سه شنبه 18 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ما آينده را می سازيم، مجيد توکلی، هرانا

خبرگزاری هرانا – مجيد توکلی، فعال دانشجويی دربند در اولين سالگرد انتخابات بحث بر انگيز ايران، نامه ای را در وصف يکسال مبارزه دانشجويان و روزنامه نگاران و فعالين مدنی و مردم ايران نگاشته است.

متن اين نامه که به دست خبرگزاری هرانا رسيده است به قرار زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خردادی ديگر رسيد، خردادی در سالهای سياه استبداد و خردادی در پی همه سالهای برای آزادی بيش از صد سال ماه اميد بود و ماه مردم شد.

سالی گذشت پر از تلخی و سالی گذشت سر شار از اميد

سالی تلخ از آن روز که شادی حضور مردم در جشن دموکراسی انتخاب رييس جمهور و رهبری سرزمينمان در توطئه ننگين و مهندسی آرا و صندوق های آواره ستاد انتخابات داستانی را سرآغاز شد، سالی تلخ در سوگ مرگ رای ما شده سرزمينمان در تقلب بزرگ ۲۲ خرداد، سالی تلخ در حمله شبانه به خانه های فعالان سياسی و مدنی و روزنامه نگاران؛ در يورش وحشيانه ای بامداد ۲۵ خرداد به کوی دانشگاه و در هجوم بی سابقه به جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه، سالی تلخ در آغازگر کشتار پس از جشن حضورو شعور مردم در ۲۵ خرداد سبز

و تلخی های فراوان از بازداشت های خود سر، تاخت و تاز چماق به دستان در شهرهايمان شليک گلوله به سينه و روی پسران و دختران سرزمينمان در مياه اشک و دود و خون برامدن گاز اشک آور و فرود آمدن باتوم ها. تلخی قصه زندان؛ انفرادی و شکنجه و تجاوز، نام کهريزک و نام امنيت بازداشتگاه سپاه و وزارت، بازجوهای سارالله و امنيت، مزدوری پليس و پليسی مزدورهای لباس شخصی

چرخه در جريان بودو دادگاه های ننگين از راه رسيد؛ فرياد بيداد بر کرسی داد نمايش قدرت شکنجه و محکوم سلول انفرادی قدرت تهديد خانواده و تحقير و فحاشی و صورت های بيجان مات شدگان بی دادگاه های جمهوری اسلامی نمايش دادگاه های فرمايشی، مصاحبه های رسوای سرپوشی و کنفرانسهای بی حيای ابروريزی

تلخی ميگذشت قصه مرگ عزيزان سرزمينمان از هفتاد گذشت، عاشورای ميبايست تا شهيدانمان از هفتاد و دو نفر بگذرد خيانت روز اول به جنايت رسيد، جنايت با رضالت دوام يافت تا وقاحت اين قوم پرکين استبداد اخرين بيان حيات بی داد در اين ديار استبداد باشد

اما ...

سالی گذشت سرشار از اميد؛ اميد به تغيير. اميدی که در دريايی بيشماری سبزهای معترض در خيابانهای شهرمان شور وحرکت ميگرفت تا صفحه های رسان خواه شتابانی پيام بيداری و اگاهی ملت ها را به گوش و چشم جهانيان برساند اميدی از غلبه ايمان حقيقت بر جان و منفعت اميدی که در تکرار حضور در شجاعت و صداقت رهبران در نفع خشونت و ايستادگی مردم در بيان شجاعانه و گويای مناديان آزادی خواهی و حقوق بشر سرزمينمان رقم خورد اميد به تغيير در تمسخر مردمان از شب و شب انديشی اميدی به تغيير در رسوايی دروغ و تقلب در رسوايی تجاوز و شکنجه در رسوايی قتل و کشتار و در رسوايی سرکوب و ارعاب در رسوايی باتوم و گاز اشک آور در رسوايی بازداشت و سلول انفرادی در رسوايی دادگاه های فرمايشی و بيدادگاه های نمايشی در رسوايی اشک های تمساح و خطابهای پر خطا منابر جمعه در رسوايی جمعه ننگين ۲۹ خرداد درپسان خطبه ننگن خونبار

سالی سرشار از اميد؛ در افتادن تشت رسوايی مدعيان بی اخلاق در بی ابرويی قرائت فاشيستی از اسلام در سر افکندگی بنياد گرايان حجره های ارتجاع – درگاه فساد تحجر و عقب مانگی و در گاه انجماد عزت و مردانگی

سالی برای مردود شدن ولايت فقيه سالی برای بطلان رسوايی جنايت سالی بر اصل و اساس خيانت سالی رای اميد به پيروزی سالی برای آزادی سالی برای دموکراسی و نگاه انسانی سالی برای زيست اخلاق و حفظ مسلمانی

زمانيست که بايد حرف را کوتاه کرد بر بلندی همت افزود و بيش از اين از ماه خرداد سالگرد شروع قصه تغيير بزرگمان نميگوييم اما روزها در شماره اند تا بگويند تشنه صدای مردميم تشنه حضور مردميم روزها در شماره اند تا از بی تابييمان بگوييم از بی قراری روزهای طوفانيمان. ميشد از سلول انفرادی گفت ميشد از روی صندلی اتاق بازجويی گفت ميشد از گلوی فشار شده گفت ميشد از دهانی پر از خون گفت ميشد از چشمانی خون بار از درد ضربات سخت گفت ميشد از نهاد اميخته و رنج و شکنجه گفت ولی مردم ايستادند و مقاومت کردند تا راحت بگوييم از آزادی خواهيمان . از استبداد ستيزی يمان

خرداد رسيد و باز ايرانمان در بند است خرداد رسيد خانواده هايمان پشت در های زندانند خرداد رسيد و انبوه ياران و دوستان چشم منتظر دارند خرداد رسيد و حق مردممان به دستان قاصب نشان دارند خرداد رسيد و خانواده هايی داغ دارند

ميتوانستم از آن مطالباتمان بنويسم متوانستم از کارهای برون رفت از اين بن بست بنويسم متوانستم آزاديمان را در صدر بازگشت آرمش بنشانم ميتوانستم شادی را مهمان شب و روز خانمان کنم ميتوانستم يادی از گذشته کنم ميتوانستم با بزرگانمان درد دلی کنم ميتوانستم از رهبران و انديشمندانمان بگويم ميتوانستم به رهبران کشورها فکر کنم و به انها بگويم مبدا دست که گلويی آزادی خواهان را فشرد به گرمی و دوستی فشار دهی مبادا پای ميز مذاکره تنها مشت کنيد که اگر حقوق بشر و آزادی و دموکراسی در ايران بميرد تا ما فردا صلح امنيت جهانی در خطر است ميتوانستم به جهانيان بگويم که اگر موتور جنگ افروزی و تجهيز اتمی و موشکی اندکی متوقف مانده از ازادی خواهی و ظلم ستيزی مردم اين سرزمين است ميتوانستم بگويم بدانيد آنها که امروز در خيابانها مردمشان را سرکوب ميکنند اگر فرصت بيابند آسمان و زمين شهرهای شما را امن نمی گذارند ميتوانستم بگويم اگر آزادی زنده نماند؛ اگر دموکراسی و حقوق بشر باقی نماند؛ بدانيد صلح و امنيت شما را رها خواهد کرد می توانستم يادی از دانشگاه کنم می توانستم گذری بر گذارمان داشته باشم می توانستم از مرام و رفتارمان بگويم می توانستم به گونه ای ديگر بنويسم يا حتی اصلا ننويسم

اما ...

مانده ايم و سختی به جان خريده ايم دوستانمان را در انبوه سختی هايشان در دانشگاه و روزنامه ها و رسانه ها و احزاب و کمپين ها ديديم صدای بيدار شجاع بيانيه ها را شنيده ايم تا بخواهيم تشکر کنيم از حضوری که پيشاپيش ميبينيم از حماسه ی ديگر که رقم ميزنيد از بام خانه هايتان از ميز کارتان از اتاق خانه و کنار همسر فرزندانتان از کودک در اغوشتان در خيابانها از استواری گامهايتان از خدا حافظی آخرتان؛ ميدانم بدهکاری کشورمان را به آزادی پرداخت خواهيد کرد

دارد ۲۲ خرداد با ياد ۲۵ خرداد ميرسد با ياد ۳۰ خرداد ۱۸تير و روز قدس ياد ۱۳ آبان و ۱۶ آذر ياد تکرار عاشورايی تاريخ ظلم ستيزی تکرار جشن پيروزی و شادی نوروزی؛ فرا رسيد و ما بيدارتريم می ميانيم و رسانه و اگاهی را پاس ميداريم برای رسوايی خشونت برای شکست استبداد هنوز ايستاده ايم و دست در دست هم در برابر ديکتاتورها خواهيم ايستاد و خواهيم گفت ما پيروزيم

۱۸ تير هم نزديک است همسايه خرداد اينبار يازدهمين سالگرد ان تلخی ديگر را ميهمان است سخنم با ياران دبستانی ام است سخنم با دانشجويان؛ هر دو جنبش و حرکت مردم و مرکز و اگاهی و بيداری مردم است سخنم با دانشجويان است با دانشجويان که سال هاست ايستاده اند تا باورمان نشود که بر اين استوار گاه گمانه نشستن توان برد دانشگاه کابوس حاکمان خيره سر است دانشگاه خواب از چشم ديکتاتوران و مستبدان ربوده است و اين ميراث ايستادگی تاريخ دانشگاه است دانشگاه اگر مردی سرزمين نميشناسد به آن دليل است که دانشگاه مقيم و اهلی دارد بنام دانشجو . دست از همه تعلقات و بندها آزاد و رها از يوغ استبداد ها

خردادمان رسيد و تير در راه است ياران دبستانيمان را که فراموش نکرده ايد ترکه بيداد خوردگان اين سالها را ديده ايد خون خواهران و برادرانتان ايا از جامعه ان روزتان پاک شد و ان هنگام که بر روی زانوی شما جان لبريز از ايمانشان را پرواز ميدادند پرت شدگان ازبام و پنجره ها خوابگاه ها را که فراموش نکرده ايد يادتان هست که چگونه سنگرهای دفاع از جان يارانتان را به اتش کشيدند چند دوست زندانی داريد چند يار پشت ميله های دانشگاه داريد اساتيدتان در زندان يا در تبعيد؟ ميگويند بايد اخراج شوند! مثل خودتان که به درد دانشگاههای اسلامی – ايدئولوژی باور – خودی پرور - استبدادی امروز نميخوريد فراموش نکرده ايد که دانشجوهستيد فراموش نکرده ايد که وارث چه ميراثی هستيد، عزيزان آن خون را فراموش نکنيد که چشم ملتتان به شماست هميشه ميگفتيد دانشجو ميميرد؛ ذلت نمی پذيرد من از پشت اين ديوار ها هم صدای شما را ميشنوم منتظرم تا بياييد و از پيروزی بگوييد از عزت و استواری بگوييد منتظرم شدی، سهمی از ازادی برای همه خانواده هايمان باشد رهبران سبزمان را تنها نگذاريد مردم بيدارمان را يارو ياور باشيد رهبر و راهور باشيد اين فرصت بزرگ تاريخی را غنيمت شماريد سعادت و حضور در بتن اين تغيير بزرگ را افتخار بدانيد سرنوشت نيک سرزمينتان را صورت بخشيد تلاش بيش از صد ساله را به نتيجه برسانيد در قله تاريخ بايستيد

سالها در کنارتان بوده ام و هميشه گفته ام که آرمان گرايی از ميان ما رخت بر بسته است ما نسلی هستيم که اميد و ارمانمان را صورت تحقق ميبخشيم ما برای اصول خواسته هايمان صبور نيستيم ما نسلی هستيم که جای صبر و بردباری شجاعت و فداکاری را سرلوحه قرار داديم ما در دل اصلاحات به پشتوانه حمايت ها شعار نميدهيم ما تريبون و کرسی و نشريه رسمی نداريم ما در قلب استبداد سخن ميگوييم ما با تکه بر ايمانمان فرياد ميزنيم ما در کنار هم هستيم و با تکه بر آگاهی و عزتمان امده ايم ما امده ايم تاريخمان را بنويسيم ما امده ايم اينده مان را بسازيم ما امده ايم ملتمان را جاودانه کنيم ميدانم ايستاده ايد چنانچه هميشه بوده ايد

مجيد توکلی
خرداد ۸۹ زندان اوين


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016