سه شنبه 6 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چه کسی سزاوارتر است به توبه؟ مهرداد نصرتی

توبه در لغت به معنای بازگشت است و هنگامی که بحث توبه مطرح می شود منظور آن است که فرد از آنچه گفته يا انجام داده است پشيمان شده ، جبران کرده و در واقع از انجام مجدد آن رويگردان شود.

آن چنان که معقول است و به مذاق خرد خوش می آيد توبه قائدتا بايد از گفتار و کردار و پنداری صورت گيرد که حرام و يا در منظر جامعه زشت و مکروه باشد . فی المثل کسيکه فعلی گناه را مرتکب شده است يا آن را همچنان انجام می دهد چنانچه قصد بر ترک آن بگيرد و ملزومات جبران را فراهم آورد می گوئيم توبه کرده است.اما آنچه جالب عجيب بلکه نابخردانه می نمايد درخواست توبه از کسی است که فعلی را انجام داده که هيچ يک از مشخصات حرمت و يا کراهت را ندارد ، بلکه از آن دسته اعمالی است که تاريخ انسانيت به مراتب اصحاب آن را ستوده و مورد تمجيد فراوان قرار داده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از جمله اين اعمال شکستن سکوت در مقابل ستمگری وعداوت و در منظری بالاتر ، مبارزه با ستمگری است.براستی چگونه بايد از جهادگری که بر عليه طاغوت علم اعتراض می افرازد و ظالم را به ترک ظلم و توبه از رفتار ماسلف هشدار می دهد خواست که از اين جهاد ماجور پشيمان شده و توبه نمايد؟حدود چهارده قرن پيش از اين ، به نام اسلام و ذيل بيرق دين برتر، حاکمی دورو که ظاهری اسلامی داشت و باطنی مالامال از کفر ،مردم را تحت ستم فراوان قرار داده ، عرصه زندگی را بر مردم بشدت تنگ نموده بود. اين حاکم ظالم نزد مردم امی که تحت سيطره رسانه ای آن ستمگر از واقعيات و حقيقت امر بی خبر مانده بودند خليفه (جانشين ) خدا و رسول (ص) ناميده می شد و چنان تبليغ کرده بود که هرگونه اعتراض بر او و اعمال وی ،معادل با اعتراض بر خدا و پيامبر مکرم اسلام محسوب می شد و درست همين عامل باعث شده بود تا جامعه ستم های ناروای او را نزد خود توجيه نموده و هرگونه انديشه اعتراض بر ظلم وی را از ذهن خود دور نمايد چرا که از پاسخگويی نزد خداوند و خجلت روز قيامت در مواجهه با حضرت نبی اکرم ترسی در دل مردم افکنده بودند که ترس از نيروهای نظامی و امنيتی حاکم ظالم نزد آن ناچيز می نمود.

در اين هنگام مردی از سلاله فرياد ، دليری از تبار روشن بينی و نستوهی از اهل تقوی الهی ، علم روشنگری برافراخت ، سپاهی را فراهم آورد و فرمان جنبش داد.

اين سيد خوش نام حج خويش را به نيت اصلاح امور امت جدش نيمه تمام رها کرد و بسوی سرنوشت مرضی الله خويش جاده جهاد پيش گرفت . حال آنکه شما از آنچه بر اين اصلاح طلب بی نظير گذشت و انگ و تهمت هايی که بر وی زدند و او را هوس باز حکمرانی و خروج کننده بر والی مسلمانان و بسياری از اين دست خواندند بسيار شنيده ايد و بر امر آن واقفيد.

او و تنی چند از مردان مرد تا آخرين قطره خون بر ظلم تاختند تا آنکه در نهايت شربت شهادت نوشيدند و جان باختند اما هرگز بر ستمی که حاکم اسلامی بر مسلمانان تحت امر خويش می نمود رضايت ندادند و با وی نساختند. وعده ها به آن مناديان آزادگی دادند که اگر توبه کنيد و از اين ستمی که بر نظام اسلامی کرده ايد پشيمان گشته ، جبران مافات نمائيد و آنچه حاکم اسلامی روا می دارد را تائيد و تمجيد کنيد شما نيز در ذيل سايه پرعطوفت حضرت يزيد قرارمی گيريد و پست و منصب می پذيريد .

اما پاسخی نشينند جز آنکه صاحب بيرق سبز علوی چنين را سزاست که چنين بفرمايد :هيهات منا الذله !آری براستی که از آن تبارآزادگی و وفای به عهد خداوند مجيد ، ذليل و خوار شدن زير دست ستمگران شقی بعيد است.اين عترت همواره روگردان از کاخ ها و همسفره با پائين شهرنشينان و بلکه ضعيف تراز آنان بوده اند.ايشان را چکار با تاج و تخت و حکمرانی؟

اگر روزی از تاريخ پرشکوهشان حکومت بر مردم را پذيرفتند آن روز نيامده بود مگر آنکه در روزهای پيش از آن ، به التماس مردم از آنان خواسته بودند که امر ما را قبول کن که حاکمان پيش از تو با بی عرضه گی ها و بی بند و باری ها راه حيات را بر امت پيامبر بسته و ما را خوارکرده اند.

چگونه می شود به سيدی که بخاطر اصلاحات در امر امت جدش برمی خيزد انگ قدرت طلبی زد حال آنکه او فرزند خلف مردی است که تمام مايملک دنيا را با گيوه های پاره اش عوض نکرد؟

رسانه های آن روز چنان در بوق های تبليغ دميدند که جماعت ساده لوحان باور کرده بودند که پسر پيغمبر خدا، يا خود خارجی است يا با خارج نشينان عهد و پيمانی بسته است . حتی بعد از شهادت آن رادمردان ، هنگاميکه خاندان آن شرافت پيشگان را به زنجير اسارت کشيدند و به شام غربت بردند به مردم آن ديار نادانی چنان القاء نمودند که اينان خارجی و جاسوسان کشورهای دشمن اند.

چه رسم ناميمونی است که ظالمان عالم همواره با رسانه هايشان مردم را گمراه می کنند!ای کاش آن روز کسی پيدا می شد و در کوفه نامردمی فرياد می کشيد که آخر چگونه جهادگران فی سبيل الله را به توبه دعوت می کنيد حال آنکه وی بر ظلمی که شما می کنيد اعتراض دارد؟ و در حقيقت فاعل افعال ناپسند شمائيد و نه او .

و رو به مردم فرياد برکشد که ای مردم بدعهد و پيمان !آيا فراموش کرديد که نامه ها می نوشتيد و هرکجا می نشستيد از آرزوهايتان می گفتيد ؟آرزوی آنکه مردی از مردان مرد برخيزد و بساط اين سيل جفا و ستم که بر شما می رود جمع کند و به چاه فراموشی تاريخ بريزد تا شما فارغ از ستمگری ستمگران به اطاعت خدا و بهره مندی از مواهب دنيوی و اخروی او روزگار بسپاريد؟

چه بدعهد و پيمان مردمانی که شمائيد!مگر ديروز نبود که از نادانی و بيسوادی قدرتمداران به ستوه آمده بوديد و آرزوی حکومت دينداران دانشمند را در دل می پرورديد تا با علمی که خداوند به آنها ارزانی داشته است از گرداب سختی های بيهوده ای که برشما تحميل می شود خلاصی يابيد؟مگر شما نبوديد که از باج دادن حاکمان تان به کشورهای زورگو و به حراج دادن بيت المال مسلمين نگران بوديد و درايت دانايانی را می طلبيديد که نه تنها باج نمی دهند بلکه با کمال زکاوت کشورها را به امتيازدهی به کشورتان وامی داشتند؟شما را چه شده است که امروز اسير فتنه های حاکم ظالم شده ايد و توجه نمی کنيد که به نام دين خدا دشمنان خدا بر شما مستولی شده اند ؟ شما را چه شده است که فرق حسين و يزيد را ، فرق روشنايی و نور را درک نمی کنيد؟

فرق است از حسين سلام الله عليه تا يزيد لعنت الله عليه!به سخن حسين گوش فرادهيد که از حق شما برای زندگی می گويد از حقوق بشری که شمائيد و آنگاه زوزه های يزيد را بشنويد که حق خود برای حکومت برشما را بر سرتان فرياد می کشد!حسين از بيگناهی و حق طلبی کشته شدگان عاشورا می گويد و يزيد از لزوم رعايت احترام خود و ممنوعيت اعتراض بر آنچه او فرمان می دهد حال هرچه باشد! حسين از حقوق مساوی حاکم اسلامی و مردم می گويد و سهم برابر همه مردم از قدرت و منابع سرزمين اسلامی و يزيد از امتيازات ويژه کسانيکه امر او را بی چون و چرا اطاعت نمايند!حسين از لزوم حفظ آبرو و جايگاه سرزمين اسلام نزد مردمان دنيا می گويد و يزيد از لزوم حفظ آبروی شخص حاکم ، که خودش باشد!حسين از خدا و مردم خدا می گويد و يزيد از خودش و فرمانبردارانش.حال تو بگو که آيا حسين بايد توبه کند يا يزيد؟

مهرداد نصرتی مهرشاعر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016