گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
1 مرداد» مشکل حل نشدنی جمهوری اسلامی با علوم انسانی، محمدرضا نيکفر، بی بی سی3 تیر» دين در آينده سياسى ايران، گفتوگو با حميد دباشی، محمدرضا نيکفر و احمد صدری، راديو فردا 18 خرداد» خشونت دينی و خشونت سکولار (بخش دوم)، محمدرضا نيکفر 18 خرداد» خشونت دينی و خشونت سکولار، محمدرضا نيکفر 27 اردیبهشت» سکولاريسم در ايران يعنی برابری زن و مرد، گفتوگوی راديو بينالمللی فرانسه با شهلا شفيق و محمدرضا نيکفر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اگر من معمم بودم...، محمدرضا نیکفر، راديو زمانهاگر من معمم بودم، یعنی علاوه بر اعتقادی که لابد در سر داشتم، عمامهای هم بر سر داشتم و میتوانستم به نام اسلام و مسلمانی حرف زنم، روز ۱۱ سپتامبر به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و میگفتم که من آمادهام مشتی کاغذ را که "قرآن"اش مینامند، آتش زنمتری جونز، کشیش کلیسایی کوچک در فلوریدا اعلام کرده بود که او و رمگانش میخواهند در روز ۱۱ سپتامبر قرآنسوزی کنند. این موضوع، به یکی از داغترین خبرهای جهانی تبدیل شده بود. کشیش تری جونز با اعلام این خبر تأیید نشده که امام مسجد نیویورک موافقت کرده مرکز اسلامی به جای آنکه در نزدیکی محل برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک احداث شود، در محل دیگری در این شهر بنا میگردد، از قرآنسوزی صرف نظر کرد. با وجود این، اگر من معمم بودم، یعنی علاوه بر اعتقادی که لابد در سر داشتم، عمامهای هم بر سر داشتم و میتوانستم به نام اسلام و مسلمانی حرف زنم، روز ۱۱ سپتامبر به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و میگفتم که من آمادهام مشتی کاغذ را که قرآنش مینامند، آتش زنم. به راحتی میگفتم که «خدای من، که آن را با صفتهای "برتر" و "برترین" توصیف میکنم، در این کاغذها نمیگنجد؛ و اگر هم از آتش زدن این ترکیب، که کاغدش مثلاً محصول برزیل است، حروفچینیاش با محصولی از مایکروسفت انجام شده و چاپش با ماشین هایدلبرگ صورت گرفته، آشفته شود، خودش بنابر توصیفی که در کتاب از خود کرده، قادر به دفاع از خود و تلافی این کار است.» من فکر میکنم به همین سادگی ماجرا به صورت خوبی تمام میشد. این قبیل داستانها "مزۀ"شان را از دست میدادند، مزهای که معمولاً از این قرار است: تظاهراتی در پاکستان، سپس در یکی دو کشور عربی، پس آنگاه در قم و تهران، همراه با آن اعلامیههای حوزویانی که میخواهند مشهور شوند و بعد نطق ولی امر مسلمین، حضرت ولی فقیه. کل ماجرا، آوازهگری است. مرحلهای جدید از یک آوازهگری کهن با "آیههای شیطانی" آغاز شد. آیتاللهی که در عمرش لذت بهشتی خواندن یک رمان خوب را حس نکرده بود، علیه چنین رمانی فتوا داد و این ماجرا درسآموز شد برای اینکه دیگران بدانند چگونه میتوانند لج حریف را درآورند و مشهور شوند. به این گونه داستانها باید پایان داد، با بیاعتنایی، اگر لازم باشد با تحقیر و بهتر از آن با بیمزه کردن کل این نمایشها. اگر من معمم بودم، به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و اللهاکبر گویان، قرآن میسوزاندم. پس از آن شاید دیگر این گونه ماجراها تکرار نمیشد.
Copyright: gooya.com 2016
|