شنبه 18 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وظيفه روشنفکری دينی پالايش مستمر حقيقت و هويت دينی از خرافات و گردوغبار تاريخ است، گزارش سخنرانی عبدالکريم سروش در شهر کلن، حيدر شادی


آقای دکتر سروش روز چهارشنبه بيست و نه ژوئن ۲۰۱۱ (۸ تير ۱۳۹۰) در نشستی که به همت جمعی از علاقمندان نهضت آزادی و نيروهای ملی مذهبی ايران در آکادمی ملانشتون (Melanchthon-Akademie) شهر کلن آلمان بر پا گرديده بود حاضر گرديده و به ايراد سخنرانی برای جمعی از ايرانيان حاضر در مراسم پرداخت.

دکتر سروش در ابتدای سخن خود به تبيين اصطلاح "روشنفکری دينی" پرداخته و با رد ديدگاهی که مفهوم "روشنفکری دينی" را مفهومی متضاد می داند، اين نوع بحثها را انتزاعی و غير مفيد خوانده و تحقق عملی روشنفکری دينی را بهترين دليل بر امکان آن دانست. دکتر سروش روشنفکران دينی را انديشمندانی معرفی کرد که دارای تعلق دينی هستند يعنی دل در گرو حقيقت و هويت دينی دارند ولی در عين حال روحانی نيستند. به نظر دکتر سروش روشنفکران دينی اين امتياز را دارند که بر خلاف روحانی ها از دين ارتزاق نمی کنند: "سقف معيشت بر ستون شريعت" استوار نمی کنند و همينطور تک منبعی نيستند، يعنی صرفا بر منابع درون دينی اکتفا نمی کنند بلکه با معارف برون دينی هم آشنا بوده و در ديالوگ هستند. دکتر سروش امتياز ديگر روشنفکری دينی را فقدان هويت صنفی اين جريان دانست و اضافه کرد صنفی بودن روحانيت باعث می شود در بسياری از موارد حقيقت قربانی منافع صنفی شود. دکتر سروش ظهور روشنفکری دينی را به خاطر نياز عملی جامعه به آن دانست. وی با اشاره به حسينيه ارشاد به عنوان نماد روشنفکری دينی گفت: اين مرکز تاسيس شد تا نيازهايی را از جامعه پاسخ بدهد که مسجد و خانقاه آنها را تامين نمی کردند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دکتر سروش سپس به تبيين بيشتر ويژگی اول روشنفکران دينی يعنی تعلق خاطر آنها به حقيقت و هويت دينی پرداخت. وی گفت: پيامبران از جمله پيامبر اسلام تجربه ای توحيدی از هستی داشتند و قولوا لا اله الا الله تفلحوا نيز حکايت از همين تجربه دارد. پيامبر نگاهی جديد به هستی داشت و همه جای جهان را پر از خدا می ديد: فاينما تولوا فثم وجه الله. او می خواست انسانهای ديگر را نيز در اين تجربه شريک کند. دکتر سروش سپس با اشاره به تئوری "بسط تجربه نبوی" و بيان اينکه اين تجربه منحصر به پيامبر نبود و بعد از پيامبر هم برخی آن را در ذيل نبوت پيامبر تجربه کردند، اين امر را همان جهان بينی اسلامی و جنبه حقيقتی آن دانست و ادامه داد: برای اينکه اين تجربه در جان مسلمانان و پيروان پيامبر جان بگيرد و در دل آدميان رسوخ پيدا کند و سبب شود که آنان زندگی خود را بر اساس اين پيام تنظيم کنند، قواعدی اخلاقی و فقهی از جانب پيامبر وضع گرديد.

دکتر سروش در ادامه تبيين جنبه هويتی دين اسلام گفت: به نظر من هدف از وضع قواعد مذکور صرفا تربيت جان آدمی نبود بلکه ساختن يک هويت مشترک بين پيروان خود، متمايز از ساير اديان هم بود. به عنوان مثال قبله صرفا برای اين بود که مسلمانان به هويتی مستقل دست يابند. که از قضا به درخواست خود پيامبر بود و هيچ انگيزه و علت ديگر نداشت. اينجا يک هويتی پيدا می شود. يک امت متفاوت با آداب و نام خاص. يا در ماه رمضان روزه گرفتن و بسی چيزهای ديگر که همه جنبه هويتی دارند. وی افزود البته بايد در حفظ و تداوم بخشيدن به اين هويت همت گماشت. هويت نوعی با هم کردن سرمايه های اجتماعی است و مثل يک بدن ارگانيک رفتار می کند. فرهنگ اسلامی با مرزهايی که پيامبر کشيده و با آداب و اخلاقی که پيامبر اسلام تعيين کرده بود رشد تاريخی کرده و باليده و ميوه های آبدار و شيرينی هم تحويل بشريت داده است. اين فرهنگ يک هويتی دارد و يک حقيقتی و اين هويت از دل آن حقيقت جوشيده است و هويت سوار بر اين حقيقت شده است. دکتر سروش جنبه هويتی دين را مانند هويت ملی و زبانی دانست که الزاما به معنی برتری يکی بر ديگری نيست ولی سرمايه اجتماعی برای اعضای خود ايجاد می کند. ما نمی توانيم زبان خود را کنار بگذاريم چون ما با آن زبان می انديشيم و شعر می خوانيم و جک می گوييم و ... . دين هم چنين امری است يعنی بعد از مدتی تبديل به زبان و فرهنگ قوم می شود طوری که بدون آن اصلا اين قوم جهان را نمی تواند بفهمد. چنانچه به عنوان مثال کمونيستهای ما هم وقتی کشته می شدند به آنها شهيد می گفتند.

دکتر سروش بيان داشت که روشنفکری دينی هم به هويت دينی تعلق خاطر دارد و هم به حقيقت دينی، يعنی اولا به آن جهان بينی و آن توحيدی که پيامبر آموزش داد و آن تجربه ای که او آن را برای ما به ارث نهاد و ثانيا به هويت و پوشش محافظی که برای آن حقيقت تدبير کرد. وی افزود تجربه پيامبران تجربه ای بود که می خواستند آنرا با انسانها در ميان بگذارند. تعبير خوبی در عرفان است که مثلا می گويند: "فلان عارف خوانسالار فقر محمدی است"، يعنی سر سفره پيامبر نشسته است و طعامی را که او آماده کرده است تقسيم می کند و به بقيه هم تعارف و معرفی می کند. اعضای اين هويت يکديگر را بهتر می شناسند. دکتر سروش ضمن اظهار تاسف و تعجب از اينکه برخی کمر همت به کشتن دين می بندند گفت: اولا اين فکر خامی است که برخی فکر می کنند می توان دين را از بين برد. اين شجره طيبه را که ريشه دوانده است حتی نمی توان خيال برانداختن آن را کرد. به نظر دکتر سروش حتی اگر الان دهها هزار نفر از دين اسلام خروج کنند اتفاقی نمی افتد و علت منسوخ شدن احکامی مثل ارتداد هم همين مسئله است که ديگر ارتداد برخی از مسلمانان ضرری به اسلام نمی زند.

دکتر سروش اضافه کرد که از بين بردن هويت دينی علاوه براينکه ممکن نيست، مطلوب هم نيست. اين مثل آن می ماند که کسی با زبان خود دشمنی کند مثلا به صرف اينکه در اين زبان کلمات ناسزا وجود دارد. مگر هيچ زبانی را می شود از نو ساخت؟ بايد همين زبان را به کار برد و در دل همين زبان مقاصد خود را برآورد کرد. اگر جايی هم نقصانی و تنگنايی دارد بايد به رفع و دفع آن نواقص و تنگناها همت کرد. در جامعه ما که اين حکومت ملقب به اسلام فجايعی کرده است برخی از هموطنان ما از آن رويگردان شده اند. من که نمی توانم بگويم چون زبان فارسی ابزار فحش گويی و رکيک گويی افرادی مثل حکيم سوزنی سمرقندی و ايرج ميرزا شده از زبان فارسی دست بشويم. من اگر توانايی دارم می نشينم چند تا شعر خوب می گويم. علاوه بر اين با دو تا شاعر رکيک گو که تمام تاريخ زبان فارسی ملوث نمی شود. ما رومی و سعدی و حافظ و ... هم داشته ايم. دکتر سروش گفت به جای دشمنی و تحقير کردن و کاشتن تخم نفرت بايد به شناخت اين فرهنگ همت گماشت. دکتر سروش از اينکه برخی از ايرانيان مقيم غرب از آزادی اينجا سوء استفاده می کنند و نفرت و تحقير نسبت به دين و دينداری توليد می کنند اظهار تاسف کرد.

دکتر سروش پس از تبيين دو جنبه حقيقتی و هويتی دين ادامه داد: روشنفکر دينی اصل دين و حقيقتی که پيامبر تعليم داده است را می پذيرد ولی آلوده شدن آن به خرافات را نمی پسندد وتحمل نمی کند و آن را می پالايد. روشنفکران ضد دينی اصل دين را خرافه می دانند. ولی ما معتقديم پيامبران امر شريف و لطيفی را آورده اند و جهان جديد به خاطر دور ماندن از آن پيام با معضلاتی روبرو شده که جز با روی آوردن به آن پيام مشکلاتش حل نخواهد شد. اين طمعی که انسان امروز را فراگرفته، چون فکر می کند همه چيز محدود به اين دنيا است و در اين دنيا بايد حداکثر نفع را به دست آورد ولو با تعدی به ديگران، دستيابی به صلح و آرامش و خوشبختی را مشکل می کند. با اعتقاد به يک دنيايی فراختر و عالمی کبير بسياری از اين طمعها فرو خواهد نشست و زندگی بهتر خواهد شد. اعتقاد به کرامت و شرافت ذاتی انسان که مورد تاکيد گفتمان حقوق بشر است در سايه يک انديشه دينی که به يک منبع ازلی اعتقاد دارد ممکن است.

حالا اگر هويت و حقيقت دينی هم به عنوان يک انديشه زلال دچار آلودگيهايی شده است ما بايد برای از بين بردن کجی ها و آلودگيها همت کنيم نه اينکه کل مجموعه را منکر بشويم. اگر روی آب زلال را کف گرفته است بايد کفها را کنار زد تا به آب زلال رسيد. وظيفه روشنفکری دينی پالايش دين از خرافاتی است که در طول تاريخ بر دامن دين نشسته است. تمام آنچه در طول تاريخ دين گرد و غبار گرفته است بايد از زير خاک غفلت تاريخ بيرون کشيد و تميز و شفاف کرد.

در پايان جلسه برخی از حضار سوالات و نقطه نظراتی را مطرح کردند که عموما مربوط به تاکيد دکتر سروش به بخش هويتی دين بود. برخی به اين نکته اشاره کردند که هويت مخصوصا نوع دينی آن زندانی است که مانع ارتباط سالم و مطلوب با "ديگری" می شود. که دکتر سروش گفت: هويت اگر چه يک زندان است ولی سرمايه اجتماعی هم هست و گذشته آن ما هيچ گريزی از هويتها نداريم. شايد هويت خود را عوض کنيم ولی هميشه در يک هويت زندگی می کنيم. يکی ديگر از سوالها به آلترناتيوهای دين در بحث اخلاق و معنويت اشاره داشت که به عنوان مثال در ايران آقای ملکيان بر معنويت و اخلاق مستقل از
دين تاکيد دارند. دکتر سروش ضمن پذيرش امکان اين بحث، حقيقت و هويت دينی را منبع انگيزه بيشتر و الگويی مناسب برای زندگی اخلاقی دانست.

حيدر شادی/ کلن


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016