وقت برخاستن! علی کشتگر
اعدام جنايتکارانه سه زندانی سياسی و صدور حکم اعدام برای چند زندانی سياسی ديگر، نشانهی وحشت حکومت از خيزش دوبارهی جنبش دمکراسیخواهی در آستانهی سالگرد انقلاب بهمن است. يکی از علل پيروزی سريع قيامهای تونس و احتمالأ مصر آن است که در اين دو کشور مردم مثل جنبش سبز ما عمل کردند اما ارتش اين کشورها راهی جدا از نيروهای نظامی ايران را برگزيدند و از ادامه کشتار سرباز زدند. ما میتوانيم سقوط اين حکومت تبهکار را جشن بگيريم بهشرطی که
زلزله سياسی بزرگی سرزمين های خاورميانه را به لرزه درآورده است.
زمين های داغ و تشنه اين منطقه استبدادزده که زمانی گهواره نخستين تمدن های بشری بوده اند، برای بلعيدن کاخ های خودکامگی دهان باز کرده اند. از زمان خودسوزی محمدبوعزيزی تا امروز دو خودکامه مغرور که رژيم های خود را با ثبات می پنداشتند، يکی با خفت و خواری از تخت به زيرافتاده و ديگری هم در حال سقوط است.اين تحولات شتابان به ما يادآور می شوند که : وقت برخاستن است!
نسل های جوان دوران فيس بوک، تويتر و شبکه های اطلاع رسانی جهانی از آنچه جوانان کشورهای پيشرفته جهان دارند و از ستمی که برآنها می گذرد آگاهند و ديگر حاضر نيستند مثل نسل های ناآگاه و بی خبر گذشته زيربار ستم رژيم های فاسد و خودکامه زندگی کنند. آنها می خواهند به دوران تاريک ثبات نظام های رنگارنگ استبدادی و فاسد خاورميانه که آزادی و عدالت را ساليان درازی است از آنان دريغ کرده اند، پايان دهند. جوانان همه اين کشورها که اکثريت جمعيت را تشکيل می دهند به نيروئی تعيين کننده که می توان آن را موتور تحول دمکراتيک ناميد تبديل شده اند. برخلاف تبليغات سردمداران جمهوری اسلامی، مساله اساسی همه اين کشورها آزادی و عدالت است ونه برقراری شريعت اسلامی.
اغراق نمی کنم، باورکنيد که ايران پيشگام اين فرايند بزرگ تاريخی و مرکز ثقل زلزله بزرگی است که می رود تا همه داده های سياسی اين منطقه را برای هميشه دگرگون کند. درخاورميانه دوران گذار به دموکراسی از ايران آغاز شده و در تولد جنبش سبز ايران شتاب گرفته است. ! ما می توانيم بازهم بر ترس غلبه کنيم. ما می توانيم در خيزش بزر گ ديگر سقوط خامنه ای و حکومت تبه کاراو را جشن بگيريم. ما می توانيم سرنوشت خود را در دست بگيريم، بشرطی که :
۱ - قدرت خود را باور کنيم و بر ترس و ياس چيره شويم ۲- همه باهم باشيم ۳- از هرگونه توهم و مماشات ناشی از آن در قبال جباران حاکم بر ايران رها شويم و در نخستين گام به چيزی کمتر از برکناری خامنه ای و دولت دست نشانده او رضايت ندهيم. ۴- حتی الامکان به گونه ای رفتار کنيم که بدنه نيروهای نظامی از فرماندهان آدمکش جدا شوند و با خواسته های مردم همراه شوند.
بگذار تا چاپلوسان دست بوس و رسانه های رسمی استبداد مذهبی برای روان درمانی رهبر "بی بصيرت" و ضعيف النفسی که بيش از نوک دماغ خود را نمی بيند بگويند جنبش اعتراضی سبز ايران مرده و تحولات تونس و مصر به جنبش دموکراسی خواهی ايران ربطی ندارد. که گويا مردمان سرزمين های تونس و مصر برخاسته اند تا نظام هايی بدتر و ستمگرتر از نظام های کنونی، يعنی استبدادی شبيه حکومت ايران را در سرزمين های خود مستقر کنند.
ما،اما خوب می دانيم که خود آنها هم اين دروغ بزرگ را باور ندارند. حتی نمی توانند يک لحظه وحشت خود را از تحولات شتابان منطقه پنهان کنند.
ساليان درازی بود که سردمداران نظام های جبار و فاسد تونس و مصر برای بقای خود و جلب حمايت دولت های آمريکايی و اروپايی ونيز ترساندن نيروهای دموکراتيک کشورهای خود وانمود می کردند که مردمانشان برای دموکراسی آمادگی (لياقت) ندارند و گويا گشودن فضای سياسی بی درنگ به قدرت گيری جنبش های اسلاميستی می انجامد. آنها همواره هرنوع مخالفت با خود را به حساب اسلاميست ها می گذاشتند. حتی به عنوان يک روش درمصر، عربستان و پاکستان سازمانهای اطلاعاتی،شبکه های بنيادگرا درست کرده اند تا در مقاطعی برای ترساندن مردم خود و متحدان غربی خود از آنها بهره برداری کنند. الان هم حکومت درحال فرو پاشی مبارک آرزو می کند اسلام گرايان افراطی نقش رهبری مخالفان او را ايفا می کردند تا نيروهای دمکراتيک. چرا که در آن صورت سرکوب آسان تر و توجيه پذيرتر است.
از اين طرف هم رسانه های جمهوری اسلامی هميشه با کوبيدن انگ اسلامی به جنبش های اعتراضی اين کشورها مدعيات ديکتاتورهای حاکم را تاييد می کنند. اما همه می بينيم که چه در تونس و چه حتی در مصر جنبش های ضد استبدادی به دنبال الگوبرداری از جمهوری اسلامی که بويژه پس از کودتای ۲۲ خرداد اعتبار خود را در ميان مردم منطقه از دست داده، نيستند. برعکس اين جنبش سبزما است که چه در خواسته ها و چه در روشهای هوشيارانه مبارزه، سرمشق شده است.
طبيعی است که جوانان پرشور و شعوری که پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ در ابعاد ميليونی و با شعارها و روشهای هوشمندانه به خيابانها آمدند، اين روزها تحولات تونس و مصر و تکانهايی که در سرزمين های اردن، يمن، لبنان و سوريه آغاز شده را دنبال کنند و بيش از پيش به جنبش دموکراسی خواهانه خود اميدوار شوند. برعکس حکومت گران ايران به رغم حمايت های ظاهری و دروغين از جنبش های مردم مصر و تونس، از شباهت آنها با جنبش سبز و از تاثيرات آنها در شعله ور شدن مجدد اعتراضات در ايران غرق نگرانی و وحشت اند.
اعدام های اخير زندانيان سياسی، (جعفر کاظمی، محمد علی حاج آقايی، زهرا بهرامی) صدور حکم اعدام برای چند زندانی سياسی ديگر، افزايش شمار اعدام زندانيان عادی که خبر آن با آب و تاب منتشر می شود، صدور احکام سنگين برای فعالان حقوق بشر و افزايش حضور نيروهای نظامی و انتظامی در تهران و شهرهای بزرگ در روزهای اخير، نشانه های وحشت حکومت از خيزش دوباره جنبش دموکراسی خواهی درآستانه سالگرد انقلاب بهمن است.
عمق نارضايتی های مردم، خشم فروخفته مردمی که از کودتای ۲۲ خرداد به اين سو به اعتراضات خيابانی دست زدند و وحشيانه سرکوب شدند، سطح رشد آگاهی ها و مطالبات جنبش اعتراضی ايران ، ورشکستگی سياسی، اخلاقی و اقتصادی و بی اعتباری کم سابقه بين المللی حکومت گران ، جامعه ايران را آبستن طغيان هايی به مراتب فراگيرتر از اعتراضات سال ۸۸ کرده است.
توفان جديد اين بار وقتی آغاز شود، نمی تواند به شعارها و خواسته های پيشين محدود شود و دست رد به سينه رهبرانی خواهد زد که خواستار مماشات با حکومت دينی و قوانين آن باشند.
طغيان کارگران ايران خودرو، اعتراضات کارگران نساجی طبرستان، اعتراضات پراکنده ديگری که در گوشه و کنار کشور رخ می دهد، فضای اعتراضی محيط های کارگری و دانشگاهها، جريان روزمره انتقادات صريح و بی پرده مردم کوچه و بازار که در همه جا از فساد و ظلم حاکمان و بيداد بيکاری و گرانی حرف می زنند، ادامه مقاومت سبزها در زندان و بيرون زندان، وخامت بحران در بالا و بالاخره هشدار های مکرر سخنگويان نظام از "فتنه" و "فتنه های بزرگتر"ی که در راه است و نيز تحولات داغ و شتابان منطقه، همگی علائم هواشناسی فضای توفانی ايران اند.
هرلحظه، يک حادثه ساده می تواند به شعله ور شدن ايران بيانجامد. رهبران و فعالان جنبش سبز در اين شرايط می بايست با تاکيد برتوانايی مردم، آنان را به خيزش و نافرمانی مدنی فراخوانند، وگرنه ديريازود درجريان شعله ور شدن جنبش اعتراضی، آنان در پشت سر تحولات قرار می گيرند و نقش خود را از دست خواهند داد. پيروزی با کمترين هزينه و خونريزی مستلزم ترغيب صفوف نيروهای نظامی و انتظامی به نافرمانی از فرماندهانی است که برای طولانی کردن عمر استبداد دستور خونريزی و آدم کشی می دهند. در تونس سرپيچی فرماندهان نظامی از فرمان کشتار بن علی را ساقط کرد، در مصر نيز ارتش از سرکوب و آدم کشی سرباز زده است و همين، ديکتاتوری مبارک را به سراشيب فروپاشی رانده است. درانقلاب بهمن ايران نيز اختلاف در صفوف ارتش و امتناع برخی از فرماندهان از ادامه سرکوب رژيم را ساقط کرد. درواقع می شود گفت که يکی از علل پيروزی قيام مردم در تونس و احتمال پيروزی سريع قيام مردم مصر آن است که در اين دو کشور مردم مثل جنبش سبزما عمل کردند،اما ارتش اين کشورها راهی جدا از نيروهای نظامی ايران را برگزيدند. آنها آروزهای مردم خود را برمنافع فرعون های زمان ترجيح دادند. در ايران جدايی فرماندهان نظامی از سران حاکميت آسان نيست، اما جدايی بدنه نيروهای نظامی از فرماندهان در جريان رشد اعتراضات عمومی شدنی است. جنبش سبز و رهبران و فعالان آن بايد ضمن ترغيب مردم به اعتراضات و نافرمانی های بدون خشونت و درصورت امکان فراخوان اعتصابات عمومی در فرصت مناسب، نظاميان را به رعايت بيطرفی و خودداری از کشتار و خونريزی مردمی که طبيعی ترين حقوق انسانی خود را طلب می کنند، دعوت نمايند.همه بايد به نيروهای نظامی هشدار دهيم که در فردای پيروزی مردم نه جنايت و آدم کشی بی پاسخ می ماند، و نه همراهی با مردم بدون پاداش خواهد بود. بايد به همه کسانی که اسلحه به دست دربرابر ملت ايران ايستاده اند هشدار دهيم که سرنوشت خود را با حکومت گرانی که ديريازود در دادگاه مردم ايران بر صندلی اتهام خواهند نشست گره نزنند.
چهارشنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۹
علی کشتگر
[email protected]