هشداری بزرگ در مورد سفر آيت الله خامنه ای به قم، محمد برقعی، جرس
آيت الله خامنه ای ميرود که تهاد مرجعيت موجود را برچيند.برای روشن شدن اين ادعا نخست توضيحی چند پيرامون جايگاه دين و نقش مرجعيت لازم است.
آنان که سخن از جدايی دين از سياست و رفتن دين به حوزه شخصی می کنند نه تنها با هويت دين بيگانه اند بلکه از ابتدايی ترين اصول سياست غافلند. هر جا گروهی تشکيل ميشود و جمعی پيرامون خواسته ايی مششترک فعال ميشوند در قلمرو سياست خواسته يا نا خواسته وارد ميشوند حتی اگر اين جمعی برای حمايت از حيوانات يا حفظ جنگل ها يا واحدهای صنفی باشند. از اين روی دين در تمامی طول تاريخ بشريت ودر تمامی جوامع در سياست ونظم امور جامعه نقش داشته است .اين ويژگی را اميل دورکهايم به خوبی تشريح کرده و همه جامعه شناسانی که حتی پيرو مکتب ساختاری- کاربردی نيستند هم اصل نظرش را قبول دارند.
از سويی ورود دين در حکومت و حکومت دينی به هر شکلش به دو دليل اساسی برخطا است
أ- حکومت ملک مشاع يک ملت است لذا به پيروان هيچ ايدءولوژی و مکتبی نمی تواند تعلق داشته باشد اين نظر راآقای مهدی حائری در کتاب "حکمت وحکومت" خود به خوبی بيان کرده است
ب- همانگونه که ماکياولی به خوبی بيان کرده لازمه حکومت کردن گاه چشم پوشی يا مخالفت با اخلاق که اساس آموزش همه اديان و لازمه رشد معنويت فرد و جامعه هست می باشد.از اين روی دخالت دين در حکومت منتهی به "حکومت دينی " نميشود بلکه حاصل آن " دين حکومتی" خواهد شد.ودر تاريخ نيز نمونه ای جز اين نتيجه منطقی اتفاق نيفتاده است
برای نمونه به اين فتوای آيتالله خمينی توجه کنيد که ميگويد حفظ حکومت از اوجب واجبات است و همه احکام دينی حتی نماز وروزه نسبت به آن ثانوی هستند لذا برای حفظ حکومث نه تنهاجاسوسی مجاز است بلکه دروغ گفتن و خوردن شراب هم جايز است
با اين استدلال چرا زنا و تطميع جنسی مجاز نيست همان کاری که جاسوسه ها ميکنندودر هفته گذشته به گزارش بی بی سی هم يک خاخام معتبر اسراييلی اين کار را برای حتی زنان شوهر دار با استناد به تورات مجاز دانسته است و ان را در مقاله اش با عنوان"زنا برای امنيت ملی" توصيه کرده است . در ايران هم ما شاهد حضور فواحش با آرايش آن چنانی در تظاهرات دولتی بوديم که عکس آيتالله خامنه ای را بر سردست گرفته بودند وشاهد حضور يکی دو خانم مشابه آنان در ميهمانی آقای احمدی نژاد در نيويورک بوديم .بهمين روال چرا دزدی ، تجاوز،رشوه خواری و اتهام و ساير گناهان مجاز نيست ؟ و بالاخره بر طبق اين فتوا چرا قتل،ترور.، تجاوزجنسی، شکنجه و ديگر اعمالی که در زندان کهريزک وديگر زندانها درايران انجام شده مجاز شرعی نيست و حتی در نامه اخير آيتالله صادق لاريجانی به آيت الله خامنه ای به همين اجازت شرعی اشاره شده است . آيا وقتی حفظ حکومت اصل ميشود ومابقی احکام نسبت به آن ثانوی ميشوند ترور فجيع فروهرها و دهها شخصيت ديگر از نظر شرعی مجاز نميشود؟ چرا بمب گذاری القاعده در حرم امام حسين يا امام رضا وکشتن صدها زوارخلاف دين است ؟.بر طبق اين فتوا تنها ايرادی که بر القاعده ميتوانيم بگيريم آنستکه بگوييم اين اعمال شما به نظر ما به نفع حفظ يا برقراری حکومت اسلام نيست به عبارتی اصل حکم را می پذيريم ولی در اينکه اين عمل مصداق درست آن حکم است اختلاف نظر داريم
با توجه به اين پی آمد ها و آنچه در صدر اسلام پيش آمده بود که در اهل تسنن مفهوم" امير المومنين" ايجاد شد و هيچ يک از چهار تن فقيهان پايه گزار چهار فرقه اهل تسنن سمت حکومتی نپذيرفتند و آخرين آنان امام مالک آنسی فتوا داد که اطاعت از امير مومنان واجب است آن هم فقط به دليل آنه حاکم مسلمين است وافزود حتی اگر امير المومنين فاسق يا فاجر باشد. شيعيان نيز با طرح مسئله عصمت تشکيل حکومت اسلامی را به زمان آمدن امام معصوم موکول کردند
ولايت فقيه خطرناک ترين نوع حکومت دينی
معمول است که ولايت فقيه را با حکومت پاپ ها در قرون وسطی ويا خلفا در تاريخ اسلام مقايسه ميکنند اما بايد توجه شود مسيحيت شريعت ندارد و قوانين آن بطور عمده قوانين رومی و تا حدودی احکام تورات است که به طور کلی مربوط به حوزه عمومی است در حاليکه شريعت اسلام برای تمامی ابعاد زندگی مسلمانان از خصوص ترين تا عمومی ترين ها دستور العمل دارد.اما تمايز ولی فقيه با فقه اهل تسنن در آنستکه اهل تسنن مرجع تقليد ندارند و فتوای يک فقيه يک نظر کار شناسانه است و بس در حاليکه بر طبق فقه شيعه اطاعت از فتوای يک مرجع برای مقلدان واجب شرعی است لذا برای اهل تسنن مسئله ای به نام حکومت فقيه مطرح نيست
غفلت از اين نکات است که وقتی نهضت آزادی به قلم مهندس بازرگان کتاب "ولايت مطلقه فقيه" را در سال ۱۳۶۷ چاپ کرد و در آن با استدلالات قرانی و دينی گفت که اين نظريه خلاف اسلام وعقل ومنافع ملی ايران است مورد لازم قرار نگرفت. وبا توجه بهمين خطرات و آفات بزرگ است که ايتالله کاظم خراسانی در دوران مشروطه رساله مفصلی در پاسخ به ايتالله نايينی نوشت که چرا به هيچ قيمتی حتی برای مصالحه با آيتالله يزدی هم حاضر نيست اسم حکوت ايران بشود حکومت اسلامی و بالاخره دکتر کديور در کتاب بسيار با ارزش خود "نظريه های دولت در فقه شيعه" به تفصيل استدلالات همه فقهای صاحب نام شيعه را در رد ولايت فقيه ابداعی آيت الله خمينی را آورده است
جايگاه دين
با توجه به اجتناب نا پذير بودن نقش دين به ويژه اسلام در سياست از سويی و عوارض و آفات آن در حکومت از سوی ديگر است که علمای شيعه دين را به حوزه مدنی بردند تا به عنوان يک نهاد گسترده و نيرومند اجتماعی با استقلال کامل از حکومت مثل هر نهاد مدنی ديگر به شکل ناظر برعملکرد حکومت عمل کند نقشی که در طول تاريخ ايران ومبارزات اجتماعی- سياسی با همه اشکالات و نا رسايی هايش بسيار فايده ها داشته است و آخرين عملکرد اين چنينی را در عمل آيتالله منتظری شاهد بوديم
تا پيش از حکومت شيعه دوازده امامی صفوی شيعيان به عنوان يک اقليت مطرود حکومت زندگی ميکردند لذا سازمان دينی آنان با همين شرايط خود را هماهنگ کرده بودازنظر مالی مستقل از دولت از نظر فلسفی مخالف حکومت و با امر تقليد رهبريت را درميان خود سامان داد و مانع از هم پاشيدگی جمعيت زير فشار حکومت شد.با تشکيل دولت صفوی علما شيعه از همه جا بويژه لبنان که رشد بيشتری کرده بودند به ايران آمده وهمراه علما در ايران به خدمت حکومت شيعه رفتند کارگزار حکومت شدند و در موسسات دولتی به کار مشغول شدند.
اما علما به زودی دريافتند که در راهی قدم گذاشته اند که علمای اهل تسنن سده ها آن راه رفته و تبديل به کارگزار مطيع دولت شده اند واين در تضاد با تمام سنت شيعه وفلسفه حاکم بر فقه آن بود .لذا ديری نپاييد که بر راه گذششته رفته و کم کم حسا ب خود را از حکومت جدا کردند . سهم امام را گسسترش دادند و بااستقلال مالی حاصل از آن خود را از زير بار حکومت بيرون کشيدند و ببا تقليد و نوشتن رساله های عمليه پايگاه قدرت خود را در ميان مردم محکم کردند وهر زمان که حکومت ضعيفتر ميشد قدرت واستقلال انان بيشتر ميشد. استقلالی که حکومت ولايت فقيه به بدترين وجه ممکن در پی نابودی آن است
.حاکمان کنونی که خود از درون حوزه ها آمده و برمسند حکومت نشسته اند بخوبی ميدانند روحانيت مستقل از حکومت که حياتش در گرو حمايت داوطلبانه مالی مردم ومقبوليت اجتماعی آنان است ناگزير در اختلاف ميان حکومت ومردم جانب مردم را خواهد گرفت واين را هيچ حکومتی اعم از دينی و غير دينی دوست ندارد با اين تفاوت که اگر حکومت غير دينی به روحانيت برای کسب مشروعيت و يا فريب و تحميق مردم نياز دارد يک حکومت دينی از اين بابت هم به يک روحانيت مستقل نياز ندارد زيرا او نه تنها خود مدعی مشروعيت و پاسداری دين است بلکه همه ابزار لازم برای بهره گيری از اعتقادات دينی مردم را در مجهزترين شکلش در دست دارد ولذا در اوجش روحانيت را به عنوان مبلغ و کارگزار ميخواهد
مرجعيت بازور:عمل بی سابقه در اسلام
برمبنای گزارشات وشواهد و تررتيبات بسيار گسترده برای سفر آيتالله خامنه ای به قم ظاهرا قراراست ايشان خود را مرجع تامه اعلام کنند موردی که تنها دوبار ددر مورد ايتالله بروجردی وآيت الله در يکروند طبيعی فوت مرجع عظام همزمان و اعتبار بسيار بالای اين دو مرجع بدون هيچ فشار و تمهيد صورت گرفته زيرا گزينش مرجع تقليد امری اختياری توسط مقلدين است مثل مراجعه به يک پزشک.
اما چرا آقای خامنه ای دست به چنين اقدامی که هيچگونه سابقه ای در اسلام ندارد و برخلاف تمام اصول فقهی وسنت شيعه زده است. انچه در نگاه نخست به نظر می ايد يکبلند پروازی و جاه طلبی شخصی است جاله ای که تمام مستبدين در ان می افتادند از همين قماش ادعای محمد رضا شاه پهلويی بود که با صرف هزينه سنگين در يک کشور نبازمند جهان سومی جشن دو هزار و پانصد ساله پادشاهی ايران را بگيرد و خود را کورشی ديگر بينگارد و باد در غبغب بگويد که رهبران سياسی جهان بايد حکومت کردن را از او ياد بگيرند اين برنامه آيتالله خامنه ای يک گززافه گويی از همان دستی است که "کورش اسوده بخواب ما بيداريم" کسی که ادعای مرجعيت او از سوی تقريبا تمام مراجع قم و نجف با چنان افتضاحی رد شد که ناگزير گفتند من مرجع شيعيان خارج از ايران هستم زيرا ايرانيان در حد کافی مرجع دارند آن وقت معلوم نميششوند با اين همه مشغله رهبريت کشور کجا فرصت افزاش دانش خود شده اند که حال مرجع تامه شوند ضرب المثلی است که يکی را به ده راه نميدادند سراغ کدخدا ميگرفت بی جهت نيست که آقای احمدی نژاد نيز با همين جنون خود بزرگ بينی ادعا ميکند که سران کشورهای جهان از او می خواهند که به آنان راه ورسم مملکت داری را بياموزد.بهر حال برای اين اجرای اين طرح حکومت فشار زيادی را بر مرجع وارد کرده به اين اميد که مراجع چندی را با انواع تهديد ها و رشوه ها مجبور به همراهی کنند نوشته هايی چند در جرس بخوبی چگونگی اين تمهيدات شرح داده است....
انگيزه اصلی سفر اقای خامنه ای به قم
با آنکه بسيار ديده ايم که مستبدين ان چنان بر خود غره ميشوند که خامترين خيالها در سر ميپرورند و چون کم کم جز مجيز گويان ياری برای خود باقی نميگذارند خوش خيالی های خود را باور می کنند اما بهر حال ايشان ميدانند تقليد برای مومنان امری است شخصی و اعتقادی لذا اگر ظاهر را به زور بتوان تحميل کرد در عمل يک سمت تهی و پوشالی ميشود مثل مراجعه به پزشک که کسی برای معالجه به يک وزير بهداری کم سواد مراجعه نمی کند و جان خود را به د ست تشخيص او تمی سپارد حتی متملقان آن وزير. پس بايد به دنبال انگيزهای ديگر به عنوان هدف اصلی گشت بويژه که با تمام کج بينی ها وغفلت های سياسيشان ايشان نشان داده اند که سياستمداری زيرک هستند .
اقای خامنهای به روشنی ميدانند که در ميان پيروانشان آخرين کسی هستند که ميتوانند ادعای ولايت فقيه را بکنند. اگر برای دستيابی ايشان به اين سمت مجبور به اصلاح قانون اساسی و حذف شرط "اعلميت" شدند ياران ايشان به ويژه پسر شان همين حد صلاحيت را هم ندارند پس بايد شرط مرجعيت بطور کلی از شرايط لازم برای کسب سمت ولايت فقيه حذف شود که اگر چنين کردند نه تنها ديگر اطاعتاز احکام ولی فقيه برای مومنان که رکن حکومتند واجب نميشود و بدينسان تماميت فلسفه ولايت فقيه از بين ميرود بلکه حضور مراجع و تقليد از آنان دردسر بزرگی برای حکومت دينی مدعی جانشينی امام زمان خواهد شد. نبايد فراموش کرد که هر حکومتی حتی زور گوترين آنها نياز به مشروعيت دارد آنچه اين حکومت را بعنوان يک حکومت دينی بر سر پای نگه ميدارد همين مشروعيت دينی آن است
از اين روی چاره در آن است که سمت ولايت فقيه تابعی از حکومت وسمتی از سمت های حکومتی بشود تا هر کس را حکومت تعيين کرد همان بر مسند ولی فقيه بنشيند مثل سلطان در نظام سلطنتی و خليفه يا امير المومنين از حکومت بنی اميه به بعد در تاريخ اسلام . بدين ترتيب ديگر اين وجود ولی فقيه نيست که به حکومت مشروعيت می بخشد بلکه اين حکومت است که ولی فقيه را مشروع ميکند .از همين زاويه بودکه همان گونه که پيشتر آمد فقهای اهل تسنن از قرن سوم فتوا دادند که اطاعت از امير المونين واجب است حتی اگر فاسق يا فاجر باشد زيرا اصل حفظ حکومت اسلام است ومخالفت با يک خليفه نا صالح نبايد به قيمت به خطر افتادن کيان حکومت اسلامی را تمام شود.عدم فهم اين نظريه در اهل تسنن پس از انقلاب باعث مشکلات بسياری برای علما اهل تسنن شد زيرا انقلابيون بر مبنای باور خود آنان را آخوند درباری و جيره خوار دولت ميدانستند در حاليکه علمای اهل تسنن مدعی بودند که بر طبق دستور دينی خود از حکومت وقت اطاعت کرده اند.
از انجا که اقای خامنه ای بر آن شده اند که تنها راه ادامه حکومت ولايت فقيه سپردن حکومت به دست نظاميان است لذا اين راه حلی عملی برای اين مقصود بر چيدن بساط حوزه مستقل و بردن همه نهادهای دينی حتی مرجعيت و ولايت فقيه در زير سلطه حکومت خواهد بود. اين گونه نظامی کردن حکومت را به اشکال ديگرش در کره شمالی داريم و در ترکيه هم آتا تورک تقريبا همين راه راگزيد .و در اسلام هم امويان همين راه را برگزيدند واز اين طريق حکومت اسلامی مورد نظر خود را حفظ کردند.ودر حقيقت جمهوری اسلامی ايران در چند ساله اخير به ويژه پس از تقلب انتخاباتی اخير کاملا از همان الگوی تاريخی اسلام پيروی ميکند
از اين روی شاهديم که در ماههای اخير آقای خامنه ای به طرق مختلف برای اين هدف برنامه ريزی ميکند از جمله طرح " استاد محور" ،" طرح نظارت بر اداره حوزه توسط سپاه، طرح برنامه ريزی دروس حوزه و اصلاح و به روز کردن دروس آن توسط دولت که آيتالله مکارم شيرازی هم آن را مفيد ولازم دانسته اند.برای دستيابی به اين مهم است که حکومت در اين وسيع برای اين سفر آيت الله خامنه ای تجهيز شده است از ان جله فشار بسيار بر مراجع که بهر قيمتی شدن به ديدار اقای خامنه ای بروند وشايد سفر اخير اقای احمدی نژاد به لبنان و سر و صدای تبليغاتی بسيار وسيع پيرامون ان هم ميتواند در اجای اين برنامه نقش داشته باشد.