ريشهيابی عقبماندگی اجتماعی- فرهنگی در ايران، ترانه جوانبخت
www.javanbakht.net
محققان و منتقدان اجتماعی از ديرباز به شناسايی و رفع مشکلات مردم کشورها پرداختهاند اما رکود اجتماعی- فرهنگی در ايران با وجود تاريخ افتخارآور کشوررمان برای ما ايرانیها غير قابل اغماض است.
به يقين ماه برای هميشه پشت ابر پنهان نمیماند و رياکاران به بنبست می رسند و آنها که ساليان متمادی با هدف خيانت به ايران تلاش کردهاند رسوا خواهند شد.
کسانی که به وضعيت کشورمان حساسيت دارند و توانايی بررسی مشکلات اجتماعی- فرهنگی را در خود میبينند وظيفه دارند به اين مورد مهم بپردازند و در جهت آگاه کردن مردم در اين زمينه بکوشند.
در اين مقاله از عرصههای مختلف هنری به مشکلات موجود در تئاتر ايران میپردازم. مشت نمونه خروار است و مسلما علتهايی که به آنها در اين مقاله میپردازم قابل بررسی در ساير عرصههای اجتماعی- فرهنگی نيز میباشد. پس از بررسی اين موارد، علتهای مشابه در عقبماندگی علمی ايران را نتيجه میگيرم.
هميشه برای مردم ما سئوالانگيز بوده که چرا کشور ما با وجود داشتن پيشينه مهم تاريخی دچار اضمحلال اجتماعی- فرهنگی شده است. بايد دانست که گذشته پاسخی برای حال و حال پاسخی برای آينده است و کسانی که امروز را مورد سئوال قرار میدهند بايد به گذشته برگردند و ريشههای اين عقبماندگی اجتماعی- فرهنگی را در گذشته بيابند.
به کار بردن کلمه رکود نبايد باعث دلخوشی برخی افراد در اين مورد شود زيرا استفاده از اين کلمه برای وضعيت کنونی ايران خوشبينانه است و اگر بخواهيم اين واقعيت تلخ را که کشورمان با وجود داشتن پيشينه مهم تاريخی و پيشتازی در عرصههای مختلف علمی و هنری دچار شرايط نابسامان کنونی شده با کلمهای ارزبابی کنيم اين کلمه همانا کلمه عقبماندگی است و نه رکود. ما در ايران نه تنها در جا زدهايم بلکه عقب هم رفتهايم. اين عقبماندگی اجتماعی- فرهنگی ريشه در چند مورد مهم دارد:
اولين علت عقبماندگی کشور ما از نظر اجتماعی- فرهنگی حضور افراد ناشايست در مسند اموری است که اصلا توانايی و دانش لازم برای انجام آن را ندارند. به عنوان نمونه در عرصه هنر با هنرمندنماهايی مواجه هستيم که پيشينه کار هنری ندارند. عدهای از اعضای سابق سپاه پاسداران که قبلا مديريت شبکه يک تلويزيون و تئاتر شهر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ديگر مراکز فرهنگی کشور را بر عهده داشتند همچنان در اين مراکز جاخوشکردهاند و اگر امروز احيانا ديگر مديريت اين مراکز را برعهده ندارند اما همچنان در اين مراکز نفوذ دارند.
هر از گاه عدهای از نويسندگان که از وضعيت موجود ناراضی هستند با انتقاد از آن نزد مردم گله و شکايت کردند درحالی که خود اين افراد از همين مافيای سياه سالها بهره بردهاند. بنابراين مسلم است که شکوه و شکايت کردنشان از اين افراد نتيجهای نداده و تاثيری بر ذهنيت مردم نکرده است. در اين ميان انتقاد کسانی سازنده است که از اين مافيای پنهان در ايران سود نبردهاند و با صداقت ابعاد منفی آن را به ديد مردم رساندهاند.
علت ديگری که از ديد مردم پنهان مانده اين است که آثار افرادی که از فعالان مافيای پنهان در ايران هستند کپیکاری از آثار نويسندگان غربی است و خلاقيت و نوآوری در آنها ديده نمیشود. با دقت کردن در نمايشنامههايی که اين افراد روی صحنه برده و اجرا کردهاند مشخص میشود که اين آثار با تقليد از نمايشنامهها و رمانهای نويسندگان غربی نوشته شدهاند، اما مشکلات اجتماعی- فرهنگی در ايران به اين نکته ختم نمیشود. علتهای ديگری که عمق فاجعه را بيشتر نشان میدهد وجود دارد.
سومين علت عقبماندگی اجتماعی- فرهنگی در ايران اين واقعيت تلخ است که افرادی که مافيای عرصه فرهنگی ايران را تشکيل دادهاند به عنوان تعيينکنندگان هنرمندان و تشخيصدهندگان معيارهای هنر در جمع نويسندگان و هنرمندان کشورمان بودهاند. اين اعضای سابق سپاه پاسداران کسانی هستند که جشنوارههای مختلف هنری را در ايران سالهاست که داوری کردهاند. بزرگترين خيانت اين افراد به کشورمان حذف آثار تاريخی ايران و گزينش آثار نامناسب در اين جشنوارهها بوده است. امروز بعد از سه دهه داوری اين افراد در اين عرصهها نتيجه اين خيانت به تاريخ مملکتمان به وضوح مشخص است. به عنوان نمونه به جای اين که تاريخ غنی کشورمان در نمايشنامهها روی صحنه تئاتر به ديدگان مردم برسد آثار هجو و بیارزش روی صحنه اجرا شده است.
بیعلاقه کردن هنرمندان به کتابخوانی از ديگر علتهای عقبماندگی اجتماعی-فرهنگی موجود در ايران است. متاسفانه يک عده با سطحینگری و سطحیکاری فکر کردهاند که کار تمام شده است. اين افراد از اين مورد مهم غافلند که زنان و مردانی که صرفا با گريم کردن صورت خودشان و خم و راست شدن و جيغ زدن روی صحنه نمايش به وقتگذرانی و هدر دادن وقت مردم مشغول هستند مايه ننگ ايرانند. اينها استعدادی ندارند که به آن بپردازند بلکه با روزمرگی و تکرار مکررات روز و شب را به بطالت و بیمايگی هدر دادهاند. اگر مردم فريب اين هنرمندنماها را بخورند نبايد انتظار داشته باشند که کشور ابنسينا و فارابی و خيام و ... به دوران شکوفايی گذشتهاش برگردد. يک عده از مردم هنوز نمی دانند که اين افراد مافيای هنر ايران را تشکيل دادهاند و با حذف تاريخ ايران از صحنه تئاتر بزرگترين خيانت را در اين عرصه به مردم ايران کردهاند.
ديگر صحنههای هنری در ايران وضعيت بهتری نسبت به تئاتر کشورمان ندارند. مراکز آموزش عالی در ايران نيز به همين بحران دچار است. آفت عرصههای مختلف علمی در ايران به دليل تقليد از روشهای آزمايشگاهی غرب است. وقتی يک عده بيسواد که فاقد تحصيلات دانشگاهی هستند به يمن رياکاری و دغلبازی و دينفروشی به رياست دانشگاههای ايران رسيدهاند واضح است که کشورمان نمیتواند پاسخگوی نيازهای علمی جوانان باشد چه برسد به پيشتازی در توليد فناوری و تکنولوژی.
با ديدن پيشينهی برخی از روسای دانشگاههای ايران اين واقعيت تاسفآور مشخص میشسود که اين افراد اصلا در عرصههای علمی زحمتی نکشيدهاند و کار نکردهاند و صرفا برحسب ظاهر و با رياکاری و دينفروشی به رياست دانشگاه رسيدهاند. ببينيد از سال۸۴ رياست دانشگاه تهران را چه کسی برعهده داشت آن وقت برای مردم در خبرگزاریها به دروغ تبليغ میکنند که اين دانشگاه در ميان دانشگاههای کشورهای مختلف چه رتبهای دارد! در چنين شرايطی رييسجمهور فعلی کشورمان در مجامع بينالمللی ادعای پيشتاز بودن علمی فرهنگی کشورمان را دارد. رتبههای تاسفآور دانشگاههای ايران در بين دانشگاههای کشورهای مختلف گويای اشتباهات مديريتی فعلی در کشورمان است. اينها نمیدانند که با دروغ و دغلبازی نمیتوان مردم دنيا را فريب داد و ادعای داشتن نتيجههای به دست نيامده را کرد.
مسلما محققانی که در دانشگاههای غربی تحصيل کردهاند و هم در دانشگاههای اين کشورها و هم در دانشگاههای ايران نتايج تحقيقاتشان را به صورت سمينار ارائه کردهاند صلاحيت اظهار نظر درباره علتهای عقبماندگی علمی امروز ايران نسبت به کشورهای غربی را دارند.
اين واقعيت را نمی توان ناديده گرفت که افرادی که خودشان در ايران از آن دسته از افراد فاقد دانش که به رياست دانشگاهها رسيدهاند و يا آن دسته از افرادی که مافيای عرصههای هنری را تشکيل دادهاند سود بردهاند شجاعت لازم برای بيان علتهای واقعی و پنهان عقبماندگی اجتماعی- فرهنگی کشورمان را ندارند. اينها که سالهاست از اين درخت سياه ميوههای ناسالم تحويل مردم دادهاند مسلما حاضر به ناديده گرفتن سود شخصی خود و باز کردن ديدگان مردم در مقابل فاجعهای که با آن مواجهاند نيستند.
بايد از اين مافيای رخنه کرده در عرصههای علمی و هنری فاصله گرفت و بدون منفعت شخصی علتهای منفی ريشه کرده در بافت اجتماعی- فرهنگی ايران را بررسی و مشخص کرد و به آينده بهتر برای ايران اميدوار بود.