گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 تیر» آشتی ملی و بخشش، رامین جهانبگلو، راديو فردا15 اردیبهشت» خشونت تقدير انسان نيست، گفتوگوی مسعود نقرهکار با رامين جهانبگلو در باره خشونت (بخش دوم)، مجله آرش 15 اردیبهشت» خشونت تقدير انسان نيست، گفتوگوی مسعود نقرهکار با رامين جهانبگلو در باره خشونت، مجله آرش 1 فروردین» درس های ليبی، سهند شمس اسحاقی 23 آذر» مسئله هستهای و چشم انداز روابط ايران و آمريکا، بخش دوم گفتوگوی سهند شمساسحاقی با داريوش سجادی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آيا عدم خشونت در ايران کار میکند؟ گفتوگو با رامين جهانبگلو و روبرتو توسکانو، فارين پاليسی، برگردان از سهند شمس اسحاقیگفتوگو با رامين جهانبگلو فيلسوف ايرانی و روبرتو توسکانو ديپلمات قديمی و نويسنده ايتاليايی که به آينده ی اعتراضات در ايران می پردازند. مصاحبه کننده کريم سجّادپور http://www.foreignpolicy.com/articles/2011/04/18/can_nonviolence_work_in_iran?page=full ــــــــــــــــــــــــــــــــــ مشکوکان به بی خشونت استدلال ميکنند که نافرمانی مدنی در برابر رژيمهای استبدادی کار می کند مانند انچه در تونس و مصر که توسط دمکراسی های غربی پشتبانی شدند و از اينرو مانع از کشتار دست جمعی به منظور حفظ قدرت شد
افراد کمی هستند که وقت خود را به انديشيدن در اين مورد صرف کرده باشند در مقايسه با رامين جهانبگلو و روبرتو توسکانو نويسنده و ديپلمات ايتاليايی. توسکانو اخيرا به عنوان سفير ايتاليا در هند و پيشتر به عنوان سفير ايتاليا در ايران طی سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ خدمت کرده است. در طی دوران کاری چهل ساله او همچنين به عنوان ديپلمات در اتحاد جماهير شوروی و دوران آگوستو پينوشه در شيلی و نقاط ديگر نيز خدمت کرده است. جهانبگلو يکی از برجسته ترين و پرآثار ترين روشنفکران ايران است. در ميان ده کتاب به انگليسی فرانسه و فارسی کتاب گفتگو با آيازا برلين و Gandhi: Aux Sources de la Non-Violence و برخورد ناشکيب به چشم می خورند .در اوريل ۲۰۰۶ او چهار ماه در سلول انفرادی در زندان اوين گذراند با اتهام تلاش برای سازماندهی انقلاب مخملی او مدرک دکترای فلسفه خود را از دانشگاه سوربون اخذ کرده است و در حال حاضر پرفسور علوم سياسی و محقق همکار در مرکز اخلاق دانشگاه تورنتو است. کريم سجّاد پور: رامين جهانبگلو: دوم مبارزه بی خشونت بهترين وسيله برای دستيابی به انتقال ( جابجايی) سياسی و اجتماعی در ايران است. استفاده از سلاح احتمال موفقيت را بشدت کاهش می دهد.مبارزه بی خشونت يک امر اخلاقی است که خود اگاهی سياسی و مشروعيت جنبش مدنی ايرانيان را تعيين می کند اما درعين حال يک امر استراتژيک هم است که شرايطی برای راه حل دمکراتيک راهم ايجاد ميکند. روبرتو توسکانو: مبارزه بی خشونت اغلب به عنوان استراتژی ايده ال گرايانه و ساده لوحانه برچسب گذاری می شود در حاليکه انها که – بعضی اوقات با بيزاری – می پذيرند نياز کاربرد خشونت به عنوان واقعگرا مورد توجه قرار می گيرند اما اين به سادگی درست نيست. مطالعات کمی اشکار کرده است که نرخ پيروزی جنبشهای بدون خشونت از لحاظ تاريخی بالاتر از جنبشهای خشن است. اين گفتمان بهر حال می بايستی بيشتر کيفی باشد در مقايسه با کمی. ما می بايستی با دو جز خرد عمومی مواجه باشيم. اول اين جمله معروف کلاسوويتز که جنگ در تداوم سياست است در معنای ديگر. من جنگ و خشونت را بطور کلی نگه ميدارم که جانشين های يکديگر هستند. انها تجلی بدوی انگيزه های انسان اوليه و پيش فرهنگی است که همچنان با ماست اما نبايد مقايسه شوند با ميانجی های صلح اميز که تکامل جامعه انسانی را بيان می کنند. خشونت وجود دارد اما نبايد به همان مرتبه غير خشونت در نظر گرفته شود. و دومين گوهر خرد عمومی– معادلا غلط – که هدف وسيله را توجيه ميکند ( در ضمن که به اشتباه به ماکياولی نسبت داده ميشود ) که ما بايدانرا معکوس کنيد، وسيله پايان را واجد شرايط می کند. اغلب انديشه های ناب انقلابيون که ادعا ميکنند برای بشريت می جنگند توسط رفتار خشن خودشان عليه توده های انسانی تکذيب و تحريف می شود. ايران استتثنانيست ايرانی ها ديده اند چه اتفاقی افتاد هنگاميکه يک انقلاب به يک رژيم سرکوبگر و خشن تبديل شد. در پايان آيا ما اعتقاد داريم که شيوه و تمرين خشن سه ميليون شهروند را در سال ۲۰۰۹ به خيابانها اورده بود؟ رامين جهانبگلو: اصول دفاع از خود الزاماً شامل اسلحه و کشتار نمی شود.به نظر من اين جرم است برای هر کسی که مورد وحشيگيری قرار بگيرد و بپذيرد ان خشونت را بدون اينکه از خودش دفاع کند. مدل دفاع غير خشن وسيله ای است برای حفاظت زندگی انسان يا انسانهای ديگر بدون بازتوليد قاتل. همچنين که دفاع از خود نبايد به عنوان يک عذر مطرح شود چرا که فقط در شرايطی قابل پذيرفتن است که ما قصد کشتن يا اسيب رساندن به اشخاص ديگر را نداريم. به عنوان موضوع واقعی معترضان ايرانی که از خود دفاع می کردند در برابر خشونت بسيج، قصد نداشتند تا انرا با همان نوع خشونت اعمال شده جايگزين کنند. روبرتو توسکانو : هيچ شکی وجود ندارد که برای ايرانيان بی خشونت يک انتخاب است که نه فقط از ايجاب اخلاقی مشتق شده است بلکه از تجارب تاريخی نيز کسب شده است. ايرانيان ها " درک کرده اند " هم در دوره خشونت داخلی و هم جنگ و انها ديگر نميخواهند ان فجايع انسانی را ببيند. اين گفته که بی خشونت يک گزينه مورد مطالبه اخلاقی است نه يک گزينه ای که هر کس قادر به حفظ ان برای زمانی نا معلوم هنگاميکه با خشونت مواجه می شود . کريم سجاد پور: هر دوی شما تجارب گسترده ای نه فقط در حوزه مطالعه بروی رژيمهای مستبد بلکه در ان رژيمها نيز زندگی کرده ايد کدام شيوه انتقال به دمکراسی در جهان می تواند برای اپوزيسيون ايران سازنده باشد تا انرا دنبال کنند. رامين جهانبگلو : شواهد زيادی هست که جنبش سبز مشترکاتی با جنبش در مصر و تونس دارد اول نظم بی خشونت است. در همه سه مورد مردم به خيابان امدن و با سرکوب خشونت قابل توجه مواجه شدند و از به تحريک شدن امتناع کردند مورد ديگر استفاده موثر از رسانه های اجتماعی بود و سوم نقش جوانان. به مانند تونس و مصر در ايران جوانان نقش بسيار مهمی در شکل گيری جنبشهای دمکراسی خواه و مطالبه ارزشهای جهانی مانند ازادی دمکراسی و پايان سرکوب خشن شدند. هر چند در مورد مصر تظاهر کنندگان قادر بودند به دوستی با ارتش برسند اين نوع از توسعه همچنان در ايران مورد نياز است. برغم تفاوتهای بين جنبش سبز ايران و اروپای شرقی و جنبش بی خشونت خاورميانه همه اينها يک عنصر مشترک دارند و ان جامعه مدنی است. انچه که روشنفکران اروپای شرقی مانند ادام ميچنيک واکلاو هاول و اگنس هلر با جامعه مدنی دريافتند باور خود سازماندهی عموی گروهها و سازمانها بود که می توانستند قدرت دولت را محدود کنند. چيزی که ايرانيان را در جنبش سبز متحد ميکند مانند انچه در لهستان و چکسلواکی وجود داشت تقلا در برابر تمرکز قدرت خود سر است. تمرکز بر حقوق شهروندی، ازادی اظهار سياسی و مسئوليت پذيری بدنه دولت تصديق ميکند نگرش جديد سياسی که از توانمند سازی جامعه مدنی در ايران سر چشمه ميگيرد. روبرتو توسکانو : در اروپای شرقی ما نقش مخالفان به عنوان نوعی وجدان می بينيم يک تمرين دمکراتيک پيشرو. يک مخالف بر اساس تعريف کسی است که راه بی خشونت را انتخاب ميکند حتی در حضور رژيم خشن و سرکوبگر. رژيم کنونی ايران پتانسيل اين تاثيرات را تشخيص داده است. اثبات ان هم است که دوست ما رامين جهانبگلو در خاتمه به زندان افتاد بخاطر علاقه اش در تجارب مخالفان در اروپای شرقی. مهمترين که اتهامی که عليه وی مطرح شد براه انداختن انقلاب مخملی در ايران بود.با ارجاع به خيزشی که منجر به سرنگونی نيکولا چاشسکو در رمانی شد. با ملاحظه اتحاد جماهير شوروی من يک مشابهت اساسی و يک تفاوت اساسی می بينم. شباهت ( متاسفانه پذيرفته نشده است توسط سياستمدارانی که اعتقاد به عمل نظامی و طرفداران بمباران در ايالات متحده ) اين است که خود داری و بازداری توانايی منجر شدن به مرگ رژيم را دارد در حاليکه گزينه نظامی در حقيقت باعث قوام رژيم می شود مانند زمان حمله صدام حسين به ايران در سال ۱۹۸۰. تفاوت اين است که در مورد اتحاد جماهير شوروی نخبگان سياسی می توانستند اميدوار باشند که خود را به پست کمونيست روسيه تغيير دهند. کادرهای کمونيست اغلب وارد تجارت شدند در حاليکه KGB همچنان وجود دارد در راس سيستم. بسيار سخت تر است که ملّا ها يا پاسداران انقلاب را تغيير داد در نتيجه ترس قابل درک نخبگان سياسی ايران برای اينده شان براحتی از ميان نخواهد رفت. اسپانيا نيز قابل توجه است از زمانيکه که از رژيم فرانکو به دمکراسی تغيير يافت اين را توسط اصلاح طلبان در رژيم ممکن ساخت. اگر شما ميخواهد از خشونت اجتناب کنيد می بايستی به تدريج به اصلاحات حرکت کنيد با مشارکت فعال اکثر عناصر معتدل و روشن در رژيم. ما سوارز و گورباچف را داريم پس چرا خاتمی يا موسوی خير؟ رهبری اينها را می داند که نشان می دهد چرا از انها می ترسند، تنفر دارند و حتی رهبران سياسی که از شالوده های انقلاب اسلامی پرسش نمی کنند را سرکوب می کند اما می خواهند انچه که به عنوان پتانسيل دمکراسی می بينند را حفظ کنند. ترکيه به عنوان مرجع شناخته شده است نه بخاطر گذارش به دمکراسی اما بخاطر اين پاسخ ممکن به سوال مهم که چگونه اسلام دمکراسی و مدرنيته باهم سازگار هستند. رامين جهانبگلو :من فکر ميکنم مهمترين نقطه قوت جنبش مدنی ايران سرمايه اخلاقيش است. هيچگاه در يکصد سال سال گذشته ايرانی ها هيچ سود نظامی عليه رژيمهايشان بدست نياورند اما اين هيچ وقت انها را بازنداشت از خيزش در برابر انواع بی عدالتی. در هر مقطع تاريخی عمل بی خشونت ادعای مشروعيت اخلاقی رژيم را تحليل برد و کنترل سياسش را کاهش داد.فراگيری بی خشونت بويژه انتخاب نافرمانی مدنی به جامعه مدنی ايران نوعی از همصدايی گانديستی داد. اما برای رشد بيشتر جامعه مدنی ايرانيان بايد بيشتر متحد شوند. اول مصر ديکتاتور نداشت و بنابراين برای جنبش دمکراتيک اسانتر بود بر بسيج عليه شحص مبارک تمرکز کند. در ايران رژيم بيشتر از يک اوليگارشی است . حتی رهبر خيلی برتر نيست از زمانيکه می بايست بر رئيس جمهوری و روحانی و پاسداران انقلاب و پا فشاری و وساطتت کند. مراکز قدرت بيشتر به معنی اين است که رژيم منعطف تر است. مضافا پايه های اجتماعی جنبشها متفاوت است.درايران در سال ۲۰۰۹مردم به خيابان می رفتند و شعار ميدادند " رای من کجاست" آن يک مسئله بسيج سياسی بود و يک مسئله مهم بود به عنوان مسئله محوری اما همچنين يک مسئلهکوچک بود. با مقايسه در مصر مردم بسيج ميشدند بر سر گلايه ها و خيلی از انها به فساد سياسی اجتماعی مرتبط بود. در نتيجه اساس اجتماعی اعتراضات گسترده تر بود در مصر. ايرانيان نياز دارند تا مجاب بشوند که دمکراسی درباره نيازمندهای اقتصادی اجتماعی و عدالت است و به اضافه انتخابات ازاد. در پايان نيروهای مسلح مصری برای مبارک دست به اسلحه نشدند بخاطر اينکه انها می دانستند انها می توانسند به رژيم مبارک ادامه بدهند. در مورد ايرانيان پاسداران انقلاب ذاتا به رژيم گره خورده اند و نمی توانند اميد به ادامه حيات بعد از مرگ رژيم داشته باشند. انها برای رژيم می جنگند چرا که برای خودشان دارن می جنگند. کريم سجادپور: فيلم ساز موفق محسن مخملباف استدلال کرده است که جامعه معاصر ايران خيلی اگاه است و می گويد که در خلال انقلاب سال ۱۹۷۹ اين جمله را " سه دهه قبل ايرانيان گوسفند بودند و خمينی چوپانشان بود. امروز چوپانی وجود ندارد اما مردم ديگر گوسفند نيستند". ايا اين امکان دارد که يک جنبش دمکراسی خواهی موفق داشته باشيم بدون داشتن يک رهبری مشخص؟ رامين جهانبگلو: امروز هدف اوپوزيسيون اتحاد برای فشار بر تغيير به سمت ساختار اجتماعی دمکراتيک است. جنبش سبز يک واحد دمکراتيک نا همگن است بدون ايدئولوژی و بدون رهبر کاريزماتيک. اين دو مشخصه کمک ميکند که سرمايه اخلاقيش را ايجاد کند. همانطور که در دو مورد تونس و مصر يک توافق عمومی بين ايرانيان وجود دارد به نياز به پايان سرکوب و خشونت سياسی. بخاطر همين است که انها نياز به رهبر کاريزماتيک ندارند. روبرتو توسکانو: بله خوشبختانه هستند کسانيکه به قهرمان نياز ندارند. تا کنون هر وقت شما به رهبر نياز داشتيد و انها بطور غير قابل پيش بينی روی می داد در بين بسيج عمومی.نظر من اين است که رهبر کنونی برای جنبش سبز ضروری است اما نقش انتقالی بيشتری دارد. با همه در برگيرندگی جنبش دمکراسی خواهی، ما نياز داريم تا گزينه سياسی مجزايی شکل بدهيم بابرنامه های مجزا و رهبران مجزا. ايران نياز ندارد به سال ۱۹۷۹ بازگردد اما در عوض تکثر سياسی بيشتر، مناظره و وساطت . اين دمکراسی ناميده می شود. کريم سجّادپور: رامين جهانبگلو : ما نمی توانيم قدرت طبقه کارگر را در ايران ناديده بگيريم. اگر طبقه کارگر در دهه ۷۰ اعتصاب نکرده بود شاه احتمالا سقوط نمی کرد.واحدهای صنعتی؛ حمل و نقل و صنايع کارگری می تواند نقش مهمی در دمکراسی سازی ايران بازی کنند. کارگران نفت در ابادان پتانسيل سياسی قابل ملاحظه ای نشان داده اند.اعتصاب در پالايشگا نفت ابادان تخريب زيادی به اقتصاد ايران می زند که امروزه توسط پاسداران انقلاب کنترل می شود. تا کنون فعالان جنبش کارگر تحت حملات وحشيانه بوده اند اخيرا سازمانگر اتحاديه کارگران اتوبوس واحد منصور اصانلو زندانی و شکنجه شده است. روبرتو توسکانو: کارگران بايد به عنوان بخش مهم اجزا جنبش دمکراتيک ايران باشند. رژيم تنها از روشنفکران و طبقه متوسط نمی ترسد. اصانلو و ديگر رهبران کارگران در زندان هستند سازمانهای مستقل کارگری سرکوب شده اند بطور وحشيانه. رهبر جنبش سبز بايد تجارب لهستان و قدرت نتايج همبستگی بين روشنکفران و مخالفان و کارگران مستقل را مطالعه کند. رامين جهانبگلو: خيلی زود است که در باره اينده دمکراسی در ايران جدس بزنيم. اما انچه بطور مشخص مشهود است اين است که نسل جديدی از فعالان مدنی سهم عمده ای در نوشتن قوانين بازی تغييرات در ايران بازی خواهند کرد. خيلی از دمکراتهای خالص ايران محمد خاتمی را نقد ميکنند اما من فکر ميکنم دوران رياست جمهوری وی کمک کرد گفتمان سياسی تغييرات راديکال در کشور به سمت مقبوليت بيشتر به دمکراسی و ازادی تغيير کند. او ناتوان بود و من اعتقاد ندارم که او می خواست چيزی خارج از جمهوری اسلامی انجام دهد. انچه او می خواست بيرون کشيدن حداکثر ظرفيت دمکراتيک نظام که با حيات رژيم سازگار باشد. البته همانطوريکه رژيم به خوبی می داند اصلاحات می تواند به تغيير رژيم ختم شود.تغييرات دمکراتيک رژيم خواست درونی و نه انکه فردی انرا ترقی داده باشد و يا با تحميل از خارج، تنها شکل قابل تحمل تغيير رژيم و تنها شکل سازگار با دمکراسی و حق حاکميت ملی و شان ملی است رامين جهانبگلو : تجارب نشان داده است که تغييرات بی خشونت نمی تواند از خارج وارد شود. اما وقتی جنبشهای بومی دمکراتيک هيچ پشتيبانی از جامعه بين المللی دريافت نکند انها ندرتا موفق می شوند.اگرتلاش جامعه بين المللی برای محکوميت ايران شکست ميخورد دولت به پايمال کردن حقوق اوليه ادامه می داد. بنابراين بيشتر از تمرکز برای برنامه هسته ای جامعه بين المللی بايد بر خشونت و حقوق و بشر تمرکز کند. در عوض کمکهای خارجی مستقيم به گروهای مدنی دولتهای غربی و شرقی بايد از حمايت اقتصادی نهادهای رژيم امتناع کنند و نفوذ ديپلماتيک خود را بر فشار بر رژيم برای اصلاح بگذارند. انها همچنين بايد ظرفيتهای ساخت جامعه مدنی را از طريق اموزشهای الکترونيک پشتيبانی کنند. اين می تواند همراه باشد با تلاشهای دائمی بين المللی برای اوردن فعالان مدنی به خانه های ما دفتار و کلاسهای دانشگاهی. همانطوريکه که اين گفته :" در اين جهان شما فقط می توانيد از ازادی های خود حفاظت کنيد با حفاظت از ازاديهای ديگران" هيچ اينده ای برای دمکراسی در غرب وجود ندارد بدون دمکراسی در ايران. روبرتو توسکانو: برگردان : سهند شمس اسحاقی Copyright: gooya.com 2016
|