گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
12 بهمن» ياد داريوش همايون گرامی باد! بيانيه مشترک گروهی از فعالان سياسی ايران11 بهمن» داريوش همايون در مرگ نمیميرد، فرزاد کیجو 10 بهمن» اطلاعيهء شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران در گراميداشت خاطرهء داريوش همايون 6 بهمن» خيابان: از گذرگاه مردمان تا جلوهگاه مردم، آرش جودکی 13 دی» ۲۰۱۰، سال انتخابات خيانتشده! گفتوگوی راديو بينالمللی فرانسه با آزاده کيان، داريوش همايون و تورج اتابکی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! داريوش همايون زنده از پس مرگ، در پيش مرگ، آرش جودکیاو که در مرگی که آزموده بود مرگ همگانی را میديد در پیِ پروبال دادن به "شايدبود"هايی همگانی رفت که همان مرگ چشماش را بر آنها گشوده بود. در اين راه هوشِ همايون او را از همه پيشتر میبُرد اما اين پيشروی را دستمايهی فخرفروشی به ديگران نمیکرد بلکه با زبان فاخرش از آن سرمايهای همگانی میساختمرگ هميشه سرزده میرسد حتی وقتی بر بالين محتضر که رو به ما هم پشت به ما دارد فرارسيدنش را انتظار میکشيم. چون هيچگاه انتظارِ آن بيگاهی که هميشه در انتظار ماست را انگار نداريم يا نمیخواهيم که داشته باشيم. بعد که دررسيد میگوييم آنکه درگذشت نمرده چون يادش زنده است. اين درست که مرده میرود در هستنی ديگرگونه ميان ما به بودنش ادامه دهد، اما اين در ياد ماندن در گرو باشيدنِ ما میماند که ماندگار نيست. يعنی او هست تا وقتی که ما باشيم و پس از رفتن ما در يادی که میگذاريم کمرنگتر میشود تا در يادِ يادگارهای متوالی ديگر برای هميشه بیرنگ شود. پس باششِ اين هستیِ ديگرگونه از پس نيستی، اين بودِ از پس نابود، رنگِ ماندگاری میگيرد هم از چيستی نقشی که آن باشنده بر جا گذاشته و هم از کيستی همين مایِ نقشپذيرنده. هرچه اين نقش پررنگتر و آن ما گستردهتر، آن يادگار هم ماندگارتر. از همين منظرگفتن اينکه داريوش همايون از پس مرگِ نامنتظرش هم ميان ما خواهد زيست، از جنس همان حرفی که هميشه میزنيم نيست. چون در زنده بودنش بخشی از هستیاش را همچون هر نويسندهای آنچنان در زبانی که ما را میسازد میمرد، که در مايی که هر بار زبان باز میکند زندگی خواهد کرد. چرا که «زبان، حيات مرگ است» (يدالله رويايی). چرخشی که باززايشِ همايون را در پی داشت نه فراآمدِ شتر جستنِ کسی بر بام خانهاش بود و نه بر اثرِ رباط خواندنِ سرايش از سوی خضر: «اين احساس از دست دادن مردم را تا کسی از آن بالا تجربه نکرده باشد نمیتواند دريابد که چه مهابتی دارد. بسيار اندکاند کسانی که پس از چنان احساسی همان بمانند که بودهاند.» (۵) و او همانی که بود نماند. تجربهای که میرفت به بهای جانش تمام شود همچون همان آيينهيی بود که در پيش ابراهيم ادهم داشتند: «در آن آيينه نگاه کردم، منزل خود گور ديدم، و در او انيسی و غمگساری نه. و سفری ديدم دور، و راه دراز در پيش، و مرا زادی و توشهيی نه. قاضی عادل ديدم، و مرا حجّت نه.» (۶) تمام سی و چند سال آخر زندگی همايون بر سر پيمودن اين راه دراز و اندوختن توشه و زادراه و گردآوردن حجّت و همراه، گذشت چرا که منزل خود، ايران را گور شدن نمیيارست و جمهوری اسلامی را حکم جواز مرگِ فرهنگ ايرانی بودن نمیخواست. رويکرد انديشه سياسی همايون را همين نيارستن شکل داد و رهيافتِ نگرشش به تاريخ ايران را همين نخواستن. در بازخوانی تاريخ سياسی ايران دورِ دور نرفت تا آنچنان مهجور گشته که حکم به ناممکنی هرگونه جهش و درخششی دهد، و نزديکِ نزديک نيامد که فاصله لازم برای دريافت پديده را از دست داده و رنجور گشته تا با هر چيزی بسازد و دل خوش سازد. او که در مرگی که آزموده بود مرگ همگانی را میديد در پیِ پروبال دادن به «شايدبود»هايی possibilités همگانی رفت که همان مرگ چشمش را بر آنها گشوده بود. در اين راه هوشِ همايون او را از همه پيشتر میبُرد اما اين پيشروی را دستمايه فخرفروشی به ديگران نمیکرد بلکه با زبان فاخرش از آن سرمايهای همگانی میساخت. از اينرو هر قضاوتی درباره همايون اگر از قضاوتی که او از همه آنچه ماست داشت مايه نگيرد، قضاوتی يکجانبه، و هر نگاهی به او اگر از شيوه نگريستنِ از بيرون او سو نگيرد، نگاهی بی سوست. آرش جودکی [نسخهی پیدیاف مقاله را با کليک اينجا دريافت کنيد] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|