دوشنبه 9 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حميد قاسمی شال در آستانهٔ اعدام قرار دارد، روز

فرشته قاضی - روز ـ خانواده حميد قاسمی شال اعلام کردند اين شهروند ايرانی - کانادايی در خطر اجرای حکم اعدام است. آن‌ها همچنين از نهادهای بين المللی و همه کسانی که می‌توانند کمک کنند درخواست کردند "اجازه ندهند خون بی‌گناهی ريخته شود."

قاسمی شال که از ۲۴ خرداد ۸۷ در زندان به سر می‌برد متهم به جاسوسی و ارتباط با سازمان مجاهدين خلق و از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است. اين حکم در ديوان عالی کشور تاييد و با رد درخواست عفو او از سوی کميسيون عفو و بخشودگی در آستانه اجرا قرار گرفته است.

خواهر آقای قاسمی شال می‌گويد که برادرش هيچ نوع فعاليت سياسی نداشته و هيچ مدرکی دال بر اثبات اتهامات منتسب به او و صدور حکم اعدام در پرونده موجود نيست.

به گفته او يک ايميل، تنها مدرک ارائه شده از سوی دادگاه برای صدور حکم اعدام است؛ ايميلی که متعلق به آقای قاسمی نبوده و هرگز از سوی او ارسال نشده است و در اصل اين ايميل هم يک برگه "آ۴" است در لابلای پرونده.

اين مصاحبه در پی می‌آيد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خانم قاسمی کميسيون عفو و بخشودگی درخواست عفو و تخفيف در مجازات برادرتان را رد کرده، اکنون برادرتان در چه وضعيتی است؟

حميد الان در بند ۳۵۰ زندان اوين است. تلفن‌های اين بند که قطع است و تنها ارتباط ما ديدار‌های کابينی روزهای دوشنبه است که اگر تعطيلی رسمی نباشد می‌توانيم او را ببينيم. از نظر روحی به شدت داغون است ۱۸ ماه و نيم انفرادی بوده و هر لحظه احساس می‌کند که طناب دار بالای سرش است. از نظر روحی خيلی قوی بوده که تا بدين جا هم دوام آورده اما ديگر خيلی داغون است. سه سال است که از همسر و زندگی‌اش دور است آن هم بی‌گناه، اگر فعال سياسی بود می‌گفتيم هدفی دارد و راهی را می‌رود و هزينه‌اش را هم می‌پردازد اما حميد اصلا هيچ گونه فعاليت سياسی نداشت؛ او يک شهروند عادی بود که زندگی عادی داشت و اصلا عضو هيچ گروه و فرقه‌ای نبود.


ممکن است برگرديم به سه سال پيش و بگوييد برادرتان حميد چرا و چگونه بازداشت شد؟
برادرم شهروند کانادا است و در آنجا زندگی می‌کند. او مطابق روال هر ساله که برای ديدار خانواده به ايران می‌آمد ۱۸ ارديبهشت سال ۸۷ به ايران آمد. ۲۳ ارديبهشت‌‌ همان سال برادر ديگرم البرز را بازداشت کردند و حميد هم شروع به پی گيری وضعيت البرز کرد هر روز به دادستانی ارتش و بازپرسی ارتش می‌رفت و پی گير کار البرز بود تا ۴ خرداد که حميد را هم بازداشت کردند و گفتند البرز از طريق حميد اطلاعاتی را به منافقان (سازمان مجاهدين خلق) می‌داد. بعد هم به هر دو برادرم حکم اعدام دادند.

خانم قاسمی آيا برادرانتان فعاليت سياسی داشتند؟ در اصل ميخ واهم بدانم مبنای صدور چنين حکمی و انتساب چنين اتهامی به برادرانتان چه بوده است؟
برادران من هيچ فعاليت سياسی نداشتند. هيچ يک از اعضای خانواده ما فعاليت سياسی ندارند. من شديدا و با اصرار می‌گويم که برادرانم هيچ کار سياسی نمی‌کردند و به عنوان شهروندانی عادی، زندگی عادی خود را می‌کردند. هيچ اقراری هم نکرده‌اند. يعنی بيش از ۱۸ ماه در سلول انفرادی و تحت بازجويی بوده و همه اتهامات را رد کرده‌اند.

در پرونده برادرانتان چه سند و مدرکی دال بر اتهامی که به آن‌ها نسبت داده‌اند وجود دارد؟
هيچ مدرکی نيست. تنها يک صفحه «آ۴» که می‌گويند کپی ايميلی است که حميد برای البرز فرستاده و درخواست کرده که اطلاعاتی به او بدهد. در حاليکه آدرس ايميلی که در اين صفحه هست آدرسی عجيبی است که متعلق به برادر من نيست؛ يعنی آدرسی در ياهو است که بعد از «ياهو دات کام» هم نقطه دارد و هر کاربر عادی که يکبار ايميل در ياهو ساخته باشد می‌داند چنين آدرسی در ياهو امکان ندارد. در متن ايميل ارسالی که مدعی هستند آگهی تبليغاتی است. يعنی در متن نوشته‌ای است که مدعی هستند برادرم فرستاده. بار‌ها ما خواسته‌ايم ايميل را کار‌شناسی کنند اما نکرده‌اند. برادرانم در تمام مدت درخواست کردند از سرور ياهو سئوال شود که اصلا چنين آدرسی در ياهو وجود دارد يا نه. اما کسی توجهی به درخواست آن‌ها نکرد. می‌گويند ما دسترسی به ايميل شما داشته‌ايم و شما خبر نداشته‌ايد و ما ايميل‌های شما را می‌ديديم. ما با اين حال گفتيم خب پس چرا فقط همين صفحه «آ۴» را به عنوان مدرک ارائه می‌دهيد. چرا هيچ مدرک ديگری نيست و ارائه نمی‌دهيد نه تلفنی نه ايميل ديگری و نه هيچ چيز ديگری.

مدعی هستند برادرتان البرز چه نوع اطلاعاتی به برادر ديگرتان می‌داده که او در اختيار سازمان مجاهدين خلق قرار می‌داده؟
در اين مورد هم هيچ جوابی به ما نمی‌دهند و در پرونده هم هيچ چيزی وجود ندارد.

شغل البرز چی بود و او چگونه و چرا بازداشت شد؟
البرز، ناخدا يکم نيروی دريايی و معاون آموزشی يگان ويژه رشت بود. سه سال بود بازنشسته شده بود. تقاضای پاسپورت کرده بود و ۲۳ ارديبهشت از حفاظت اطلاعات ارتش به او زنگ زدند که پاسپورتت آماده است، بيا بگير. او هم رفت پاسپورتش را بگيرد اما ديگر برنگشت. حميد هم به خاطر همين شروع به پی گيری کرد و رفت حفاظت اطلاعات ارتش تا وضعيت البرز روشن شود. چون آخرين جايی که می‌دانستيم البرز رفته‌‌ همان جا بود. حميد همچنان پی گير وضعيت البرز بود که خودش را بازداشت کردند.

تا جايی که اطلاع دارم برادرتان البرز در زندان فوت کرده ممکن است توضيح دهيد قضيه چه بود؟
دی ماه ۸۸ بود که به ما خبر دادند البرز در زندان فوت کرده. به ما گفته شد به خاطر سرطان بوده اما نمی‌دانيم اين موضوع تا چه اندازه صحت دارد. تمام هم بندی‌های البرز می‌توانند شهادت دهند که او انسان سالمی بود و هيچ مشکلی نداشت.

يعنی برادرتان قبل از بازداشت بيماری سرطان داشته يا در زندان به اين بيماری مبتلا شده؟
برادرم هيچ بيماری نداشت. او متولد سال ۱۳۳۷ بود و آدم سالمی بود.

آيا بعد از فوت ايشان اقدام به کالبد شکافی برای روشن شدن علت فوت برادرتان کرديد يا در اين خصوص پی گيری به عمل آورديد؟
به ما گفتند بيمارستان شهدای تجريش است. از آنجا به پزشکی قانونی منتقل کردند و گفتند کالبدشکافی کرده‌اند و علت مرگ سرطان معده بوده، اما خودشان کالبد شکافی کردند يعنی ما درخواستی نداده بوديم. فقط يک جلسه‌ای گذاشتند و ما را خواستند، رفتيم. تنها چيزی که گفتند همين بود که سرطان معده داشته و فوت کرده. هيچ مدرکی هم به ما ندادند. يعنی پزشکی قانونی هم هيچ برگه‌ای به ما نداد فقط شفا‌ها به ما همين را گفتند. ما هم کاری از دستمان ساخته نبود. چگونه می‌توانستيم پی گيری کنيم؟ رفت و تمام شد.

قاضی پرونده هر دو برادرتان چه کسی بود و روال قضايی تاکنون چگونه طی شده؟
قاضی قمی‌زاده، قاضی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب بود که برای هر دو حکم اعدام صادر کرد. باور کنيد او حتی نمی‌دانست چگونه بايد از ايميل خارج شد و ساين آوت کرد. وقتی من برايش همه خطاهای موجود در آن صفحه «آ۴» را توضيح می‌دادم اصلا نمی‌دانست چه می‌گويم. به او بار‌ها گفتيم که اگر البرز جاسوسی می‌کرد چرا جز اين برگه‌ای که می‌گوييد هيچ مدرک ديگری نداريد. اين ايميل را مدعی هستيد که حميد سال ۸۳ به البرز زده و درخواست اطلاعات کرده؛ خب اولا چه نوع اطلاعاتی؟ ثانيا چرا گذاشتيد ۵ سال بعد البرز را بازداشت کرديد؟ از سال ۸۳ که مدعی هستيد البرز جاسوسی می‌کرده و آن ايميل را گرفته و... تا سال ۸۵ که البرز بازنشسته شد به او دو درجه اميری داده بودند در حاليکه بدون تاييد حفاظت اطلاعات ارتش چنين امری محال می‌بود. چرا فقط يک تکه کاغذ را علم کرده‌ايد و با زندگی دو انسان بازی می‌کنيد؟ اگر ادعای شما درست باشد که وقتی البرز بازداشت شد، حميد بايد فرار می‌کرد نه اينکه در ايران بماند و کار برادرش را پی گيری کند. اما اين قاضی هيچ جوابی اين نمی‌داد. پرونده را فرستاد دادگاه تجديد نظر و دادگاه تجديد نظر از خود سلب صلاحيت کرد و پرونده را به ديوان عالی کشور فرستاد. ديوان هم حکم اعدام را تاييد کرد. درخواست عفو و تخفيف در مجازات داديم؛ تنها اميد و راه‌مان برای زنده ماندن برادرانم که البرز در زندان آن گونه شد و حميد هم درخواست‌اش هفته گذشته از سوی کميسيون عفو وبخشودگی رد شد.

تا جايی که می‌دانم ايشان تبعه کشور کانادا هستند آيا دولت کانادا اقداماتی در اين زمينه انجام داده؟
حميد ۴۲ سال دارد و در کانادا و در شهر تورنتو زندگی می‌کرد. دولت کانادا هم در جريان قضيه حميد است و مقامات اين کشور با دولت ايران صحبت‌هايی کرده‌اند اما متاسفانه دولت ايران تابعيت دو گانه و دو مليتی را قبول ندارد و هيچ پاسخی به مقامات کانادايی نداده.

خانم قاسمی سه سال از بازداشت برادرانتان می‌گذرد يکی در زندان فوت کرده و ديگری در خطر اجرای حکم اعدام است چرا تاکنون شما و خانواده‌تان در ايران سکوت کرده بوديد؟
ما ايمان داشتيم که برادرانم بی‌گناه هستند. نمی‌خواستيم سر و صدا راه بيفتد و مشکل بيشتر شود. فکر می‌کرديم با سکوت ما البرز که رفته بود به حميد کمک می‌شود اما متاسفانه نشد. متاسفانه مسئولان فکر می‌کنند يک نفر را اعدام کنند مشکلشان رفع می‌شود اما خانواده‌ای را دارند از بين می‌برند. تنها علت سکوت ما همين بود که در آرامش مساله حل شود؛ برادران من اصلا سياسی نبودند. با هيچ گروه و فرقه‌ای کار نداشتند. زندگی خود را می‌کردند. فکر می‌کرديم همه اين‌ها سوتفاهم است و حل می‌شود.

اگر در پايان صحبت خاصی داريد بفرماييد.
من از همه عاجزانه خواهش می‌کنم هر کسی می‌تواند کمک کند. جان حميد در خطر است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد. هر روز صبح که از خواب بلند می‌شود تمام تنم می‌لرزد که حميد من زنده است يا اعدامش کرده‌اند؟ صبح را ديده است؟ فکر کنيد زندگی با ترس تمام مدت چه زندگی‌ای است و آدم چطور می‌تواند دوام بياورد؟ به خدا نمی‌دانم ديگر به کجا بروم، به چه کسی پناه ببرم که حرف ما را بشنود؟ من ازنهادهای بين المللی و تمام کسانی که می‌توانند حميد را از اين وضعيت نجات دهند درخواست کمک می‌کنم. از مسئولان جمهوری اسلامی هم عاجزانه درخواست می‌کنم پرونده را بررسی و ايميل را کار‌شناسی کنند. باور کنيد ما هنوز داغداريم؛ در غم از دست دادن البرز. خانواده من هنوز داغدارند، نگذاريد حميد را اعدام کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016