جمعه 16 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شبنم مددزاده: در حمايت از نسرين ستوده روزه سياسی خواهم گرفت، هرانا

خبرگزاری هرانا - شبنم مدد زاده در حمايت از نسرين ستوده وکيل دادگستری بازداشتی روزه سياسی می گيرد.

متن نامه اين زندانی که در اختيار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زير است:

دريغا از انسانی که به درد خود خو کرده باشد. گويا ديگر خبر بازداشت و توقيف و حبس نفوس جرگه ی روشنفکران، دانشجويان و دگرانديشان به اخبار روزمره تبديل شده است. دريغا عادت کرده ايم، که بشنويم در گوشه ای انسانی را به خاطر انديشه اش به بند کشيده اند. و اين بار خبر يورش به دفتر وکالت وکيلی شجاع، شريف و پرمايه، زنی که با سلاح قانون و منطق و استدلال، در مقابل تبعيض و ظلم ايستاده بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پس از دستگيری آقای اوليايی فرد، وکيل اول پرونده ام، دگر بار خير اسفبار به بند کشيدن وکيل دوم پرونده، خانم نسرين ستوده را شنيدم. نمی دانم در کدامين کتاب قانون نوشته اند که وکيلی در دفاع از موکلين بی پناه بايد تاوانی چنين گزاف بپردازد. و در کنار موکلينش سلول انفرادی و بازجويی های جانفرسا را تجربه کند، وکلايی که در جلسات دادگاه بارها مورد هجوم قاضيان قرار می گيردند. من در جلسات دادگاه مان ديدم که قاضی چگونه اجازه ی دفاع را از آقای اوليايی فرد، وکيل نستوه و از خود گذشته را از او می گرفت و او را مورد توهين و هتاکی قرار می داد. ولی استقامت ايشان در دفاع از من و برادرم، نور اميد و قوت قلبی برايمان بود که مردی اين چنين شريف همه ی آن زخمه زبان ها را به جان می خرد و به دفاعيات خود پای می فشارد. که تاوان ايستادگی اش را هم اکنون با ششمين ماه حبسش در زندان اوين می پردازد. تاوانی که در هيچ قاموسی نمی گنجد و درد را تا به استخوان می رساند و وا اسفا و اسفا که بر کشورمان چه رفته است و چه ظلمتی ما را در برگرفته است؟ گناه اين وکيلان آگاه و با تقوا چيست؟
خانم ستوده؛ روزگار غريبی ست که اين چنين وکيل و موکل هر دو در زندان باشند و چه تلخ روزگاری ست که دفاع از موکلين و استمرار و ايستادگی تان در استيفای حقوق از دست رفته شان اکنون در ليست اتهامات شما قرار گرفته است و هر دفاع انجام گرفته و مدافعات قانونی و لوايح حقوقی تان برگی بر پرونده ساخته شده به دست بازجويان وزارت اطلاعات افزوده است. چه انگ بزرگی بود زمانی که قاضيان به خاطر اين که شما وکيل متهمين بوديد دادگاه را برگزار نمی کردند. و اکنون چه درد جانکاهی ست که بشنويم سلول های انفرادی ۲۰۹ وکيل دلسوزو وظيفه شناسی را در خود گرفته است. و او را آماج اتهامات واهی بازجويان ساخته است.
تاسف بار است، وقتی حاکمانی که تنها ابزارشان برای حکومت داری، سرکوب است و بازداشت و برخورد های قهر آميز با دگر انديشان، دفاع قاطع و لوايح قانونی وکلايی مثل شما را بر نتابند. و شما صليب دفاع از موکلانتان را بر دوش می کشيد، حيرت انگيز است، ولی نيک می دانيم که اين ظلمات سردی که اين سرزمين را در خود بلعيده است روزنی از نور که به دروازه ها ره می نمايد را نمی پذيرد. آنچه بازجويان را به وحشت می اندازد، آگاه شدن متهمين از حقوق قانونی شان است. و بارها در جلسات بازجويی من اين آگاهی بخشی شما مورد اعتراض بازجو قرار گرفته بود. آنچه بايد می گفتيد با قاطعيت بيان کرديد و در صحنه قضاوت های ناعادلانه به فرياد های مرسوم قضات تن نداديد.
در جايی که دفتر وکلا بسته می شود و زمانی که تصويب و اجرای قانون به بازجويان سپرده می شود ديگر چه دادگاهی؟ به نام دادگاه نمايشی ترتيب می دهند و حتی در اين نمايش هيچ يک از اصول همان قانون را هم رعايت نمی کنند. و کوچک ترين دفاعی را بر نمی تابند.
خانم ستوده؛ بسيار تاسف بر انگيز است شمايی که در دادگاه ها تمام تلاش خود را می کرديد و از مواد قانونی برای دفاع از موکلين تان استفاده می نموديد اکنون برای اثبات حقانيت خود جان را برکف نهاده ايد و دست به اعتصاب غذا زده ايد. هيچ ماده ای در قانون يافت نمی شود که بازداشت شما را توجيه کند و من که طعم حبس و سلول انفرادی و توهين و هتاکی های بازجويان را با تمام وجود چشيده ام با شما ابراز همدردی می کنم و ضمن محکوم کردن اين بازداشت غيرقانونی اعلام می کنم که من نيز همراه با شما برای رساندن صدای عدالت خواهی و حق طلبی تان به گوش هم نوعانمان روزه سياسی می گيرم.
باشد که اين فرياد ها خواب اين زورگويان قانون ستيز را آشفته سازد.

به اميد قانون،
شبنم مددزاده
زندان رجايی شهر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016