت به آن کسانی که قبلاً به آنها خوشبين هم بودند، تجديد نظر کردند... در مقابل ملت ايران و نظام جمهوری اسلامی، صهيونيستها هستند، دولت آمريکا قرار دارد؛ گاهی لباس گرگ می پوشند، گاهی لباس روباه می پوشند؛ گاهی چهره‌ی خشن و خصمانه‌ ی خودشان را نشان می دهند، گاهی چهره‌ی فريبگرانه نشان می دهند؛ بايد متوجه بود...شما[رئيس جمهوری آمريکا] دم از حقوق انسان می زنيد، دم از دموکراسی می زنيد، اما حرکت عظيم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمی ‌بينيد و نديده می گيريد؛ طرف يک عده اخلالگر و اغتشاشگر را می گيريد؟! اين را جنبش مدنی اسم می گذاريد؟! خجالت نمی کشيد؟! ادعا می کنند که ما طرفدار حقوق بشريم، احساس مسئوليت نسبت به حقوق بشر می کنيم! شما در موقعيتی نيستيد که با کسی درباره‌ی حقوق بشر بحث کنيد".
رجوع شود به لينک: http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46864
۱۸- رجوع شود به لينک: http://www.youtube.com/watch?v=7zzbpSz1Tvc
۱۹- نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸،مندرج در روزنامه ی کيهان، ۳ تير ۱۳۸۸.
۲۰- رضا صنعتی، گفتمان مصباح،گزارشی از زندگانی علمی و سياسی آيت الله مصباح يزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۸۸۳- ۸۸۲ .
۲۱- رجوع شود به لينک: http://www.kaleme.com/1388/12/04/klm-12145
۲۲- سخنرانی رهبری در جمع دانشجويان دانشگاههای استان يزد، ۱۳/۱۰ ۱۳۸۶ ، پايگاه اطلاع رسانی رهبری.
۲۳- کيهان، ۲۲/۸/۱۳۸۶.
۲۴- رجوع شود به لينک: http://irannegah.com/Video.aspx?id=1418 .
۲۵- رجوع شود به لينک:
http://www.radiofarda.com/content/f3_ahmadinejad_sanction/382734.html
۲۶- رجوع شود به لينک: http://www.aftabnews.ir/vdce7w8o.jh8wwi9bbj.html.
۲۷- رجوع شود به لينک های: http://rajanews.com/detail.asp?id=46818
http://alef.ir/1388/content/view/66825/
۲۸- رجوع شود به لينک: http://www.khabaronline.ir/news-11009.aspx
۲۹- گفتمان مصباح، صص ۸۷۵- ۸۷۴.
۳۰- رجوع شود به لينک: http://noorportal.net/News/ShowNews.aspx?ID=1992
۳۱- رجوع شود به لينک:
http://www.drsoroush.com/Persian/On_DrSoroush/P-CMO-Hamedani.html
۳۲- کيهان، ۱۲/۷/۸۸.
۳۳- رجوع شود به لنک: http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=859599
۳۴- خاطرات علی اکبر ناطق نوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تدوين مرتضی ميردار،جلد دوم، ص ۶۸.
۳۵- رجوع شود به لينک: http://www.mouod.ir/post/3174
۳۶- کيهان،صفحه ۲ ، ۱۰/۱۲/۱۳۸۷.
۳۷- رجوع شود به لينک: http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=836783
۳۸- رجوع شود به لينک: http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=93864
۳۹- رجوع شود به لينک: http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=90823
۴۰- رجوع شود به لينک: http://www.daneshnews.ir/view.aspx?uid=50614
۴۱- رجوع شود به لينک: http://www.fararu.com/vdcdfz0s.yt0jx6a22y.html
۴۲- نماز جمعه ی ۲۱ اسفند ۸۸، خبرگزاری مهر.
۴۳- صادق طباطبايی، خاطرات سياسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبايی، موسسه چاپ و نشر عروج، جلد دوم، صص ۱۸۱- ۱۸۰ .
۴۴- رجوع شود به لينک: http://www.fararu.com/vdchzknx.23nqxdftt2.html
۴۵- رجوع شود به لينک: http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=45839
۴۶- رجوع شود به لينک:
http://www.drsoroush.com/Persian/News_Archive/P-NWS-13880622-SoroushMortadAst.html
۴۷- حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد مهدی ميرباقری، "تحليل فتنه ی اخير در آئينه ی فرهنگ، اسلام گراهای سازشکار"، روزنامه ی ايران، ۲۶/۱۲/۱۳۸۸، ص ۱۲.
۴۸- رجوع شود به لينک: http://www.parlemannews.ir/index.aspx?n=8358
۴۹- رجوع شود به لينک: http://www.kayhannews.ir/880511/2.htm
۵۰- کيهان، ۱۹/۵/۱۳۸۸.
۵۱- سرمقاله ی کيهان ۲۴/۱۲/۸۸ زير عنوان "خواص خاکستری و ماسونيسم مدرن".
۵۲- کيهان، ۲۷/۱۲/۱۳۸۸.
۵۳- روزنامه ی کيهان، "حرف می زنيم و خالی می بنديم،پس هستيم"، ۲۶/۱۲/۱۳۸۸ .
۵۴- روزنامه ی کيهان،"در سلامت انتخابات همين بس که رفيق شهرام جزايری رأی نياورد"،۲۶/۱۲/۸۸.
۵۵- کيهان، ۲۷/۱۲/۱۳۸۸، آواز.
۵۶- رجوع شود به لينک: http://www.haghighatnews.com/newsF-1827.html
۵۷- رجوع شود به لينک: http://www.kaleme.org/1388/11/09/klm-9942
۵۸- رجوع شود به لينک: http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=836100


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016