گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
28 اردیبهشت» قاتل شاپور بختيار عازم ايران شد، دويچه وله27 اردیبهشت» اطلاعيه نهضت مقاومت ملی ايران درباره مبادله زندانی ميان ايران و فرانسه 28 فروردین» اطلاعيه نهضت مقاومت ملی ايران به مناسبت نوزدهمين سالگرد قتل عبدالرحمن برومند 9 بهمن» نهضت مقاومت ملی ايران اعدام جوانان بی گناه ايران را به شدت محکوم می کند و آن را نشانه وحشت نظام از مردم می داند 30 آذر» کوشنر: فرانسه قاتل بختيار را با کلوتيلد رايس مبادله نمیکند، راديو بينالمللی فرانسه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اطلاعيه نهضت مقاومت ملی ايران به مناسبت نوزدهمين سالگرد قتل شاپور بختيار"من معتقدم که يک اصل در تمام ممالک مترقی جهان است که نامش حاکميت ملی است . اگر ملت حا کم است و اگر حاکميت متعلق به ملت است ، پس خود ملت بايد تعيين کننده سرنوشت خويش باشد و بگويد چگونه نظامی را پذيرا ميشود . من از زمان دکتر مصدق تا کنون هرگز نظرم را در اين خصوص تغيير ندادم . آنچه برای مردم ايران مهم است اين است که کدام حکومت، عدالت و آزادی را اجرا ميکند . کدام نظام ضامن پيشرفت و خوشبختی ملت است . حرف اصلی من اين است که اصولا معتقد به داخل کردن مذهب در امور مملکتی نيستم چه اسلام راسيتن و چه اسلام دروغين آقای خمينی ... من اول انسانم ،سپس ايرانی ام و در يک خانواده مسلمان زاده شده ام . مسلمانم و مسلمان خواهم ماند . اما اول برای من انسان بودن و شرف انسانی مطرح است." شاپور بختيار، همکار دکتر مصدق و پيروِ سرسخت راه او، که در صدر اصول آن پاسداری از قانون، بويژه قانون اساسی، خونبهای جانبازان و ميراث پيشروان نهضت مشروطه قرارداشت، روز ششم اوت هزار و سيصد و هفتاد در پاريس به دست مزدوران نظام جنايت و تباهی جمهوری اسلامی به قتل رسيد، زيرا او به اقتدا از رهبر و آموزگار بزرگ خود و و بنا به اعتقادات راسخ خويش به اهميت قانون، و با آگاهی از خطرات عظيم ناشی از هتک آن، حاضر شده بود که مطابق قانون اساسی مشروطه و سنن و رسوم ناشی از آن تنها وتنها به استناد راًی تمايل مجلس مسئوليت تشکيل دولت را بپذيرد. او که صدور حکم نخست وزيری از جانب شاه پيش از راًی مجلس را نپذيرفته بود، چنين راًيی را، ولو از جانب مجلسی که مانند بسياری از مجالس بعد از مشروطه تحت نفوذ ديکتاتوری تشکيل شده بود، بر صدور حکم نخست وزيری از سوی يک مرجع مذهبی که هيچگونه اختيار و مشروعيت قانونی برای چنين کاری نداشت مرجح می دانست زيرا، تالی فاسد آن يعنی تعيين نخست وزيری از سوی هر مرجع و مقام ديگری را به معنای آغاز هرج و مرج کاملی می دانست که، به حکم صدها تجربه ی تاريخی، با شکستن حفاظ قانون اساسی در هر کشوری جای روابط قانونی در جامعه را می گيرد. آری، مهمترين خدمت دکتر بختيار به مردم ايران بدون شک تاًکيد قاطع بر ضرورت احترام به قانون، دفاع مصممانه او از آزادی و دموکراسی و مقاومت او در برابر ديکتاتوری روحانی نمايان اقتدارگرا بود. بختيار خطر ديکتاتوری به بهانه ی مذهب برای آزادی و دموکراسی در ايران و ضرورت مبارزه با آن را شناخت، مصممانه و با تمام وجود برای جلوگيری از استقرار حکومتی تحت عنوان دين، تلاش کرد، اثرات مخرب آن را برای آزادی و دموکراسی بارها به مردم ايران گوشزد نمود و بدين ترتيب آزادی، دموکراسی و جدائی دين از حکومت را به عنوان اساسی ترين خواست مبارزات مردم طرح نمود؛ خواست هائی که همچنان هدف مبارزات مردم ايران است. بختيار برای جلوگيری از برقراری ديکتاتوری دينی در سخت ترين شرائط تاريخ ايران مقام نخست وزيری را پذيرفت. او که مبارزه برای آزادی و دموکراسی را در مکتب مصدق آموخته بود، مبارزه برای اين اهداف را اساس سياست های دولت ملی خود قرار داد او، هم در سی و هفت روز حکومتش و هم پس از آن، تا آخرين لحظات زندگی برای تحقق اين اهداف تلاش کرد و در اين راه جان خود را نيز گذاشت. امروز هم مردم ايران برای گذار از استبداد دينی به دموکراسی و رسيدن به حکومتی متکی بر آراء و اراده مردم، کم و بيش با همان مشکلاتی رو برو هستند که در سال ٥۷ به مقياس کوچکتری در مقابل داشتند. مانند آن زمان، آنچه بنام دولت اداره مملکت را در دست دارد، قادر نيست احتياجات جامعه را پاسخ گويد. کشور بعلت فقدان آزاديها، فاقد تشکيلات و نهادهای مدنی نيرومند برای هدايت جامعه در مرحله گذار است؛ مطبوعات غالبا به ابزار چاپلوسی برای حاکمان بدل گشته اند و از همه مهمتر، ساختِ جمهوری اسلامی سبب پيدايش ارگانهای موازی در امور اداری، نظامی و فرهنگی گرديده است. در اين شرائط، حتی اگر امکان گذار مسالمت آميزی هم پيدا شود، کنترل مراکز قدرت نظامی مانند بسيج و سپاه کار ساده ای نخواهد بود. تجربه مبارزات بختيار و دولت او بدون شک چراغ راهی برای آينده است. سران جمهوری اسلامی از همان ابتدای در دست گرفتن امور، قتل دکتر بختيار را در دستور کار خود قرار دادند. ديديم که برای رهايی قاتل بختيار، از هيچ اقدامی، حتی گرو گان گيری، فروگذار نکردند و اخيرا پس از مراجعت قاتل او به ايران بدون هيچگونه پرده پوشی، از وی استقبالی مجلل و رسمی بعمل آمد. دکتر شاپور بختيار انقلاب و جمهوری اسلامی را يک «پرانتز سياه در تاريخ ايران» که بايد بسته شود، می دانست. مردم ايران خواهان لغو قانون اساسی جمهوری اسلامی و جانشين شدن آن با قانونی که در آن حاکميت، حق مسلم ملت شناخته شده و دين از حکومت جدا باشد هستند. مردم ما شيوه مبارزه مسالمت آميز را که همواره راه نهضت ملی در مبارزه بوده است برای طرح مسائل خود انتخاب نموده اند و برای رسيدن به اين خواست ها از هيچ تلاشی فرو گذار نخواهند کرد. هيچ حکومتی بدون برخورداری از پشتيبانی مردم پايدار نمانده است و رژيم خودکامه جمهوری اسلامی نيز سرانجام ناچار خواهد شد به خواست اکثريت مردم ايران گردن نهد. ايران هرگز نخواهد مرد Copyright: gooya.com 2016
|