دوشنبه 22 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

متن کامل نامه هاشم خواستار معلم زندانی در زندان وکیل آباد درباره شرايط غيرانسانی اين زندان، کمپين بين المللی حقوق بشر

متن کامل نامه هاشم خواستار معلم زندانی در زندان وکیل آباد: زندانیان را برهنه بازرسی می کنند؛خوابیدن زندانیان جلوی توالت و روی پله ها

به دنبال انتشار بخش هایی از نامه هاشم خواستار به رییس قوه قضاییه کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران متن کامل نامه وی را برای اولین بار در زیر منتشر می کند:

ریاست محترم قوه قضائیه سلام علیکم

زندان کتابی است که اگر بنویسی نوشتنش تمام نمی شود و اگر بخوانیم خواندنش تمام نمی شود.

با جدا کردن ما زندانیان سیاسی، از خدمه بند در عمومی چهار بند ۶.۱ و انتقال ما به عمومی شماره سه بند ۶.۱ تصمیم گرفتم نامه ی دوم را به رئیس قوه قضاییه و زیر مجموعه آن بنویسم .

به تاریخ ۸۹/۱۰/۶ به عمومی ۳ که قبلا ممنوع الملاقات ها در آن بودند، منتقل شدیم این بند ۵ روز اول شیشه نداشت که جلوی پنجره پتو آویزان کردیم و همه ی ما سرما خوردیم که تعدادی از ما مجبور شدیم آمپول بزنیم .

طبقه ی بالای این بند عمومی ۲ می باشد که به بند قرصی ها، مشهور است فاضلاب این بند از سقف بند ما مرتب چکه می کرد. به سقف پلاستیک زدیم تا این آب کثیف روی پلاستیک جمع شود و از یک گوشه پایین بریزد ( النظافت من الایمان ) .

ظلع شمالی بند که دارای پنجره است همیشه صدای فرز و آهنگری می آید . آب حمام یا سرد سرد است یا آنقدر داغ است که از شیر آب سرد هم آب داغ می آید، در یک نوبت یکی از هم بندی های که ما نمی دانست شیر آب سرد هم داغ است استفاده کرد و دچار سوختگی شد .

علی رغم اینکه تعداد زیادی زندانی در هر بند است دریغ از یک بوته یا درخت سبز الان بیش از یکسال و نیم از زندانی شدنم می گذرد هیچ گونه سبزه ای ندیده ام مگر زمانی که مرا با دستبند و پا بند به دادگاه یا بیمارستان بردند که در شهر چشمم به درخت و سبزه افتاده در زندان ، زندانی گیاهان و درختان را هم فراموش می کند .

هوا خوری بند ما ( بند ۶/۱) ۸×۳۰ است یعنی ۲۴۰ متر مربع است که به صورت شرقی غربی و دور تا دور آن ساختمان یک تا دو طبقه می باشد و در آذر و دی ماه فقط ۲۰ سانتیمتر کف هوا خوری را آفتاب می گیرد.

این بند ۹ سوئیت ( در هر کدام از ۱۰ تا ۱۷ نفر ) و ۵ عمومی که هر یک از ۱۰ تا ۶۰ نفر زندگی می کنند و به جز عمومی ۴ که زندانیان خدمه هستند و در بند باز است، سایر سوئیت ها و عمومی ها باید به صورت جداگانه از این هواخوری استفاده کنند. در زمستان بدن انسان حداقل ۱۵ دقیقه نیاز به آفتاب مستقیم دارد تا ماده ای به نام ارکسترول را تبدیل به ویتامین د کند تا از راشیتیسم و پوکی استخوان جلوگیری کند، ولی به جرأت می گویم که خیلی از زندانیان این بند در زمستان حداقل ۱۵ دقیقه آفتاب ندارند .

فاضلاب بند ۶/۱ که فاضلاب بند ۵ نیز به آن می پیوندد در ماه معمولا چند نوبت بند می آید که اکثرا کف هوا خوری را آب گرفته و زندانیان به تئنه می گویند به به دریا را به داخل زندان آوردند، البته دریای فاضلاب بود .

یکی از هم بندی های ما ایرانی – فرانسوی است که سه سال در افغانستان زندانی بوده و دولت افغانستان او را تحویل ایران داده است. وی می گفت سال آخر آمریکایی ها بر دولت افغانستان فشار آوردند که صلیب سرخ بر زندان ها نظارت داشته باشد، خیلی خوب شد میوه فراوان داشتیم زیر تخت ها پر از میوه بود. در حالی که در ایران همسر یکی از زندانی ها به یکی از مسئولین زندان گفته بود که خودتان میوه نمی دهید چرا فروشگاه بند ۶.۱ میوه نمی آورد ایشان گفته بودند” اینجا زندان است، هتل که نیست! ”

اگر زندانیان میوه و سالاد می داشتند و هوا خوری در طول روز از بروز بسیاری از بیماری ها جلوگیری می شد و در نتیجه مخارج دارو و درمان برای زندان کم می شد .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بند قرنطینه: خوابیدن زندانیان جلوی توالت و روی پله ها به علت نگهداری بیش از حد زندانی ها

سالن ۴ بند قرنطینه که در تیر ماه ۸۷ آنجا بودم ۲۰۰ متر مربع مساحت و ۲۰۰ نفر جمعیت داشت که می گفتند به ۲۵۰ نفر رسیده و در تاریخ ۸۹/۹/۱۳ ، ۴۵۶ زندانی داشته که سرانه هر فرد از فضای آن نیم متر مربع می باشد و این مساحت فقط گنجایش نصف گوسفند را در آغول دارد. قبلا که هوا گرم بود از هوا خوری که وسایل ورزشی درآن نصب بود و ایرانیت روی آن گذاشته بودند استفاده می کردند، اما با سرد شدن هوا دیگر از آن استفاده نمی کنند و مجددا با گذاشتن بخاری، به عنوان فضای اسکان زندانیان استفاده می کنند.

سالن ۴ بند قرنطینه هشتاد تخت یکنفره دارد که به صورت دو نفره از هر تخت استفاده می کنند و زندانیان به صورت کتابی فشرده و بین تخت ها و زیر تخت ها می خوابند. سالن ۱ که مخصوص افراد معتاد است در آن زمان ۳۰۰ نفر و اکنون به روایتی ۱۱۰۰ نفر زندانی دارد. در سالن ۴ بند ۵ که ۱۳ اتاق ۱۵ تختی دارد، جمعیت آن به ۹۵۰ نفر رسیده است که در مسجد و جلوی توالت ها می خوابند و سالن ۱ و ۲ و ۳ هم بهتر از سالن ۴ نیست. بند ۴ هم آنقدر زندانی دارد که جلوی توالت و روی پله ها و ایستگاه پله ها می خوابند هنگام حمام یکنفر زیر دوش و ۱۰ نفر در صف هستند .

سرپرست سابق بند ۶.۱ مرتب به مولوی های اهل سنت متعرض می شد که ریشتان را کوتاه کنید که آنها می گفتند در حد یک مشته در مذهب ما واجب است و ایشان به آنها گفته ریش شما دل ما را سیاه میکند. ( این همه نا به سامانی ها و اعدام ها دلش را سیاه نمی کند ولی ریش مولوی ها دلش را سیاه می کند )

کوتاه کردن اجباری ریش رهبران زندانی اهل تسنن / تبعیض در تماس تلفنی زندانیان

ریش یکی از مولوی های هم بند مرا که به زندان تربت جام منتقل شده است به زور کوتاه کرده اند که او هنگام کوتاه کردن ریشش مرتب گریه می کرده است مگر زدن ریش در زمان رضا خان مشکل مملکت را حل کرد که اکنون کوتاه کردن آن مشکل مملکت را حل کند .

زندانیان در بندهای مشاوره ۲ و ۳ هر روز ۱۰ دقیقه و در بندهای ۴ و ۵ هر روز ۵ دقیقه و در بند ویژه روحانیت هر روز ۱ تا ۲ ساعت سهمیه مکالمه تلفنی دارند در حالیکه در عمومی ۳ بند ۱/۶ قبلا ۴ روز در هفته و اکنون ۳ روز در هفته هر نوبت ۱۰ دقیقه حق مکالمه تلفن دارند و مولوی های اهل سنت قبلا در هر هفته فقط ۱۰ دقیقه و اکنون در اتاق ما هفته ای ۲ نوبت ۱۰ دقیقه حق تلفن دارند . تبعیض تا کجا !؟ هرجا تبعیض هست بی عدالتی هست پس ظلم هست و جایی که ظلم هست آزادی و دموکراسی نیست .

۹۰% زندان به وسیله زندانیان اداره می شود. زندانیان خدمه از امتیازاتی مثل تلفن بیشتر و حمام در ساعت جدا برخوردارند و زمانی که غذا تقسیم می شود ابتدا سهم وکیل بند و خدمه در بیشتر بندها ( به غیر از بند ما ) برداشته می شود. ملاقات حضوری برای خدمه به جای هر ۶ هفته هر ۴ هفته یکبار و ملاقات شرعی به جای هر ۳ هفته هر ۲ هفته یکبار می باشد. ولی یک عده از خدمه مانند رابط بهداری ۲۴ ساعت باید کار کنند و در پایان هفته به ازای آن معادل ۱۵۰۰ تومان سیگار دریافت کنند، استثمار از این هم بیشتر وجود دارد ؟!

زندانیان زیادی دیدم که به خاطر سرمای خیابان و گرسنگی ، از این که به زندان افتاده بودند خوشحال بودند و زندانیانی دیدم از این که آزاد می شدند ناراحت بودند و حتی کرایه رفتند به روستا و شهرشان را نداشتند.

اما این مورد جالب است که یکی از زندانیان که ۵۰ سال سن دارد و صاحب ۴ فرزند می باشد و به جرم سرقت در زندان است می گوید اگر ماهیانه سیصد هزار تومان به من بدهند حاضرم ۳۰ سال حبس را تحمل نموده و در زندان کار کنم . بارها او را هنگامی که به خانواده اش تلفن می زند، دیده ام که همچون کودکان گریه می کند. دل هر بیننده ای را به درد می آورد بله تخم مرغ دزدها را به زندان می اندازند و با دزدان میلیاردی بیت المال مدارا می کنند .

آیا با این تراکم زیاد زندانیان، می شود طبقه بندی زندان را که جزء آیین نامه زندان است اجرا کرد ؟!

نتیجه این می شود که ۳ نفر را از کنار من می برند و اعدام می کنند و هم بندی های من شاهد هستند که چه خواب های وحشتناکی دیده و در خواب چنان جیغ می کشم که همه را از خواب بیدار می کنم .

آن خانم آلمانی به یاد اردوگاه های مرگ هیتلر می افتد

زندان وکیل آباد مشهد، قبل از انقلاب دارای ۴ بند بوده که به وسیله مهندس آلمانی ساخته شده است که حدودا ۱۵۰۰ زندانی داشته و همچون پارک بوده است.

به گفته مسئولین فعلی این زندان برای ۲۵۰۰ زندانی ساخته شده، در حالی که به گفته خود مسئولین در حال حاضر حدود ۱۳۰۰۰ زندانی دارد و تنها امسال نسبت به پارسال ۴۵۰۰ زندانی به آمار زندانیان اضافه شده است.

اگر اشتباه نکنم برتراندراسل فیلسوف فرانسوی می گوید شما جوان فلج را به من دهید من از او قهرمان دو می سازم .حال از شما می پرسم اگر قهرمان دو کشور را مدتی در این زندان نگهداری کنند به غیر از جوانانی افلیج چیزی دیگری تحویل می دهند ؟!

اگر زلزله ای بیاید نجات زندانیان که هیچ، چگونه کارمندان زندان را نجات می دهید؟

اگر آن خانم مهندس آلمانی زنده باشد و او را بیاورند که زندان را ببیند چه احساسی خواهد کرد؟ من فکر می کنم اگر سکته نکند، به یاد اردوگاه های مرگ آلمان هیتلری می افتد.

کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندان هایی دارد ؟ خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. آیا این زندان اسلامی و زیباست؟

مگر حضرت علی ( ع ) که حکومتش از ایران تا مصر بود زندانی داشت ؟

چنین زندانی نتیجه اش تجاوزات جنسی و قتل های مکرر توسط خود زندانیان است. در ۸۹/۱۱/۱۵ یک زندانی به وسیله دیگری به قتل می رسد. زندان گوانتانامو خارج ازخاک آمریکا است و اگر زندانیان به امراض گوناگون مبتلا باشند به مردم آمریکا منتقل نمی شود ، ولی این زندان در داخل شهر مشهد قرار دارد و روزی حداقل ۲۰۰ نفر ورودی دارد که چنانچه این زندانیان به بیماری های مختلف دچار شوند که می شوند و در انواع خلاف کاری ها تخصص ببینند که می بینند، چه می شود؟!

به گفته ی نماینده مجلس زورگیری بیداد می کند، آقایان اگر به زندانیان رحم نمی کنید به خودتان رحم کنید شما از کجا می دانید بیماری به همسر و فرزند شما منتقل نمی شود و یا فرزند و همسر شما به دام خلافکاران نمی افتند؟

حکومت افغانستان که مجبور شده به صلیب سرخ اجازه بازدید از زندان هایش را بدهد به نفع دولت و زندانی شده یا به ضررشان؟ زندانیان افغانستان با آن شرایط استاندارد جذب دولت می شوند یا دشمن دولت؟ چرا دولت ایران اجازه نظارت بر زندان ها را به سازمان های حقوق بشر داخل و خارج نمی دهد؟

اگر ۱۵۰۰ زندانی در رژیم شاه به ۱۰۰۰ نفر تقلیل می یافت آن وقت هم NGO ها اجازه بازدید نمی داد ؟! ( در رژیم شاه اکثر شهرهای خراسان از جمله چناران ، شاندیز و سرخس و … اصلا زندان نداشتند، در حالیکه اکنون چناران حدود ۵۰۰۰ زندانی دارد.)

مسلما نه تنها اجازه بازدید می داد که برای سایر کشورها الگو می گردید و زندانیان هم خجالت زده می شدند که چرا از قانون اطاعت نکرده و به زندان افتاده اند. NGO های مستقل نشانه توسعه یافتگی آن کشور است. کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندان هایی دارد؟

یکی از زندانیان به نام احمدشاه نادری ( افغانی ) تعدادی شپش با خودش برده بود که در ملاقات حضوری به خانواده اش نشان دهد که چطور جایی زندگی می کند اتفاقا گرفتار مأمورین بازرسی می شود او را نزد یکی از مسئولین زندان می برند و به او می گویند “می توانی ۵۰۰ شپش در پنج شب بیاوری ؟” می گوید می توانم و او هر شب به راحتی ۱۰۰ شپش نزد مسئول مربوطه می فرستد و سرانجام با ۱۰۷ گرم کریستال همراه با ۶۲ نفر دیگر در ۸۹/۵/۱۹ اعدام شد.

آقای جواد لاریجانی فرد شجاعی است! من به ایشان تبریک میگویم!

آیا این زندان که مشابه آن در ایران کم نیست ننگ ملت ایران و بشریت نیست ؟! زندان آیینه تمام نما از نحوه اداره کشور است و کشور هم بهتر از این اداره نمی شود، به کجا می رویم ؟!

آقای محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه آدم بسیار شجاعی هستند که در سازمان ملل از رعایت حقوق بشر در ایران از جمله زندان ها دفاع می کند!

با این وضعیت زندان ها و زندانی ها من به ایشان تبریک می گویم!

هتک حرمت و برهنه کردن زندانیان: داخل شورت را هم دست میکنند و میگردند

زمانی که به ملاقات حضوری می رویم یا به هر دلیلی ما را از زندان بیرون می برند ( دادگاه یا بیمارستان ) در مراجعت ما را در اتاق بازرسی به جز یک شورت، لخت می کنند و داخل شورت را نیز نگاه کرده و به دقت بازرسی می کنند و دستی هم به داخل … زندانی می کنند.

تاریخ به یاد دارد که به دستور آقا محمد خان قاجار به لطفعلی خان زند تجاوز کردند و این ننگ تا ابد برای خان قاجار باقی ماند و از جوانمردی خان زند نکاست . آنها که به دست و پای آزادی خواهان دستبند و پابند می زنند و به جوان ها تجاوز می کنند و داخل مقعدشان را نیز بازرسی می کنند جز ننگی ابدی برای خود باقی نمی گذارند .

شیر را بر گردن ار زنجیر بود بر همه زنجیر سازان میر بود

نمی خواهم از خودم دفاع کنم ولی با توجه به اینکه نماینده معلمان هستم و مسئله شأن و منزلت معلم در کار است این جمله را می نویسم:

۱۰ مرتبه مرا با پابند و دستبند و لباس زندانی به بیمارستان و پزشکی قانونی بردند که بارها به خاطر ترافیک مرا به دنبالشان در خیابان ها کشاندند. این شعر مولانا را می خوانم :

عار نبود شیر را از سلسله نیست ما را از قضای حق گله

شیر را بر گردن ار زنجیر بود بر همه زنجیر سازان میر بود

از اتاق ما تا کنون دو تبعه اهل آفریقا ۸۹/۵/۱۹ آکاسی اکابه از غنا و پل چیندو ۸۹/۸/۵ از نیجریه به جرم حمل مواد مخدر اعدام شدند، آیا بهتر نیست حتی اگر تبادل مجرمین بین دو کشور امضا نشده باشد آنها را با حکم صادره و بعد از گرفتن هزینه دادرسی و جریمه تحویل کشورشان داد تا آن کشور هر طور می خواهد با آنها رفتار کند .

در سال ۱۳۵۳ در دانشگاه ارومیه درسی به نام ترویج کشاورزی با رئیس دانشگاه دکتر جعفر راثی داشتیم که بعضی مواقع به بحث سیاسی تبدیل می شد، یکبار ایشان گفت شما باید خود را با وضع موجود تطبیق دهید که من گفتم شرایط موجود را تغییر می دهیم و جوان آن روز که اکنون نزدیک ۶۰ سال سن دارد و معلم بازنشسته است با همان حرارت شور عشق و با تمام بیماری هایی که در زندان به سراغش آمده در بند ۶.۱ زندان مرکزی مشهد ( زندان وکیل آباد )، فریاد می زنم:

«من تغییرمی دهم پس هستم.»

زمستان ۸۹ – بند ۶.۱ زندان مرکزی مشهد

نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان – سید هاشم خواستار
زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016