یکشنبه 24 بهمن 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

توافق معترضان بر سقوط رژیم ولایت فقیه از لزومات موفقیت جنبش دمکراسی خواهی در ایران، گفتگوی دانشجو نیوز با مجید محمدی

مجيد محمدی
اگر موسوی در دوشنبه ی بعد از انتخابات می گفت "من اینجا می مانم تا انتخابات باطل شود" و بعد چند صد هزار نفر در خیابان برای چند روز می ماندند دیگر گروه گروه قربانی نیروهای عملیاتی ولی فقیه نمی شدند. این موقعیت از کف رفت و به سادگی آن لحظه تکرار نخواهد شد. مجید محمدی در این گفتگو در مورد اصلاحات در چارچوب قوانین فعلی معتقد است: "نظام موجود قابلیت و ظرفیت اصلاح معنی دار ندارد. اما چالش بزرگ نیروهای دمکرات با مشی بدون خشونت آن است که چگونه می توان حکومت اراذل و اوباش را بدون تمسک به خشونت ساقط کرد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا

•پیروزی انقلاب ١٣۵۷ در ایران با حضور گروه های مختلف سیاسی، سرانجام به حاکمیت نیروهای مذهبی تندرو انجامید. تحلیلگران از علت های مختلفی که منتج به پیروزی انقلاب ١٣۵۷ گردید نام برده اند. به عنوان اولین پرسش، دیدگاه شما در ارتباط با پیوستگی علل پدیدآورنده انقلاب و نتیجه ای که از آن حاصل شد چیست؟ آیا براستی انقلاب ١٣۵۷ در ایران از همان آغاز از خواسته های مردم و انقلابیون منحرف شده بود یا منطبق با خواست اکثریت سنتی جامعه در تحقق یک نظام مذهبی عمل می نمود.

سخن گفتن از انحراف انقلابهای خشونت آمیز که دمکراسی و حقوق بشر را برنامه ی اساسی خود قرار نمی دهند گمراه کننده است. این انقلابها پس از سقوط رژیم شرایطی را برای رقابت بر سر قدرت در میان انقلابیها بدون هیچ چارچوب مشخصی برای رقابت فراهم می آورند که شرایط هابزی رقابت گرگهاست. در این شرایط گرگهایی که درنده تر و خونخوارتر باشند غلبه پیدا می کنند.

آن دسته از نیروهای انقلابی که نه برای قدرت بلکه برای عدالت و آزادی فعالیت می کردند به مهمانی یا عزاداری اشتباهی آمده بودند و پس از مدت کوتاهی و با دادن برخی هزینه ها متوجه این موضوع شدند. آنها فهمیدند که انقلابی که برای استیفای حقوق بشر و دمکراسی بی قید و شرط نباشد (مثل انقلاب١٣۵۷) منحرف نمی شود بلکه از اساس منحرف بوده است.

•گروه های مختلف مردم، از دل بستگان به طریق اصلاحات تا مخالفان ماهیت جمهوری اسلامی، در اعتراضات سال گذشته به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری شرکت داشتند. به نظر شما با توجه به وقایع پیش آمده، تحقق خواسته های مردم مبنی بر احترام حاکمیت به آزادی و حق انتخاب سرنوشت ملت، همچنان از مسیر اصلاحات سیاسی در چارچوب قوانین فعلی میگذرد یا اینکه عبور از نظام جمهوری اسلامی هدف مطلوب خواهد بود.

اگر گروههای فاقد منافع در هم پیچیده در نظام سیاسی موجود پیش از بروز جنبش سبز در بی حاصل بودن پیگیری اصلاحات در چارچوب نظام موجود شک و تردیدی داشتند با سرکوبها اطمینان حاصل کردند که بدون سقوط رژیم ولایت فقیه در ایران دمکراسی و آزادی غیر ممکن است. نظام موجود قابلیت و ظرفیت اصلاح معنی دار ندارد. اما چالش بزرگ نیروهای دمکرات با مشی بدون خشونت آن است که چگونه می توان حکومت اراذل و اوباش را بدون تمسک به خشونت ساقط کرد.

•ما شاهد آن بودیم که در وقایع پس از انتخابات، از سویی نظام ایدئولوژیک حاکم بر ایران در حین اعمال خشونت علیه معترضان، در محافل رسمی این ادعا را تکذیب می نمود و از سویی رهبران جنبش سبز و معترضان روش تظاهرات و تجمعات بدون خشونت را برای تحقق خواسته هایشان انتخاب کردند. در حالیکه امروز نتیجه سرکوب ها و خشونت های حاکمیت به تجمعات خیابانی پایان بخشیده است، علت عدم موفقیت معترضان تا به امروز را در چه میبینید. اقتدار و خشونت حاکمیت، ضعف رهبری جنبش، و یا عوامل دیگر. پیشنهاد شما برای ادامه راه جنبش سبز و خروج از انفعال فعلی چیست.

علل اصلی عدم موفقیت جنبش بدین قرارند:

١- عدم توافق بر سر اهداف جنبش در میان کسانی که در خیابانها بودند: سقوط احمدی نژاد، سقوط خامنه ای یا سقوط رژیم ولایت فقیه (در تونس و مصر از روز اول مشخص بود که هدف سقوط بن علی و مبارک است) در حالی که عوامل سازمان یافته ی رژیم می دانستند که چه کسی را باید در قدرت حفظ کنند.

٢- عدم ایستادگی پیوسته در صحنه ی خیابان تا حد عقب راندن نیروهای بسیجی (مصریها پس از یازده روز هنوز میدان تحریر را ترک نکرده اند). اگر موسوی در دوشنبه ی بعد از انتخابات می گفت "من اینجا می مانم تا انتخابات باطل شود" و بعد چند صد هزار نفر در خیابان برای چند روز می ماندند دیگر گروه گروه قربانی نیروهای عملیاتی ولی فقیه نمی شدند. این موقعیت از کف رفت و به سادگی آن لحظه تکرار نخواهد شد. رهبری موسوی در آن لحظه بود که باید تجلی می یافت و نیافت. انتقادهای بعد از آن و بیهوده معرفی کردن های بیانیه های وی پس از آن لحظه مشکلی را از جنبش حل نکرد.

٣- نیروهایی که نقش سازمان دادن و هدایت رسانه های مخالف را در ایران در پیش از انتخابات بر عهده داشتند (اصلاح طلبان مذهبی) خود دهه ها از عوامل رژیم بوده و نمی خواستند بنیان های رژیم را مورد هدف قرار دهند. آنها حتی سازمان دهنده ی تظاهرات خیابانی نبودند. آنها خواهان سهم بیشتری در درون همین نظام بودند و نه بیشتر. با امین زاده (که مردم کوچه و بازار را اراذل و اوباش نامید) یا موسوی و کروبی (که خواستار احیای دوران طلایی خمینی بودند) یا حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب (که شعارهای مردم کوچه و خیابان را نفی و نقد می کردند تا فشار حکومت را از دوش خود بردارند) نمی شد خامنه ای را به عقب نشینی وادار کرد. هنوز پس از دو سال، اصلاح طلبان مذهبی با ادبیاتی سخن می گویند که در واقع مخاطب آن خامنه ای و کیهان است تا مردم کوچه و بازار و آنها دعوای موجود را دعوای درون خانه می بینند و هنوز به مشارکت همگانی همه ی ایرانیان بدون امتیازی خاص برای گروهی خاص قائل نیستند. اگر اعتراضی دارند به زندانی شدن اعضای گروه خود است و نه نفس زندانی کردن مخالفان. گروهی که سه دهه از امتیازات حکومتی برخوردار بوده اند و همه چیز آنها از این حکومت است بر بنیادهای این نظام نمی شورند. و

٤- فقدان یک برنامه ی مشخص برای سیاست خارجی یک کشور دمکراتیک برای جلب حمایت جوامع دمکراتیک. دولت های غربی نمی توانستند به موسوی ای که خواهان تداوم برنامه ی هسته ای، تداوم کمک به حزب الله و حماس و ناقد طرفداران صلح با اسرائیل (او در پاسخ به اتهام کیهان در مورد پیشنهاد کمک ابومازن به جنبش سبز وی را بدون نزاکت دیپلماتیک رسوا معرفی می کند) و ساکت در برابر ترورهای مخالفان در داخل و خارج کشور است اعتماد کنند. یک جنبش اجتماعی موفق بر نیروهای داخلی اتکا دارد اما از فضای مناسب جهانی نیز می تواند بهره ببرد. موسوی و کروبی فاقد ظرفیت ایجاد چنین فضای حمایتی بودند.

اما برای موفقیت یک جنبش دمکراسی خواهی در آینده به سه مولفه نیاز داریم:

١- توافق معترضان کف خیابان بر سقوط رژیم ولایت فقیه که بدون آن دیگر نیرویی حاضر نخواهد بود هزینه بپردازد.

٢- فراتر رفتن از رهبرانی که هویت خود را از رژیم موجود گرفته اند و نمی خواهند اساس آن و امتیازات آن بر هم بخورد (همچنین فراتر رفتن از رهبران اکثر احزاب سیاسی در خارج کشور که بیشتر دغدغه ی تقسیم قدرت پس از سقوط رژیم را دارند تا سقوط آن را وگر نه می توانستند بر سر یک برنامه ی حداقلی با یکدیگر کنار بیایند) و

٣- استفاده ی نسل جوان نابرخوردار از درآمدهای نفتی از یک موقعیت برای اشغال بخشی از فضای عمومی و استقامت برای حفظ آن تا سقوط رژیم. در چنین شرایطی مخالفان فعلا خاموش و بعد از چند روز رهبران احزاب سیاسی به آنها خواهند پیوست.

•با توجه به اعتراضات مردمی اخیر در خاورمیانه، برخی تحولات اخیر را در ادامه مسیر دموکراسی خواهی مردم ایران در سال گذشته قلمداد نموده اند و برخی نیز از شباهت های این تحولات با انقلاب ۵۷ یاد میکنند. تحلیل شما از علل رخدادهای اخیر در منطقه خاورمیانه چیست.

جنبش های امروز خاورميانه و شمال آفريقا از دوره ی طولانی فاصله افتادن ميان حکومت و مردم، بحران مشروعيت و کارآمدی، فساد، بيکاری، فقر، نابرابری و تبعيض، سرکوب سازمان دهی شده، انتخابات مهندسی شده، تحديد آزادیها، و نقض نهادينهی حقوق بشر تغذيه می شوند. پايان جنگ آمريکا عليه عراق، روی کار آمدن يک دولت دمکرات در ايالات متحده و برخی سياستهای حقوق بشری اتحاديه ی اروپا زمينه ی بين المللی را نيز برای اين جنبش ها فراهم ساخته اند. از این جهت جنبش های موجود با جنبش سبز قرابت بیشتری دارند.

•آیا ارتباطی بین اعتراضات در ایران و سایر کشورهای منطقه وجود دارد. به عبارت دیگر آیا ارتباط این جنبش های مردمی به گونه ای می باشد که بر نحوه رفتار و شکل دهی به استراتژی معترضان در آینده تاثیرگذار باشد.

جنبش‌های اجتماعی از یکدیگر می آموزند همان طور که نظام های استبدادی از موفقیت ها و شکست های یکدیگر درس آموزی دارند. جنبش ها و رهبران و دیکتاتورها از یکدیگر تقلید نمی کنند اما موفقیت ها بیش از شکست ها مدنظر قرار می گیرند.

•با توجه به علنی کردن اختلافات درون حاکمیت از سوی جناح های مختلف وابسته به قدرت، به نظر شما آیا حکومت درصدد بهره برداری از این رویدادها و به دلیل جلب آرای مردم به سوی گروهی از اصولگرایان مخالف با احمدی نژاد برای آرام کردن فضای سیاسی و انحراف افکار عمومی گام برمیدارد یا اینکه مرحله جدیدی از پاکسازی و محدود کردن حلقه قدرت در راستای خصلت انقلاب ۵۷ در پیش است.

درس هایی که حکومت ولایت فقیه از این رویدادها می آموزد در جهت حفظ نظام استبدادی خواهد بود و نه باز کردن فضای سیاسی برای پی ریزی یک نظام باثبات سیاسی. تصفیه و پاکسازی از عناصر ماهوی نظام ولایت فقیه است و در آینده نیز جریان خواهد داشت. ماشین سرکوب نظام مرتبا به افرادی برای بازجویی و شکنجه و اعدام و ماشین تبلیغاتی نظام مرتبا به افراد و گروه هایی برای اتهام فتنه گری و وابستگی به خارج نیاز خواهد داشت.

•به عنوان آخرین پرسش، با توجه به این امر که دانشجویان همواره به عنوان نسل پیشرو و آگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی ایران در اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه حاکمیت اقدام نموده اند، نقش دانشجویان را در تحولات پیش روی ایران چگونه می بینید.

دانشجویان علی رغم سرکوب ها و هزینه هایی که دادهاند و علی رغم تلاش حکومت برای تغییر مواد درسی، خروج دانشگاه ها از تهران، تزریق فرماندهان سپاه به دانشگاهها به عنوان استاد و افزایش تعداد بسیجیان همچنان موتور متحرکه ی جنبش های دمکراتیک در ایران خواهند بود. جنبش دانشجویی در کشوری با حدود چهار میلیون دانشجو در عین نقض هر روزه و نهادینه ی حقوق مردم و امتیازات قشر حاکم جایگزین ناپذیر است.

•با تشکر و سپاس فراوان از اینکه در مصاحبه با دانشجونیوز شرکت نمودید. چناچه سخنی با خوانندگان دارید، لطفا بفرمایید.

آرزوی موفقیت شما و خوانندگان شما را در پیشبرد دمکراسی بی قید و شرط و حقوق بشر دارم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016