پنجشنبه 6 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خطری که کل اروپا را تهديد می‌کند، گفتگو ايرج اديب‌زاده از راديو زمانه با مهرداد درويش پور درباره تروريسم نژاد پرستانه در نروژ

سه روز پس از رويداد مرگبار و تروريستی اسلو پايتخت نروژ که طی آن ۹۳ نفر جان‌شان را از دست دادند، اروپا همچنان در شوک ناشی از اين حادثه فرو رفته است. راديو، تلويزيون‌ و روزنامه‌های اروپايی همچنان به پيگيری خبرهايی پيرامون اين حادثه و تفسير و تحليل آن می‌پردازند. به اين ترتيب کشور سلطنتی و بی‌سروصدای نروژ هم با «۱۱ سپتامبر» خود روبه‌رو شده است.
روز جمعه در حادثه بمبگذاری در مرکز شهر اسلو، ساختمان نخست‌وزيری نروژ ويران شد و هفت‌نفر در آن کشته شدند. دو ساعت پس از بمبگذاری، فردی با سلاح اتوماتيک به گردهمايی سياسی جوانان سوسيال دموکرات «حزب کارگر» در جزيره اتويا حمله کرد و ۸۵ نفر را به قتل رساند.

پليس نروژ عامل اين ترورها را مرد ۳۲ ساله‌ای به نام «آندرس برينگ برويک» معرفی کرده که دستگير شده و به قتل‌های روز جمعه هم اعتراف کرده است.
خبرگزاری‌ها او را جزو گروه‌های راست افراطی نروژ معرفی می‌کنند که با چندفرهنگی و مهاجرت مسلمانان به کشورهای اروپايی مخالف‌اند.
روزنامه فرانسوی «ليبراسيون» در سرمقاله‌اش نوشت: «سوء قصدهای اسلو به جهانيان يادآوری کرد که ديگر هيچ کشوری از تهديد تروريسم در امان نيست.»
به نوشته سرمقاله‌نويس اين روزنامه پس از اين ترورها نروژ هم مانند نيويورک، مادريد، لندن، استکهلم و پاريس که با سوء قصدهای تروريستی روبه‌رو بوده‌اند، برای هميشه تغيير خواهد کرد.
برای بررسی بيشتر اين رويداد با مهرداد درويش‌پور، استاد دانشگاه در سوئد، جامعه‌شناس و تحليل‌گر سياسی گفت‌وگو کرده‌ام.

به نظر شما اين رويداد فقط می‌تواند واکنش يک فرد روانی باشد، يا پيامد خشونت‌ها و رشد نژادپرستی در اروپاست؟ به‌خصوص که در سال‌های اخير نشانه‌هايی چون پيدا شدن نئونازی‌ها و احزاب راست افراطی در کشورهای اروپايی ديده شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مهرداد درويش‌پور: آن‌چه در نروژ اتفاق افتاد، گرچه در نوع خود بی‌نظير و بی‌سابقه بود، اما اگر به سابقه تاريخی خشونت‌های نژادپرستانه در اروپا و جامعه‌ غرب از يک‌سو و اصولاً به خشونت‌های گروه‌های افراطی به صورت اعم نگاه کنيم، متوجه می‌شويم امری قابل پيش‌بينی اتفاق افتاده است. به اين معنی که گرچه نروژ کشوری همانند ديگر کشورهای اسکانديناوی است که با کمترين ميزان خشونت و قتل در تاريخ معاصر خود روبه‌رو بوده، اما در اين کشور حزب نژادپرست آن يکی از قدرتمندترين احزابی است که در انتخابات دوره اخير رأی بسيار بالايی را آورد و به يکی از احزاب اصلی اين جامعه تبديل شد.
ديگر اين که در نروژ همچنان ديگر کشورهای اروپايی، ما شاهد هستيم که نژادپرستی با چهره‌های گوناگون ظهور پيدا می‌کند. اگر فعاليت‌های پارلمانی احزاب نژادپرست يکی از شيوه‌های قدرت‌گيری و رشد گرايش راست افراطی در اين جامعه است، موازی با آن خشونت‌هايی نيز عليه پناهندگان، عليه همجنسگرايان، عليه احزاب ترقی‌خواه سوسيال دموکرات، سبز و چپ اروپايی و عليه شخصيت‌ها و چهره‌هايی که از حقوق مهاجران و اقليت‌های جنسی دفاع می‌کردند صورت می‌گيرد. در واقع کسانی که از بردباری و تساهل در جامعه دفاع می‌کردند، آماج حملات گروه‌های نژادپرست قرار گرفته‌اند.
به اين معنی بايد تاکيد کرد که خشونت‌های نژادپرستانه نتيجه منطقی نابردباری است که نژادپرستی به آن دامن می‌زند. اين يک. دوم، آن‌چه ويژگی اين خشونت نژادپرستانه در نروژ بوده اين است که اگر تاکنون عموماً مهاجران و پناهندگان يا همجنسگرايان قربانيان اصلی خشونت‌های لجام‌گسيخته نژادپرستان بودند، اين‌بار مسئولان دولت و فعالان يکی از احزاب چپ‌گرا، حزب سوسيال دموکرات، آماج اين حملات قرار گرفته اند.
معنی اين رويکرد چيست؟ معنی آن اين است که خشونت نژادپرستانه از حوزه حمله به گروه‌های ضعيف در جامعه به مراکز قدرت و به احزاب سياسی معطوف شده که در جوامع مختلف تساهل و بردباری و دموکراسی را تبليغ می‌کنند. ‌حال نژادپرست‌ها آن‌ها را آماج حملات خود قرار داده و به نوعی در پی آنند فضای جامعه را از فضای دموکراتيک به فضايی نظامی تبديل ‌کنند. به نظر من احزاب نژادپرست در حوزه سياست نشان داده اند که مبلغ نابردباری هستند. نتيجه منطقی تحريکات نژادپرستانه اين است که گروه‌های به مراتب افراطی‌تر نژادپرست، به‌ويژه گروه‌های تروريستی نژادپرستانه که از اينترنت به‌خوبی برای تحريک جوانان و سازماندهی آن‌ها در کل کشورهای اروپايی استفاده می‌کنند، تحت تأثير سياست‌های راست افراطی به سازماندهی عمليات خشونت‌بار خود می‌پردازند.

به اين ترتيب آيا ما با يک جنگ صليبی تازه و انقلاب نئومحافظه‌کارانه روبه‌رو هستيم؟ می‌شود گفت اين ادامه طبيعی يک رويکرد راست و نابردبارانه به مهاجران است؟ چقدر احتمال دارد اين رويداد تروريستی اسلو به ديگر کشورهای اروپايی هم کشانده شود؟
اين يک واقعيت است که در دهه‌های اخير دو گرايش افراطی بنيادگرايی اسلامی از يک‌سو و گروه‌های افراطی نژادپرست از سوی ديگر در کل اروپا و جهان غرب عمليات خشونت‌بار و تروريستی انجام داده‌اند. از آن‌جا که بسياری از اين اقدامات ابعادی چنين گسترده نداشته است، شايد کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. مجموعه‌ای از تحقيقات اما نشان می‌دهد حتی ميزان عمليات تروريستی نژادپرست‌ها در کشورهای اروپايی بيشتر از گروه‌های بنيادگرای اسلامی در خود اروپا بوده است. اين نشان می‌دهد عمليات نژادپرستی هم زمينه‌های بسيار گسترده‌ای در اين کشورها دارد. خطری که ما با آن روبه‌رو هستيم، اين است که چنين اقدامی از سوی اين فرد در نروژ منبع الهام برای گروه‌های راست افراطی به‌ويژه آن جوانانی که تحت تأثير تحريک‌های نژادپرستانه قرار می‌گيرند شود و به يک معنی با توجه به ابعاد اين حادثه آن را به ديگر کشورهای اروپايی سرايت دهد.
در عين‌حال يکی از پيامدهای اين عمليات افراطی (چه نژادپرستان اين عمليات تروريستی را انجام دهند، چه گروه‌های اسلامی) ميليتاريزه شدن بيشتر جامعه، فضای پليسی بيشتر و تهديد دموکراسی است. از اين نظر به استنباط من بسيار مهم است که در تک‌تک کشورهای اروپايی نخست از حقوق و ساختار دموکراتيک جامعه با قدرت دفاع شود تا جامعه تحت فشار و تحريک‌های گروه‌های افراطی ازجمله نژادپرستان قرار نگيرد. ديگر اين که نشان داده شده است گروه‌های نژادپرست ازجمله همين فردی که اين عمليات تروريستی را در نروژ انجام داده، ۹ هزار نفر را برای ترور در فهرست خود قرار داده بوده. رهبران احزاب سوسيال دموکرات، چپ و سبز در ديگر کشورهای اروپايی ازجمله شخصيت‌هايی هستند که مورد تهديد قرار داده گرفته اند.
شبکه ارتباطی گروه‌های تروريستی نژاد پرستانه در فرانسه، انگليس، آلمان، اسکانديناوی و کل کشورهای اروپايی بسيار قوی است. من فکر می‌کنم نه فقط در حوزه سياست نسبت به نژادپرستی با نوعی بی‌اعتنايی و تساهل برخورد شده است، بلکه به‌ويژه در مقابله و کنترل گروه‌های افراطی نژادپرست (که برای سازماندهی عمليات تروريستی بيشترين استفاده را از اينترنت می‌کنند) کمترين اقدام صورت گرفته است. به نظر من جامعه‌‌ی اروپا بعد از اين حادثه بايد به اين امر و تجربه‌ای که در دوران فاشيسم در اروپا شاهد بوديم توجه داشته باشد. خطر رشد راست افراطی و نژادپرست يکی از جدی‌ترين خطراتی است که امروز اروپا را تهديد می‌کند؛ چه در سطح سياسی چه در سطح عمليات تروريستی و خشونت‌بار. مبارزه عليه آن هم مبارزه‌ای است که صرفاً با مبارزه پليسی و نظامی صورت نمی‌گيرد، بلکه بايد با يک مبارزه سياسی پيگير، دموکراتيک و در جهت دامن زدن به امر تساهل، بردباری و ارزش‌های دموکراتيک و در پاسداری از اين ارزش‌ها صورت گيرد. جامعه به‌هيچ وجه نبايد در برابر اين پروپاگاند تروريستی نژادپرستانه عقب‌نشينی کند و بر سياست‌های خارجی‌ستيزانه و يا نژادپرستانه خود بيافزايد.

نتيجه‌گيری شما چيست؟
ما بدون يک مبارزه پيگير عليه هر شکل افراط‌گرايی، چه اسلام‌گرايی سياسی باشد چه گروه‌های نژادپرست، اين شانس را نخواهيم داشت از دموکراسی، قانونيت و امنيت سياسی- اجتماعی در جوامع غرب دفاع کنيم. اين هر دو خطراتی جدی هستند که جامعه غرب را تهديد می‌کنند، اما به نظر من در جوامع غربی امروز خطر اصلی، گروه‌های افراطی نژادپرست هستند که بايد تمرکز ويژه‌ای در مبارزه‌ عليه آنان شکل گيرد، بدون اين که مبارزه عليه اسلام‌گرايی سياسی ناديده گرفته شود. (با اندکی ويرايش)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016