دوشنبه 27 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مهدی کروبی در مصاحبه با روزنامه اينترنتی اعتماد ملی: عملکرد انسان ها مهم است و الّا عمامه يا تاج ملاک نيست! سحام نيوز

سحام نيوز: مهدی کروبی در مصاحبه ای به تهمت زنی و افترا پراکنی نيروهای جريان حاکم در خصوص ادعای سابقه ۲۰ساله به اصطلاح فتنه پاسخ داد. به گزارش خبرنگار سحام نيوز، مهدی کروبی در ابتدای اين مصاحبه در پاسخ به پرسش ” اگر آقايان می دانستند که مقدمات به تعبير آنها فتنه از ۲۰ سال قبل بسترسازی شده چرا در طی اين سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پيشرفت آن را نگرفتند؟” گفت” در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژيم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمايه ای همچون آمريکا و اسرائيل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاريها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصيرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هايشان استفاده کنند.

مهدی کروبی در ادامه توضيح سير تاريخی اين ۲۰ سال از تغييرات خاص در قانون اساسی نام برد و افزود: در اثناء بازنگری قانون اساسی به اختيارات رهبری اضافه شد و همچنين مسئول اجرايی نيز تغيير کرد و همه چيز در اختيار اين دو بزرگوار بود. آيت الله خامنه ای در بسياری بخش ها و آقای هاشمی کابينه نسبتاً جديدی را تشکيل داد و يک بخشی از نيروها را کنار گذاشت. پس از ۸ سال دولت سازندگی به مديريت آقای هاشمی با توجه به جايگاه خاص ايشان رهبری در انتخابات ۷۶رياست جمهوری، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود” . ” سال ۷۶ دولت اصلاحات با تعداد آراء زياد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت.” ” سال ۸۴ دولت آقای احمدی نژاد مستقر شد و رهبری نيز فرمود که اين دولت از نظر فکری به من نزديکتر است. اما اينبار جريانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرايی شروع کردند به حذف ديگران تا همه چيز در اختيار خودشان باشد”

آقای کروبی در پاسخ به پرسش “نوع تغيير و تحولات مديريتی بعد از رحلت امام” فرمودند: يک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطيل شد و بعد که مجدداً شروع کرديم متوجه شديم که يک مرتبه همه چيز عوض شده. بيکباره ظرف يکهفته برخی افراد ولايتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختيارات ولايت فقيه در قانون اساسی اضافه شود! مهدی کروبی به وضعيت جريان خط امام و فشارهای وارده بر آن جريان در آن زمان پرداخت و ادامه داد: “شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جريان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند.”

دبيرکل حزب اعتماد ملی در خصوص دادن مقامی روحانی و غير زمينی به دولت ها عنوان نمود: در زمان دولت سازندگی روزی از راديو، حين برگزاری نماز جمعه تهران شعار می دادند که مخالفت با هاشمی مخالفت با پيغمبر است. روزی که با رهبری ديدار داشتم با ايشان اين موضوع را مطرح کردم. البته ما آن موقع اين پيش بينی ها را نمی کرديم که روزی را می بينيم که دولت مستقر مديريت کشور و هدفمند کردن يارانه ها و غيره را را به مديريت مستقيم امام زمان (که از نظر فيزيکی از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع کنند) ارتباط می دهد!

مهدی کروبی در خصوص صحبت های اخير جنتی از تريبون نمازجمعه گفت: وقتی من حرف های ايشان را می شنوم ياد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی با بيان اين صحبت ها ادعای اعليحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نيست! حداقل شاه دين مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ايشان با لباس روحانيت و از جايگاه نماز جمعه دستور می دهند! آيا اينچنين با تغيير رژيم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنيانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و بايد به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نيز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.

در پايان اين مصاحبه مهدی کروبی با نتيجه گيری از بيان مسائل فوق افزود:عملکرد و مديريت ۲۰ساله است که کار کشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فکر کردند با امنيتی کردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان کردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتيد و زندانی نمودن فعالين سياسی مدنی و حقوق بشر و وارد کردن نظاميان به انتخابات و فضای سياسی کشور می توانند مملکت را اداره کنند. همه اين روش ها و سرکوب ها و ايستادن در مقابل رای و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد که در سال۸۸ اين جنبش اعتراضی راه بيافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابی را که برايش مبارزه کردند، به آسانی از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود که اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتی نمودن فضای جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره ای خاص ميبريد. مشکل در انحصار طلبيست و در تنگ نظری. جريانی که با عملکرد بد خود فشار شديدی را به مردم وارد می کند و بار اين سوء مديريت بر روی دوش مردمی است که از فشارهای اقتصادی، بيکاری و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزی که با ديدی مثبت و بدور از انحصار طلبی و صرفا برای مردم و رفاه آنان در راه سياست و حکومت قدم برداريم. با اميد خدا و پشتيبانی مردم از اين مشکلات نيز عبور خواهيم کرد.

متن کامل اين مصاحبه در ادامه آمده است:



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


- جناب آقای کروبی همان طور که مستحضريد مدتهاست چهره هايی از روحانيون، ائمه جمعه و اصولگرايان شروع حوادث سال گذشته يا به تعبير آنها فتنه ۸۸ را از ۲۰ سال قبل می دانند، حال جای بسی سوال است که آنها با بيان اين صحبت ها اگر می دانستند که مقدمات آن از ۲۰ سال قبل بسترسازی شده چرا در طی اين سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پيشرفت آن را نگرفتند؟
بله سوال بسيار مهمی است و توضيح مفصلی هم لازم دارد ولو اينکه تاريخ ۲۰ ساله نيز بررسی شود. هرچند برای بنده خوشايند نبود که وارد اين بحث شوم ولی عملکرد بعضی از آقايان و صحبت های بعضی از ائمه جمعه، روحانيون و برخی از شخصيت های سياسی و نظامی که مدعی هستند مقدمات حوادث سال گذشته از ۲۰ سال قبل شروع و کارهای فکری و مادی آن دارای برنامه ريزی های دراز مدت بود و نتيجه ۲۰ سال عقده گشايی عليه ارزش های انقلاب اسلامی بود. ما را وادار به بحث می کند.
می بينيم که مرتب می گويند اين فتنه از ۲۰ سال پيش شروع شده و دائم به موساد و سيا ارتباط می دهند، در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژيم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمايه ای همچون آمريکا و اسرائيل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاريها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصيرت،فتنه گر، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هايشان استفاده کنند. لذا توضيح بدهند چه موانعی بوده که آنها نمی توانستند جلوی ايجاد به تعبير خود فتنه را بگيرند و تنها در صحبت هايشان می گويند از ۲۰ سال قبل شروع شده اما ادله ای برای اثبات صحبت هايشان ندارند که اين خطا از کجا نشئت گرفته؟ ازدولت، قوه قضائيه، مجلس و يا زير مجموعه تشکيلات رهبری!؟ اگر استدلالی دارند بگويند تا برای اذهان ملت نيز روشن شود چرا که برای من و ديگران هم جای سوال است که در مديريت ۲۰ساله کشور چه غفلتی پيش آمده است؟ در صورتی که نيروهای مسلح، مقامات امنيتی، قضايی، ارشاد و تبليغات همه در يک سمت و سو حرکت می کردند.
اما بنده با استدلالهايی که دارم می گويم انحصارطلبی، تنگ نظری و حذف مجموعه ای از نيروها و جريان های فکری موثر در ۲۰ سال گذشته منجر به پيامدهايی شد که اولاً مردم در سال ۷۶ با آراء خود حماسه ای را آفريدند تا سرنوشت خود را تغيير دهند ثانياً مردم در سال ۸۸ متوجه شدند که ديگر حکومت به رأی آنها توجهی نمی کند و چنين انفجاری رخ داد که به خيابانها آمدند و اعتراضاتشان به صورت جنبش عظيم و خودجوشی شکل گرفت. چه بسا طبيعی است که در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب همواره توطئه و کارشکنی هايی مانند ترور شخصيت ها و بزرگان، انفجار نخست وزيری، قيام مسلحانه گروههای التقاطی و غير التقاطی، کودتای نافرجام ۵۹، جنگ تحميلی ۸ ساله، فشارها و تحريم های اقتصادی و حوادث ديگر وجود داشت که با خط مشی و مديريت دوران ۱۰ ساله بنيانگذار انقلاب با موفقيت از آن عبور کرديم ولی تقريباً زندگی مردم عادی بود و يک روز هم تعطيل نشد حتی مجلس.
۲۰ سال پيش از اتفاقات ۸۸ ،يعنی سال ۶۸، امام رحلت کردند و جانشين او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بوديم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغييری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختيارات رهبری اضافه شد و همچنين مسئول اجرايی نيز تغيير کرد و همه چيز در اختيار اين دو بزرگوار بود که دارای سوابق رفاقت و همکاری های طولانی نيز بودند. آيت الله خامنه ای در نيروهای مسلح، قوه قضائيه، شورای نگهبان، مجمع تشخيص، شورای انقلاب فرهنگی و بنياد مستضعفان همه گونه تغيير و تحولی که صلاح می دانست انجام داد و از آن طرف هم نخست وزيری و رياست جمهوری ادغام شد و آقای هاشمی کابينه نسبتاً جديدی را تشکيل داد و يک بخشی از نيروها را کنار گذاشت و وزارتخانه های مهمی مثل اطلاعات، کشور و غيره تغيير کرد، البته شاکله آن بهم نخورد و تلفيقی از نيروها وجود داشت که پس از ۸ سال دولت سازندگی به مديريت آقای هاشمی با توجه به جايگاه خاص ايشان رهبری در انتخابات ۷۶رياست جمهوری، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود.(نقل به مضمون)
سال ۷۶ دولت اصلاحات با تعداد آراء زياد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. آقای خاتمی چهره ی ارزشمندی بود که توده مردم ايشان را نمی شناختند، ايشان در وزارت فرهنگ و ارشاد بيشتر با هنرمندان و فرهنگيان و روزنامه نگاران ارتباط داشتند که بعد از پست وزارت، ۵ سال نيز رئيس کتابخانه ملی بودند اما مردم آمدند و به ايشان رأی دادند با اينکه رقبای ايشان چهره های شناخته شده ای بودند؛لذا برخی دوستان می گفتند که از اين آراء؛ ۸ ميليون رأی برای جريان ما بوده و ۱۲ ميليون برای نه گفتن به عملکرد ۸سال گذشته! ما هم در ۴ انتخابات پشت سر هم سال ۷۶ و ۸۰ رياست جمهوری، سال ۷۷ شوراها، سال ۷۸ مجلس ششم پيروز شديم.
سال ۸۴ اين دولت مستقر شد و رهبری نيز فرمود که اين دولت از نظر فکری به من نزديکتر است. در آن سال با حذف يک پارچه و بی سابقه نيروها مواجه شديم و کابينه يک دستی را برای خودشان ايجاد کردند، البته ناگفته نماند که انتخاب و حذف نيروها از اختيارات دولت مستقر بود و ما گله ای از اين کار نداريم.
اما جريانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرايی شروع کردند به حذف ديگران تا همه چيز در اختيار خودشان باشد، برای عده ای هم محدوديت هايی بوجود آوردند که طبيعی است آنها هم عکس العمل نشان دادند که زمينه برای اعتراض مردم در انتخابات اين چنين ظهور کرد. انحصار طلبی و جاه طلبی آنها موجب شد تا عده ای فرصت طلب و ناخالص بر آنها نفوذ و سوار بر کار شوند و از نفوذشان بر عليه ديگران استفاده کنند.

جناب آقای کروبی شما در خلال صحبت هايتان به تغييرات مديريتی بعد از رحلت امام اشاره داشتيد و اينکه شخصيتهايی را حذف کردند و عده ای هم از نفوذشان بر عليه ديگران استفاده می کردند، خواهش می کنم راجع يه اين موضوع و اينکه چه اشخاصی را حذف می کردند توضيحات کاملتری برای مردم عزيزمان داشته باشيد؟
در ابتدا اين نکته را بگويم که اتفاقات و تغييرات مديريتی پس از رحلت امام نياز به توضيح مفصلی دارد که انشاءالله در آينده بايد به آن پرداخت، من در اين فرصت به صورت فشرده و خلاصه ۲۰ سال گذشته را بررسی می کنم.
يک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطيل شد و بعد که مجدداً شروع کرديم متوجه شديم که يک مرتبه همه چيز عوض شده، عده ای که بر اختيارات ولايت فقيه اشکال می گرفتند، نق می زدند؛فرمان ارشادی و مولوی را مطرح می کردند. بيکباره ظرف يکهفته ولايتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختيارات ولايت فقيه در قانون اساسی اضافه شود لذا متوجه شديم که اين فضای يک هفته قبل برای ولايت فقيهی که بنيانگذار و خالق نظام و رهبر انقلاب بوده ديگر نيست که البته فقط در بعضی موارد موفق شدند که اين موضوع نکات بسيار مهمی در بر دارد که نمی خواهم وارد اين بحث شوم.
دومين مسئله اينکه شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جريان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند. آقای هاشمی پس از اينکه برای رياست جمهوری انتخاب شدند برخی از وزرا را کنار گذاشتند و حتی بعضی از آنها که ۱۰ تا ۱۲ روز به پايان کارشان مانده بود در مجلس استيضاح کردند. در واقع می خواستند با استيضاح و عدم رای اعتماد؛ به آنها از نظر حيثيتی آسيب بزنند تا در آينده، قدرت نفوذ در سياست را نداشته باشند. در آن زمان تنها جايی که تغيير نکرد مجلس بود و حالا می خواستند مجلس را نيز زير فشار بگذارند. لذا به صورت وحشتناک شروع کردند به فضا سازی بر عليه بعضی از افراد و بتدريج درگيری هايی هم در مجلس شروع شد. و چون بنده هم رئيس مجلس بودم از شرح آن در اين فرصت خودداری می کنم که آن نياز به توضيحات مبسوطی دارد.
يک سال پس از رحلت امام و آن تغيير و تحولات، انتخابات مجلس خبرگان دوم بايد انجام می شد که همه چيز بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساسی با خود خبرگان است و مقدمات انتخابات سال ۶۹ با چند نکته عجيب همراه بود. نکته اول اينکه از ابتدای پيروزی انقلاب همه جلسات مثل تدوين و بازنگری قانون اساسی، قرائت وصيت نامه امام (ره)، انتخاب رهبری و جلسات ساليانه خبرگان در محل مجلس شورای اسلامی انجام می شد اما اين بار که بنده رئيس مجلس بودم اين جلسه آنجا تشکيل نشد حتی کارکنان مجلس هم تعجب کردند پس اولين کاری که کردند محل برگزاری جلسه را تغيير دادند لذا باعث تضعيف مجلس شدند. دومين کاری که کردند با شتاب يک طرح دو فوريتی در باب تاييد صلاحيت افراد را تصويب کردند. يعنی قبلاً بر اين روال بود که کسی که می خواست ثبت نام کند بايد اساتيد حوزه آن را تائيد می کردند.لذا خبرگان جلسه ای تشکيل دادند و تصويب کردند که تاييد صلاحيت افراد را بدهند به دست شورای نگهبان که اين دو اشکال مهم داشت؛ اول اينکه اعضای شورای نگهبان منصوبين خود رهبر هستند و از طرفی اعضای خبرگان می خواهند رهبر را تعيين و نظارت بر عملکرد وی داشته باشند.
حالا منصوبين رهبر بخواهند اعضای مجلس خبرگان را تائيد کنند بسيار قابل دقت است. آنهم به دست شورای نگهبانی که دقيقاً دو سال قبل از آن با وزارت کشور در رابطه با انتخابات مجلس سوم کشمکش داشت. که حتی امام ناچار شد نماينده ای برای داوری تعيين کند! بعد عملاً ديديم که شورای نگهبان برای حضور در انتخابات خبرگان امتحان گذاشت، و عده ای را که ۸ سال در خبرگان بودند را نيز حذف کردند يعنی به آنها گفتند که بايد در ابتدا امتحان بدهند. لذا آنها هم برای امتحان نرفتند مثل مرحوم آيت الله احسان بخش (گيلان) که می گفتند برايم شرم است که پيش شما اعضای شورای نگهبان امتحان بدهم و اگر راست می گوييد باهم برويم به قم تا امتحان بدهيم! با همين ترفند دو برادر بزرگوار ديگر از شيراز آقايان سيدعلی اصغر و سيدعلی محمد دستغيب هم حذف شدند و همين طور آقای جمی که روحانی محترم و موجه و مبارزی بود که نقش بسيار مهمی در حفظ نيروهای رزمنده در حصر آبادان داشتند. لازم به توضيح است آيت الله العظمی صانعی نقل می کردند که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان ۶۱ خدمت امام بودم که ايشان فرمودند که آقای جمی حتماً بايد در انتخابات خبرگان باشد، ايشان آبادان را برای ما نگه داشتند. لذا آقای صانعی مراتب علمی ايشان را تاييد کردند. و همچنين آيت الله خلخالی از خبرگان ۶۱ را رد صلاحيت کردند. اين اتفاق ساده ای نبود کما اينکه برخوردهايی هم شد و حوادثی پيش آمد و سردترين انتخابات را به دنبال داشت.
همچنين در سابق جلسات منظمی از سران سه قوه و نخست وزير وقت جناب آقای مهندس موسوی و از طرف امام نيز حاج سيد احمدآقا به عنوان نماينده حضور داشتند، تشکيل می شد ولی بعد از اينکه بنده رئيس مجلس شدم و نخست وزيری هم با رياست جمهوری ادغام شد به مدت کوتاهی چند جلسه تشکيل شد ولی سپس تعطيل گرديد که به تعبير مرحوم حاج احمدآقا “جلسات ۲ نفره شد که به ظاهر ما نامحرم بوديم!”
از طرفی هم درگيری هايی در مجلس بود و فضای سنگينی از طرف صدا و سيما بوجود آمد بود. زمانی برای من آن قدر سخت شده بود که در اتمام جلسه به آقای هاشمی گفتم که نزديک به هشت ماه به پايان مجلس مانده به حدی نمايندگان را زير فشار می گذارند که من نگرانم روزی بيايم مطالبی را بگويم و بروم! (همان کاری که در مجلس ششم کردم). به انتخابات مجلس چهارم که نزديک شديم ۴۱ نفر از يک جريان در مجلس سوم رد صلاحيت شدند عده ای بودند که ۱۲ سال يعنی سه دوره در مجلس حضور داشتند و صلاحيت گرفته بودند مثل آيت الله بيات نائب رئيس مجلس، مرحوم آقای حائری زاده، آقای هادی غفاری و چهره هايی را رد صلاحيت کردند که بعد از آن شدند استاندار مثل آقای عابدی نماينده بهبهان، يا آقای عبدالعلی زاده بعدها به عنوان استاندار و وزير معرفی شد. اين را می خواهم بگويم که به همين سادگی افراد را رد می کردند. بخش ديگر فشار بر مجلس توسط قوه قضائيه بود که دادگاه ويژه روحانيت به شدت فعال شد و نمايندگانی مثل حجج اسلام و آيات محترم خلخالی، بيات، حسين هاشميان، هادی خامنه ای،محتشمی پور پشت سر هم احضار می شدند و روزگار سختی برای بنده حقير که رئيس مجلس بودم می گذشت که خدا می داند در صورتی که بعضی از آنها در خارج از کشور عنوان داشتند که رئيس کميسيون يا عضو بين المجالس بوده و ممنوع الخروج شده بودند. حتی زمانی هم حجت الاسلام سيد عباس موسويان را که از طرف بنده در بنياد شهيد مدير مسئول روزنامه خراسان بود بازداشت کردند که عده ای از نمايندگان نامه نوشتند و من پيش رهبری بردم و ايشان دستور آزاديشان را داد. خلاصه چنان عدم صلاحيت و تبليغات صدا و سيما اثر گذاشت و نيروهايی هم در اين زمينه فعال بودند که يک نفر هم از جريان ما رأی نياورد و حتی چهرۀ نام و نشان داری مثل مرحوم آقای فخرالدين حجازی که سه دوره از تهران رأی گرفته بود و در دوره اول از ميان شخصيت های بزرگی همچون مرحوم بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، آقايان معين فر ،هاشمی رفسنجانی،گلزاده غفوری، مرحوم آيت،شهيد رجايی، شهيد باهنر و شخص رهبری که امام جمعه تهران نيز بودند، نفر اول شد. حوادثی هم در شهرستان هايی مثل اسلامشهر، کرمانشاه، مشهد، اراک و قزوين رخ داد و نارضايتی هايی بوجود آمد و عده ای کشته شدند که حتماً آنزمان بايد آسيب شناسی می شد.
در زمان دولت سازندگی به دليل اختلاف سليقه هايی که ميان دولت و مجلس بود، روزی از راديو، حين برگزاری نماز جمعه تهران شعار می دادند که “مخالفت با هاشمی مخالفت با پيغمبر است” که من از شنيدن اين شعار تعجب کردم چرا که به هر حال در مديريت و مسئوليت اجرايی کشور انتقادهايی وجود دارد و اين درست نيست که رئيس قوه مجريه با پيغمبر مقايسه شود و روزی که با رهبری ديدار داشتم با ايشان اين موضوع را مطرح کردم و آقای خامنه ای هم تائيد کردند که گفتن اين شعارها درست نيست؛ البته ما آن موقع اين پيش بينی ها را نمی کرديم روزی را بينيم که دولت مستقر، مديريت کشور و هدفمند کردن يارانه ها و غيره را به مديريت مستقيم امام زمان (که از نظر فيزيکی از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع کنند) ارتباط می دهد!
در مجلس پنجم کمی اوضاع بهتر شد ولی افرادی مثل عباس دوزدوزانی که سابقه وزارت داشت،آقای رشيديان از تدوين کنندگان قانون اساسی، آقايان غريبانی و مختاری و … رد صلاحيت شدند اما کارگزاران وارد شدند و رأی آوردند. نفر اول برادر عزيز آقای ناطق نوری و نفر دوم خانم فائزه هاشمی انتخاب شدند و مجدداً در مرحله دوم غوغايی به پا شد که نيروهای سپاه و بسيج وارد شدند، البته من در آن دوره داوطلب نبودم اما مرتب ترويج و تبليغ به شرکت در انتخابات می کردم و مصاحبه های زيادی با روزنامه سلام که در آن زمان فعال بود داشتم. در انتخابات مجلس پنجم فضا طوری شد که افراد را وزارت اطلاعات می خواست و آنها را تهديد می کرد که کنار بکشند. مثل برخی از کانديداهای مشهد!
سال ۷۵ بعد از شکل گيری مجلس متوجه شدم ديگر مردم متوجه خيلی قضايا شدند. به اين نتيجه رسيديم که بايد در انتخابات رياست جمهوری شرکت کنيم.
بنابراين من می گويم تنگ نظری، انحصارطلبی، قدرت طلبی، برای رأی مردم ارزش قائل نشدن و آنها را خس و خاشاک ناميدن باعث اعتراضات شد و فتنه ای در کار نبوده است!

و اما آنها بر صيانت از آراء که توسط اصلاح طلبان شکل گرفت تاکيد دارند که آنها اين کميته را برای ادعای تقلب در انتخابات تشکيل دادند، نظر حضرتعالی از فعاليت کميته صيانت از آراء و اظهارات آنها در اين زمينه چيست؟
در انتخابات مجلس هفتم نزديک به ۷۰، ۸۰ نفر حذف شدند از جمله آقايان امينی از ممسنی، کاظمی از ملاير، قوامی از قزوين،مهرپرور از درگز، عابدی از نهبندان، علی حسينی از نهاوند و خيلی از شخصيت های ديگر! بعد از انتخابات رياست جمهوری نهم که تقلب به صورت آشکار بود و نيز در انتخابات مجلس هشتم که طوری مهندسی شده بود که چهره هايی مثل آقايان نوروززاده با ۲۰ سال سابقه در مجلس، عباسی فرد باسابقه عضويت در شورای نگهبان، همچنين الويری شهردار تهران و بسياری افراد نام و نشاندار ديگری که حذف شدند! حتی کسانی که در مجلس هفتم تاييد شدند در مجلس هشتم رد صلاحيت شده بودند! در آن شرايط بود که من از برادر عزيزمان آقای امام جمارانی خواستم تا جلسه ای را با حضور اعضای مجمع روحانيون مبارز و برخی دوستان هم فکر ديگر تشکيل گردد و من در آن جلسه گزارش مبسوطی را به آنها ارائه دادم؛ گفتم اگر اين روال ادامه پيدا کند ما ديگر به صورت جدی مجلس نخواهيم داشت. شايد اينجا سوالی به ذهنتان برسد که چرا در انتخابات رياست جمهوری شرکت کردم؟! پس از آن من واقعاً احساس کردم بايد در انتخابات شرکت کرد و اگر طيفی از ما انتخاب شد بتوانيم اين شرايط را تغيير بدهيم نه اينکه بخواهيم نظام را تغيير بدهيم ما که علاقمند به اين انقلاب هستيم و همه عمرمان صرف اين انقلاب شده! بنده از بانيان صيانت از آراء بودم و آقای گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی را مسئول اين کار کردم. ما آمديم کميته صيانت از آراء تشکيل داديم تا از آراء حفاظت کنيم ولی اين بار ديديم که اينقدر مهندسی شده بود که اصلاً رأی اثر ندارد .

ديدگاه شما در مورد موضع گيری اخير آقای جنتی درمورد اينکه “اصلا نيازی به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نيست” چيست و آيا با اين موضع گيری ها آنهم از طرف رئيس شورای نگهبان، ديگر در ايران انتخابات معنايی خواهد داشت؟
بله! در شورای نگهبان به جزء يک نفر، بقيه کاره ای نيستند و در جاهای حساس فقط شخص ايشان تصميم گيری می کند. ايشان برای قوه قضائيه تعيين تکليف می کنند و درخواست اعدام بيشتر معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری را داشته و با دادن مرخصی به زندانيان سياسی نيز مخالفت می کنند. آقای جنتی حتی حقوق بخش زيادی از مردم ايران را ناديده می گيرد و به جای مردم تصميم می گيرد و با گستاخی می گويد: ” اصلا نيازی به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نيست”، ” مردم به شما رأی نمی دهند”!
آقای جنتی حتی در امور مجلس نيز دخالت می کند و به نمايندگان می گويد که از وزرا سوال نکنيد تا وقتشان گرفته نشود. مجلسی که حق تحقيق و تفحص و سوال و استيضاح دارد و کارش قانون گذاری و نظارت است. آيا اين همان مجلسی است که امام فرمود در رأس امور است و مرکز همه قدرتهاست و همه بايد از مصوبات آن تبعيت کنيم ؟! در مجلس هفتم نماينده ای بود که ضمن حفظ چارچوب نظام منتقد دولت بود که ايشان در جلسه ای گفت اين را هم که تائيد کرده ايم اين طور صحبت می کند”‍! آقای جنتی فکر می کند فقط تائيد او ملاک است و بقيه حق انتخاب ندارند و نمايندگان مردم را تهديد به سکوت می کند. چرا که در آينده سرنوشت تائيد آنها به دست اوست!
وقتی من حرف های ايشان را می شنوم ياد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال ۵۴ که در کريدور زندان تلويزيون نگاه می کردم و ديدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخيز صحبت می کند که ما اين وضع را داريم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره يا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به اين می انديشيدم که خدايا چطور قدرت، يک انسان را وادار می کند تا با انسان های ديگر اين طور صحبت کند؟ حالا می بينيم که آقای جنتی با بيان اين صحبت ها ادعای اعليحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تريبون نماز جمعه سخن می گويد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نيست! حداقل شاه دين مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ايشان با لباس روحانيت و از جايگاه نماز جمعه دستور می دهند. ايشان از طرف رهبری برای امامت جمعه منصوب شدند يا آقای احمدی نژاد؟ و به جای اين که برای ديگران تعيين تکليف کنند بايد از دولت بپرسد که:
- چرا ديوان عدالت اداری از تخلفات زياد دولت شکايت می کند؟
- چرا مجلسيان می گويند که مصوبات انجام نمی شود؟
- چرا دولت نسبت به مجمع تشخيص آن طور صحبت می کند که حتی رئيس مجلس و اصولگرايان هم از اين صحبت ها انتقاد می کنند؟
- چرا به هشدارهای نمايندگان از عدم ارسال بودجه سالانه که از ۱۵ آذر تا کنون هنوز انجام نشده توجهی نمی کند؟
- چرا گوش به فرياد سرپرست دادسرای زمين خواران از رشد نفوذ حکومتيان و وابستگانشان نمی سپارد؟
آيا اينچنين با تغيير رژيم فاسد به جمهوری اسلامی، می خواستيم به مردم خدمت کنيم؟ در صورتی که بنيانگذار انقلاب می فرمودند “مردم ولی نعمت ما هستند و بايد به آنها خدمت کرد” حتی در واکنش به “رهبر” خطاب کردنشان نيز می گفتند “بنده خدمتگزار مردم هستم”.
بنابراين عملکرد و مديريت ۲۰ساله است که کار کشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فکر کردند با امنيتی کردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان کردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتيد و زندانی نمودن فعالين سياسی مدنی و حقوق بشر و وارد کردن نظاميان به انتخابات و فضای سياسی کشور می توانند مملکت را اداره کنند. همه اين روش ها و سرکوب ها و ايستادن در مقابل رای و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد که در سال۸۸ اين جنبش اعتراضی راه بيافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابی را که برايش مبارزه کردند، به آسانی از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود که اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتی نمودن فضای جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره ای خاص ميبريد. مشکل در انحصار طلبيست و در تنگ نظری. جريانی که با عملکرد بد خود فشار شديدی را به مردم وارد می کند و بار اين سوء مديريت بر روی دوش مردمی است که از فشارهای اقتصادی، بيکاری و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزی که با ديدی مثبت و بدور از انحصار طلبی و صرفا برای مردم و رفاه آنان در راه سياست و حکومت قدم برداريم. با اميد خدا و پشتيبانی مردم از اين مشکلات نيز عبور خواهيم کرد.

با تشکر از وقتی که در اختيار بنده قرار داديد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016