سه شنبه 10 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جلسه مطبوعاتی "موج سبز" با حضور احمد ملکی، ديپلمات مستعفی جمهوری اسلامی

اطلاعيه مطبوعاتی

آقای احمد ملکی، در پی استعفای معترضانه از ماموريت خود بعنوان کنسوليار و دبير اول سرکنسولگری جمهوری اسلامی ايران در ميلان، امروز برای اولين بار در کنار اميرحسين جهانشاهی بنيانگذار «موج سبز»، با تعدادی از نمايندگان رسانه های مهم بين المللی ملاقات نمود و به سئوالات مطروحه در زمينه های مختلف پاسخ داد.
قبل از آغاز جلسه، «موج سبز» متن نوشته شده توسط آقای ملکی، که شامل بيوگرافی و علل تصميم ايشان مبنی بر پايان دادن به هر نوع همکاری با نظام جمهوری اسلامی بود را بصورت کتبی(به زبانهای فارسی، انگليسی و فرانسه) و بشرح زير در اختيار مطبوعات قرار داد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


"اينجانب احمد ملکی در سال ۱۳۴۱ در خانواده ای روحانی و کشاورز به دنيا آمدم. زمانی که کودکی بيش نبودم همراه خانواده هفت نفره خود به شهر مذهبی نجف در عراق، جهت تحصيلات دينی پدرم هجرت نموديم. و سال ۱۳۴۸ به ايران بازگشتيم.
همراه با شروع انقلاب با شور و هيجان جوانی در راهپيمايی ها و تظاهرات شرکت نمودم با هزاران اميد برای رسيدن به زندگی بهتر، آزادی، معنويت و حاکميت ملت بر سرنوشت خويش، همراه با مردم تا پيروزی انقلاب همگام بودم.
با شروع جنگ تحميلی عراق عليه ايران از پشت ميز مدرسه به جبهه های جنگ شتافتم و پس از سه سال و نيم حضور در جبهه ها به زندگی عادی برگشتم و در بنياد شهيد قم(اداره ای جهت رسيدگی به خانواده های کشته شدگان و مجروحان جنگ) مشغول بکار شدم. پس از چند ماه خدمت به خانواده های شهداء، مجددا به جبهه های جنگ برگشتم و تا پايان جنگ حضور داشتم و در اين مسير بارها مجروح گشتم. پس از پذيرفته شدن قطعنامه ۵۹۸ و پايان جنگ در سال ۱۳۶۸ تصميم به ازدواج گرفتم. سال ۱۳۷۰ به استخدام وزارت امورخارجه در آمدم. اولين ماموريت خود را در سال ۱۳۷۵ به کشور پرتغال رفتم و پس از چند سال دومين ماموريت به کشور کنيا و سپس در سال ۱۳۸۸ پيش از کودتای انتخاباتی، در سرکنسولگری جمهوری اسلامی ايران در شهر ميلان ايتاليا مشغول بکار شدم. سرانجام در تاريخ ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ در اعتراض به کشتار و سرکوب ملت ايران تصميم قطعی خود را جهت استعفاء و رهايی از حکومت استبدادی و ظالم گرفته و به ملتم پيوستم.
تصميم من برای متحد شدن با اميرحسين جهانشاهی و «موج سبز» و نيروهای آزاديخواه ملی، بر مبنای همفکری، همسوئی و اعتقاد به اين واقعيت آشکار است که هيچ راه حلی جز تغيير نظام و دگرگونی کامل سيستم حکومتی موجود، نمی تواند به مطالبات مردم ايران برای استقرار آزادی و حقوق بشر پاسخ مثبت دهد. لذا هر استراتژی ديگر که صرفاٌ خواستار ايجاد اصلاحات در چارچوب سيستم حکومتی و قانون اساسی فعلی باشد، نه قادر به جلب حمايت مردم در ايران خواهد بود و نه می تواند ايران را به آن جايگاه و منزلتی که سزاوار آن است در جامعه بين المللی برساند.
در اين نشست مطبوعاتی که با شرکت آقايان دکتر مهرداد خوانساری، دبيرکل «موج سبز» و محمد رضا حيدری، ديپلمات پيشين و مستعفی جمهوری اسلامی در نروژ صورت گرفت، اميرحسين جهانشاهی، بنيانگذار «موج سبز» اقامات اخير حاکميت عليه آقايان موسوی و کروبی را مورد حمله شديد قرار داد و آنرا بعنوان علامتی آشکار از ماهيت غير قابل تغيير احمدی نژاد و عوامل فاسد و ظالم رژيم جمهوری اسلامی قلمداد نمود.

«موج سبز»
۱۰ اسفندماه ۱۳۸۹ برابر با ۱ مارس ۲۰۱۱


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016