گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
10 خرداد» آنچه موسوی میگويد و احمدینژاد انجام میدهد تکرار تاريخ است، بيژن صفسری17 اردیبهشت» دولت تجاهلالعارفين، بيژن صفسری 28 فروردین» پايان نمايش ماجرای دفتر خيابان فاطمی، بيژن صفسری 4 فروردین» پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد، بيژن صفسری 12 اسفند» مصدق، سرود آزادی، بيژن صفسری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! به بهانه سی سال محروميت زنی از قبيله قلم، بيژن صفسریبر فرض با احکام محروميتهای سی ساله برای چون بنیيعقوبها، بتوان آنها را به انزوا کشاند و خانهنشين کرد و يا دستکم مانند همه آن روزنامهنگارانی که امروز در غربت بهسر میبرند، به هجرت ناخواسته تن در داد، اما با خيل جماعتی که در عصر ارتباطات میتواند، در بزنگاههای خبری، با کمترين امکانات اطلاعرسانی چون اينترنت و وبلاگ و دوربين موبايل، بهمثابه يک خبرنگار، اطلاعرسانی کنند، چه میکنيد؟اين روزها نوشتن سخت است، نه تنها از ترس در بند شدن از هجوم اخبار هول انگيزی که مثل سيل ويرانگر تمام ذهنت را بهم می ريزد ، دست و دلی برای نوشتن نيست اما با اين همه وقتی می شنوی يک زن روزنامه نگار را به جرم آنکه اسرار هويدا می کرد به سی سال محروميت از حرفه اش محکوم می کنند قلم در غلاف نگهداشتن عين لال بودن است وقت سخن مترس بگو آنچه گفتنی است جمله ای از سهراب سپهری خواندم که خرد چند قدم بالاتر از لال شدن است. تنها مصادق اين جمله پر معنا را در رسالت روزنامه نگاری يافتم ، سربازان بی جير و مواجبی که به وقت بزنگاه بايد با سلاح حروف و واژه به رسالت خود بپردازند وگرنه لال و بی خرد ، بيش نيستند، براستی در روزگاری که رگه های ترس از دربند شدن ، در همه جای فرهنگ اين آب و خاک ريشه دوانده تا بدانجا که حتی نوشتن از هوای مه آلود شهر گناه کبيره محسوب می شود مرز خرد تا لال بودن کجاست ؟ بی گمان ژيلا بنی يعقوب، هم قبيله ای که امروز به جرم گفتن سر مگويی که به سی سال محروميت او از حرفه اش منجر گرديد ، بی نياز از معرفی است ، آن هم از قلم الکنی چون حقير، تا او و همسرش، بهمن امويی را که از قضا او هم ما ه ها در پشت حصارهای بلند زندان بسر ميبرد، به همگان شناسانده شود و يا از سوابق درخشان اين ذوج هم قبيله در امر اطلاع رسانی قلم فرسايی شود، اما اين خبر تاسف بر انگيز محروميت سی ساله ی زنی از اهالی قلم بدست روزنامه نگار بهانه ای است تا بار ديگر قلم را به حال مظلوم ترين صنف در بين همه اصناف اين آب و حاک بگريانم . حرف از اصناف و بی يار و ياور بودن صنف قلم بدستان به ميان آمد، تا نگوئيد ادعای اين بی پناهی هم قبيله گانم از کجاست ، می گويند در گذشته های نه چندان دور در برخی از مذاهب از اسلام تا مسيحيت و کليمی ، اصناف و پيشه وران يکی از انبيا را حامی صنف خود می پنداشتند مانند نجاران که حضرت نوح و قصاب ها ، حضرت ابراهيم را. و حتا در ايران آرايشگران ،صنف خود را منتسب به سلمان پارسی می دانستند چرا که بر اين باور بودند موهای پيامبر را سلمان آرايش می کرد و بر همين باور نام حرفه خود را سلمانی گذاشتند الغرض هر يک از اصناف و پيشه وران در بين اوليا و انبيا خدا ، حامی برای خود دارند مگر قبيله بی ياور قلم به دستان اين کهنه ديار که جز به عنايت خدا پناهی نداشتنداما گويی که امروز قحطی خدا آمده است محتسب فتنه در اين شهر زمن ميداند نقل مکرر است که در يکصد سال تاريخ مطبوعات اين آب و خاک هر بار که قلم بدستان را به غضبی ناروا و با احکامی بی سابقه در بند کرد ه اند ، پيامی در آن نهفته بود که رمز کشف آن ” سکوت” بوده است پيامی که روز نامه نگاران امروزما با خود سانسوری ، اين پيام را آويزه ی گوش خود ساختند تا ازگزند اين حرفه بی پير در امان باشند. بيژن صف سری Copyright: gooya.com 2016
|