سه شنبه 18 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چتر وارونه! کسب ۱۳ ميليون رأی موسوی تقلب بود، حسين شريعتمداری، کيهان

۱- چند سال پيش در يکی از يادداشت های کيهان به خاطره ای درس آموز و عبرت انگيز اشاره کرده بوديم و اين روزها به مناسبتی مشابه همان روزها، تکرار آن را خالی از عبرت نمی دانيم و به فرموده امام راحلمان(ره) براين باوريم که «تکرار» اگر برای يادآوری و عبرت باشد، «حديث مکرر» نيست که «ملال آور»! تلقی شود. ماجرا، اين بود؛



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


«چند روز بعد از فاجعه ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ و قتل عام مردم در ميدان شهدا، در جمع زندانيان سياسی مسلمان و پيرو حضرت امام(ره) تصميم گرفته شد بيانيه ای در محکوميت جنايت ۱۷ شهريور و توطئه های بين المللی عليه امام خمينی(ره) صادر شود و متعاقب آن زندانيان به عنوان پشتيبانی از اين بيانيه و اعلام همدردی با مردم، يک هفته اعتصاب غذا کنند و يا روزه بگيرند. در آن هنگام، مسئوليت پنهان و دوره ای جمع- کمون- زندانيان سياسی پيرو حضرت امام(ره) برعهده نگارنده بود و براساس يک قرار نانوشته -اما پذيرفته شده- بايستی تصميم جمع را به اطلاع مسئولان ساير جمع ها می رسانديم تا چنانچه تمايل داشتند با اين حرکت همراه شوند و درصورت عدم تمايل، از موضوع باخبر باشند. اين بيانيه که در چند جمله کوتاه تهيه شده بود بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با اين جمله شروع می شد؛ «ما زندانيان سياسی مسلمان، قتل عام مردم بی دفاع در ميدان ژاله -شهداء- و توطئه های بين المللی عليه رهبر عاليقدر انقلاب حضرت آيت الله العظمی امام خمينی را محکوم کرده و...». آقای عباس سماکار، هم پرونده خسرو گلسرخی، مسئول جمع مارکسيست های زندان بود. وقتی پيشنهاد صدور بيانيه و متن تنظيم شده آن را با وی در ميان گذاشتيم، در پاسخ گفت؛ جمع ما نمی تواند اين بيانيه را امضاء کند، زيرا بيانيه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع می شود که به آن اعتقاد نداريم(!) و برای زندانيان سياسی، پسوند «مسلمان» آمده است و ما مسلمان نيستيم و بالاخره اين که از امام خمينی با عنوان رهبرانقلاب ياد شده است و حال آن که ما ايشان را به عنوان يک شخصيت انقلابی قبول داريم ولی «رهبر» نمی دانيم. آقای سماکار بعد از مشورت با دوستان همفکر خود اعلام کرد که جمع آنها بيانيه جداگانه ای با تکيه بر اعتقادات خود صادر می کند.
جمع سازمان مجاهدين خلق- که در آن هنگام نيز از سوی زندانيان سياسی مسلمان لقب «منافقين» گرفته بود و تحت مسئوليت جمع مارکسيست ها قرار داشت، با بيانيه جمع ما مخالفت کرد و نظر مارکسيست ها را پذيرفت. اين جمع نيز حذف بسم الله و قيد مسلمان و صفت رهبری برای حضرت امام(ره) را «تفرقه انگيز»! و «مانع وحدت»! اعلام کرد! آقای لطف الله ميثمی عضو ارشد و سابق سازمان منافقين که به دلايلی از سوی سازمان طرد شده و جمع ديگری با همان سمت و سو تشکيل داده بود نيز با بيانيه مورد اشاره مخالفت ورزيد و اعلام کرد که جمع آنها برای «حفظ وحدت»! بيانيه مشترک مارکسيست ها و سازمان منافقين را امضاء خواهد کرد و چنين نيز کردند. متن هر دو بيانيه در اسناد ساواک که اکنون در اختيار وزارت اطلاعات است وجود دارد و انتشار آن همراه با نام امضاء کنندگان هر يک از دو بيانيه ياد شده می توانند عبرت انگيز باشد.
از مارکسيست ها انتظاری نبود ولی بحث و استدلال با کسانی که داعيه اسلامی و انقلابی داشتند نيز نتيجه ای نداشت آنها در مقابل اين پرسش که چگونه ادعای مسلمان بودن و انقلابی بودن داريد ولی به جای وحدت با توده های ميليونی و انقلابی مردم مسلمان کشورتان، از وحدت با دشمنان اسلام و انقلاب دم می زنيد؟ سکوت می کردند و يا جواب های بی سروته می دادند، ضمن آن که حاضر نبودند با صراحت به هويت واقعی خود اعتراف کنند و...
۲- اين روزها و در پی مرگ فتنه ۸۸ که با داغ پررنگ ننگ بر پيشانی سران و عوامل اصلی فتنه همراه بود و هويت واقعی آنان را برملا کرد، بار ديگر همان بازی که در صدر اين نوشته آمده است با حضور بازيگران ديگری در حال شکل گيری و تکرار است و اين بار در مقياس و گستره ای به مراتب بزرگتر از چهار ديواری محدودی که ماجرای ياد شده در آن اتفاق افتاده بود. امروز هم کسانی در پوشش واژه ارزشمند وحدت، به جای اتحاد و همدلی با توده های عظيم ملت- همانها که در حماسه های ۹ دی و ۲۲ بهمن ۸۸ درخشيدند- ساز وحدت! با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم را کوک کرده اند و با تلاش و تقلايی که از شدت ناشيانه بودن، ترحم برانگيز به نظر می رسد، سر آن دارند که - به زعم خود- سر ملت بصير و هوشيار ايران اسلامی را کلاه بگذارند. نگاهی به هويت کسانی که در اين طيف ناهمگن و البته اندک و کم شمار گرد آمده اند نيز عبرت انگيز است. شماری از حلقه های دوم و سوم فتنه گران، تعدادی از خواص که خود به دليل سکوت در مقابل فتنه آمريکايی- اسرائيلی ۸۸ مورد اتهام و يا لااقل، شايسته ملامت هستند و يکی دو نفری که در باشگاه اصولگرايان ثبت نام می کنند و از شدت ساده لوحی- بی آن که متوجه باشند- در زورخانه فتنه گران کباده می کشند. اين عده قليل توضيح نمی دهند با کدام «آب کر» می توان داغ ننگ پررنگی که بر پيشانی جماعت فتنه گر نشسته است را پاک کرد؟ و با کدام منطق عقلی- شرعی پيش کش!- بايد به منافقانی که خيانت کرده و دست به جنايت زده اند اجازه حضور دوباره در «ميقات ملت» داده شود؟! «وحدت» به تنهايی نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است که هم می تواند در دست مردان خداجوی و عدالت گستر باشد و هم در کف زنگی مست. آقايان از کدام «وحدت»! و ضرورت آن سخن می گويند؟!
۳- مرحوم آيت الله پسنديده، برادر حضرت امام(ره) از ايشان درخواست کرده بود که در اعلاميه ها و سخنرانی های خود از جبهه ملی و مصدق نيز نام ببرد و اين در حالی بود که امام راحل ما (ره) در تبعيد به سر می بردند. حضرت امام در پاسخ به ايشان نوشت « اين جانب نمی توانم از جبهه ای ها و نه از بزرگشان ]مصدق[ اسمی ببرم و ترويجی بکنم، راه آنها با ما مختلف است... قبلاً هم تذکر داده ام، مثل اينکه به سمع مبارک نرسيده است» صحيفه امام(ره) جلد ۳ صفحه .۴۳۹
و در باره کسانی که به جرم خيانت از عرصه نظام اسلامی طرد شده اند می فرمايند « امروز هيچ تأسفی نمی خوريم که آنان در کنار ما نيستند... از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم عبرت بگيريد... مبادا گذشته تفکر و خيانت آنان فراموش و دلسوزی های بی مورد و ساده انديشی ها سبب مراجعت آنان به پست های کليدی و سرنوشت ساز نظام شود» صحيفه امام(ره) جلد ۲۱ صفحه ۲۸۵ و صدها نمونه ديگر از اين دست.
۴- بايد از کسانی که در روزهای حادثه غايب بوده و در جهاد بزرگ ملت عليه دشمنان اسلام و انقلاب و مردم مسلمان نه فقط شرکت نداشتند، بلکه بعضاً با سکوت معنادار خود، در آتش فتنه دميده اند پرسيد؛ آيا يکی از صدها جنايت سران و عوامل اصلی فتنه- هواداران فريب خورده منظور نيست- همراهی آشکار با دشمنان بيرونی نظام، مخصوصاً سرويس های اطلاعاتی آمريکا، انگليس و اسرائيل نبوده است؟ و آيا همين فتنه گران با گروههای ضد انقلاب و تروريست نظير منافقين، سلطنت طلب ها، بهايی ها، مارکسيست ها و تمامی جرثومه های فساد و تباهی در جريان فتنه ۸۸ ائتلاف، يعنی همان «وحدت» نداشته اند؟! انبوه اسناد و شواهد موجود و مصاحبه ها و اظهارات مکتوب و مضبوط فتنه گران -غير از اعترافات دستگير شدگان- را چگونه می توانيد انکار کنيد؟!
اکنون بايد از ميانجی های وحدت پرسيد؛ آيا وحدت فتنه گران با سرويس های اطلاعاتی و گروههای ياد شده را تنها به اين علت که نام آن «وحدت» است، قابل احترام تلقی می کنيد؟! و اگر چنين نيست که نبايد باشد، وحدت با اين وطن فروشان شکست خورده را چگونه تجويز می فرمائيد؟! اگر آن وحدت جرم است که هست، چرا وحدت با بخشی از همان طيف جرم نباشد؟!
۵- طی چند روز اخير، برخی از حاميان فتنه و يا سکوت کنندگان در برابر آن، به بخشی از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه آقای محمدعلی انصاری- منشور برادری- استناد کرده و از قول امام راحل(ره)، آورده اند «اگر کسی در اين نظام در فکر حذف و يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، پيش از ضربه به رقيب، به اسلام و انقلاب لطمه زده است» و نتيجه گرفته اند که «منشور برادری به رسميت شناختن چند صدايی در جامعه اسلامی است» که بايد گفت؛ در حکيمانه بودن رهنمود حضرت امام(ره) و ضرورت پيروی از آن جای کمترين ترديدی نيست، اما امام راحل(ره) - که با نگاه ملکوتی خود اين روزها را می ديدند- در همان نامه مشهور به منشور برادری، تأکيد می کنند «موضع گيری ها بايد به گونه ای باشد که در عين حفظ اصول اسلام، برای هميشه تاريخ حافظ خشم و کينه انقلابی خود و مردم عليه سرمايه داری غرب و در رأس آن آمريکای جهانخوار و کمونيسم و سوسياليزم بين الملل و... باشد» و باز هم در همان نامه تأکيد می فرمايند که «هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش کنند که ذره ای از سياست نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی عدول نشود» و... اکنون بايد از آقايان پرسيد؛ آيا ائتلاف با منافقين، بهايی ها، سلطنت طلب ها، مارکسيست ها و پيروی آشکار از فرمول ديکته شده اسرائيل و آمريکا و انگليس، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين(ع)، شعار به نفع اسرائيل، شعار در حمايت از آمريکا و... و... نشانه اعتقاد به اصول و مبانی انقلاب و جمهوری اسلامی است؟! و آيا هنوز هم می توان شما را يک جناح درون نظام تلقی کرد؟! که مشمول منشور برادری باشيد؟!
۶- بديهی است همه کسانی که در جريان فتنه ۸۸ به کانديدای فتنه گران رأی داده و برای چند روزی با فريب آنان به خيابان ها آمده بودند، «فتنه گر» تلقی نمی شوند. اگر به شعارهای قبل از انتخابات موسوی و خاتمی نگاه کنيد و آن شعارها را با شعارها و مواضع آنان بعد از انتخابات مقايسه کنيد بی ترديد به اين نتيجه می رسيد که مجريان فرمول سرويس های اطلاعاتی آمريکا، اسرائيل و انگليس، گندم نمايی کرده و «جو» فروخته اند. بنابراين در کسب ۱۳ ميليون رأی به يقين تقلب کرده اند. بعد از افشای ماهيت سران و عوامل فتنه، فريب خوردگان انگشت ندامت به دندان گزيدند و پا پس کشيدند. اين جماعت چندميليونی بخشی جدانشدنی از توده های وفادار و عظيم ملت هستند. اما، آنچه تعجب آور و سؤال برانگيز است اينکه، مناديان وحدت! «مستی» بهانه کرده و برای عوامل حاضر در حلقه های اول و دوم فتنه، يعنی مجرمان و خيانت کرده ها، اشک می ريزند. و عجيب آن که زير چتر شعار حکيمانه «جذب حداکثری و دفع حداقلی» آقا نيز ايستاده اند و هنگامی که در اظهارات آنان دقت می کنيد، متوجه می شويد که اين چتر را وارونه به دست گرفته و مفهوم «جاذبه» و «دافعه» را جا به جا کرده اند. از دفع حداقلی سخن می گويند و اکثريت صف شکن فتنه ۸۸ را آدرس می دهند! جذب حداکثری بر زبان دارند و به اقليت فتنه گر اشاره می کنند. راستی اگر کاسه ای زير نيم کاسه ندارند- که برخی از آنها دارند- چرا در اجرای فرمول جذب حداکثری، زير بال و پر چند ميليون فريب خورده بی تقصير را نمی گيرند و برای پيوستن هرچه بيشتر آنان به اقيانوس ملت حاضر در ۹ ديماه ۸۸ تلاش نمی کنند؟! و اگر به فرمول دفع حداقلی معتقدند، چرا بر ضرورت دفع عوامل اصلی فتنه اصرار نمی ورزند، اگرچه آنان قبل از محاکمه در دستگاه قضايی که اجتناب ناپذير است، در دادگاه ملت، محکوم و طرد شده اند...

حسين شريعتمداری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016