بازخوانی الزامات، چه بايد کرد؟ علی مهربان
بنام خدا
در تاريخ دويست ساله گذشته کشور عزيزم ايران بارها و بارها تا رسيدن به مقصود که همانا ازادی کشور و مردم خوب ايران از چنگال حکومتهای خودکامه و بعضا وابسته به اجنبی پيش رفته و در نزديکی در اغوش کشيدن همای ازادی به يکباره انرا دست نيافتنی ديده ايم.
بارها و بارها هزينه های اين رنسانس ميهنی را پرداخته اما با مکر و حيله عوامل وابسته از ديدن روشنائی صبح محروم گشته ايم! تا چه هنگام از رسيدن به مقصود درمانده و افق ديدمان محروم از طلوع روشنائی خورشيد ازادی خواهد ماند؟ راه برون رفت از اين معرکه و رهائی از خودکامگی حاکمان جائر و وابسته درکجاست؟ ايا بايد چون هميشه ديگران را در مسير در نورديدن قله های پيشرفت نظاره گر و بر واماندن ايرانيان در جای خود افسوس خوريم؟ ايا انرژی و قوت تغيير انچه هست به انچه ميخواهيم را از دست داده و ناباورانه تا دور دستها اضمحلال ايران را بدست نانجيبان ايران ستيز شاهد خواهيم بود؟
انچه مسلم است ژئو پليتيک ايران در منطقه، ذکاوت مردمان هوشمندش و شجاعت نهفته در ذات ايرانی در کنار برخورداری از ثروتی بنام نفت مانع از بی تفاوتی بيگانگان نسبت به ما و عدم توجه انان به توسعه و پيشرفت ايران است! اين گربه زيبا که شاهراه ارتباط شرق به غرب جهان است (هرچند که بواسطه توسعه ارتباطات دريايی بين نوار شرقی اسيا با امريکا و نوار غربی اروپا بخشی از اين نياز به عبور از ايران خودبخود مرتفع گشته) نقطه اتصال روسيه به ابهای گرم است، صاحب خزائن نفت و گاز فراوان و مسلط بر دهانه خليج فارس است که اينهمه مانع از عدم توجه انان بما و نقشمان در پيرامونمان ميباشد که اگر بجز اين بود سالها پيش در زمان مشروطه يا بهنگامه صدارت امير بر ايران به حقوقمان از منافع در معادلات و محاسبات جهانی رسيده و حداقل در منطقه از باب پيشرفت و توسعه هماهنگ و پايدار ممتاز و سر امد ميبوديم. تمامی اينها دلائل دسيسه چينی و برنامه ريزی انان در جهت ممانعت از ما در رسيدن به ارزوهامان يعنی ازادی و پيشرفت ايران است که هر دوی اينها لازمه هم و ابزار دستيابی به ديگری است، ايرانی ازاد سکوی پرتاپ ايرانی در دست يافتن به توسعه پايدار داخلی و اقتداری جهانی است و اين از منظر انان مغاير با منافعشان ميباشد و مسبب عقب نگاه داشتن ما از انچه که حقمان است. انان با استفاده از مامورين و منصوبين اموزش ديده داخليشان و تفسير انچه ما نياز داريم به انچه خود ميخواهند سالها وقت و انرژی زيادی را از ما گرفته اند تا ما بدانچه بايد نرسيم و در حل معضلات ايجاد شده در پيرامونمان مشغول بمانيم. ما بايد بدانيم که ايران کشوری سرشاراز مواد کانی گران قيمت با موقعيت جغرافيائی ممتاز در خليج فارس و در صحنه خاور ميانه بدوراز چشم طمع قدرتها نيست و نخواهد بود، ما بايد بخود ائيم و با شناخت وضع موجود، درک و تسلط بر شگرد انان و يافتن راههای مناسب با کسب ازادی و ايجاد حکومتی ملی تمام تلاشمان را در جهت اعتلای ايران و سربلندی ايرانی بنمائيم که فرصتهای مناسب بوجود امده اندک و تکرار شدنی نيست.
نخست بايد استراتژی دراز مدت و اصلی انانرا در ممانعت کشور از توسعه را باز شناخته و تاکتيکهای بکار گرفته شده انان را در يافته، تدبير نمائيم.
وجود ايرانی درگير با مسائل داخلی و مهمتر از همه مشغول به اقتصادی ناپايدار و عاجز از حل مشکلات معيشتی مردم برای انان بهترين وجه و صورت از ايران است، اين خواسته دراز مدت و با برنامه انان است که در اين راه ابزار مختلفی را بکار گرفته ما را در سراشيبی سقوط و سر بالائی پيشرفت در برزخ مدام با ترس از اينده نگاه داشته اند.
۱- تلفيق دين و حکومت و ترکيب ناموزونی از سياست دينی که در ان مرزها و هويت ملی به عمد کوچک شمرده شده و شعائر دينی مذهبی در ان در الويت می باشد يکی از راههای نابودی منافع ملی است که در پناه تعصب به مذهب و باورهای دينی، ملت را در حمايت از ان همراه ساخته هويت و مشترکات مذهبی را بجای منافع و هويت ملی جايگزين نموده بدترين و بيشترين زيانها را به کشور تحميل کرده است. پس بايد در گام نخست با بازگشت به باورها و هويت ملی و الويت دادن به منافع ايران و ايرانی از زيان بيشتر جلوگيری نموده حربه را از دست بدخواهان بگيريم.
۲- باور به اصالت ميهن و ترسيم مرزهامان با ديگران (مخصوصا همسايگان عرب مشترک در دين يا مذهب) بهترين راه برون رفت از فضای حراج منافع کشور خوبمان ايران است. هويت ايرانی ما به هيچ وجه در تضاد با باورهای مذهبی و اعتقاديمان نيست اما مشکل از انجا اغاز ميگردد که ان باورهای دينی را بر القه ميهنی، مليمان رجحان داده الويت بخشيم و منافع کشور را دستخوش باورهای مذهبی گردانيم، در يک کلام بايد باورها و علائق دينی را در نوبت بعد از ارمانها و ارزوهای ملی قرار داده رجحان مليت بر انرا باور کرده احساس نموده تاثير انرا در اداره کشور به منصه ظهور رسانيم.
۳- بازگشت به تاريخ و مرور سرنوشت مهين پرستانی چون امير کبير، قائم مقام، مصدق، فاطمی و ديگر مردان وطن که به هنگامه دفاع از منافع ايران بخواست اجنبی بدست ايرانی جاهل از ميان ما رفته اند و پيگيری وجود و حضور شبکه منتج از خواست بيگانه در اين ناکام سازی ملت از نعمت وجود ان مردان بی شک روشنائی بخش و چراغ راه شبهای تاريک ايران است تا دوباره به کام دشمنان ايران بر سبيل قبل باقی نمانده بيش از اين کشور و مردممان متضرر نگردند. انان که در وارونه سازی حقايق و تغيير سرنوشت ملت و کشور متاثر از دستور اجنبی مردم را فريب داده با ابزار مذهب گمراه ساخته اند انان پست ترين دشمنان ميهن و ملتند، انان را از ياد نبرده پيگير حضور امروزشان در صحنه و چرائی ان باشيم.
۴- باور کنيم که برای اعتلای ايران نيازمند تشکيل دولتی ملی بر امده از اراده مردم و پاسخگو به ارباب قدرت يعنی ملت هستيم و بر اين باور تا بدانجا پای فشاريم که هنجار جامعه گشته تبديل به ملکه ذهن و اراده ملی گردد، حقوق مردم را باور کنيم و حقشان را بر تعيين سرنوشت برسميت شناسيم، باور کنيم که همچون ان نوشته قانون اساسی مشروطه، قدرت وديعه ملت و منبعث از اراده و خواست ملی و امری زمينی است، هيچ کس در هيچ لباسی حق تعيين تکليف برای ملت را نداشته و در مقامی برتر از مردم نيست، همگان خود را ملزم به تکريم و کرنش در برابر ملت دانسته در راستای اراده و خواست انان گام برداشته به اهداف ملی نگريسته و مطيع و خدمتگذار ارباب قدرت يعنی مردم باشيم.
۵- باور کنيم که الگوی حاضر حکومتی تمهيد اجنبی برای در جا نگاه داشتن ملت ايران تدوين گشته و نيرنگی غربی برای ممانعت از اعتلای ايران است، درک کنيم که مدل حکومت عربی خلافی در ايران کاربرد نداشته با هويت ما ناسازگار است، بدانيم و باور کنيم که انکه از عوامل خارجی برای تامين امنيت شخصی اش استفاده کرده و عرب را در اينخصوص بر ايرانی ارجح دانسته و توسط انان مردم را سرکوب ميکند ايرانی نيست، عرب است، دشمن است و بايد بحساب او رسيد.
۶- باورهای دينی را از قبای حکومت جدا کرده و سيره حکومت را دستخوش عقايد مذهبی قرار ندهيم، باور کنيم که دين امری شخصی است و حضور و نفوذش در امر حکومت مسبب بروز فساد و تباهی در ساختار حکومت شده ما را به ذلالت و نابودی فرا خوانده سوق ميدهد و اگر اين حربه در دست نامحرمان و بدخواهان ايران بکار گرفته شود تاثيرش صدها بار بدتر و خسارات حاصل از ان بارها و بارها بيشتر است، ان هنگام که ملای دين نوکر اچنبی باشد.
۷- به جوانان و پيرانمان گذشته و تجربياتش را، حال و حقايقش را ياداور شده، پرده ها را کنار زده بر بخش تاريک تاريخمان نور تابانده بی رودربايستی حقايق را بر ملا کنيم تا بدينوسيله مانع از فريب دوباره نسل گذشته و حاضر در بطن ماجرا شده باز به بيراهه نرويم، بدانيم و باور کنيم که انان مترصد فرصتند تا با ارائه بتهای جديد راه را گم گردانده دوباره فريبمان دهند، هوشيار باشيم و هيچ بتی را پذيرا نگرديم، با فرهنگ بت سازی بجنگيم و يکبار برای هميشه انرا در موزه ذهنمان دفن کنيم. الويت اول و اخر مان ايران و منافع مردمانش باشد، هر کس در اين راه گام برداشت با ماست بجز ان بر ما بوده دشمن است، باور کنيم که راه نجات کشور تشديد و تاکيد فرهنگ ملی و ارمان وطنی و ترجيح ان بر تمامی شئون جاريست.
۸- ظرفيتها و توان مردم در امر تغيير و رسيدن به خواسته ها را ديده و باور کرده، انرژی حاصل از ان توان را سازمان داده بکار گيريم، در بيان واقعيات به مردم و خصوصا به نسل جوان ايرانی اهمال نکرده از بيان ان نترسيم، بگذاريد که مردم حقايق گذشته را بدانند و دوباره بدست ديگرانی به بيراهه نروند. با تاباندن نور به صفحات گذشته تاريخ نزديک راه را بر مردم نمايانده تصميم عبور را به خودشان واگذار کنيم. معضلات امروز کشور منتج از زياده روی ديروزمان در بذل محبت و اعتماد بيش از حد به راويان مذهب و گشاده دستی ملت در بخشش اختيار بيش از اندازه و کورکورانه به قدرتمداران قبلی است، اينرا بفهميم، درک کنيم و راههای منتهی به حکومت فردی و شبه سلطنتی را در قانون مسدود کرده برای هميشه ببنديم.
۹- از رواج خرافات مذهبی و بيان دروغ و عادت دادن جامعه به ان پرهيز کرده، انجام انرا مخل کشور و مردم در رسيدن به ارمانها و ارزوها بدانيم. ساحت دين را از خرافات مذهبی پاک ساخته، حقيقت مذهب را در معرض قرار دهيم و از ان بعنوان ابزار بازی با افکار مردم بهره نبريم، صادق باشيم و به مردم و ارمانهايشان وفادار بمانيم.
۱۰- هيچکس بر مردم ارجح نبوده خواسته خودمان را به مردم تحميل نگردانده برای مردم تعيين تکليف نکنيم، به اراده جمعی مردم تمکين کرده راه رسيدن به خواست جمعی را تمرين و ابزار رسيدن به ان را ايجاد و پيگيری نمائيم، اصالت را به رای و نظر مردم داده، خواسته انان را ارجح دانسته در مقابل ان مقاومت نکنيم.
۱۱- تحذب و کار گروهی را پذيرفته هنجار جامعه گردانده، رسيدن به منافع مشترک و دراز مدت جمعی را مد نظر داشته ملکه ذهنمان گردانيم. ياد بگيريم که مديريت و تصميم گيری جمعی را بر مديريت فردی ارجح دانسته( اين در تناقض با مذهب و دين که نيست هيچ بسيار به سنت پيامبر و سيره ائمه نزديک است و بهانه ای بدست راويان دين نخواهد داد) و منافع فردی را در منافع جمعی تفسير نموده به ان پای بند مانده موانع قانونی بروز انرا برداشته عمل به انرا تاکيد نمائيم.
راه رسيدن به افق روشن ازادی و برخورداری از منافع حداکثری و جمعی ايرانيان، زندگی در کشوری ازاد و اباد، سخت، مخاطره اميز و مسيری پر سنگلاخ است، اما تلالو انوار زيبای ان مانع از کوتاهی ما در رسيدن به کام خواهد بود و بهای پرداخته شده از برای ان ما را به در نورديدن مشکلات و سختی های راه نهيب ميزند.
ما و کشور عزيزمان نيازمند تغييريم و برای رسيدن به ارمانهای ملت بايد که ابزار اين تغيير وسيع و بنيادين را ابتدا در درونمان فراهم اوريم ( باور نياز به تغيير و عزم بوجود اوردن ان ابزار درون است)، دشمنان ملت و کشور ان رهزنان رياکار ناتوان تر از انند که در برابر اين اراده ملی مقاومت کنند، ذات انان ترسوست، دير يا زود شکست و حقارت منتج از انرا خواهند پذيرفت، بايد که بپذيرند، ما انرا به انان ديکته خواهيم کرد. بلطف خدا/
ايران اباد، ايرانی ازاد
علی مهربان