چهارشنبه 2 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روحانيت دولتی در کدام جهان زندگی می کند؟ در قدرت، اما نگران از سقوط ، مجيد محمدی، راديو فردا

پيش از تاسيس جمهوری اسلامی، روحانيت شيعه در دنيای خاصی می زيست؛ اين زندگی عمدتا از روستاهای کوچک آغاز می شد، بعد به حجره‌های تنگ و بدون امکانات رفاهی قم يا شهرستان‌ها می رسيد و در نهايت به خانه‌ای متوسط در مناطق شهری و حاشيه شهری نزديک به يک مسجد ختم می شد که هيئت امنای آن خرج و مخارج آقای پيشنماز را تامين می کرد.

اين روحانيون در دوران تحصيل نيز در ماه‌های محرم و صفر و رمضان به چند روستا سفر کرده و تجربه‌ای از تبليغ در روستاها را پيدا می کردند.

اين جهان با تاسيس جمهوری اسلامی يک باره دچار دگرگونی و انقلاب شد؛ روحانيون در مدتی به کوتاهی سه سال با ديگر گروه‌های مدعی قدرت جنگيدند و پس از حذف خشونت آميز آنها مقدرات اقتصاد و بازرگانی و فرهنگ و سياست و علم و ارتباطات يک کشور کهن و ثروتمند را به دست گرفتند. اقتضای اين قدرت بی حد و حصر و بدون نظارت و پاسخگويی آن بود که روحانيت از پيله‌ی روابط گذشته خارج شده و در قد و قامت يک کاست حکومتی با همه‌ی لوازم و پيامدهای آن ظاهر شود. امروز پس از سه دهه حکومت، روحانيت شيعه که بخش عمده‌ی آن از دولت و منابع عمومی ارتزاق می کند در کدام جهان زندگی می کند؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


روحانيتِ بدون روحانيت

با جذب روحانيت به دستگاه‌های دولتی، پيشنمازی به شغل درجه چندم بسياری از روحانيون تبديل شد و بسياری از روحانيون اصولا اين نوع منصب اجتماعی و کارکردهايش را رها کردند. شغل روضه خوانی نيز به کلی منقرض شد. منابع سرشار دولتی آنها را وسوسه کرده و چشم از دست مردم کوچه و بازار برداشتند؛ آنها ديگر نيازی نداشتند رزق و روزی خود را از دست مردم به عنوان ولی نعمت خود بگيرند؛ اکنون خود به ولی نعمت آنها تبديل شده بودند.

آنها نخست منازل مسکونی خود را به شمال شهر تهران انتقال داده و بعد ويلاها و مناطق خوش و آب و هوای کشور را به تصرف در آوردند. به تدريج آپارتمان يا خانه‌ای در لندن، تورنتو، ملبورن، يا حتی نيويورک و در سطوحی پايين تر در دبی و استانبول تهيه کرده و فرزندان را برای آماده شدن جهت در اختيار گرفتن حکومت در نسل بعدی به تحصيل در خارج گسيل داشتند.

در عرض تنها يک دهه پس از پايان جنگ، ديگر از مقام روحانی تنها عبا و عمامه‌ای ( نه حتی نعلين) باقی ماند و برنامه‌ی روزانه‌ی آنها پر شد از جلسات مربوط به تجارت و کسب و کار، حضور در هيئت‌های مديره، محافل رفقا و دوستان همدوره‌ای، حضور در مجامع رسمی دولتی، و اگر فرصتی باقی ماند سری زدن به روزنامه‌ها و گعده‌های سياسی. وعظ و خطابه خوانی تنها به دستگاه های دولتی مثل راديو و تلويزيون و مجامع رسمی که عايدات سياسی و اقتصادی داشت محدود شد.

روحانيون به سرعت به خريد دفتر و محل کار برای فعاليت‌های تجاری و دلالی خود اقدام کرده و به استخدام افرادی برای رتق و فتق امور مربوط به شرکت‌ها و امتيازات و رانت‌های اختصاص يافته پرداختند. بخش عمده‌ای از روحانيون تنها در عرض يک دهه به سياستمداران و دلالان سياسی از همان نوعی که در لندن و واشينگتن دی سی مشغول به کار هستند تبديل شدند.

زوال حکومت روحانی

خامنه‌ای که به خوبی اين تحولات را تحت نظر داشت به زودی متوجه اين واقعيت شد که با اين نيروی عجين شده در کسب و کار و درگير با منافع و مصالح شخصی و صنفی نمی توان زمام يک حکومت مطلقه را در اختيار گرفت و اکثريت جامعه را ساکت کرد. از همين جهت در عين رها کردن آنان به کسب منافع و استفاده از امتيازات و رانت‌ها، چفيه‌ای در گردن انداخت و نجات حکومت خويش را در ارتباط با بخشی از فرماندهان سپاه و نيروهای بسيجی محلات ديد که بواسطه‌ی دور ماندن از امتيازات حکومت دينی، نه از روحانيت متحول شده دل خوشی داشتند و نه دغدغه‌های روشنفکران را به درستی متوجه می شدند.

نظامی گرايی حکومت خامنه‌ای از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و سرکوب مردم در هفته‌های پس از انتخابات آغاز نشد بلکه از روزی که وی به عنوان رهبر در خيابان پاستور منزل گزيد اين نظاميان بودند که بايد به عنوان نيروهای قابل اعتماد وی حکومتش را حفظ می کردند.

روحانيون نسل گذشته آن چنان در دنيای تجارت و بهره برداری از امتيازات غوطه ور شده است که ديگر نمی خواهد آنها را در تنش‌های سياسی از دست دهد. به همين دليل بخش عمده‌ی اعضای جامعه‌ی روحانيت در قم و تهران و نيز جامعه‌ی وعاظ تهران در مجادلات پس از انتخابات ساکت ماندند (خواص بی بصيرت از نگاه خامنه‌ای) و روحانيون جوان تر با کمک نظاميان با استفاده از اين موضوع می خواهند نمدی برای کلاه خود تهيه کنند.

انشعاب اين گروه تحت عنوان «وعاظ ولايی» از جامعه‌ی وعاظ بيانگر اين تحول است: «جامعه وعاظ ولايی اطاعت محض از منويات رهبری و خارج نشدن از اصولگرايی مد نظر ايشان يعنی تاکيد بر ارزش های دينی و الهی را به عنوان مانيفست خود اعلام کرده است. خوشبختانه اکثريت اعضای جامعه وعاظ ولايی طلاب جوان، فرهيخته و عالم هستند که در مسير اعلام شده گام بر می دارند". (بهاری عضو جامعه وعاظ ولايی کشور، مهر، ۱ تير ۱۳۸۹)

نگرانی از سقوط

اما مستی از باده‌ی پيروزی به معنای احساس ثبات سياسی نيست. پس از سه دهه عمر جمهوری اسلامی، روحانيون موثر در هيئت حاکمه مرتبا از توطئه‌ی دشمنان سخن می گويد. روحانيون دولتی که عمدتا از نسل تازه‌ی روحانيون و بدون سابقه‌ی قابل توجه در انقلاب ۱۳۵۷ هستند به گونه‌ای سخن می گويند که گويی همه‌ی عالم هر روز در حال برنامه ريزی برای سقوط حکومت جمهوری اسلامی و نابودی روحانيت شيعه هستند.

سانسور شديد آثار چاپی، بستن روزنامه‌ها، زندانی کردن روزنامه نگاران و فيلترينگ سايت‌های اينترنتی ناشی از اين تصور است که يک انتقاد کوچک يا طرح‌های انديشگی و رفتاری بديل به سرعت به سقوط نظام می انجامد. روحانيت حاکم در دوران خامنه‌ای آن چنان بدون پايگاه اجتماعی است که هر لحظه انتظار سقوط خود را دارد.

بواسطه‌ی همين نگرانی است که منتقدان نظام جمهوری اسلامی و ولايت فقيه از سوی جامعه‌ی مدرسين حوزه‌ی علميه ی قم حکم ارتداد دريافت می کنند: «سروش با تخطئه مبانی نظام اسلامی و ولايت فقيه ارتداد خود را بر همگان ثابت کرد.» (کيهان، ۶ خرداد ۱۳۸۹) اين حکم بعدا به علت تاثير منفی در افکار عمومی پس گرفته شد.

شرح پيروزی‌ها

يکی از موضوعاتی که مکررا در سخنان روحانيت دولتی شيعه تکرار می شود اين است که چگونه قدرت مطلقه در ابتدای عمر جمهوری اسلامی نصيب روحانيت و وفاداران به آن شد. بعد از سی سال هنوز روحانيون حاکم مست از باده‌ی پيروزی نسل گذشته‌‌اند و در گذشته‌ی باشکوه و ذهنی نسلی ديگر زندگی می کنند. آنها از قدرت رهبری خمينی و تبعيت مردم از وی سخن می گويند تا برای خامنه‌ای نيز چنين قدرتی را دست و پا کنند. در اين گونه سخنان، روحانيت به شرح حماسی پيروزی‌هايی که انتظارش را نداشت می پردازد تا به مخاطبان، قدرت جادويی و رمز آلود خود را بنماياند و به طور ضمنی شکست ناپذيری خود را نتيجه بگيرد. اما مکرر شدن اين داستان حکايت از احساس خطر جدی آنها برای زوال حکومت دينی است.

کاست بسته‌ای که بسته خواهد ماند

روحانيت حاکم تنها بخشی از نيروها را که کاملا در خدمت و وفادار به خود بيابد به کار می گيرد تا مگر آنها که می خواهند حکومت دينی را سرنگون کنند از درون حکومت به اين کار اقدام نکنند. در دوران خامنه‌ای اين نيروها به نظاميان محدود شد. مقامات حکومتی، بالاخص سفارت و وزارت و وکالت در ميان اعضای همين کاست توزيع می شوند. توجيهات گوناگونی برای بسته بودن اين کاست وجود دارد. توجيه اخلاقی آن آنست که مصاحبت و مجالست با افراد در تعيين سرنوشت آدميان اهميت دارد و از همين جهت آنها افرادی شبيه به خود (از محافل خود) را برای همکاری و تقسيم قدرت به کار می گيرند. توجيه سياسی نيز امکان حضور «عوامل نفوذی» دشمن در مراکز تصميم گيری است. البته توجيه اقتصادی که بدان اشاره‌ای نمی شود نقش اصلی را بازی می کند. مقامات نمی خواهند منافع را با جمع بزرگتری تقسيم کنند.

زندگی در مرز ميان رويا و واقعيت

روحانيون دولتی (چيزی در حدود پنج تا ده درصد از روحانيون کشور) و وفاداران به آنها در نقاط تاريکی ميان رويا و واقعيت زندگی می کنند تا احساس خطر زوال را در اين مرز به فراموشی بسپارند. روحانيون شيعه علی رغم درگير شدن تام و تمام با همه‌ی واقعيات عالم به واسطه‌ی در دست داشتن اداره‌ی يک کشور ۷۴ ميليونی هنوز خواب را عنصری تعيين کننده در تعيين سرنوشت خود و وفادارانشان می دانند. تعريف خواب و تفسير خواب بخشی از تکنيک‌های داستان گويی برای اقناع در نظام تبليغاتی روحانيت شيعه هستند.

نظام فکری و آموزشی روحانيت و وفاداران آن از طراحی، هماهنگ سازی و کل نگری، همدلی، جديت و معنی سازی و معنی دهی به زندگی تقريبا تهی است (به همين دليل تمسک به نظريه‌ی توطئه تا اين حد در ميان آنها گسترده است) اما در مسخره کردن رقيب (و نه طنز)، تشويق به مرگ و سياهی و عزاداری خبره است. در عالم رويا اين کارها را آسان تر می توان انجام داد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016