شنبه 26 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گزارش کامل مادران عزادار از مراسم گرامی‌داشت جان‌باخته راه آزادی امير جوادی‌فر (همراه با عکس)، فعالين حقوق بشر و دمکراسی

برای او که همه ی مادران ايران زمين، مادر اويند و از غرور اين افتخار به خود می بالند

پنجشنبه ۲۴ تيرماه بزرگداشت اولين سالگرد شهادت امير جوادی فر در منزلشان با شکوه هرچه تمامتر و استقبال وسيع خانواده ساير شهدا، وکلا، شاعران، دوستان امير، مادران عزادار، مادران صلح، دانشجويان و ... برگزار گرديد.

در ابتدای مراسم دکلمه ی « بی بی ناز» با صدای شهيد امير جوادی فر پخش شد.

سپس پدر امير ضمن خوشامدگويی به حضار از خلائی که در قلب او و برادر امير (بابک) با رفتن امير بوجود آمده و زحمت و طاقتی که بايد بخرج دهند تا اين حفره را پر کنند گفت و در ادامه گفت: " من فقط ديروز در سالگرد شهادتش ناخودآگاه دو خطی نوشتم که گفته قلب من هست و شايسته دونستم که کليه سروران و همکاران و دوستان عزيز اين دو خط را گوش کنند:

آنچنان زيباست اين بی بازگشت کز برايش می توان از جان گذشت

اميرم، اميرم نقشه کردم رخ زيبای تو بر خانه دل / خانه ويران شد و افسوس آن نقشه به ديوار ماند"

سپس ترانه ای از بابک به نام ظهر تابستون تهرون پخش گرديد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پس از آن خاطره ای از زبان يکی از دوستان امير از روز ۱۸ تير ۸۸ و صحنه انتقال امير به بيمارستان و سپس به کلانتری گفته شد، از امير که می گفت برای بيان يک اعتراض مدنی می رويم و نه اسلحه ای داريم و نه خلافی می کنيم، و بعد از لحظه رفتن از بيمارستان به کلانتری می گويد که هنگام خروج از بيمارستان از امير می خواهند که با ويلچير او را ببرند ولی امير قبول نمی کند و می گويد:" عاشقان ايستاده می ميرند "، و پس از آن از تحويل گرفتن جنازه امير.

در ادامه مراسم پدر امير گفت: "امير و اميرها زنده اند،‌خانواده هايی که در فاجعه کهريزک مورد ظلم قرار گرفتند، امروز من در مراسم سوگواری پسر آقای روح الامينی بودم، ‌باورمان بر اين است که اميرها، محسن ها و کامرانی ها زنده اند. از خون آنها ريشه های اين مملکت مقاوم خواهد شد، روزی خواهد رسيد که داد ما را به ما خواهند داد و تا آن روز من هستم، بايد باشم و اين مسئله را به چشمم ببينم، فشارهای زيادی روی ما هست ولی تحمل خواهيم کرد تا انشااله در آينده نزديک اين روز را ببينيم.

سپس پيام مادران عزادار خوانده شد:

من به نبرد می روم ولی شمشير نمی کشم بلکه روشنايی می بخشم تا لشکر تاريکی بگريزد (پيامبر ايرانی-زرتشت)

با عرض تسليت و تبريک به خانواده محترم شهيد امير جوادی فر . خانواده همه شهدای حماسه جنبش سبز.

ما مادران عزادار (پارک لاله) همچنان پيگير و مقاوم در کنار ساير هموطنان ايستاده ايم و خواسته های خود را دنبال می کنيم:

۱) اعدام را بس کنيد
۲) آمران و عاملان جنايات، عادلانه و علنی محاکمه شوند
۳) تمامی زندانيان عقيدتی و سياسی هرچه سريعتر و بدون قيد و شرط آزاد شوند.

مادران عزادار (پارک لاله)

و در ادامه استاد شمس لنگرودی اشعاری از سروده های خود را خواند:

"تو ديگر نيستی /
انار شکسته ای که خاطره های خونينش تنها بر دست و دهان می ماند /
تو ديگر نيستی /
مگر به صورت شعری در دهان /
و لمس سر انگشهايت تمام شده است /
در دست های من /
شگفت لعلگونه پرداخت شده ابگون /
انار دهان گشوده /
از اين بيش /
نمی ماند بر درخت"

***

"پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مثل پرندگان راست راست می چرخند در هوا
سر ماه حقوقشان را می گيرند.
پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مرگ تو را نديدند
کاش پَر و بالشان در آتش آفتاب تير بسوزد
ما با زغالشان شعار خيابانی بنويسيم.
پس اين فرشتگان پيرشده
جز جاسوسی ما
به چه کار بد ِ ديگری مشغولند
که فرياد ما به گوش کسی نمی رسد. "

***

"حتماً سراسر شب صدايمان می کردی
اما عزيز دلم
زندگان که قادر نيستند صدای تو را بشنوند
حتماً سراسر شب
بر دريچه ی سنگينت کوفتی
و ما صدای بم باران را می شنيديم
که بر گل نامرئی می باريد
و بويی غريب
از گل هايی ناشناخته در شب می پيچيد
با دست بسته نمی شود کاری کرد
شب چسبنده، دست و دهانمان را فرو می بندد
و آنچه که می بينی
روياهای ماست
که مثل مِهی بر می خيزد
بر سنگت فرو می ريزد
با دست بسته نمی شود کاری کرد
اما هيچ کس را توان بستن روياهای ما نيست
روياهايی که نيمه شبان به خيابان قدم می گذارند
در تلألو پنهان خويش يکديگر را می شناسند
از راهپيمايی فردا سخن می گويند. "

همچنين نامزد امير و ساير وابستگان درد دل های خود را با او در مراسمش بازگو کردند.

سپس سخنانی از طرف مادران صلح گفته شد:

"بابک عزيز با چه زيبايی با اعتقادش به مانيفست جنبش سبز که جنبش بدون خشونت و پايبند به قانون است اينجا قصه زندگی امير را بيان کردند و چه زيبا خانواده شما براساس همان مانيفست که پای بندی به قانون بود، عزيزترين کستان را به قانون تحويل داديد. به اميد روزی که بی قانون ترين فرد اين مملکت را وادار کنيم به قانون احترام بگذارد، به اميد رسيدن به آزادی و دموکراسی که خواست همه جوانان و همه ملت ايران است. به اميد آن روز"

و دو شعر از يکی از مادران صلح خوانده شد.

و سپس ترانه ای از بابک جوادی فر خوانده شد:

آسمون گريه می کرد برای تو /
واسه اون صدای خنده های تو /
رفتی و قصه ما به سر رسيد /
گل خنده از لبامون پر کشيد /
باز همون قصه دريا شدن /
فصل آخر فصل هم صدا شدن /
زير تيغ و ضربه ها کوبوندنت /
ريشه تو خشکوندنو سوزوندنت /
ای گل پرپر شده در دست باد /
يادمان لحظه های سبز و شاد /
نوگل غلطيده در آغوش خاک /
خاک ميهن، خاک خونين، خاک پاک ...

سپس شعر «شرمتان باد ای خداوندان قدرت» از طرف مجموعه فعالين دانشگاه آزاد خوانده شد و اظهار اميدواری شد که تمام آمرين و مسببان اصلی اين فجايع محاکمه شوند و هرچه زودتر ما آن روز را ببينيم.

در ادامه مراسم از طرف آقای صالح نيکبخت، وکيل محترم شاکيان پرونده کهريزک شعر «گفتگو» از استاد شفيعی کدکنی توسط بابک جوادی فر خوانده شد.

همچنين در اين مراسم هم بنديهای امير در کهريزک، مادر شهيد سهراب اعرابی (پروين فهيمی)، مادر سعيد زينالی (مادری که ۱۱ سال در جستجوی فرزند دانشجوی خود می باشد) و مادر و همسر شهيد حسن پور شرکت داشتند که از حضورشان تشکر و قدردانی شد.

سپس سرود سراومد زمستون پخش و همخوانی شد.

در ادامه ترانه ای از امير خوانده شد:

به جز تو کی به ياد شاليزاره /
به جز تو کی سزاوار بهاره /
به جز تو کی مثل ساحل عزيزه /
کی جز تو صاحب درياکناره /
فقط اسم تو مونده روی لبهام /
فقط ياد تو همراه نفسهام ...

همچنين سرود وطنم وطنم پخش و همخوانی شد.

در اواخر مراسم پدر و مادر و خواهر شهيد محمد کامرانی و مادر و پدر شهيد محسن روح الامينی از مراسم بزرگداشت اولين سالگرد شهيد محسن روح الامينی برای عرض تسليت به مجلس بزرگداشت امير آمدند.

خانم پروين فهيمی،‌ مادر سهراب اعرابی، در پايان مراسم سخنرانی کوتاهی کرد:

"به نام امير، به نام سهراب، به نام ندا،‌ به نام محسن، به نام محمد، به نام علی، به نام حسن پور، به نام تمام جوانانی که در سال گذشته و طی يکسال اخير در راه وطن کشته شدند به دست مزدوران و به دست خشونت طلبان.

من به اينجا آمدم فقط بخاطر امير، بخاطر پدر مهربانش و برادرش آقا بابک.

فقط بدانيم اين بچه ها زنده اند، من خوشحالم از اينکه هنوز مردم ما و هموطنان ما با ما همدردی می کنند و اين برای ما بسيار ارزش دارد، درسته برای ما خيلی سخته، شب و روز به ياد بچه هامون می گذرونيم ولی ماشااله اين همه جوان داريم. اينها نمی توانند هيچ وقت حق را ناحق کنند، مطمئن باشيم که خون بچه های ما پای ظالمين را خواهد گرفت.

خيلی از خانواده ها بچه هايشان را از دست دادند و باز هم صدايشان در نيامد و من متاسفم،‌ واقعا متاسفم چون با اين سکوت اول خود خون و حق بچه هايشان را پايمال می کنند و بعد ديگران.

من از همه شان می خواهم، در اينجا می گويم و همه جا هم گفتم اول خانواده ها و مادران نبايد از خون اين بچه ها بگذرند. کسی که خون بچه اش را پايمال می کند مطمئن باشد که ديگران هم همان می کنند و می خواهم بگويم که بچه های ما زنده اند و زنده خواهند ماند. "

در پايان مراسم سرود ندای سهراب پخش و همخوانی شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو

مادران عزدار
۲۵ تير ۱۳۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016