دوشنبه 21 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مرثيه ای برای "شهروند" از دست رفته، بهزاد مهماندوست

در سالهايی که با نظارت و مديريت مديران فرهنگی دولت نهم ، فضايی متفاوت بر حاشيه و متن جرايد ايران حاکم بود ، ظهور جرايدی که گاها با نگاهی متفاوت مسائل جامعه را رصد می کردند ، اندک اميدی را در دل ها زنده نگاه ميداشت. اميد به اينکه يا در برخی عرصه های مديريت فرهنگی ميتوان نظاره گر آستانه تحمل بالا تری بود و يا رونامه نگاران و نويندگان هوشمندی هم وجود دارند که توانسه اند با عبور از نگاه فيلتر آلود ان مديران ، تفکرات بکر جامعه را عرضه نمايند.
"شهروند" را بی ترديد بايد آخرين بازمانده نسل مجلات مستقل و شجاعی دانست که صرف نظر از گرايشات ، نقد اگاهانه را در دستور کار خود قرار داده بود.
خبر ناب ، تصويرگری حرفه ای و تحليل ممتاز وقايع سه مولفه ای بود که جايگاه شهروند را به چنان رفعتی رساند که در پايان هفته ای که اغازش با استقرار "شهروند" بروی دکه ها بود را کمتر با پايانی ميديديم که از اين مجله خبری روی دکه باشد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اما "شهروند" چه بود و چگونه توانست در اندک زمانی به چنين جايگاهی دست يابد که حتی با گذشت چندين سال از توقيفش و حتی با توقيف شدن های چند باره اش ، همچنان در ميان اصحاب رسانه و مردم ، سر فرازانه و با عذت همان بماند که بايسته و شايسه اش بود؟
راهی که "شهروند" آغاز نمود ، از همان ابتدا پايانش مشخص بود. تحريريه و دست انر کاران "شهروند" احتمالا عاشق بودند تا نويسنده. آنها از همان نخستين روز فعاليت پس از اخذ مجوز نيک می دانستند راهی را پيش گرفته اند که سرانجامی متفاوت از آنچه بر جامعه و توس و صبح امروز و بيان و ... گذشت ، در انتظار آنان نيست. قصدم مديحه ثرايی و به درد آوردن دل ها نيست از فقدان يکی از تنها بازماندگان نشريات مستقل در درون نظام ، بلکه مراد از نگارش اين سطور ، تحليل حقيقتيست که بر نشريات و جرايد دگر انديش در اين اقليم ميگذرد و "شهروند" را بايد مشتی که نمونه خروار کم لطفی ، کم عنايتی و حتی نگاهی خصمانه بر مطبوعات و جرايد مستقل رواست بدانيم.
۱- آنچه بر تلکس خبرگزاری ها در مورد دلايل يا دليل توقيف "شهروند" ثبت گرديد ، دليلی عجيب بود. اگرچه در نگاه اول آنرا نميتوان "دليل" دانست اما طرح اوليه ان نيز خود محل بحث فراوانی بوده است. "درج مطالب خارج از محدوده" عنوانی بود که در متن منتشره خبرگزاری ها بيش از هر عبارت ديگری خودنمايی ميکرد. تدقيق در تک تک لغات اين عبارت هم ، اعجاب بر انگيز است و هم تاسف اور. "درج مطلب" نخستين رسالت يک جريده است. از آغازين لحظه پس از صدور مجوز نشر ،درج مطلب در "شهروند" بر عهده نويسنده و نشريه خواهد بود. "خارج از محدوده" خواندن مطالب اتهام "شهروند" بر شمرده شده است که محل بحث ميتواند باشد. اگرچه محدوده های نشر و اظهار رای ، سالهاست معين نگرديده اند ، اما نويسندگان و روزنامه نگاران همواره خود را موظف به رعايت آنچه چارچوب های عرفی جامعه شناخته شده بود ميدانستند. جز آنچه در "خاتون" احمدی نژاد به چاپ رسيد ، در مابقی موارد همواره توجه به عرف که خلاصه ايست از قوانين نانوشته ، روش و شيوه عمل نويسندگان "شهروند" بوده است.
از آغاز دور جديد انتشار "شهروند" نيز اين دقت نظر ، بيش از پيش محسوس و مشهود بود. نشريه ای که نويسندگان آن را بخشی از نخبگان جامعه تشکيل می دادند ، بيش از هرکس و حتی ناظران هيات نظارت بر مسائل عرفی اشراف داشته و آن را در اولويت عمل خويش قرار داده بود.
تحليل وقايع جامعه را بايد احتمالا تنها مصداق مجرميت نا نوشته "شهروند" دانست. آنجا که در تحليلی صادقانه به واکاوی موشکافانه حقيقتی که رخ داده بود – بدون در دست داشتن چکش کوبيدن بر ميز قضاوت- مخاطب را به انديشيدن برای درک حقيقت وا می داشت را بايد پاشنه آشيل شهروند در زير پا گذاشتن عرف – در جامعه ای که نقد حاکميت مصداق بی توجهی به عرف خوانده ميشود – دانست.
در روزگاری که در "مثلث" تلاش بر شباهت با "شهروند" و "ايراندخت" را برای جلب نظر جامعه به تورق آن می توانستی حس کنی و بر آن صحه بگذاری ، طبيعی بود که "شهروند" رقيبی تلخ گوشت و غير صميمی برای دوستان "همکارش" بر شمرده شود.
اين سه نکته ؛ يعنی عدم التزام به "محدوده مطالب" ، "نخبه پروری " و "سرسختی در قابتی نا خواسته با دوستان همکار" را اگر در هم کنار قرار داده و با تکيه بر آن و نگاهی دو باره بر فرآيند حذف يا بهتر است بگوييم "قتل" هفته نامه "شهروند" بيافکنيم ، شايد دليل هيات نظارت بر مطبوعات در توقيف "شهروند" به علت آنچه "نشر مطالب خارج از محدوده" ناميده شد حالا اندکی قابل هضم تر باشد.
۲- ويژگی بزرگ توهم براندازی و مبتلايان به آن ، وحشت از آگاهيست .
آنان که خود را در جايگاه و موقعيت متزلزل و لرزانی می دانند ، بيش از هر چيز از توطئه ای که در کار نيست در هراسند. وحشت از وقع فاجعه ای که ناشی از آگاهی جامعه باشد ، همان سر انجامی را در پی دارد که روزنامه نگاران در الگوی سوريه ای مطبوعات به آن دچار گرديده اند. در آنجا نيز دو "اسد " با : ابتدا محدود کردن مطبوعات و حذف آنها از عرصه خبر و آگاهی رسانی و سپس حذف فيزيکی منتقدين و مخالفين ،بر اين انديشه بودند که با نا آگاه گذاشتن جامعه از حقيقت آنچه در گذر است ، قادر خواهند بود عمر حاکميت خود را طولانی تر سازند. در همانجا هم شکست اين الگوی فکری با وقوع اتفاقات اخير به اثبات رسيد. آنجا که ديگر ديکتاتوری و خود محوری و قواعد ناظر بر آن چاره گشا نبوده و عوام با درک عينی ماهيت ديکتاتوری بر خيابان ها ريختند و دولت "اسد پسر" را با معضل عدم مشروعيت جهانی و بحران جدی مواجه ساختند ، بيش از هر گروه و هرکس مديران فرهنگی جامعه ايران (در هر صنف و دسته) را ياد آوری می نمود که "درک ماهيت قيام های منطقه" شايد راهی برای مشروعيت بخشيدن بر اقدامات صورت گرفته را پيش روی آنان بگذارد.
ماهيت حاکميت توهم دوست ترس محور – همو که با ترس بر تداوم حيات خود اميدوار است- بر دواصل آگاهی ستيزی و سرکوب "آگاهی دهندگان" به جامعه استوار است. آنجا که تحمل "شهروند" و بسياری نشريات مشابه دشوار و دشوار تر می نمايد ، بايد به عمق اين هراس پی برد.
۳- آلوده شدن دامان فرهنگ به بوی سياست را بايد يکی از اقدامات صورت گرفته از سوی نظام در اين سالها دانست. از همان زمانی که موجوديت مطبوعات ، منوط به تعيين نوع وابستگی آنان و تعلق خاطر معنوی آنان بر "چپ" يا "راست" دانسته شد ، ميشد پيش بينی کرد که جايگاهی برای مطبوعات مستقل و فراجناحی وجود نخواهد داشت. در همان دوره که مرز بندی ها مشخص بود و گروهها ملزم به تعيين مرز های اعتقادی بوده و منتقدين گاها در ردای معاند و گاه در جامه مخالف سر سخت بايد خود را تسيم قضای حاکميت ميدانستند ، پيش بينی چنين روزهايی سخت نمی نمود.
روز هايی که در آن "شهروند" و "شهروند" ها به جرم عدم تعيين مرز و معرفی نکردن " مرز" اعتقادی شان قربانی اظهار نظرهای جناحی گردند.
شايد جرم اصلی "شهروند" اين بود که نه بر جايگاه فضاوت و تعيين مرز های اعتقادی اش با گروههای فعال تکيه زد و نه تبديل به ارگان سخنگوی جناح و گروهی به صراحت گرديد. راهی که "شهروند" در اين ميانه برگزيد ، آگاهی رسانی به جامعه از راه بيان حقيقت بود.
تورقی در آخرين شماره "شهروند" و بررسی تيتر مطالب آن –بدون تدقيق بيشتر در متون – خود گواهيست بر اين مطلب که "شهروند" با بيان حقايقی انکار نا پذير ، آيينه ای را پيش روی حاکميت قرار ميدهد که فرصت نگاه به خويش را برای آنان فراهم می سازد واين همان رسالتيست که عمل به آن – بهر نحو- به منزله خروج و عدول از "محدوده" مد نظر حاکميت محسوب می گردد.
اينک نه کسی می تواند "شهروند" را بر روی پيش خوان روزنامه فروشی ها مشاهده کند و نه بر تداوم راه "شهروند" ها اميدی داشته باشد...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016