دوشنبه 29 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دفاعی اصلاح طلبانه از نظام در مقابل اپوزيسيون خارج، مهرداد نصرتی

فاصله و در عين حال واگرايی روزافزون بين ديدگاه و اهداف اپوزوسيون خارج از کشور و گفتمان اصلاح طلبی معتقد به اصول چنان است که به هيچ سبيل راهی بسوی يکديگر ندارند ، حال آنکه گروهان قدرت با در دست داشتن بوق رسانه و تريبون های عمومی تلاش های مزبوحانه ای می کند تا اين دو را در خط و مسير همگرا نمايش دهد.

عدم باور اصلاح طلبان به نياز در تحويل ساختاری نظام و اعتقاد به امکان اصلاح ساختار موجود نقطه اوج اختلاف بين اين دو گروه است.اختلافی که يکی را در هرصورت مدافع حفظ اصول و ارکان نظام و ديگری را در سنگر مقابل و در حال جنگ با مدافعان قرار ميدهد.

مثال عينی:چهاردهم سپتامبر امسال فرزند شاه مخلوع در يکی از تالارهای گفتگوی اينترنتی حاضر شد تا به سئوالاتی چند پاسخ دهد.وی که همچنان خود را وارث قانونی تاج و تخت فروريخته پدر می داند خود را بعنوان يکی از سران گروههای ورانداز معرفی می نمايد.در اين ميان "شاهزاده- شاهزاده" کردن های دعوت کنندگان برای نگارنده بسيار جالب توجه بود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


عنوانی که حتی مورد اعتراض چندی از مديحه سرايان حاضر نيز قرار گرفت و نهايتا با توجيهات سرگرم کننده ای از سوی مدعو مواجه گشت.در اين ميان فرصتی برای من بود تا بعنوان يک اصلاح طلب، واگرايی بنيادی بين باورهای خود و احلام امثال ايشان را گوشزد کنم. تا بقول معروف به در گفته باشيم تا ديوار هم بشنود.اگرچه مهلت ۴ دقيقه ای هر کاربر عملا حتی برای شرح و بسط يک سئوال کافی نمی نمود ليکن از دست دادن اين فرصت نيز جائز نبود .

بهرحال فرصتی بود تا حداقل پاسخی داده باشيم به کسانيکه به زور می خواهند اصلاح طلبان را در جبهه دشمنان نظام قرار دهند و آنان را ناخواسته از کشتی که خود ساخته اند پياده نمايند.چندين سئوال در ذهنم پا گرفته بود که فورا از ميان آنها دو سئوال را انتخاب کردم.در اينجا نبايد فراموش کرد که سئوال هر چه بود می بايست به گونه ای مطرح می شد تا امکان استفاده از فرصت های بعدی نيز از دست نرود و اين چيزی است که شما مخاطب فهيم بدون توضيح و تفسير بنده درک می فرمائيد.

سئوال اول را اينگونه مطرح کردم :شما به عنوان يک فعال سياسی بخوبی از هزينه های سنگين تحولات ساختاری در حاکميت يک کشور آگاهی داريد .کشور ما تنها حدود سی سال پيش اين هزينه سرسام آور را پرداخته است و همچنان تا امروز مردم شاهد آثار آن می باشند .

شما از سويی خود را ميهن دوست معرفی می فرمائيد و از سويی مبارزه می کنيد تا مجددا اين هزينه گزاف را بر گرده خسته اين ملت تحميل کنيد .اين دوگانگی در رفتار و گفتارتان را چگونه توجيه می کنيد؟

ايشان در پاسخ به اين سئوال مدعی شدند که هزينه يک انقلاب ديگر و از دست رفتن نظم کلی حاکم بر جامعه بسيار کمتر از هزينه ادامه اين نظام است و در ضمن معترف شدند که ايشان از دشمنان واقعی اين نظام هستند.

پاسخی که حداقا برای بنده قانع کننده نبود زيرا ابراز صرف دشمنی ديگر جايی برای قياس هزينه کمتر و بيشتر نمی گذاشت و بروشنی مشخص می شد که آن بخش اول هم از ان جملات پاپوليستی نخ نماست.با کمی انصاف هرکسی درخواهد يافت که ظرفيت های والای قانون اساسی اين نظام آنقدر مشهود است که هيچکس جز يک معارض چشم بسته امکان انکار آن را ندارد.

البته بنده هم معتقد نيستم که قانون اساسی وحی منزل الهی و غيرقابل اصلاح است بلکه بالعکس معترفم که اين قانون همانگونه که در سال شصت و هشت مورد بازبينی و به معرض همه پرسی رسيد مجددا نيز نياز به اصلاح دارد چرا که شرايط کشور و دنيا طی بيست سال گذشته بشدت تغيير يافته است ولی مباحثه بر سر اصلاح کجا و وراندازی کجا؟سئوال دومی که از ايشان پرسيدم نکات جالبی دارد.

از ايشان سئوال کردم : يک سری عمليات تروريستی که منجر به شهادت و جراحت عده ای از هموطنان ما شده است طی سالهای گذشته روی داده که بخشی از آنها منتسب به گروهک موسوم به "انجمن پادشاهی ايران" بوده و تعدادی از آنها مستقيما توسط اين گروهک تروريستی قبول مسئوليت شده است.

از آنجا که اعضای اين گروهک ذيل عنوان شما فعاليت می کنند ، بفرمائيد که چه توجيهی برای اين ترورها و خونريزی ها داريد و اساسا نظرتان نسبت به انجمن پادشاهی چيست؟

از آنجا که وی در طی سخنان آن جلسه و نيز صحبتهای ديگری که با ساير رسانه ها داشته است مدعی مخالفت با هر نوع کشت و کشتار شده بود در واقع ناچار از آن شد که تمام رفتارهای تروريستی گروهک مذبور را محکوم نمايد .نکته جالب آنکه بايد پرسيد اعضای اين گروه که خود را وابسته و سرسپرده خاندان شاه مخلوع می دانند چگونه همچنان سنگ اينان را بر سينه می زنند و به نام ايشان مردم بی گناه را می کشند حال آنکه وی اعمال آنها را محکوم می نمايد ؟ آيا فريب و نيرنگی در کار است يا گروهک مذبور در واقع فرزند شاه مخلوع اليد را هم ابزار اهداف مرگبار خود کرده است و از وی سوء استفاده می کند؟ در چنين صورتی و اگر رضا پهلوی مدعی است که رفتار مرگ آفرين گروهک تروريستی انجمن پادشاهی محکوم است چرا پيش از اين در هيچ رسانه ای حاضر نشد و اذعان نداشت به اينکه از آنها و اعمال ننگين شان برعليه مردم برائت می جويد؟ و اين سئوالی است که متاسفانه بی جواب ماند.

اپوزوسيون خارج از کشور و من جمله امثال رضا پهلوی هنوز گمان می کنند شرايط ايران و جهان در سال سقوط حکومت پهلوی فريز شده است حال آنکه بخوبی می دانيم نه تنها نظر جهانی نسبت به تاثير عوامل اختلاف درجه (شامل مردم ، سرزمين ، قدرت سياسی ) و همچنين تاثير نوع حاکميت (مجموعا عناصر ساختی دولت کشورها)تغيير يافته است بلکه با تحريری ساده تر اين تغيير نگاه در تاثير را می توان در اقشار عامی تر نيز براحتی رصد کرد و چنانچه هنوز تعدادی معدود از عوام يادی از وی و پدرش می کنند بواسطه ناآگاهی آن معدود افراد از اين تغييرات غير قابل انکار است و البته خود ايشان بعنوان يک فعال سياسی نمی توانند برباد ناآگاهی يک عده محدود تکيه دهند و اگر چنين کنند قطعا از سادگی و عدم اطلاعات سياسی مکفی ايشان است.

نمونه فوق که بعنوان مشتی از خروار ارائه شد در واقع موضع جريان اصلاحی طلبی متعهد نسبت به اپوزوسيون خارج از کشور است و چنانکه ملاحظه فرموديد کاملا بدون تعارف آنان را در مقابل خود می داند و نه در کنار خود ولو آنکه آن ييلاق نشينان اروپا و امريکا از جريان اصلاح طلبی و جنبش سبز دفاعی مکارانه کنند .

و براستی دفاع ديگری از فرد به هيچوجه الزام همراهی فرد با مدافع را با خود ندارد و اين نکته ای است که يا تعمدا يا از روی نا آگاهی و نادانی مهجور می ماند.پس آنانکه به ازای مايخرج از بوق های رسانه ای غرب در حمايتی فريبکارانه و غير واقعی ، اصلاح طلبان را متهم می کنند و اساسا گفتمان اصلاح طلبی را همراستای با ساز و دهل غرب می دانند تا در اين ميانه طعمه قدرت بيشتر بچينند و مرز با رقيب سياسی را در فاصله ای دور تر از خود قرار دهند خود چگونه ادعای همداستانی با نظام را می کنند با آنکه می دانند اصلاح طلبان متعهد و معتقد خود پايه گذاران نظام ، بخش غيرقابل حذفی از تاريخ آن و مدافع واقعی آن هستند .آيا وقت آن نيست برای يک بار هم که شده ، صداقت ادعای واهی اين تندروهای انحصارگرا را به محک عقل و انصاف بگذاريم ؟ يقين دارم بزودی همه ما به اين نتيجه خواهيم رسيد.

والسلام علی من اتبع الهدی
مهرداد نصرتی مهرشاعر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016