چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مهدی کروبی، چهره‌ی شاخص سياسی دهه‌ای که گذشت، مجيد محمدی

مجيد محمدی
تحول طلبه‌ی پيری که در طی سه دهه زبان افکار عمومی و ادبيات جامعه‌ی مدنی و دمکراسی و حقوق بشر را فرا گيرد خود پديده‌ای قابل توجه است. کروبی که روزی از خاصان درگاه خمينی بود و دو دهه بعد از وی نيز به نظريه‌ی ولايت فقيه در عمل وفادار ماند به تدريج تاثيرات و فعل و انفعال‌های حکومت مطلقه‌ی فردی را درک کرد و در نهايت در برابر آن ايستاد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مجيد محمدی - ویژه خبرنامه گویا

با نگاهی به تحولات سياسی ايران در دهه‌ی هشتاد خورشيدی، آيا می توان به چهره‌ای شاخص در اين دهه اشاره کرد؟ آيا اين دهه که با بر آمدن يک دولت نظامی امنيتی و به قدرت رسيدن اقتدارگرايان تماميت خواه از دهه‌‌های قبل تفاوت می يابد اصولا چهره‌ی سياسی شاخص و موثری را که در تاريخ ايران از او به عنوان تاريخ ساز ياد شود عرضه کرده است؟ با چه معيارهايی می توان چهره‌های شاخص اين دهه را تميز داد؟

معيارها
چهره‌های سياسی برجسته در تاريخ جوامع انسانی با پنج معيار شناخته می شوند:

۱) تغيير در منش و باورها به سوی حريت و ديگرخواهی در حالی که از آنها انتظار نمی رود (نمونه‌ی جالب توجه اين امر، بودا است)،

۲) برملا کردن فساد و نقض حقوق بشر توسط حکومت‌ها در شرايطی که فضا بسته و اين گونه برملا کردن‌ها پر هزينه است (مثل دانيل اِلزبِرگ در ايالات متحده که اسناد جنگ ويتنام در پنتاگون را افشا کرد)،

۳) ايستادگی مستمر بر مواضع در برابر حکومت‌هايی که بر اساس تبعيض بنا شده‌اند (ماندلا در برابر حکومتی نژاد پرست)،

۴) ارزش و احترام قائل شدن به جان و آبروی انسان‌های معمولی و تحت سلطه و قدرت بخشيدن به آنها (مارتين لوتر کينگ جونيور قهرمان جنبش مدنی در ايالات متحده) ، و

۵) مطالبه‌ی حاکميت مردم، پاسخ به انتظاری که نيروهای آزاديخواه و عدالتگرا دارند و نيز استقامت در بيان و به عمل آوردن ديدگاه‌ها با کمترين هزينه‌های انسانی (گاندی).

چهره‌هايی که مطرح شدند با عمل و ايده‌های خود معيارهای فوق را تجسم بخشيدند. با لحاظ معيارهای فوق، کدام چهره‌ی شاخص سياسی در دهه‌ی هشتاد ايران برخی و سطحی (حتی محدود) از هر يک از اين معيارها را تجسم می بخشد؟

از کروبی نماينده‌ی امام تا کروبی فتنه گر و ضد انقلاب
تحول طلبه‌ی پيری که در طی سه دهه زبان افکار عمومی و ادبيات جامعه‌ی مدنی و دمکراسی و حقوق بشر را فرا گيرد خود پديده‌ای قابل توجه است. کروبی که روزی از خاصان درگاه خمينی بود و دو دهه بعد از وی نيز به نظريه‌ی ولايت فقيه در عمل وفادار ماند به تدريج تاثيرات و فعل و انفعال‌های حکومت مطلقه‌ی فردی را درک کرد و در نهايت در برابر آن ايستاد. در ميان سياستمداران امروز ايران از نسل حاکمان جمهوری اسلامی، کروبی بيشترين آمادگی را برای پذيرش يک حکومت سکولار داراست (علاقه‌ی وی به خمينی بيشتر شخصی است تا ايدئولوژيک). کروبی با فاصله گرفتن از ولی مطلقه‌ی فقيه، در کنار موسوی ضربه‌ای به نظام ولايت فقيه زده‌اند که پس از دو سال هنوز خامنه‌ای در نطق روز اول عيد سال ۱۳۹۰ در مشهد به آنها با عنوان "عوامل فرومايه و گرفتار هواهای نفسانی" (تابناک، ۱ فروردين ۱۳۹۰) ناسزا می گويد.

نامه‌ی تاريخی به هاشمی در مورد تجاوزها
بدون نامه‌ی کروبی به هاشمی رفسنجانی شايد تجاوزهای عوامل ولی فقيه به پسران و دختران در سرکوب‌های بعد از انتخابات هنوز آشکار نشده بود يا حکومت می توانست شهادت زندانيانی را که بدان‌ها تجاوز شده بود با اطمينان خاطر بيشتری انکار کند. بدون اين نامه، رسانه‌های خارجی و بسياری از نيروهای فعال سياسی بالاخص اصلاح طلبان مذهبی که مدعای حاکميت را بر فراز مدعيات مخالفان می نشاندند نمی توانستند اين رفتار وفاداران به ولايت فقيه را در عرصه‌ی عمومی با اعتماد قابل توجه منتشر سازند. طبل رسوايی اخلاقی حکومت را نخست مرحوم منتظری در دهه‌ی شصت و سپس کروبی در دهه‌ی هشتاد در ميان دينداران وفادار به نظام به صدا در آوردند و زبان فروخفته‌ی قربانيان را باز کردند. اين دو روحانی شجاع با طرح اين گونه موضوعات به قربانيان اين شجاعت را بخشيدند که نبايد بر اساس شرم جنايات حکومت را مخفی کرد.

کروبی بر اساس حساسيتی که به نقض حقوق زندانيان بالاخص در دهه‌ها‌ی هفتاد و هشتاد پيدا کرده بود توانست مدارک لازم برای اين اعمال را جمع آوری کرده و به موقع عکس العمل نشان دهد تا آن حد که خامنه‌ای خود به بی آبرو شدن نظام در منظر جهانيان اعتراف کرد: "عده‌ای، ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملت‌ها را ناديده می گيرند." (پايگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری، ۴ شهريور ۱۳۸۸)

اردوگاه اراذل در فرمانيه
حدود دو سال است که اراذل و اوباش تحت فرمان بيت خامنه ای در مقابل منزل کروبی در فرمانيه مشغول عمليات ايذايی بوده‌اند. کسی که سه دهه در جمهوری اسلامی مورد احترام دستگاه‌های دولتی و مقامات بوده اکنون به ضد انقلاب تبديل شده و فرزندش را در مسجد به تجاوز تهديد می کنند. با او و خانواده‌اش همان رفتاری می شود که سه دهه است با تک تک شهروندان ناهمرنگ با سبک زندگی روحانيت و ايدئولوژی حکومتی صورت گرفته است. در برابر کروبی بايد صدها فقيه و مرجع را گذاشت که يا همچنان از حکومت جور دفاع می کنند يا در برابر نقض هر روزه‌ی حقوق مردم سکوت کرده‌اند. کروبی تنها سياستمدار جريان چپ مذهبی بود که دو دهه مستمرا با نظارت استصوابی شورای نگهبان مخالفت کرد و جنتی و مصباح را علنا به چالش کشيد.

پناه زندانيان سياسی
کروبی در دوران رياست مجلس ششم و پس از آن از قدرت سياسی خود برای کمک به خانواده‌های زندانيان سياسی از طيف‌های مختلف بهره می گرفت. او در مواردی به چهره‌های بدنامی مثل مرتضوی رو می انداخت تا به يک زندانی مرخصی داده شود يا حقی از حقوق وی استيفا شود. خانواده‌های زندانيان سياسی در نيمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد و نيمه‌ی اول دهه‌ی هشتاد می توانند به موارد بسياری از باز بودن دفتر و تلفن کروبی به روی آنها شهادت دهند. کروبی "مرد مردم" بوده است و از همين جهت سنگر در حال فرو ريزی ولی فقيه را واگذاشت و به سوی آنها شتافت.

گوشِ شنيدن
کروبی بر خلاف بسياری از سياستمداران معاصر ايران گوش شنيدن داشته است. بسياری از نيروهای مذهبی، سکولار و چپ می توانند گواهی دهند که ملاقاتی فردی يا جمعی با وی داشته و در اين ملاقات‌ها نظرات و مواضع و انتقادات خود را به صراحت به وی انتقال داده‌اند. بر اساس همين باز بودن در برابر نيروهای فعال اجتماعی و روشنفکران و نويسندگان و تحصيلکردگان بود که وی بالاخص پس از تجربه‌ی مجلس چهارم و رد صلاحيت‌های گسترده‌ی نيروهای چپ مذهبی متوجه شد که بدون اتکا بر نيروی مردم نمی تواند سياستمداری کارا و شايسته باشد و نبض مردم نيز افراد مستقل اهل فکر و انديشه‌اند، کسانی که در قدرت، برای قدرت و در خدمت قدرت نيستند.

***

چهره‌های ديگر سياسی که در سال‌هايی از دهه‌ی هشتاد در سمت مردم قرار گرفتند نه استقامت و تداوم عمل کروبی را داشته‌اند و نه شجاعت وی را در زدن کوس رسوايی حکومت ولايت فقيه را، نه مشاورانی متکثر و متنوع و مسئله دار (از منظر حکومت) مثل مشاوران کروبی را می توانسته‌اند تحمل کنند (از مجتبی واحدی، عباس عبدی، عمادالدين باقی و احمد زيد آبادی تا تقی رحمانی، علی معلم، بهروز افخمی و غلامحسين کرباسچی)، نه قدرت سياسی خود را برای مردم عادی و تحت ستم هزينه کرده‌اند، نه خود و اعضای خانواده را در معرض حملات اوباش تحت امر بيت رهبری قرار داده‌اند، و نه با موقعيت شناسی از فرصت های ايجاد شده به نفع جريان دمکراسی خواهی در ايران بهره‌ی کافی گرفته‌اند.

مرحوم منتظری کم و بيش دارای همين مشخصه‌ها در دهه‌ی شصت خورشيدی بود و می توان وی را شاخص ترين سياستمدار ايرانی در اين دهه ناميد. نکته‌ی جالب اينجاست که اين دو به نقاط بسيار مشترکی رسيدند: دفاع از حقوق زندانيان سياسی، دفاع از آزادی‌های مذهبی ايرانيان از جمله حقوق شهروندی بهاييان، ايستادگی در برابر ولی فقيه زمان و در نهايت حصر خانگی.

مجيد محمدی (جامعه شناس)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016