پنجشنبه 26 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زندانیان کارتن‌خواب زیر باران و آفتاب، گزارشی تکان دهنده از وضعیت زندان کارون اهواز، کمیته گزارشگران حقوق بشر

کمیته گزارشگران حقوق بشر - از وضعیت نامطلوب حاکم بر زندان‌ها و این واقعیت که عموم این زندان‌ها فاقد معیارها و استاندارهای تعیین شده در قوانین و آیین‌نامه‌ها هستند، گزارش‌های بسیاری منتشر شده است. زندان کارون یکی از زندان‌هایی است که در عین حال که تبعیدگاه برخی زندانیان سیاسی محسوب می‌شود، تعداد زیادی نیز زندانی عادی را در خود جای داده است.

گزارشی که پیش رو است، روایت یکی از زندانیان سیاسی زندان کارون اهواز از مشاهدات و تجربیات شخصی در دوران حبس است. زندانیان زندان کارون اهواز در شرایط بسیار غیرانسانی دوران حبس خود را سپری می‌کنند و از حقوق اولیه یک زندانی بی‌بهره‌اند. در حال حاضر ۵۳ زندانی سیاسی در این زندان نگهداری می‌شوند. بر اساس این گزارش، موارد بسیاری همچون ضرب و شتم و وضعیت نامناسب بهداشتی، از جمله مشکلات زندانیان زندان کارون است.

این گزارش - روایت در دو بخش منتشر خواهد شد و نام نویسنده نزد کمیته گزارشگران حقوق بشر محفوظ است. بخش اول در پی می‌آید:

زندان کارون به عنوان دومین زندان بزرگ اهواز در محله‌ای به همین نام در شهر اهواز واقع شده است. ۱۰ بند در زندان وجود دارد. وارد بند‌ها که می‌شوی ابتدا حیاط است و دور حیاط اتاق‌ها. در بند که باز شد و وارد حیاط که شدی، دیگر همه زندانی هستند و هیچ نگهبان و کارمندی وجود ندارد. دور هر حیاط چند سلول و به عبارت بهتر‌‌ همان اتاق‌هاست. ساکن هر کدام از اتاق‌های بند که باشی در ظاهر می‌توانی ۲۴ ساعته از حیاط استفاده کنی. شاید این تنها نکته مثبت زندان کارون نسبت به بسیاری از زندان‌ها باشد. مثلا در اوین تا حداکثر ساعت ۶ بعد از ظهر و پیش از آمار می‌توانی وارد هواخوری بند شوی و اما در کارون هواخوری ۲۴ ساعته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


زندانی جدید ابتدا به قرنطینه یا‌‌ همان بند ۱۰ می‌رود. اگر جرمت سرقت یا مواد باشد دو روز یا بیشتر در قرنطینه می‌مانی و اما اگر سیاسی یا به قول خودشان امنیتی باشی یک ظهر تا شب در قرنطینه نگهت می‌دارند و سپس به بند می‌روی.

قبل از رفتن به بند توسط کارمندان زندان حسابی تهدید می‌شوید. کارمند‌ها یکی یکی این جملات را تکرار می‌کنند: موبایل مواد و هر کوفت و زهرماری که دارید را اگر همین الان تحویل دادید که دادید نابودش می‌کنیم و ندید می‌گیریم اما اگر بازرسی کردیم و پیدا کردیم مثل این چند نفر تا صبح ایستاده به می‌له‌ها دستبند می‌شوید و با آب سرد و کتک پذیرایی می‌شوید. دیشب هم گفتیم و گوش نکردند و عاقبتش را دیدند. تهدید به آب سرد در یک شب سرد زمستانی و دیدن چند زندانی که پیش از ورود، بدون لباس به میله‌ها کناری دستبند شده‌اند، حالیت می‌کند که به کجا آمده‌ای.

زندانی که آسمان سقف زندانی‌ست

کارگردان سریال فراز از زندان در فصل سوم این فیلم به خیال خود بد‌ترین زندان جهان را در کشوری در آمریکای جنوبی به تصویر کشیده است. مسلما نه او و نه هیچ کارگردان دیگری قبل از ورود به بندهای زندان کارون به فکرش نمی‌رسد که برای به تصویر کشیدن بد‌ترین زندان جهان چه ماجرایی را باید سوژه کند.

قبل از رفتن به بند ۶ زندان کارون که اتاق زندانیان سیاسی در آن بند قرار دارد در مورد وضعیت بسیار بد زندان‌ها در ایران بسیار شنیده بودم، اما آنچه را پس از ورود به بند ۶ دیدم نه هرگز در جایی شنیده بودم نه هرگز در فیلمی دیده بودم و نه به فکرم می‌رسید که چنین زندانی نیز ممکن است وجود داشته باشد. پا به حیاط بند که گذاشتم و در پشت سرم بسته شد. در روبرویم صد‌ها انسان درون حیاط به صورت فشرده بر روی پتو‌ها زیر آسمان خوابیده بودند. حیاط مملو از جمعیت بود جمعیتی بسیار فشرده‌تر از صفوف دشمن‌شکن نماز جمعه تهران. از حیاط بند تنها فضایی به عرض یک متر برای رفت و آمد خالی بود. چیزی که در حیاط دیدم را نمی‌فهمیدم. آسمان اهواز این موقع شب و در این سرما چه چیز جذابی برای دیدن دارد که زندانیان تصمیم گرفته‌اند از اتاق‌ها خارج شوند و در حیاط بخوابند. چند متر به جلو می‌روم و به روبروی ورودی اولین اتاق بند می‌رسم. آنچه می‌بینم باور نکردنی‌ست. فشردگی جمعیت در کف اتاق به فشردگی جمعیت حیاط است با این تفاوت که تخت‌های سه طبقه‌ای که دور تا دور اتاق را گرفته‌اند هم پر از آدم است. با خودم می‌گویم نکند در اتاق‌ها جایی برای آدم‌های موجود در حیاط ندارد و این‌ها مجبورند دوران حبس را در حیاط بگذرانند.

سریع می‌گویم امکان ندارد. دقیقا یک هفته قبل از آنکه توسط اطلاعات دستگیر شوم در صدا و سیما می‌دیدم که با افتخار از ساخته شدن گرمخانه‌هایی برای جمع آوری کارتن خواب‌های خیابانی و اسکان ایشان در شب صحبت می‌شد. چطور ممکن است حکومت برای آنانی که خانه و مکانی ندارند و به ناچار در خیابان می‌خوابند محل‌هایی گرم و نرم جهت پناه ایشان از سرما درست کند و بعد افرادی که خودشان خانه و مکان دارند و به هر دلیل زندانی شدند و در میان آن‌ها افراد بی‌گناه نیز وجود دارد را مجبور کند زیر آسمان در این هوای سرد کارتون خواب شوند‌. روبروی اتاق و در کنار جمعیت ساکن در حیاط هاج و واج ایستاده‌ام که یکی از زندانیان به عربی چیزی می‌گوید. از او می‌خواهم که فارسی صحبت کند. می‌‌پرسد جرمت چیست؟ می‌گویم سیاسی. می‌گوید «امنیتی. برو به اتاق ۳» و با دست جلو‌تر را نشان می‌دهد.

با ورود به اتاق ۳ و پس از آشنایی با بچه‌ها می‌فهمم آنچه در لحظه اول برایم باور نکردنی بود واقعیت یک سال گذشته زندان کارون اهواز است. غیر انسانی‌ترین وضعیت برای نگهداری زندانیان که برای ساکنان کارون عادی شده است. یک سال است که بیش از هزار و پانصد زندانی در کارون به دلیل پر شدن همه اتاق‌ها مجبورند صبح و شب خود را در گرمای تابستان و سرمای زمستان اهواز در فضای باز بگذرانند. زندان به ایشان در هنگام ورود دو عدد پتو می‌دهد که یکی را بر زمین پهن کنند و یکی را روی خود بیاندازند. اگر هر دو نفر با هم شریک شوند یک پتو اضافه می‌اورند که می‌توانند به عنوان بالشت در زیر سرشان از آن استفاده کنند. اگر زندانی چیزی برای زیر سر داشته باشد باز شراکت دو نفره یعنی پتوی بیشتر برای رو، که در سرمای استخوان سوز زمستان اهواز برای حیاط خواب‌ها بسیار لازم است. برای همین حیاط زندان پر از افرادیست که دو نفره زیر یک پتو رفته‌اند.

زندانیان سیاسی در اتاق ۳ از بند ۶ ساکن هستند. این اتاق با ۵۲ نفر زندانی یکی از خلوت‌ترین اتاق‌هاست و با این وجود برای ۱۳ نفر از زندانیان این اتاق تختی برای خوابیدن وجود ندارد. با توجه به ورود مرتب زندانیان سیاسی جدید و آزاد شدن بعضی دیگر آمار این اتاق در بعضی روز‌ها به بیش از ۶۰ نفر هم رسیده است.

اتاق دیگر همین بند که شامل زندانیان مواد و سرقت می‌شود حدود ۱۰۰ زندانی را در خود جای داده است طوری که زندانیان شب‌ها به صورت بسیار فشرده در کف اتاق می‌خوابند. در کارون آنقدر بیش از ظرفیت زندانی وجود دارد که اگر بخواهند همه را به صورت ایستاده در درون اتاق‌ها جا دهند باز ممکن نمی‌شود، به همین دلیل بسیاری از زندانیان مجبور شده‌اند حیاط خواب شوند. اهواز در بسیاری از روزهای تابستان گرم‌ترین شهر کشور است. گرمای هوای ظهرهای اهواز حتی اگر سایه‌بانی بالای سر داشته باشی غیر قابل تحمل و بعضاً کشنده است. شانس زنده ماندن در گرمایی که در سایه به ۴۵ درجه و در آفتاب به بیش از ۵۵ درجه می‌رسد بدون وسیله خنک کننده، چقدر است؟ حیاط خواب‌های کارون در تابستان بدون کولر و بدون سقف مثل لاشه‌هایی زنده و متعفن مجبورند این گرما را به هر قیمتی تحمل کنند، و یا بمیرند و در لیست آمار و مرگ و میر هفتگی زندان کارون قرار گیرند. آماری که هرگز جایی منتشر نمی‌شود.

جولان دادن موش‌ها در حیاط بند که حتی بر روی بدن و پتوی حیاط خواب‌ها تاخت و تاز می‌کنند از صحنه‌هایی است که اگر تابستان را در کارون بگذرانی حتما هر روز شاهد آن خواهی بود.

بیش از هزار و پانصد حیاط خواب زندان کارون در زمستان باید مصیبت دیگری را تحمل کنند. هوای سرد و استخوان سوز زمستان‌های اهواز، و زندگی در فضای باز و ابتلا به سرما خوردگی و آنفولانزا و گلو درد که جزو لاینفک بلایای زمستانی زندان کارون است. در کارون کسی آرزوی باران نمی‌کند. حیاط خواب‌های کارون دعایشان آن است که هرگز در اهواز باران نبارد اما باران نه به دعای آنان که نماز باران می‌خواند گوش می‌دهد و نه وضعیت فلاکت بار حیاط خواب‌ها دلش را به رحم می‌آورد. باران وقت و بی‌وقت حالیش نمی‌شود. ممکن است صبح ببارد یا بعد از نصفه شب. در خواب یا بیداری که باشی باید فوری از جا بپری و پتو‌ها را جمع کنی تا زیر اندازی که همه زندگیت است و قرار است ما‌ها و سال‌ها بر روی آن زندگی کنی خیس نشود. پتو را که جمع کردی اگر زرنگ و فرض باشی در دستشویی و حمام‌های بند که در شمال حیاط است جایی برای پناه گرفتن از باران پیدا می‌کنی. در چند حمام یک و نیم متری بند، ۷ نفر خود را جا می‌کنند و باقی بی‌سرپناه به گوشه دیوار‌ها پناه می‌برند و به زمین و زمان فحش می‌دهند. باران که می‌شود حیاط بند پر از آب می‌شود و با بند آمدن باران عملیات تخلیه آب از حیاط شروع می‌شود. در اکثر موارد باران به معنی بالا آمدن فاضلاب در درون حیاط است. در طول ماه در روزهای غیر بارانی هم بار‌ها فاضلاب بند به دلیل تعداد بالای جمعیت و استفاده این جمعیت زیاد از حمام و دستشویی‌ها و سیستم بسیار کهنه و معیوب فاضلاب، بالا می‌زند و کل حیاط مملو از فاضلاب می‌شود. نصیب زندانیان سیاسی از بالا زدن فاضلاب بوی بد و سردرد آور فاضلاب است که این سر درد به صورت مضمن با خیلی از آنان مانده است. چنان که ضیا نبوی یکی از زندانیان سیاسی کارون می‌گوید «از وقتی به کارون آمدم تا امروز دچار سردر مضمن شده‌ام که در اکثر روز‌ها با من است و روزهایی که فاضلاب بالا می‌زند درد به شدت افزایش می‌یابد.» اما نصیب حیاط‌خواب‌ها از بالا زدن فاضلاب مکافات جمع کردن پتو‌ها و پناه بردن به گوشه‌های بالا‌تر حیاط و شروع عملیات تخلیه فاضلاب است. این عملیات گاهی ساعت‌ها طول می‌کشد و آنگاه که حیاط از فاضلاب خالی می‌شود حیاط خواب‌ها مجدد پتوهای خود را بر روی آن زمینی که تا لحظاتی پیش مملو از فاضلاب بود پهن می‌کنند و وضعیت عادی به بند بازمی‌گردد. از همین یک نکته می‌توانید میزان بهداشت ساکنان کارون را تصور کنید.

ضرب و شتم، شیوه ی رایج برخورد با زندانیان

کتک زدن و برخوردهای ناشایست با زندانیان بخشی دیگر از ناملایماتی است که در این زندان اتفاق می‌افتد. برای تنبیه زندانیان غیرسیاسی ابتدا مفصل ایشان را کتک می‌زنند و سپس به صورت ایستاده به می‌له‌هایی خارج از بند در حیاط اصلی زندان دستبند می‌کنند و سر زندانی را به طور کامل با پارچه می‌پوشانند و زندانی مجبور است یک شب تا صبح را در این حالت بگذراند. در زمستان اگر افسر زندان عصبانی‌تر باشد در همین وضعیت زندانی را لخت می‌کند و بر رویش آب سرد می‌ریزد. البته ذکر این نکته ضروری است که کارمندان زندان معمولا در قبال زندانیان سیاسی دست به این گونه برخورد‌ها نمی‌زنند و تعداد مواردی که زندانیان سیاسی در چند سال اخیر در کارون کتک خورده‌اند بسیار انگشت شمار بوده است. آخرین موردی که یک زندانی سیاسی در کارون از دست یک کارمند کتک خورد، مربوطه به بیش از شش ماه پیش می‌شود که زندانی مورد نظر ابوالفضل عابدینی بود و البته این برخورد موجب یک جنجال حسابی در رسانه‌ها شد و سرانجام ابوالفضل را به زندان اوین منتقل کردند.

بسیاری اخبار دیگر مبنی بر کتک خوردن زندانیان سیاسی در کارون که در رسانه‌ها منتشر می‌شود اشتباه یا دروغ است. از این جمله اخبار غیر واقعی که در رسانه‌ها منتشر شد و بازتاب گسترده‌ای داشت خبر کتک خوردن ضیا نبوی در زندان کارون بود که دو بار به دو نوع مختلف این خبر منتشر شد که هر دو خبر خلاف واقع بود و ضیا نبوی هرگز در اهواز نه در اطلاعات و نه در زندان کارون کتک نخورده است. ضیا نبوی بعدا با نوشتن نامه‌ای نارضایتی خود را از انتشار اینگونه اخبار غیر واقعی اعلام کرد.

اما کتک نزدن زندانیان سیاسی به آن معنی نیست که کارمندان زندان با این زندانیان کمتر از سایر زندانیان برخورد می‌کنند و دفعات تنبیه زندانیان سیاسی کمتر از سایرین است بلکه کاملا برعکس می‌باشد و زندانیان سیاسی در دفعاتی بسیار بیشتر از سایر زندانیان با بهانه‌هایی که اکثرا غیر واقعی است تنبیه می‌شوند اما تنبیه آنان به جای کتک خوردن و به می‌له‌ها دستبند شدن، تبعید شدن به بندهای دیگر و محروم شدن از بسیاری حقوق است. زندانی سیاسی را مجبور می‌کنند به بند ۲ که زندانیان بسیار خطرناک در آن زندانی هستند و جمعیتی بسیار بیشتر از بند ۶ دارد برود و چند هفته را در بند ۲ در میان مجرمان خطرناک غیر هم‌جرم که هیچکدام را نمی‌شناسد بگذراند.

تنبیه زندانی با اعمال انواع محدودیت‌ها

محرومیت‌های دیگر که تا به حال بار‌ها شامل کل زندانیان سیاسی شده است گرفتن یخچال از ایشان است که زندانیان سیاسی کارون تا به امروز در درون بند یخچال ندارند. در چند مورد تلویزیون اتاق زندانیان سیاسی از ایشان گرفته شد. در چند مورد کل زندانیان سیاسی زندان کارون برای مدتهای طولانی ممنوع التلفن شدند. زندانیان سیاسی بعد از ما‌ها مذاکره با مسئولان زندان موفق شدند یک دستگاه تصفیه آب را با هزینه شخصی بخرند و به بند ۶ وارد کنند که در مواردی برای تنبیه زندانیان سیاسی دستگاه تصفیه توسط مدیر داخلی یا مسئول حفاظت زندان قفل شد و زندانیان سیاسی برای مدت‌ها به آب تصفیه شده دسترسی نداشتند و مجبور بودند از آب بدمزه و بیماری‌زا اهواز بخورند.

شایان ذکر است که تقریبا همه خانه‌ها در اهواز دستگاه تصفیه آب دارند یا از آب معدنی استفاده می‌کنند و نه تنها انسان‌ها بلکه حیوانات نیز میلی به خوردن آب لوله کشی اهواز ندارند. با این وجود کل زندانیان کارون (به غیر از اتاق سیاسی که دستگاه تصفیه آب خریده‌اند) مجبورند از آب لوله‌کشی اهواز بخورند که همین مسئله موجب بالا رفتن تعداد مبتلایان به سنگ کلیه و مبتلایان به بیماری‌های دیگر در بین زندانیان کارون شده است. تعداد مبتلایان به سنگ کلیه آنقدر زیاد است که هر چند روز یک بار می‌توانی یک نفر را ببینی که با ناله و فریاد از درد سنگ کلیه به خود می‌پیچید. مسئولان بهداری زندان معمولا برای این زندانیان هیچ کاری نمی‌کنند و در خوش شانس‌ترین حالت این است که به زندانی چند مسکن بدهند و این در حالی‌ست که بهترین روش برای آرام کردن درد بسیار عذاب آور سنگ کلیه استفاده از شیاف است که هرگز در زندان یافت نمی‌شود و مسئولان زندان به خانواده زندانیان هم اجازه نمی‌دهند که از بیرون برای زندانیان شیاف بفرستند. بهانه آن‌ها برای این ممانعت و جلوگیری از ورود سایر دارو‌ها و وسایل بهداشتی به زندان آن است که می‌خواهند جلوی ورود مواد را بگیرند و این در حالیست مواد مخدر به وفور درون بندهای زندان یافت می‌شود. در بین زندانیان شایعه است که مافیای اصلی مواد در زندان در دست دو تن از مسئولان زندان به نام‌های ک و ذ است که بدلیل عدم اطمینان از صحت و سقم این ادعا به جزییات آن نمی‌پردازیم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016