پنجشنبه 2 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محيط زيست قربانی بزرگ جدال صاحبان قدرت، عبدالحسین طوطیایی

سال هاست عزادارانی از مردم که مويه کنان بر پيکر در حال مرگ محيط زيست و منابع طبيعی کشورمان زانوان غم در خود فشرده اند شاهد جدالی بی امان در عرصه صاحبان ابزار و تريبون هستند .

پيکار اين اربابان با همديگر بر سر چگونگی تشييع اين پيکر مرده موجب آن شده است که شمشيرها از نيام در آورده تا به روی هم بکشند . آنان حتی تاملی هم ندارند که صاحبان اصلی عزا که جامعه حال حاضر و نسل های آينده اين سرزمينند بی هيچ اختياری تنها تماشاگر اين جدال بی فرجام و پايان ناپذير هستند. مردمی که به حکم آنچه از اين تريبون های رسمی بخصوص صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران بر می آيد ناگزيرند هر روزی را به احترام و تکريم گروهی ناآشنا در ديار انديشه خود تن دهند و اگر که فردايی بيايد بايستی که بی مشورت از تعقل و تفکر ، همچون پرسش نرخ ارز و طلا پيچ راديو و تلويزيون بگشايند که آيا بهای احترام و تکريم صاحبان ابزار امروز نيز مانند ديروز است و يا که تحت تاثير قيمت نفت و ديگر متغير ها در فراز يا فرود می باشد. گويی اين مردم نيستند که حق داشته باشند خانه قلب خودرا به کسانی و يا ديدگاهی اجاره دهند بلکه بلند گو های صدا و سيما و ارباب رسانه و مطبوعات و قدرت هستند که برای آنان بايد تصميم بگيرند و وادارشان نمايند تا به تابلو نرخ احترامات امروز آنان گوش فرادهند حتی اگر ناگزير باشند که جنازه را که ديگر بوی ماندگی اش شامه را آزار می دهد زمين بگذارند . چه بسا آنانکه به توصيه و تاکيد ديروز صاحبان تريبون مورد مدح و ثنا و يا نقد و نظر قرارداشتند امروز مردم ناچار شوند خانه قلبشان را باز فرو ريزانند و کليد اين سرای درهم شکسته را به تازه واردی ديگر بسپارند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سرايی که ديگر ساکنين ثابتی ندارد و همچون کاروانسرايی شده که مدير آن دل به هيچ ميهمانی نمی بندد چرا که شايد از پس فردايی ديگر نسيمی موافق و يا طوفانی مخرب ساکنين امروز آنرا با خود ببرد.

عزاداران در شگفتند که در ميانه اين جدال فرساينده به تنها نکته ای که توجه نمی شود مرده ای است که باعث اجتماع اين زندگان شده است. مرده ای که اگر بهمين منوال بر سر دست و چکاچک شمشيرمشايعت کنندگانش بماند تنها بوی فساد و تجزيه اش همه را می پراکند . بوی چندشی که از سال ها ی قبل می آمد و انسداد بينی اربابان ميز و وزارت و وکالت و قضاوت متاسفانه تا کنون آنرا حس نکرده است .

مرگ پی در پی درياچه ها ، آلودگی بی مهار هوای شهر ها ، سيل های مخرب و بی مهار ، سيمای تف آلود ياغات و کشتزارها ، سوت پی درپی کشتی های واردات مواد غذايی ، طعمه نازک و آسيب پذير جنگل ها در کام هيولای تخريب که آماج غرش دردناک اره موتوری ها و بولدوزورها شده است، لهيب شعله های سرکش آتش که دير زمانی است از زاگرس کبير تنها آلبوم نحيفی در حال حاضر و شايد خاطره ای کمرنگ برای آينده بجای گذارد ، انبوه کشاورزان ديروز که با داد وستد گرد مرگ حيات امروزشان را رقم می زنند ، سفره های روز بروز در حال تخليه آب های زيرزمينی و....... گرچه حس بويايی دردمندان بی ابزار اين آب و خاک را ساليانی به سنگينی قرن ها آزار می دهد اما افسوس که حلوای شامه نواز ميت آنچنان دارندگان تريبون را از خود برده است که در گفتمانی هم که بر هم می تازند هرگز اشاره ای به مرده و صاحبان عزايش نمی نمايند.

تمامی آنان که اکنون و آگاهانه شاهد لحظه به لحظه فرو رفتن محيط زيست و منابع محدود توليد کشاورزی کشور در باتلاق نابخردی ها هستند و ناله ضعيفشان در هياهوی بازار سياست خريدار و شنيداری ندارد آينده ای برگشت ناپذير از نسل های آتی خودرا می بينند. آيندگانی که ناله و نفرين ابدی بر گذشتگانی سر خواهند داد که برای گذران کوتاه خود حيات پايدارآنان را نابود ساخته اند همانگونه که ما هم بر آنان سر می دهيم که اثر انگشتشان بر پای عهد نامه های ننگين گذشتگان بوده است.

عبدالحسين طوطيايی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016